اسلام، جهانى شدن و صلح جهانى
آرشیو
چکیده
متن
همایش اسلام و صلح جهانى به کوشش گروه ادیان «مرکز گفتگوى تمدنها» و با شرکت اندیشمندان اسلامى داخلى و خارجى، در روزهاى هفتم و هشتم آبانماه، در تهران به کار خود پایان داد . آقاى محمد تقى کرمى، دبیر این همایش، هدف اساسى این گردهمایى را بررسى نقش و جایگاه اسلام در تامین و استقرار صلح جهانى برشمرد . وى، رشد گرایشهاى اسلامى را در سه دهه اخیر، عاملى برشمرد که برخى اسلام را با وجود پیشینه معرفتى و تمدنىاش، خشونت طلب و طرفدار جنگ نامیدهاند .
پس از فروپاشى خطر سرخ و پایان یافتن جنگ سرد، غرب که همواره در پى یافتن رقیب است، این بار خطر سبز (اسلام) را نشانه گرفته و گویا احیاى هویت اسلامى، جنبشى فراگیر و حرکتى سیاسى قلمداد شده است که مىتواند هر آینه، امنیت و ثبات و صلح جهانى را به مخاطره افکند . حوادث یازدهم سپتامبر، زمینه را براى هجوم گسترده تبلیغات غرب علیه اسلام، مساعدتر کرد و به یکباره اسلام، دینى تروریستى شناخته شد . آمریکا، بیش از همه به این مقوله دامن زد و از یک سو اسلام را دینى بحران آفرین و ضد بشرى، و از سوى دیگر خود را منادى صلح و الگوى تمدن بشرى معرفى نمود . کرمى مىافزاید: در چنین وضعیتحساس و دشوارى، بر پایى همایش اسلام و صلح جهانى - آن هم در کشورى که از سوى دشمن، محور شرارت معرفى شده - بسیار پربها و پرمعناست و باید آن را به فال نیک گرفت . همایش اسلام و صلح جهانى، در حکم ابزارى تبلیغاتى انگاشته نشده است، بلکه هدف عمده دایرکنندگان آن، این بوده است که زمینه مساعدى را براى گفتگو و تبادل نظر میان اندیشمندان ایران و جهان، درباره اسلام و صلح جهانى فراهم آورد . هدف اساسى، پاسخ به پرسشهایى است که از دیرباز، ذهن متفکران جهان را به خود مشغول کرده است . موضوعات اساسى همایش مزبور بر سه محور متمرکز بود:
1 . بررسى دیدگاههاى مختلف اسلامى، و نسبت آنها با پدیده بنیادگرایى که در ضمن آن به مسایلى چون بنیادگرایى اسلامى و علل جامعهشناختى بروز و پیدایش این گونه گرایشها بود . سخنرانى دکتر سید مصطفى محقق داماد در این بخش مىگنجد . وى با بیان «مبانى نظرى صلح از دیدگاه حقوق اسلامى» نظرگاه اسلام را نسبتبه غیر مسلمانان یکى از بنیادىترین مسایل فقه سیاسى اسلام نامید که گروهى از فقیهان ما اصل در روابط با بیگانگان را دشمنانگارى و جنگ و مبارزه دانسته و گروه دیگر برخلاف گروه نخست، نظر دادهاند . وى در پایان یادآور شد که مسلمانان باید این واقعیت را دریابند که براى معرفى هر دین و مکتبى در جهان امروز، راهى جز اقناع آزادانه و دور از هر گونه سیطره وجود ندارد و غرب نیز باید باور کند که براى دستیابى به صلح و آرامش، به جاى سردادن سرودهاى مستانه متکى بر تکنولوژى و تحقیر جوامع دیگر - به خصوص مردم جهان سوم - در راستاى جلب قلوب مردم جهان قدم بردارد و اصل احترام متقابل را به رسمیتبشناسد .
2 . نقش اسلام در استقرار صلح جهانى و همزیستى مسالمتآمیز . در این محور، پرسش اساسى آن است که دین و فرهنگ اسلامى چگونه قادر است در استقرار صلح جهانى سهیم باشد؟ و آیا اسلام با توجه به میراث و پشتوانه معرفتىاش اخلاق مراقبت از جهان را داراست .
هلمینسکى، بیولر، و ریختهگران در این باره سخن گفتند . دکتر ادوارد هلمینسکى، اسلام را دینى سرنوشتساز براى انسان نامید . وى، از جهانى شدن روح، مادىشدن انگیزهها، محو معنویت، و کشتارهاى برخاسته از ترس منطقى (ترسى که خود آفریده بحرانهاست) سخن به میان آورد .
هلمینسکى، گفتمان موفق را در گرو شناخت تفاوتها خواند و افزود: باید نمایندگان جهالت را باز شناخت . امروزه جاهلیت، ارزش پول را فراتر از ارزش ایمان قرار داده و مذهب را مبتنى و تابعى از بازار کرده است . «عرفان، یگانه راه رهایى است ; یعنى دانش اصلاح نفس و آموزش روح و تنها راه معرفى اسلام، گفتوگو است; آن هم به دور از غرور و خودخواهى . جهاد اسلامى باید خود جهادى علیه نبرد جنگ باشد . اسلام داراى چنان جامعه بهینه و کارآمد است که مىتوان حکمت معنوى و سنن اسلامى را براى ایجاد «مرکز معنویت کاربردى» به کار بست . . . گفتمان واقعى، با درک و شناخت صحیح مسلمانان از همه انسانها و یا برابرى جنسیتها، عدالت، عدم خشونت و . . . انجامپذیر است . دکتر محمد رضا ریختهگران، پس از بررسى واژه Peace در زبانهاى فارسى، عربى، آلمانى، و انگلیسى، آن را بدین گونه معنا نمود: اصل معناى صلح، یعنى رهاندن از سیئات و مصونکردن از آسیبها، گزندها، و فتنهها و در معناى عرفانى: رسیدن به ساحت مصونیت و مقام و مقیم شدن . وى در این سخنرانى، صلح سیاسى را در پایان ناموازنه قدرت نامید; در حالى که صلح معنوى، پیدایش موازنه «سلم و صفا» است . از این رو، حتى لحظهاى نباید از کوشش در راه تحقق صلح سیاسى و بسط و توسعه آن بازایستاد; هر چند ظهور تام و تمام آن، در وقت ظهور «مصلح کل» خواهد بود .
دکتر آرتور بیولر، اسلام را دینى جهانشمول خواند و هدف پیامبران را آوردن تمدن ندانست . اسلامى که او تجربه کرده است، جلوهگاه جلوههاى زیباى خداوندى است; جلوههایى که مىتوان در زندگى به کار گرفت و باید براى همزیستى مسالمتآمیز از صلح و عدالت و همنژادى - که دادههاى والاى الاهىاند - بهره گرفت . به نظر وى، مسلمانان پس از پیامبر، این فرامین والا را نادیده گرفته، و در کاربست عملى آنها اختلافنظر یافتند . اشکالاتى به نظرگاههاى یاد شده، وارد است که از جمله مىتوان به نظرى بودن آنها اشاره کرد که حداکثر براى برخى افراد، چنین اندیشهاى به وجود مىآید . دیگر اینکه گرایشهاى صوفیانه و تجربههاى شخصى ایشان، قابل تعمیم نیست و با نگاه ایدهآلیستى نمىتوان صلح را حاکم کرد . از این رو بهتر بود که پس از بحث درباره دلالت واژه Peace ، به بحث پیرامون چگونگى بدست آوردن آن سخن به میان مىآمد .
اگر چه ریختهگران، عرفان را داراى سخنى کاربردى نمىداند، بلکه نورى است که در پرتو آن، شاید بتوان راه خویش را بیابیم و هیچگاه ابزار کار نمىشود . بیولرینز با او همنظر است که براى این کار نمىتوان قانونى بنیان نهاد; بلکه اسلام ذاتى است و با سرشت آدمیان سروکار دارد; آدمیانى که به میوههاى یک درخت مىمانند . در هر حال نمى توان از وصایاى اخلاقى براى امور بینالمللى و روابط جهانى یارى گرفت . هلمینسکى، اسلام را عبارت از مسائلى عینى معرفى نمود که امکان ارتباط انسان را با خدا فراهم مىکند . به گفته وى، زیبایى، حقیقت، و عدالت اسلامى، هنوز به گوش جهانیان نرسیده و هر مشکلى که در این باره وجود دارد، از مسلمانى ماست . برخى از شرکتکنندگان که در پرسش و پاسخ شرکت جستند، بر آن بودند که باید میان تعریفهاى سهگانه اسلام، تمایز افکند:
1 . اسلام به عنوان ایمان مذهبى; 2 . اسلام به عنوان شریعت و احکام دینى; 3 . اسلام و شریعتبه اضافه قدرت (حکومت دینى).
3 . اسلام و تحولات کنونى جهان که به طور عمده، ناظر به تحولات اخیر جهان، به ویژه پس از حوادث یازدهم سپتامبر است و ذهنیتهاى به وجود آمده در باب اسلام و نیز نحوه مواجهه مسلمانان با پدیده جهانى شدن، مورد بررسى قرار گرفت . محمد على ابطحى، در مقاله «واقعه یازدهم سپتامبر و نمایش دوباره خشونت میان اسلام و غرب» دخالت مسلمانان را در این خشونتآفرینى نفى کرد و همچنین از عدم نقشآفرینى مسیحیان راستین در خشونتهاى پس از واقعه سخن گفت، ابطحى، مبانى و سرفصلهاى بحث را چنین بیان کرد: 1 . عدم فهم درست از اسلام و تحجر برخى از مسلمانان; 2 . برخورد خشونتبار قدرتهاى برخى کشورهاى اسلامى; 3 . حمایت قدرتهاى جهانى از جریانهاى خشونتآفرین بنیادگران اسلامى به سود خود . وى، در این رابطه دو طرح جمهورى اسلامى ایران را براى صلح جهانى ذکر کرد: 1 . گفتوگو به عنوان تنها راه آینده بشریت; 2 . ائتلاف براى صلح و بسیج کردن جهان براى روى آورى به صلح .
دکتر عبدالله ابراهیم، اندیشمند عراقىتبار ساکن قطر، از مرکزیت فرهنگى سخن گفت . وى، مرکزیت اسلامى را داراى محور ارزشى ثابتى دانست که از جمله میان دو مفهوم «دارالحرب» و «دارالسلام» تمایز مىافکند; اما اندیشه کانت و غربیان امروزى را نباید با اندیشه ارسطو و پیشینیان همسان دانست . اندیشمندان امروزى غرب، دیگران را وادار مىکنند که از آنان پیروى کنند . براى نمونه مىتوان از مسلم شمردن پدیدههاى غربى و از جمله جهانى شدن و پیروى کشورهاى اسلامى و غیراسلامى در نوع حکومت از الگوى غربى نام برد . دکتر عباس زارع، در مقاله «مسلمانان و پدیده جهانى شدن» جهانى شدن را یک پروسه (فرایند) - و نه یک پروژه - نامید; پروسهاى که خود غرب را نیز در معرض جهانى شدن قرار داده است . به عقیده وى، جهانى شدن به معناى غربى شدن نیست; بلکه جهانىشدن، فرایندهاى معارض را در درون خود تولید مىکند . زارع، با پروسه نامیدن جهانى شدن، این پدیده را از پروژهاى از پیش طراحى شده خارج مىکند و در نتیجه مىتوان آگاهانه برنامهریزى کرد و خود را - دست کم در پدیده جهانى شدن - دشمن شماره یک غرب دانست .
دکتر سحبان خلیفات - به جانشینى از حسن بن طلال پادشاه اردن - نوشته وى را قرائت کرد . وى، غرب را متهم کرد که چرا به خشونتخویش «خشونت غربى» اطلاق نمىکنند; اما هر گونه خشونت در کشورهاى اسلامى را «خشونت اسلامى» مىنامند . به نظر وى، خشونت اسلامى، عوامل متعددى دارد: 1 . نادانى; 2 . فقدان دولتهاى دادگستر; 3 . کمک امریکا به اسرائیل; 4 . فهم نادرست از اسلام .
عبدالمجید شرفى - اندیشمند تونسى - یکى دیگر از شرکتکنندگان بود . او خاطر نشان کرد که باید واقعیت را چنان که هست، ببینیم تا بتوانیم حرکتهاى دشمنانه - و یا شاید دوستانه - غرب را بیابیم همچنین باید واقعبین و خردگرا باشیم . گام خستبراى تحقق صلح و ثبات در جامعه، حاکمیت دموکراسى در زندگى سیاسى ماست .
مسئله مشترک مقالههاى بخش سوم، موضوع جهانى شدن است و نمونه بارز ناتوانى کشورهاى اسلامى را در حل مشکلات خود - و در نتیجه به دست نیاوردن جایگاه مناسب در جهان جدید - نابسامانى حقوق زن در این کشورها بیان شده است . شرفى در این باره، وضعیت زن را مثال مىزند; یعنى نیمى از جامعه را که بیکار و خانهنشین ماندهاند و این مسئله را بهترین معیار براى ناختخود و مبارزه با تهدیدات پایانناپذیر جهان نوین مىنامند; به گفته وى همه باید از خود بپرسیم که با نیمى از جمعیتخود، چگونه رفتار کردهایم؟
اندیشمندانى چون عبدالعزیز ساشدینا (نقش اسلام در روابط صلحآمیز و همزیستى مسالمتآمیز میان ملل جهان) عبدالقادر تیوب (نگاهى دوباره به آیات جهاد) حسن حنفى (اسلام و صلح جهانى) نوید کرمانى (بینشهاى بنیادگرایانه) نبیل عبدالفتاح (دین و نقش آن در روابط و نزاعهاى کنونى) . . . با ارسال مقالاتى در این همایش شرکت جستند .
با وجود محدودیتبرگزارى این همایش و نبود پوشش خبرى مناسب، برپایى همایشهایى از این دست مىتواند در استقرار و گسترش امنیت و صلح جهانى، نقش موثرى ایفا مىکنند . کرمى، در این باره مىگوید: به نظر مىرسد در جهانى سرشار از عدم تفاهمها، زیادهخواهىها و تنشها، تنها راه بخردانه و کارآمد، گفتگو و حرمت نهادن به ایده «گفتگوى تمدنها» به جاى «برخورد تمدنها» است; گفتوگویى که به غایت دشوار است و یکى از پیچیدهترین مسایلى است که انسان امروزى با آن مواجه است; زیرا هر تمدنى از پس فرایند تاریخى بلند و پیچیدهاى شکل گرفته است و به آسانى نمىتوان در حجم سختشده و متصلب، آن روزنهاى به جهان «دیگرى» گشود . بلکه تنها پس از تمرین مداوم، و مهمتر از همه، اراده و عزم آدمیان و مشارکت فعالانه در گفتوگوست که مىتوان به نتیجه مطلوب رسید .
پس از فروپاشى خطر سرخ و پایان یافتن جنگ سرد، غرب که همواره در پى یافتن رقیب است، این بار خطر سبز (اسلام) را نشانه گرفته و گویا احیاى هویت اسلامى، جنبشى فراگیر و حرکتى سیاسى قلمداد شده است که مىتواند هر آینه، امنیت و ثبات و صلح جهانى را به مخاطره افکند . حوادث یازدهم سپتامبر، زمینه را براى هجوم گسترده تبلیغات غرب علیه اسلام، مساعدتر کرد و به یکباره اسلام، دینى تروریستى شناخته شد . آمریکا، بیش از همه به این مقوله دامن زد و از یک سو اسلام را دینى بحران آفرین و ضد بشرى، و از سوى دیگر خود را منادى صلح و الگوى تمدن بشرى معرفى نمود . کرمى مىافزاید: در چنین وضعیتحساس و دشوارى، بر پایى همایش اسلام و صلح جهانى - آن هم در کشورى که از سوى دشمن، محور شرارت معرفى شده - بسیار پربها و پرمعناست و باید آن را به فال نیک گرفت . همایش اسلام و صلح جهانى، در حکم ابزارى تبلیغاتى انگاشته نشده است، بلکه هدف عمده دایرکنندگان آن، این بوده است که زمینه مساعدى را براى گفتگو و تبادل نظر میان اندیشمندان ایران و جهان، درباره اسلام و صلح جهانى فراهم آورد . هدف اساسى، پاسخ به پرسشهایى است که از دیرباز، ذهن متفکران جهان را به خود مشغول کرده است . موضوعات اساسى همایش مزبور بر سه محور متمرکز بود:
1 . بررسى دیدگاههاى مختلف اسلامى، و نسبت آنها با پدیده بنیادگرایى که در ضمن آن به مسایلى چون بنیادگرایى اسلامى و علل جامعهشناختى بروز و پیدایش این گونه گرایشها بود . سخنرانى دکتر سید مصطفى محقق داماد در این بخش مىگنجد . وى با بیان «مبانى نظرى صلح از دیدگاه حقوق اسلامى» نظرگاه اسلام را نسبتبه غیر مسلمانان یکى از بنیادىترین مسایل فقه سیاسى اسلام نامید که گروهى از فقیهان ما اصل در روابط با بیگانگان را دشمنانگارى و جنگ و مبارزه دانسته و گروه دیگر برخلاف گروه نخست، نظر دادهاند . وى در پایان یادآور شد که مسلمانان باید این واقعیت را دریابند که براى معرفى هر دین و مکتبى در جهان امروز، راهى جز اقناع آزادانه و دور از هر گونه سیطره وجود ندارد و غرب نیز باید باور کند که براى دستیابى به صلح و آرامش، به جاى سردادن سرودهاى مستانه متکى بر تکنولوژى و تحقیر جوامع دیگر - به خصوص مردم جهان سوم - در راستاى جلب قلوب مردم جهان قدم بردارد و اصل احترام متقابل را به رسمیتبشناسد .
2 . نقش اسلام در استقرار صلح جهانى و همزیستى مسالمتآمیز . در این محور، پرسش اساسى آن است که دین و فرهنگ اسلامى چگونه قادر است در استقرار صلح جهانى سهیم باشد؟ و آیا اسلام با توجه به میراث و پشتوانه معرفتىاش اخلاق مراقبت از جهان را داراست .
هلمینسکى، بیولر، و ریختهگران در این باره سخن گفتند . دکتر ادوارد هلمینسکى، اسلام را دینى سرنوشتساز براى انسان نامید . وى، از جهانى شدن روح، مادىشدن انگیزهها، محو معنویت، و کشتارهاى برخاسته از ترس منطقى (ترسى که خود آفریده بحرانهاست) سخن به میان آورد .
هلمینسکى، گفتمان موفق را در گرو شناخت تفاوتها خواند و افزود: باید نمایندگان جهالت را باز شناخت . امروزه جاهلیت، ارزش پول را فراتر از ارزش ایمان قرار داده و مذهب را مبتنى و تابعى از بازار کرده است . «عرفان، یگانه راه رهایى است ; یعنى دانش اصلاح نفس و آموزش روح و تنها راه معرفى اسلام، گفتوگو است; آن هم به دور از غرور و خودخواهى . جهاد اسلامى باید خود جهادى علیه نبرد جنگ باشد . اسلام داراى چنان جامعه بهینه و کارآمد است که مىتوان حکمت معنوى و سنن اسلامى را براى ایجاد «مرکز معنویت کاربردى» به کار بست . . . گفتمان واقعى، با درک و شناخت صحیح مسلمانان از همه انسانها و یا برابرى جنسیتها، عدالت، عدم خشونت و . . . انجامپذیر است . دکتر محمد رضا ریختهگران، پس از بررسى واژه Peace در زبانهاى فارسى، عربى، آلمانى، و انگلیسى، آن را بدین گونه معنا نمود: اصل معناى صلح، یعنى رهاندن از سیئات و مصونکردن از آسیبها، گزندها، و فتنهها و در معناى عرفانى: رسیدن به ساحت مصونیت و مقام و مقیم شدن . وى در این سخنرانى، صلح سیاسى را در پایان ناموازنه قدرت نامید; در حالى که صلح معنوى، پیدایش موازنه «سلم و صفا» است . از این رو، حتى لحظهاى نباید از کوشش در راه تحقق صلح سیاسى و بسط و توسعه آن بازایستاد; هر چند ظهور تام و تمام آن، در وقت ظهور «مصلح کل» خواهد بود .
دکتر آرتور بیولر، اسلام را دینى جهانشمول خواند و هدف پیامبران را آوردن تمدن ندانست . اسلامى که او تجربه کرده است، جلوهگاه جلوههاى زیباى خداوندى است; جلوههایى که مىتوان در زندگى به کار گرفت و باید براى همزیستى مسالمتآمیز از صلح و عدالت و همنژادى - که دادههاى والاى الاهىاند - بهره گرفت . به نظر وى، مسلمانان پس از پیامبر، این فرامین والا را نادیده گرفته، و در کاربست عملى آنها اختلافنظر یافتند . اشکالاتى به نظرگاههاى یاد شده، وارد است که از جمله مىتوان به نظرى بودن آنها اشاره کرد که حداکثر براى برخى افراد، چنین اندیشهاى به وجود مىآید . دیگر اینکه گرایشهاى صوفیانه و تجربههاى شخصى ایشان، قابل تعمیم نیست و با نگاه ایدهآلیستى نمىتوان صلح را حاکم کرد . از این رو بهتر بود که پس از بحث درباره دلالت واژه Peace ، به بحث پیرامون چگونگى بدست آوردن آن سخن به میان مىآمد .
اگر چه ریختهگران، عرفان را داراى سخنى کاربردى نمىداند، بلکه نورى است که در پرتو آن، شاید بتوان راه خویش را بیابیم و هیچگاه ابزار کار نمىشود . بیولرینز با او همنظر است که براى این کار نمىتوان قانونى بنیان نهاد; بلکه اسلام ذاتى است و با سرشت آدمیان سروکار دارد; آدمیانى که به میوههاى یک درخت مىمانند . در هر حال نمى توان از وصایاى اخلاقى براى امور بینالمللى و روابط جهانى یارى گرفت . هلمینسکى، اسلام را عبارت از مسائلى عینى معرفى نمود که امکان ارتباط انسان را با خدا فراهم مىکند . به گفته وى، زیبایى، حقیقت، و عدالت اسلامى، هنوز به گوش جهانیان نرسیده و هر مشکلى که در این باره وجود دارد، از مسلمانى ماست . برخى از شرکتکنندگان که در پرسش و پاسخ شرکت جستند، بر آن بودند که باید میان تعریفهاى سهگانه اسلام، تمایز افکند:
1 . اسلام به عنوان ایمان مذهبى; 2 . اسلام به عنوان شریعت و احکام دینى; 3 . اسلام و شریعتبه اضافه قدرت (حکومت دینى).
3 . اسلام و تحولات کنونى جهان که به طور عمده، ناظر به تحولات اخیر جهان، به ویژه پس از حوادث یازدهم سپتامبر است و ذهنیتهاى به وجود آمده در باب اسلام و نیز نحوه مواجهه مسلمانان با پدیده جهانى شدن، مورد بررسى قرار گرفت . محمد على ابطحى، در مقاله «واقعه یازدهم سپتامبر و نمایش دوباره خشونت میان اسلام و غرب» دخالت مسلمانان را در این خشونتآفرینى نفى کرد و همچنین از عدم نقشآفرینى مسیحیان راستین در خشونتهاى پس از واقعه سخن گفت، ابطحى، مبانى و سرفصلهاى بحث را چنین بیان کرد: 1 . عدم فهم درست از اسلام و تحجر برخى از مسلمانان; 2 . برخورد خشونتبار قدرتهاى برخى کشورهاى اسلامى; 3 . حمایت قدرتهاى جهانى از جریانهاى خشونتآفرین بنیادگران اسلامى به سود خود . وى، در این رابطه دو طرح جمهورى اسلامى ایران را براى صلح جهانى ذکر کرد: 1 . گفتوگو به عنوان تنها راه آینده بشریت; 2 . ائتلاف براى صلح و بسیج کردن جهان براى روى آورى به صلح .
دکتر عبدالله ابراهیم، اندیشمند عراقىتبار ساکن قطر، از مرکزیت فرهنگى سخن گفت . وى، مرکزیت اسلامى را داراى محور ارزشى ثابتى دانست که از جمله میان دو مفهوم «دارالحرب» و «دارالسلام» تمایز مىافکند; اما اندیشه کانت و غربیان امروزى را نباید با اندیشه ارسطو و پیشینیان همسان دانست . اندیشمندان امروزى غرب، دیگران را وادار مىکنند که از آنان پیروى کنند . براى نمونه مىتوان از مسلم شمردن پدیدههاى غربى و از جمله جهانى شدن و پیروى کشورهاى اسلامى و غیراسلامى در نوع حکومت از الگوى غربى نام برد . دکتر عباس زارع، در مقاله «مسلمانان و پدیده جهانى شدن» جهانى شدن را یک پروسه (فرایند) - و نه یک پروژه - نامید; پروسهاى که خود غرب را نیز در معرض جهانى شدن قرار داده است . به عقیده وى، جهانى شدن به معناى غربى شدن نیست; بلکه جهانىشدن، فرایندهاى معارض را در درون خود تولید مىکند . زارع، با پروسه نامیدن جهانى شدن، این پدیده را از پروژهاى از پیش طراحى شده خارج مىکند و در نتیجه مىتوان آگاهانه برنامهریزى کرد و خود را - دست کم در پدیده جهانى شدن - دشمن شماره یک غرب دانست .
دکتر سحبان خلیفات - به جانشینى از حسن بن طلال پادشاه اردن - نوشته وى را قرائت کرد . وى، غرب را متهم کرد که چرا به خشونتخویش «خشونت غربى» اطلاق نمىکنند; اما هر گونه خشونت در کشورهاى اسلامى را «خشونت اسلامى» مىنامند . به نظر وى، خشونت اسلامى، عوامل متعددى دارد: 1 . نادانى; 2 . فقدان دولتهاى دادگستر; 3 . کمک امریکا به اسرائیل; 4 . فهم نادرست از اسلام .
عبدالمجید شرفى - اندیشمند تونسى - یکى دیگر از شرکتکنندگان بود . او خاطر نشان کرد که باید واقعیت را چنان که هست، ببینیم تا بتوانیم حرکتهاى دشمنانه - و یا شاید دوستانه - غرب را بیابیم همچنین باید واقعبین و خردگرا باشیم . گام خستبراى تحقق صلح و ثبات در جامعه، حاکمیت دموکراسى در زندگى سیاسى ماست .
مسئله مشترک مقالههاى بخش سوم، موضوع جهانى شدن است و نمونه بارز ناتوانى کشورهاى اسلامى را در حل مشکلات خود - و در نتیجه به دست نیاوردن جایگاه مناسب در جهان جدید - نابسامانى حقوق زن در این کشورها بیان شده است . شرفى در این باره، وضعیت زن را مثال مىزند; یعنى نیمى از جامعه را که بیکار و خانهنشین ماندهاند و این مسئله را بهترین معیار براى ناختخود و مبارزه با تهدیدات پایانناپذیر جهان نوین مىنامند; به گفته وى همه باید از خود بپرسیم که با نیمى از جمعیتخود، چگونه رفتار کردهایم؟
اندیشمندانى چون عبدالعزیز ساشدینا (نقش اسلام در روابط صلحآمیز و همزیستى مسالمتآمیز میان ملل جهان) عبدالقادر تیوب (نگاهى دوباره به آیات جهاد) حسن حنفى (اسلام و صلح جهانى) نوید کرمانى (بینشهاى بنیادگرایانه) نبیل عبدالفتاح (دین و نقش آن در روابط و نزاعهاى کنونى) . . . با ارسال مقالاتى در این همایش شرکت جستند .
با وجود محدودیتبرگزارى این همایش و نبود پوشش خبرى مناسب، برپایى همایشهایى از این دست مىتواند در استقرار و گسترش امنیت و صلح جهانى، نقش موثرى ایفا مىکنند . کرمى، در این باره مىگوید: به نظر مىرسد در جهانى سرشار از عدم تفاهمها، زیادهخواهىها و تنشها، تنها راه بخردانه و کارآمد، گفتگو و حرمت نهادن به ایده «گفتگوى تمدنها» به جاى «برخورد تمدنها» است; گفتوگویى که به غایت دشوار است و یکى از پیچیدهترین مسایلى است که انسان امروزى با آن مواجه است; زیرا هر تمدنى از پس فرایند تاریخى بلند و پیچیدهاى شکل گرفته است و به آسانى نمىتوان در حجم سختشده و متصلب، آن روزنهاى به جهان «دیگرى» گشود . بلکه تنها پس از تمرین مداوم، و مهمتر از همه، اراده و عزم آدمیان و مشارکت فعالانه در گفتوگوست که مىتوان به نتیجه مطلوب رسید .