بررسى مبانى حقوقى دادگاه کیفرى بینالمللى و قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران
آرشیو
چکیده
متن
اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى که از اول ژوئیه سال 2002 مطابق اصل 126 آن رسما آغاز به کار کرد، در هفدهم ژوئیه 1998 در کنفرانس دیپلماتیک نمایندگان تام الاختیار سازمان ملل متحد در رم ایتالیا تصویب شد . (1) از بدو تصویب این اساسنامه، سؤالات و انتقادات زیادى توسط حقوقدانان مطرح شد . گرچه هدف اولیه امضاکنندگان این اساسنامه، رسیدگى به جنایات صربها در یوگسلاوى سابق و جنایات ارتکابى در رواندا بود، ولى با تصویب اساسنامه مفصل (داراى 128 اصل) باب جدیدى را در حقوق بینالملل گشوده است . در محافل حقوقى و دانشگاهى بسیارى از کشورها دو رهیافت متفاوت نسبتبه دادگاه کیفرى بینالمللى وجود دارد:
1 . وجود این دادگاه براى حیات و دوام زندگى حقوقى و سیاسى بینالمللى مهم و ضرورى است و از این رو بایستى به استقبال بدون شرط این اساسنامه رفت و در صورت تعارض با قوانین داخلى، باید به اصلاح و تغییر قوانین داخلى به نفع دادگاه کیفرى بینالمللى، اقدام نمود; 2 . گر چه وجود یک دادگاه کیفرى بینالمللى براى مجازات مجرمان و جنایت کاران جنگى و بینالمللى حائز اهمیت است، ولى در تعارض میان قوانین داخلى و قوانین بینالمللى، بایستى مصالح و اصول حقوقى داخلى را محترم شمرد، و دادگاه کیفرى بینالمللى تا جایى که به صلاحیت داخلى محاکم و دادگسترى ملى آسیب نمىرساند، صلاحیت دارد و در تعارض میان حقوق بینالملل و حقوق داخلى، ترجیح با حقوق داخلى است .
گرچه تطبیق مصوبات مجلس شوراى اسلامى با قانون اساسى از وظایف شوراى نگهبان است و مطابق اصل هفتادوهفتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههاى بینالمللى باید به تصویب مجلس شوراى اسلامى برسد، در این نوشته کوتاه به بررسى برخى از نکات حقوقى درباره دادگاه کیفرى بینالمللى و قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران مىپردازیم .
تعارض صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى با سیستم قضایى ایران
در اصل اول اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى آمده است که دادگاه کیفرى بینالمللى به عنوان یک نهاد دائمى ایجاد شده است که مىتواند صلاحیتخود را نسبتبه افرادى که جنایات سنگینى را بر امور بینالمللى بارنمودهاند، اعمال کند . صلاحیت و حدود عملکرد آن در مواد این اساسنامه ذکر مىگردد .
در اصل 99 (بند4) اساسنامه مذکور آمده است که دادگاه کیفرى بینالمللى، اجازه دارد بدون همکارى دولت، در قلمرو سرزمینى آن به تحقیق و رسیدگى بپردازد و نیازى به کسب اجازه از سیستم قضایى کشور متبوع ندارد . در توجیه این عملکرد، بیان مىدارد که این عمل براى رسیدن به یک دادرسى کامل ضرورت دارد .
در اصول دیگرى از این اساسنامه نیز بر صلاحیت کامل و بى چون و چراى دادگاه کیفرى بینالمللى تاکید کرده است; اما آیا این صلاحیت کامل و بى حصر، تا چه میزان با صلاحیت دادگاههاى ملى کشورها سازگار است؟ اصل 36 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران (2) بیان مىدارد: «حکم به مجازات و اجراى آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد .» همان طور که اصل 32 قانون اساسى تصریح مىکند:
«هیچکس را نمىتوان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبى که قانون معین مىکند . در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید بلافاصله با ذکر دلایل کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتى به مراجع صالحه قضایى ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات مىشود .» در اصل 33 قانون اساسى سایر مجازات را نیز موقوف به «قانون» کرده است:
«هیچکس را نمىتوان از محل اقامتخود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلى مجبور ساخت، مگر در مواردىکه قانون مقرر مىدارد .» در اصول دیگر قانون اساسى مثل اصل 34، 35 و 38 هر گونه اقرار، اعتراف، دادرسى و مجازات را موکول به قانون کرده است .
در مرحله اول این سؤال مطرح مىشود که آیا «حقوق بینالملل» که در دادگاه کیفرى بینالمللى به عنوان مرجع رسیدگى مطرح مىشود، در حقوق ایران «قانون» محسوب مىشود .
ماده 9 قانون مدنى ایران، مقررات عهودى را که بر طبق قانون اساسى دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد، در حکم «قانون» مىداند . (3) از این رو اگر دادگاه کیفرى بینالمللى به قوانینى استناد کند که طبق قانون ایران قبلا مراحل تصویب آن مطابق قانون اساسى طى شده است، مشکلى به نظر نمىرسد . اما مسئله آن است اگر دادگاه کیفرى بینالمللى به قانونى استناد کرد که اتفاقا آن قانون، مطابق قانون اساسى یا مصوبات مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان، مورد پذیرش ایران قرار نگرفته بود، تکلیف چیست؟
از سوى دیگر، حتى در فرض قانونى بودن مستندات دادگاه کیفرى بینالمللى، آیا این دادگاه صلاحیت رسیدگى به دعاوى اتباع ایران را دارد؟
صلاحیت محاکم خارجى در امور اتباع ایرانى بعضا مورد تائید قرار گرفتهاند (مواد 169 تا 180 قانون اجراى احکام مدنى مصوب یکم آبان 1356) که در صورت اقدام متقابل و تحتشرایط خاص پذیرفته است; اما قانون ایران درباره صلاحیت محاکم خارجى در امور کیفرى اتباع ایران خصوصا زمانى که اتباع ایرانى در قلمرو سرزمینى ایران قرار دارند، ساکت است .
بنابراین یکى از مسایل مهم در ارتباط با دادگاه کیفرى بینالمللى، «صلاحیت کامل و تکمیلى» (4) آن است که با صلاحیت «انحصارى» محاکم و دادگاههاى جمهورى اسلامى ایران سازگارى ندارد . خصوصا در مواردى که اعمال صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى بدون اجازه سیستم قضایى ایران، صورت گیرد، که یکى از نکات مبهم و پیچیده رابطه این دادگاه با قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران محسوب مىشود .
مصونیت نمایندگان و رئیس جمهور و دادگاه کیفرى بینالمللى
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران درباره مصونیت مجلس شوراى اسلامى از تعقیب یا توقیف که نوعى مصونیت قضایى محسوب مىشود، مقرر مىدارد:
«نمایندگان مجلس در مقام ایفاى وظایف نمایندگى در اظهار نظر و راى خود کاملا آزادند و نمىتوان آنها را به سبب نظراتى که در مجلس اظهار کردهاند یا آرایى که در مقام ایفاى وظایف نمایندگى خود دادهاند، تعقیب یا توقیف کرد .» (5) گرچه بعید به نظر مىرسد دادگاه کیفرى بینالمللى به خاطر اظهار نظر نمایندهاى در یک کشور، جرمى را به وى نسبت دهد، اما مسئله این است که اگر نمایندهاى طبق قانون اساسى ایران در مقام ایفاى وظایف نمایندگى «راى» اى داد که مطابق مقررات بینالمللى دادگاه کیفرى بینالمللى نتیجه آن راى یک «جنایتیا جرم» محسوب مىشد، در این صورت آیا مىتوان با استناد به راى دادگاه کیفرى بینالمللى نماینده مجلس شوراى اسلامى را تعقیب یا توقیف کرد .
اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى در اصل 27 مقرر نموده است که این اساسنامه بر همه افراد و به طور مساوى اجرا و اعمال مىگردد; بدون ملاحظه هر گونه پست و مقام رسمى، محتویات این اساسنامه اجرا مىگردد و همه آنان نسبتبه مسئولیت کیفرى برابر هستند . در بند 2 این اصل همچنان آمده است:
«مصونیتها یا مقررات آیین دادرسى ویژه براى برخى از مسئولین رسمى که بر اساس حقوق داخلى یا حقوق بینالملل مقرر گردیده است، مانع از اجراى صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى نسبتبه این اشخاص نمىشود .» (6)
بنابراین از یک سوى صلاحیت کامل دادگاه کیفرى بینالمللى براى محاکمه مسئولین سیاسى داخلى یک کشور و از سوى دیگر مصونیتها و مقررات ویژه براى مسئولین عالى رتبه نظام جمهورى اسلامى ایران، مشکلى را فراروى حقوقدانان کشور ما قرار مىدهد که بایستى به دنبال راهحل اساسى براى آن بود .
در مورد رسیدگى به جرایم رئیس جمهور و معاونان او و وزیران، قانون اساسى در اصل یکصد و چهلم تصریح کرده است:
«رسیدگى به اتهام رئیس جمهورى و معاونان او و وزیران در مورد جرائم عادى با اطلاع مجلس شوراى اسلامى در دادگاههاى عمومى دادگسترى انجام مىشود .» که «جرائم عادى» اگر به عنوان موضوع قابل تعقیب دادگاه کیفرى بینالمللى قرار گیرد و از سوى دیگر مطابق قوانین ایران، جرائم عادى رئیس جمهور و معاونان او و وزیران تنها در دادگاههاى عمومى دادگسترى قابل تعقیب است، چه باید کرد . در این مورد نیز میان قوانین ایران و صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى اختلاف وجود دارد .
از طرف دیگر مطابق اصل یکصدوبیستودوم قانون اساسى، رئیس جمهور در حدود اختیارات و وظایفى که به موجب قانون اساسى و یا قوانین عادى به عهده دارد، در برابر ملت و رهبر و مجلس شوراى اسلامى مسئول است; ولى بر اساس اصل 27 اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى رئیس جمهور نسبتبه اعمال خود نسبتبه بشریت، مسئولیت دارد، از این لحاظ «بار کردن مسئولیت دیگر» علاوه بر مسئولیتهاى مقرر شده توسط قانون اساسى از نظر حقوقى چه جایگاهى خواهد داشت؟
همین مسئله در اصل یکصدوهفتادودوم قانون اساسى نسبتبه تشکیل محاکم نظامى براى جرائم مربوط به وظائف نظامى یا انتظامى آمده است:
«براى رسیدگى به جرایم مربوط به وظایف خاص نظامى یا انتظامى اعضاى ارتش، ژاندارمرى، شهربانى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، محاکم نظامى مطابق قانون تشکیل مىگردد، ولى به جرائم عمومى آنان یا جرائمى که در مقام ضابط دادگسترى مرتکب شوند، در محاکم عمومى رسیدگى مىشود . دادستانى و دادگاههاى نظامى، بخشى از قوه قضایه کشور مشمول اصول مربوط به قوه هستند .» در حالى که در اصل 28 اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى آمده است که فرماندهان نظامى و معاونان آنان در قبال اعمال خود و دستورات نظامى در مقابل این دادگاه مسئولیت دارند . از این رو مىبینیم علاوه بر مسئولیت فرماندهان نظامى مذکور در قانون اساسى، دادگاه کیفرى بینالمللى، مسئولیت جدیدى را نیز به آنان تحمیل کرده است .
اصل عطف به ماسبق و دادگاه کیفرى بینالمللى
یکى دیگر از موارد تعارض قانون اساسى با اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى در اصل «عدم عطف به ماسبق» است . قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در اصل یکصدوشصتوهشتم مقرر نموده است:
«هیچ فعل یا ترک فعلى به استناد قانونى که بعد از آن وضع شده است، جرم محسوب نمىشود .»
در ماده چهارم قانون مدنى به صراحت توضیح داده شده است که اثر قانون نسبتبه آتیه است و قانون نسبتبه ما قبل خود اثر ندارد; مگر اینکه در خود قانون، مقررات خاصى نسبتبه این موضوع اتخاذ شده باشد . بنابراین اصل عدم عطف به ماسبق قانون، یکى از اصول مهم نظام قضایى ایران قرار گرفته است . اگر کسى از سوى دادگاه کیفرى بینالمللى مورد تعقیب قرار گیرد و در قلمرو صلاحیت قضایى دادگاهها و محاکم ایران قرار گیرد و بخواهد با استناد به این اصل از «فعل یا ترک فعل» خود دفاع کند، و به این اصل متمسک شود، آیا از نظر دادگاه کیفرى بینالمللى نیز قابل تعقیب نیست؟
در مورد مرور زمان نیز همین مسئله مطرح است: اگر مجرمى که طبق اساسنامه دادگاه کیفرى بینالملل تحت تعقیب است، مطابق شرایط و مقتضیات قانون ایران، بخواهد از مزایاى قانون مرور زمان استفاده کند، در این صورت آیا از نظر دادگاه کیفرى بینالمللى نیز مىتواند از قانون مشمول مرور زمان استفاده کند؟
اصل 29 اساسنامه دادگاه کیفرى بین المللى به این سؤال پاسخ منفى داده است: «جرایمى که در صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى قرار مىگیرد، مشمول مرور زمان نمىشود .»
بنابراین بسیارى از موارد از لحاظ محتواى اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى با اصل تصریح شده قانون اساسى، در تعارض است . حقوقدانان براى رفع این تعارضها چه پاسخى خواهند داشت؟
عفو یا تخفیف مجازات محکومین و دادگاه کیفرى بینالمللى
مطابق اصل یکصدودهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، یکى از اختیارات رهبر، عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامى، پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه است . مطابق بند 11 اصل 110 قانون اساسى، مجرمان این امکان را پیدا مىکنند که پس از احراز شرایط خاصى، مشمول عفو قرار گیرند . اما سؤال این است که اگر مجرمى تحت تعقیب دادگاه کیفرى بینالمللى باشد و همزمان مطابق قوانین ایران در زندان به سر ببرد و از طریق قوه قضائیه مطابق شرایطى براى او درخواست عفو گردد و مشمول عفو گردد، آیا از نظر دادگاه کیفرى بینالمللى نیز مشمول عفو قرار مىگیرد و قرار منع تعقیب براى او صادر مىشود؟ بر اساس اصل 17 اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى این امکان از دولت متبوع گرفته شده است .
نگاه آخر
با تشکیل دادگاه کیفرى بینالمللى این سؤال اصلى مطرح شده است که آیا صلاحیت این دادگاه با صلاحیت محاکم داخلى کشورها در تعارض است . اساسنامه دادگاه بینالمللى تصریح مىکند که صلاحیت این دادگاه یک صلاحیت «تکمیلى» است و در جهت تضعیف صلاحیت محاکم داخلى نیست; اما فراتر از این ادعاى حقوقى، مسئله «حاکمیت ملى» کشورها نیز مطرح است . کشورها با امضاى این اساسنامه، برخى از اختیارات خود را در بخش تعقیب قضایى مجرمان به دادگاه کیفرى بینالمللى سپردهاند و از سوى دیگر با پذیرش اساسنامه این دادگاه، صلاحیت تعقیب کیفرى مسئولان عالى سیاسى و نظامى کشورها را نیز به آن سپردهاند .
از طرفى در اساسنامه این دادگاه تصریح شده است که دولتها براى اجراى اصول این اساسنامه بایستى همکارى قابل توجهى با این دادگاه داشته باشند و در مواردى که دادگاه تحتشرایطى تبعه آن دولت را براى باز جویى، بازپرسى و تحقیق فرا مىخواند، دولتها بدون هیچگونه پیش فرض، متهم را تحویل دادگاه کیفرى بینالمللى بدهند . این نه تنها با سیستم قضایى و صلاحیت محاکم داخلى در تعقیب مجرمان منافات دارد، از نظر سیاسى نیز به ضعف «حاکمیت ملى» دولتها منجر مىشود .
از نظر محتواى حقوقى و مراجع قانونى مورد استناد محاکم داخلى که بر اساس قانون اساسى هر کشور تعیین گردیده است، مخالفتها و دگرسانىهاى زیادى با اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى دیده مىشود .
علاوه بر مسئله صلاحیتها و تعارض صلاحیتها در رسیدگى به جرائم مجرمان، «ماهیت و نوع جرم» نیز از نظر این دو سیستم قضایى - حقوقى متفاوت است . قانون اساسى و قوانین عادى ایران با استناد به شرع و عقل و راى مردم نضج گرفته است; در حالى که سیستم قضایى دادگاه کیفرى بینالمللى با استناد به منابع حقوق بینالملل، اداره مىگردد و این به جاى خود منشا بسیارى از گوناگونىها و مغایرتها میان قانون اساسى و اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى است .
پىنوشتها:
1. statut Deromedelacourpenaleinternationale, 17 Juillet, 1998.
2. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، تدوین حجتى اشرفى، تهران: کتابخانه گنج دانش، 1376،
3. قانون مدنى ایران، مصوب 18 شهریور 1307 و اصلاحى مصوب 14/8/1370 مجلس شوراى اسلامى .
4. la complementarite des competences De la cour.
5. اصل هشتادوششم قانون اساسى .
6. article 27 du statu de la cour penale internationale.
1 . وجود این دادگاه براى حیات و دوام زندگى حقوقى و سیاسى بینالمللى مهم و ضرورى است و از این رو بایستى به استقبال بدون شرط این اساسنامه رفت و در صورت تعارض با قوانین داخلى، باید به اصلاح و تغییر قوانین داخلى به نفع دادگاه کیفرى بینالمللى، اقدام نمود; 2 . گر چه وجود یک دادگاه کیفرى بینالمللى براى مجازات مجرمان و جنایت کاران جنگى و بینالمللى حائز اهمیت است، ولى در تعارض میان قوانین داخلى و قوانین بینالمللى، بایستى مصالح و اصول حقوقى داخلى را محترم شمرد، و دادگاه کیفرى بینالمللى تا جایى که به صلاحیت داخلى محاکم و دادگسترى ملى آسیب نمىرساند، صلاحیت دارد و در تعارض میان حقوق بینالملل و حقوق داخلى، ترجیح با حقوق داخلى است .
گرچه تطبیق مصوبات مجلس شوراى اسلامى با قانون اساسى از وظایف شوراى نگهبان است و مطابق اصل هفتادوهفتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، عهدنامهها، مقاولهنامهها، قراردادها و موافقتنامههاى بینالمللى باید به تصویب مجلس شوراى اسلامى برسد، در این نوشته کوتاه به بررسى برخى از نکات حقوقى درباره دادگاه کیفرى بینالمللى و قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران مىپردازیم .
تعارض صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى با سیستم قضایى ایران
در اصل اول اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى آمده است که دادگاه کیفرى بینالمللى به عنوان یک نهاد دائمى ایجاد شده است که مىتواند صلاحیتخود را نسبتبه افرادى که جنایات سنگینى را بر امور بینالمللى بارنمودهاند، اعمال کند . صلاحیت و حدود عملکرد آن در مواد این اساسنامه ذکر مىگردد .
در اصل 99 (بند4) اساسنامه مذکور آمده است که دادگاه کیفرى بینالمللى، اجازه دارد بدون همکارى دولت، در قلمرو سرزمینى آن به تحقیق و رسیدگى بپردازد و نیازى به کسب اجازه از سیستم قضایى کشور متبوع ندارد . در توجیه این عملکرد، بیان مىدارد که این عمل براى رسیدن به یک دادرسى کامل ضرورت دارد .
در اصول دیگرى از این اساسنامه نیز بر صلاحیت کامل و بى چون و چراى دادگاه کیفرى بینالمللى تاکید کرده است; اما آیا این صلاحیت کامل و بى حصر، تا چه میزان با صلاحیت دادگاههاى ملى کشورها سازگار است؟ اصل 36 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران (2) بیان مىدارد: «حکم به مجازات و اجراى آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد .» همان طور که اصل 32 قانون اساسى تصریح مىکند:
«هیچکس را نمىتوان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبى که قانون معین مىکند . در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید بلافاصله با ذکر دلایل کتبا به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتى به مراجع صالحه قضایى ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد . متخلف از این اصل طبق قانون مجازات مىشود .» در اصل 33 قانون اساسى سایر مجازات را نیز موقوف به «قانون» کرده است:
«هیچکس را نمىتوان از محل اقامتخود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلى مجبور ساخت، مگر در مواردىکه قانون مقرر مىدارد .» در اصول دیگر قانون اساسى مثل اصل 34، 35 و 38 هر گونه اقرار، اعتراف، دادرسى و مجازات را موکول به قانون کرده است .
در مرحله اول این سؤال مطرح مىشود که آیا «حقوق بینالملل» که در دادگاه کیفرى بینالمللى به عنوان مرجع رسیدگى مطرح مىشود، در حقوق ایران «قانون» محسوب مىشود .
ماده 9 قانون مدنى ایران، مقررات عهودى را که بر طبق قانون اساسى دولت ایران و سایر دول منعقد شده باشد، در حکم «قانون» مىداند . (3) از این رو اگر دادگاه کیفرى بینالمللى به قوانینى استناد کند که طبق قانون ایران قبلا مراحل تصویب آن مطابق قانون اساسى طى شده است، مشکلى به نظر نمىرسد . اما مسئله آن است اگر دادگاه کیفرى بینالمللى به قانونى استناد کرد که اتفاقا آن قانون، مطابق قانون اساسى یا مصوبات مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان، مورد پذیرش ایران قرار نگرفته بود، تکلیف چیست؟
از سوى دیگر، حتى در فرض قانونى بودن مستندات دادگاه کیفرى بینالمللى، آیا این دادگاه صلاحیت رسیدگى به دعاوى اتباع ایران را دارد؟
صلاحیت محاکم خارجى در امور اتباع ایرانى بعضا مورد تائید قرار گرفتهاند (مواد 169 تا 180 قانون اجراى احکام مدنى مصوب یکم آبان 1356) که در صورت اقدام متقابل و تحتشرایط خاص پذیرفته است; اما قانون ایران درباره صلاحیت محاکم خارجى در امور کیفرى اتباع ایران خصوصا زمانى که اتباع ایرانى در قلمرو سرزمینى ایران قرار دارند، ساکت است .
بنابراین یکى از مسایل مهم در ارتباط با دادگاه کیفرى بینالمللى، «صلاحیت کامل و تکمیلى» (4) آن است که با صلاحیت «انحصارى» محاکم و دادگاههاى جمهورى اسلامى ایران سازگارى ندارد . خصوصا در مواردى که اعمال صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى بدون اجازه سیستم قضایى ایران، صورت گیرد، که یکى از نکات مبهم و پیچیده رابطه این دادگاه با قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران محسوب مىشود .
مصونیت نمایندگان و رئیس جمهور و دادگاه کیفرى بینالمللى
قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران درباره مصونیت مجلس شوراى اسلامى از تعقیب یا توقیف که نوعى مصونیت قضایى محسوب مىشود، مقرر مىدارد:
«نمایندگان مجلس در مقام ایفاى وظایف نمایندگى در اظهار نظر و راى خود کاملا آزادند و نمىتوان آنها را به سبب نظراتى که در مجلس اظهار کردهاند یا آرایى که در مقام ایفاى وظایف نمایندگى خود دادهاند، تعقیب یا توقیف کرد .» (5) گرچه بعید به نظر مىرسد دادگاه کیفرى بینالمللى به خاطر اظهار نظر نمایندهاى در یک کشور، جرمى را به وى نسبت دهد، اما مسئله این است که اگر نمایندهاى طبق قانون اساسى ایران در مقام ایفاى وظایف نمایندگى «راى» اى داد که مطابق مقررات بینالمللى دادگاه کیفرى بینالمللى نتیجه آن راى یک «جنایتیا جرم» محسوب مىشد، در این صورت آیا مىتوان با استناد به راى دادگاه کیفرى بینالمللى نماینده مجلس شوراى اسلامى را تعقیب یا توقیف کرد .
اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى در اصل 27 مقرر نموده است که این اساسنامه بر همه افراد و به طور مساوى اجرا و اعمال مىگردد; بدون ملاحظه هر گونه پست و مقام رسمى، محتویات این اساسنامه اجرا مىگردد و همه آنان نسبتبه مسئولیت کیفرى برابر هستند . در بند 2 این اصل همچنان آمده است:
«مصونیتها یا مقررات آیین دادرسى ویژه براى برخى از مسئولین رسمى که بر اساس حقوق داخلى یا حقوق بینالملل مقرر گردیده است، مانع از اجراى صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى نسبتبه این اشخاص نمىشود .» (6)
بنابراین از یک سوى صلاحیت کامل دادگاه کیفرى بینالمللى براى محاکمه مسئولین سیاسى داخلى یک کشور و از سوى دیگر مصونیتها و مقررات ویژه براى مسئولین عالى رتبه نظام جمهورى اسلامى ایران، مشکلى را فراروى حقوقدانان کشور ما قرار مىدهد که بایستى به دنبال راهحل اساسى براى آن بود .
در مورد رسیدگى به جرایم رئیس جمهور و معاونان او و وزیران، قانون اساسى در اصل یکصد و چهلم تصریح کرده است:
«رسیدگى به اتهام رئیس جمهورى و معاونان او و وزیران در مورد جرائم عادى با اطلاع مجلس شوراى اسلامى در دادگاههاى عمومى دادگسترى انجام مىشود .» که «جرائم عادى» اگر به عنوان موضوع قابل تعقیب دادگاه کیفرى بینالمللى قرار گیرد و از سوى دیگر مطابق قوانین ایران، جرائم عادى رئیس جمهور و معاونان او و وزیران تنها در دادگاههاى عمومى دادگسترى قابل تعقیب است، چه باید کرد . در این مورد نیز میان قوانین ایران و صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى اختلاف وجود دارد .
از طرف دیگر مطابق اصل یکصدوبیستودوم قانون اساسى، رئیس جمهور در حدود اختیارات و وظایفى که به موجب قانون اساسى و یا قوانین عادى به عهده دارد، در برابر ملت و رهبر و مجلس شوراى اسلامى مسئول است; ولى بر اساس اصل 27 اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى رئیس جمهور نسبتبه اعمال خود نسبتبه بشریت، مسئولیت دارد، از این لحاظ «بار کردن مسئولیت دیگر» علاوه بر مسئولیتهاى مقرر شده توسط قانون اساسى از نظر حقوقى چه جایگاهى خواهد داشت؟
همین مسئله در اصل یکصدوهفتادودوم قانون اساسى نسبتبه تشکیل محاکم نظامى براى جرائم مربوط به وظائف نظامى یا انتظامى آمده است:
«براى رسیدگى به جرایم مربوط به وظایف خاص نظامى یا انتظامى اعضاى ارتش، ژاندارمرى، شهربانى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، محاکم نظامى مطابق قانون تشکیل مىگردد، ولى به جرائم عمومى آنان یا جرائمى که در مقام ضابط دادگسترى مرتکب شوند، در محاکم عمومى رسیدگى مىشود . دادستانى و دادگاههاى نظامى، بخشى از قوه قضایه کشور مشمول اصول مربوط به قوه هستند .» در حالى که در اصل 28 اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى آمده است که فرماندهان نظامى و معاونان آنان در قبال اعمال خود و دستورات نظامى در مقابل این دادگاه مسئولیت دارند . از این رو مىبینیم علاوه بر مسئولیت فرماندهان نظامى مذکور در قانون اساسى، دادگاه کیفرى بینالمللى، مسئولیت جدیدى را نیز به آنان تحمیل کرده است .
اصل عطف به ماسبق و دادگاه کیفرى بینالمللى
یکى دیگر از موارد تعارض قانون اساسى با اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى در اصل «عدم عطف به ماسبق» است . قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران در اصل یکصدوشصتوهشتم مقرر نموده است:
«هیچ فعل یا ترک فعلى به استناد قانونى که بعد از آن وضع شده است، جرم محسوب نمىشود .»
در ماده چهارم قانون مدنى به صراحت توضیح داده شده است که اثر قانون نسبتبه آتیه است و قانون نسبتبه ما قبل خود اثر ندارد; مگر اینکه در خود قانون، مقررات خاصى نسبتبه این موضوع اتخاذ شده باشد . بنابراین اصل عدم عطف به ماسبق قانون، یکى از اصول مهم نظام قضایى ایران قرار گرفته است . اگر کسى از سوى دادگاه کیفرى بینالمللى مورد تعقیب قرار گیرد و در قلمرو صلاحیت قضایى دادگاهها و محاکم ایران قرار گیرد و بخواهد با استناد به این اصل از «فعل یا ترک فعل» خود دفاع کند، و به این اصل متمسک شود، آیا از نظر دادگاه کیفرى بینالمللى نیز قابل تعقیب نیست؟
در مورد مرور زمان نیز همین مسئله مطرح است: اگر مجرمى که طبق اساسنامه دادگاه کیفرى بینالملل تحت تعقیب است، مطابق شرایط و مقتضیات قانون ایران، بخواهد از مزایاى قانون مرور زمان استفاده کند، در این صورت آیا از نظر دادگاه کیفرى بینالمللى نیز مىتواند از قانون مشمول مرور زمان استفاده کند؟
اصل 29 اساسنامه دادگاه کیفرى بین المللى به این سؤال پاسخ منفى داده است: «جرایمى که در صلاحیت دادگاه کیفرى بینالمللى قرار مىگیرد، مشمول مرور زمان نمىشود .»
بنابراین بسیارى از موارد از لحاظ محتواى اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى با اصل تصریح شده قانون اساسى، در تعارض است . حقوقدانان براى رفع این تعارضها چه پاسخى خواهند داشت؟
عفو یا تخفیف مجازات محکومین و دادگاه کیفرى بینالمللى
مطابق اصل یکصدودهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، یکى از اختیارات رهبر، عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامى، پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه است . مطابق بند 11 اصل 110 قانون اساسى، مجرمان این امکان را پیدا مىکنند که پس از احراز شرایط خاصى، مشمول عفو قرار گیرند . اما سؤال این است که اگر مجرمى تحت تعقیب دادگاه کیفرى بینالمللى باشد و همزمان مطابق قوانین ایران در زندان به سر ببرد و از طریق قوه قضائیه مطابق شرایطى براى او درخواست عفو گردد و مشمول عفو گردد، آیا از نظر دادگاه کیفرى بینالمللى نیز مشمول عفو قرار مىگیرد و قرار منع تعقیب براى او صادر مىشود؟ بر اساس اصل 17 اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى این امکان از دولت متبوع گرفته شده است .
نگاه آخر
با تشکیل دادگاه کیفرى بینالمللى این سؤال اصلى مطرح شده است که آیا صلاحیت این دادگاه با صلاحیت محاکم داخلى کشورها در تعارض است . اساسنامه دادگاه بینالمللى تصریح مىکند که صلاحیت این دادگاه یک صلاحیت «تکمیلى» است و در جهت تضعیف صلاحیت محاکم داخلى نیست; اما فراتر از این ادعاى حقوقى، مسئله «حاکمیت ملى» کشورها نیز مطرح است . کشورها با امضاى این اساسنامه، برخى از اختیارات خود را در بخش تعقیب قضایى مجرمان به دادگاه کیفرى بینالمللى سپردهاند و از سوى دیگر با پذیرش اساسنامه این دادگاه، صلاحیت تعقیب کیفرى مسئولان عالى سیاسى و نظامى کشورها را نیز به آن سپردهاند .
از طرفى در اساسنامه این دادگاه تصریح شده است که دولتها براى اجراى اصول این اساسنامه بایستى همکارى قابل توجهى با این دادگاه داشته باشند و در مواردى که دادگاه تحتشرایطى تبعه آن دولت را براى باز جویى، بازپرسى و تحقیق فرا مىخواند، دولتها بدون هیچگونه پیش فرض، متهم را تحویل دادگاه کیفرى بینالمللى بدهند . این نه تنها با سیستم قضایى و صلاحیت محاکم داخلى در تعقیب مجرمان منافات دارد، از نظر سیاسى نیز به ضعف «حاکمیت ملى» دولتها منجر مىشود .
از نظر محتواى حقوقى و مراجع قانونى مورد استناد محاکم داخلى که بر اساس قانون اساسى هر کشور تعیین گردیده است، مخالفتها و دگرسانىهاى زیادى با اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى دیده مىشود .
علاوه بر مسئله صلاحیتها و تعارض صلاحیتها در رسیدگى به جرائم مجرمان، «ماهیت و نوع جرم» نیز از نظر این دو سیستم قضایى - حقوقى متفاوت است . قانون اساسى و قوانین عادى ایران با استناد به شرع و عقل و راى مردم نضج گرفته است; در حالى که سیستم قضایى دادگاه کیفرى بینالمللى با استناد به منابع حقوق بینالملل، اداره مىگردد و این به جاى خود منشا بسیارى از گوناگونىها و مغایرتها میان قانون اساسى و اساسنامه دادگاه کیفرى بینالمللى است .
پىنوشتها:
1. statut Deromedelacourpenaleinternationale, 17 Juillet, 1998.
2. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، تدوین حجتى اشرفى، تهران: کتابخانه گنج دانش، 1376،
3. قانون مدنى ایران، مصوب 18 شهریور 1307 و اصلاحى مصوب 14/8/1370 مجلس شوراى اسلامى .
4. la complementarite des competences De la cour.
5. اصل هشتادوششم قانون اساسى .
6. article 27 du statu de la cour penale internationale.