در دوران پهلوی، تحولات اجتماعی و فرهنگی موجب دگرگونی در الگوهای فضایی معماری مسکونی شد. این پژوهش با رویکرد ترکیبی و در چارچوب پارادایم عمل گرایی، به تحلیل تطبیقی فضاهای نیمه باز و بسته در این دوره پرداخته است. ابتدا مؤلفه های کلیدی از طریق تحلیل محتوای کیفی در نرم افزار MAXQDA استخراج شد. سپس تحلیل عامل Q با مشارکت ۱۵ متخصص و استفاده از SPSS انجام گرفت. همچنین دو نمونه بنای مسکونی با نرم افزار DepthmapX تحلیل شد. یافته ها سه الگوی ذهنی اصلی را نشان می دهد: عملکردی–فضایی، عملکردی–ساختاری و عملکردی–رفتاری. نتایج حاکی از آن است که در دوره پهلوی دوم، فضاهای نیمه باز نقش سازمان دهنده تری یافته و به مرزهای نرم، تعاملی و انعطاف پذیر تبدیل شده اند که نیازهای اقلیمی، اجتماعی و زیبایی شناسی را به طور هم زمان پاسخ می دهند.