یکی از عوامل تنوع تفاسیر، مبانی مختلف مفسّران آن ها در ساحت های گوناگون است. از جمله-ی این ساحت ها، مبنای کلامی مفسّر است که می تواند بر تفسیر او اثرگذار باشد. طبرسی و زمخشری ازجمله مفسران قرون پنج و شش هجری یعنی دوره بحث های کلامی هستند. ازآنجایی که تفسیر جوامع الجامع طبرسی با تأثیر از تفسیر کشّاف زمخشری نگاشته شده است، و از طرفی تفسیر کشّاف، تفسیری معتزلی است، این سؤال را ایجاد می کند که طبرسی در بازتاب مباحث کلامی تفسیر معتزلی کشّاف در تفسیر شیعی خود چه رویکردی اتخاذ کرده است؟ این پژوهش با هدف پاسخ به این سؤال با روشی کتابخانه ای به شیوه توصیف و تحلیل در این زمینه تلاش کرده است. نتایج حاصله نشان می دهد هرچند در ظاهر عبارات، جوامع تابع کشّاف است اما از نظر محتوا در موارد بسیاری این گونه نیست. ازجمله در بُعد کلامی در موارد اشتراک نظر شیعه و معتزله به دلیل بنای طبرسی بر اختصار، وی ظاهر عبارات کشّاف را منعکس کرده هرچند خود نیز به گواه مجمع البیان بر همین نظر بوده است و در موارد غیرمشترک، رأی کشّاف را ذکر نکرده و یا رد و حتی توبیخ کرده است.