بازخوانی نظرات فوکو درباره انقلاب ایران در پرتو منازعات مخالف و موافق
آرشیو
چکیده
دیدگاه فوکو درباره انقلاب به منازعه پردامنه ای تبدیل شده است؛ عده زیادی حمایت و همدلی فوکو از انقلاب اسلامی را به مثابه انحرافی از اندیشه های خودش دانسته اند. گروه دیگری بر این باورند که زمینه های این حمایت را باید در پساساختارگرایی او دانست. در مقابل گروه کوچکی هستند که تلاش می کنند تا از طریق درون فهمی منطق همدلانه فوکو را کشف کنند. سؤال اصلی این مقاله این است که منطق همدلانه دیدگاه های فوکو درباره انقلاب از کجا نشأت می گیرد. در تلاش برای پاسخ به این سؤال، هر دو دیدگاه مخالف و موافق بررسی شده اند. به نظر نگارنده، همدلی فوکو با انقلاب اسلامی ایران ریشه در نگاهی داشت که او چند سال قبل از انقلاب ایران به پدیده مذهب داشت. مطالعات نسبتاً متأخر در خصوص مذهب از دیدگاه فوکو، کمک های شایانی در اختیار ما قرار داده اند. به این معنا، همدلی فوکو نسبت به انقلاب ایران نه از سر تفنن بوده است و نه از سر هیجان زدگی روشنفکرانه. انقلاب ایران گواه و حتی آزمایش ایدهای بود که او در خصوص نقش مذهب در سوبژکتیویته در سر می پروراند. روش مقاله، توصیفی- تحلیلی است.Rereading Foucault's Ideas About the Iranian Revolution in the Light of Opposing and Supporting Disputes
Foucault's ideas about revolution have become a wide-ranging controversy; Many people have considered Foucault's support and sympathy for the Islamic Revolution as a deviation from his own thoughts. Another group believes that the grounds of this support should be seen in his post-structuralism. On the other hand, there is a small group that tries to discover Foucault's sympathetic logic through introspection. The main question of this article is where the empathic logic of Foucault's views on revolution comes from. In an attempt to answer this question, both opposing and supporting views have been explored. In our opinion, Foucault's empathy with Iran's Islamic revolution was rooted in the view he had on the phenomenon of religion a few years before the Iranian revolution. Relatively recent studies on religion from Foucault's point of view have provided us with great help. In this sense, Foucault's sympathy towards the Iranian revolution was neither due to arrogance nor due to intellectual excitement. The Iranian revolution was a proof and even a test of the idea he had about the role of religion in subjectivity. The method of the article is descriptive-analytical.