انقلاب اسلامی ایران در دنیای جدید
آرشیو
چکیده
متن
بدون تردید باید حرکتهای انقلابی را، از زاویهای خاص، بر دو گونه بدانیم. بخشی از این انقلابها – به دلیل ماهیت ایدئولوژیک محدود خود – صرفاً یک حرکت در چهارچوب مرزهای یک کشور بوده و دیدگاه فراملی ندارد. این مسأله درباره انقلابهایی که رنگ ملیگرایی دارد، به خوبی قابل رؤیت است. آنها در مبارزه بر ضد دیکتاتوری و در قالب حفظ منافع ملی و قومی، دست به انقلاب زده و به هیچ روی، حساسیتی روی ملتها و کشورهای دیگر ندارند. درست مانند ادیانی که در چهارچوب قومی خاص عمل کرده و هیچ تمایلی به فراگیر شدن دین خود ندارند. گفتنی است که این قبیل انقلابها و تحولها نیز ممکن است غیر مستقیم ملتهای همجوار را نسبت به منافع ملیشان و نیز وضعیتی که در آن به سر میبرند، آگاه سازد و به آنان جرأت و جسارت مبارزه را بدهد. درست مانند تأثیر شکست روسیه از سوی ژاپن در سال 1905 که سخت مردم ایران را جرأت بخشید و در مقدمات انقلاب مشروطیت در ایران (1906) مؤثر افتاد.
بخش دیگری از انقلابها، به لحاظ داشتن ایدئولوژی فراملی، نه تنها به مسائل داخلی توجه دارند که به بسط اندیشه انقلابی خود در فراسوی مرزهای ملی خود نیز میاندیشند. جنبشهایی که به نوعی دیدگاه انترناسیونالیستی دارند، در این بخش جای میگیرند.
انقلاب اسلامی ایران یکی از این انقلابهاست که به لحاظ اسلامیت و پیشینه اندیشه اتحاد اسلامی، بیش از هر حرکت دیگری در جهان، در پی بسط اندیشههای انقلابی خود نخست در کشورهای اسلامی و پس از آن در جهان برآمد. مبنای این نگرش، از آن روست که اسلام متعلق به ملتی خاص نیست و هدف آن نجات محرومان و مستضعفان از سلطه فکری و اقتصادی مستکبران است. به همین دلیل بررسی ارتباط آن با جهان خارج از خودش، نه تنها در قالبهای معمولی روابط
خارجی هر انقلاب و کشور با کشورهای دیگر، بلکه به لحاظ تأکیدش بر بسط اندیشه انقلابی، قابل بررسی است.
در اینجا در سه بخش به اختصار بحث از مناسبات انقلاب اسلامی یا جهان پیرامون میپردازیم.
نخست از نتایج و آثار انقلاب اسلامی سخن خواهیم گفت. سپس از زمینههای بسط آرمانهای انقلاب و در نهایت دشواریهای موجود بر سر راه این ارتباط را به اجمال مورد بحث قرار میدهیم.
آثار و نتایج انقلاب اسلامی در جهان
1- رواج اسلام انقلاب
میتوان گفت که در تاریخ تفکر سیاسی اسلام، دو نوع نگرش نسبت به مسأله معارضه با حاکمان ستمگر بوده است.
نخست موضع تسلیمگرایانه. دوم موضع مبارزهجویانه. به طور غالب اسلام سنی متمایل به موضع نخست و اسلام شیعی متمایل به موضع دوم بوده است. البته هیچگاه این مسأله کلیت نداشته و هم در میان سنیان احزاب انقلابی وجود داشته و هم در میان شیعیان، موضع مسالمتجویانه در کار بوده است. روزگاری سرزمین مصر، خیزش سیاسی خاصی در رواج اسلام انقلابی داشت. نمونه آن حرکت سید قطب و جنبش اخوانالمسلمین بود. با این حال، با
پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام انقلابی به صورت جدیتر مطرح شده و به دنبال آن گروههای دینی – انقلابی زیادی در کشورهای اسلامی پدید آمد که به نوعی از کلمه «الجهاد» در عنوانهای رسمی خود استفاده کردهاند. پیش از آن، برای چند دهه، حرکت انقلابی، تقریباً در اختیار گروههای مارکسیستی و چپ بود. در حال حاضر، پس از گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی گروههای اسلامی – انقلابی در جهان تسنن، از مخالفت با دولتهای نا مشروع در کشورهای اسلامی کمتر هراسی دارند و به احادیثی که اطاعت از حاکم اسلامی را در هر شرایط ملزم دانسته، چندان توجهی ندارند.
2. رواج اسلام سیاسی
باید میان اسلام سیاسی و انقلابی تفاوت گذاشت. مقصود از این تعبیر آن است که اسلام تنها یک دین فردی نیست، بلکه به نوعی مدعی سیاست و حکومت نیز هست. این نگرش برای سالها مورد تعرض قرار گرفته بود؛ به این معنا که پس از نابودی خلافت عثمانی، اسلام روز به روز بسوی محدودیت بیشتری پیش رفته و اندیشه سیاسی آن مورد غفلت واقع شده بود. انقلاب اسلامی، تأکیدی بر بعد سیاسی اسلام بود. البته این بار، بحث خلافت مطرح نبود، به دلیل آن که هویت شیعی انقلاب، اعتقادی به خلافت نداشت. این بار بحث از حکومت اسلامی بود. حکومت اسلامی، یک تئوری سیاسی – دینی است که پس از آن که کشورهای اسلامی مستقل شده و نظریه خلافت به کنار رفت، مورد توجه برخی از اندیشمندان دینی از جمله رشید رضا (1865-1935) قرار گرفت. در ایران نظریه حکومت اسلامی، با نظریات فقه سیاسی شیعه تلفیق شد و نام ولایت فقیه را به خود گرفت. در این نظریه فقه اسلامی مبنای عمل سیاسی قرار گرفت.
3. احیای هویت دینی
پس از آن که یک قرن از ورود تمدن غرب به جهان اسلام گذشت، اعتماد به نفس در میان مسلمانان، به ویژه قشر تحصیلکرده از میان رفته بود. شمار فراوانی از
تحصیلکردههای جدید، طرفدار آن بودند تا در هویت جهانی غرب هضم شده و گذشته خود را به فراموشی بسپارند. توجه آنها به گذشته، تنها از باب تفنن و سرگرمی بود و در این باره نیز میکوشیدند تا آنچه را که تحقیقات جدید غرب درباره گذشته آنها گفته، مورد اعتماد قرار دهند. در اصل، اعتماد به نفس که روزگاری پشتوانه تمدن بزرگ اسلامی بود و میتوانست سبب احیای فرهنگ سنتی – اسلامی و رشد و باروری آن باشد، دیگر چندان طرفداری نداشت. انقلاب اسلامی که به عنوان یک انقلاب دینی در جهان غیر مذهبی جدید، پدیدهای شگرف بود، تکیه زیادی بر روی اعتماد به نفس اسلامی کرد. این مسأله در شعارهای امام خمینی فراوان مطرح میشد و نکتهای بود که در نهایت میبایست به اتحاد دنیای اسلام و بازگشت عظمت دیرین بینجامد.
4. نشر تشیع
یکی از آثار مهم انقلاب اسلامی در جهان اسلام، نشر تشیع بوده است. این تأثیر از چندین زاویه مختلف انجام شده. فضای کلی موجود در اندیشههای انقلاب اسلامی، عقائد و آرمانهای شیعی بوده و به طور طبیعی، گسترش این اندیشهها همراه با بستر اصلی آن، یعنی تشیع قابل تحقق بوده است. به طور طبیعی، اعتبار شخصی امام خمینی، موضعگیریهای ضد استعماری و اصولاً ضد سلطه بر جهان اسلام به نوعی به حساب عقیده مذهبی تشیع گذاشته شده و برای بسیاری از مسلمانان جاذبه ایجاد کرده است.
در مسیر رشد تشیع، به جز استفاده از زمینههای انقلابی از روشهای سنتی نیز در ترویج تشیع استفاده شده است. مهمترین آنها نشر محبت اهل بیت(ع) است که همیشه همراه آن، تشیع رشد یافته است.
افزون بر آن، پس از انقلاب اسلامی، مؤسسات فراوانی در ایران کار نشر تشیع را بر عهده گرفته و به طور همزمان، در نشر افکار انقلابی و شیعی، فعالیت کرده و میکنند. برخی از این مؤسسات، نشر تشیع را به عنوان هدف رسمی خود مطرح کرده و برخی به طور غیرمستقیم به چنین اقدامی
مبادرت میکنند. به هر روی، روزانه، صدها نامه از علاقمندان به مذهب تشیع به این مراکز رسیده و آثار علمی مورد نیاز برای آنها ارسال میشود.
همچنین مدارس و نهادهای آموزشی زیادی برای تبلیغ اسلام و تشیع در کشورهای اسلامی مختلف ایجاد شده است. بسیاری از این مؤسسات توسط نوشیعههایی اداره میشود که پس از انقلاب اسلامی به مذهب شیعه تمسک کردهاند. مدیریت این مدارس با روحانیون شیعه عراقی یا لبنانی است که آمادگی بیشتری برای انجام این وظائف دارند. بیشتر اینها با نهادهای علمی موجود در ایران ارتباط دارند.
گفتنی است که در برخی از کشورها، مانند مالزی یا اندونزی و حتی برخی از کشورهای افریقایی که در گذشته هیچ شیعهای وجود نداشت، یا دست کم میان بومیان شیعهای نبود، اکنون شمار فراوانی شیعه وجود دارد. البته نمیتوان همه شیعهشدگان را به انقلاب اسلامی نسبت داد. باید توجه داشت که شیعیان سایر کشورها من جمله عراق و نیز شیعیان خوجه، فعالیت زیادی در تبلیغ تشیع داشتهاند. پس از تحولات عراق، آوارگی شیعیان فرهیخته آن کشور، سبب رشد و گسترش تشیع در جهان شده است. همچنین برخی از نهادهای دینی وابسته به مرجعیت شیعه در عراق که امروزه مراکزی در لندن یا امریکا دارد، در این کار، تلاش زیادی انجام داده است.
آنچه در بحث ما اهمیت دارد آن که برجستگی مفهوم انقلاب در فکر شیعه که به صورت یک سنت در تاریخ تشیع شناخته شده، میتوانست محبوبیت همزمان برای تشیع ایجاد کند. آَشکارا، در مراحلی میشود که این تنها تشیع است که میتواند چنین موجی از مخالفت بر ضد حاکمیتهای ظالمانه ایجاد کند. در برابر گفته میشود که تسنن به طور معمول تن به قدرت داده و این نکته را به عنوان یک اصل پذیرفته است. در هر دو طرف باید با تأمل بیشتری نگریست.
ناگفته پیداست که پس از انقلاب اسلامی، تحقیقات شیعهشناسی در میان مؤسسات پژوهشی غرب جایگاه ویژهای یافته و پژوهشهای جدیدی درباره آن صورت گرفت. این را نیز باید ناشی از امواج گسترده انقلاب اسلامی ایران دانست.
راههای نفوذ انقلاب اسلامی بر مسلمانان
باید گفت مهمترین زمینه نفوذ افکار و آرمانهای انقلاب اسلامی، در کشورهای اسلامی بود. رهبری انقلاب اسلامی، بر این باور بود که باید به ملتها بها داد نه دولتها. با چنین باوری، به سرعت دولتهای وابسته به امریکا و کسانی که از روی کار آمدن مسلمانان انقلابی در هراس
بودند، از دولت ایران جدا شدند و ارتباط خود را با این دولت به حداقل رساندند. بنابراین تنها راه باقیمانده، برقراری پیوند با مردم بود. چنین کاری تنها میتوانست صورت فرهنگی داشته باشد، چرا که برقراری ارتباط سیاسی بامردم معنایی نداشت، مگر آن که بتوان با یک سازمان یا تشکل ارتباطی داشت که این مسأله نیز دشواریهای سیاسی و فرهنگی خود را در پی داشت. در این باره، به چند زمینه مناسب برای سرمایهگذاری فرهنگی و سیاسی اشاره میکنیم:
حج و عربستان: یکی از زمینههایی که برای نشر پیام انقلاب اسلامی در میان مسلمانان، از آغاز مورد توجه رهبری انقلاب بود، مسأله حج بود. طبیعت حج به دلیل شرکت زائران مسلمان از همه کشورها، شرایط را برای برقراری ارتباط با آنها فراهم میکرد. دامنه این مسأله، به اندازهای وسیع بوده و هست که به هیچ روی نمیتوان حتی به طور فهرستوار نیز به ابعاد آن دست یافت.
از نخستین سال پیروزی انقلاب اسلامی، همه ساله، پیام مذهبی – سیاسی مفصلی از طرف رهبری انقلاب اسلامی ایران، خطاب به زائران حاضر در مراسم حج داده میشود که محتوای آن، تماماً پیامهای سیاسی انقلاب اسلامی است. روشن است که این پیامها مورد توجه سایر زائران قرار میگیرد.
یکی از اقدامات مهم رهبری انقلاب اسلامی، آن بود که حج از صرف برگزاری یک مراسم عبادی خارج شده و به واقعیت خود که یک مراسم عبادی – سیاسی است نزدیک شود. طرحی که برای هر چه سیاسیتر شدن
حج ارائه گردید، مطرح کردن مسأله برائت از مشرکان در مراسم حج بود. در سال نهم هجری، پیامبر خدا(ص) پیام برائت از مشرکان را به امام علی(ع) داد تا در مکه بر مردم بخواند. طی این پیام مهلتی به مشرکان داده شده بود که میبایست پس از آن از شرک دست شسته به اسلام میگرویدند. رهبری انقلاب، با الهام از آن مسأله کوشید تا ماهیت حج را در برخورد با مشرکان که امریکا در رأس آن شناخته میشد، سیاسی کند. اهمیت مسأله برائت، از دید رهبری انقلاب اسلامی تا بدان حد بود که فرمود حج بیبرائت حج نیست.
بهتر است برای دریافتن درست این پیام جملهای از ایشان نقل کنیم:
فریاد برائت ما، فریاد مردم مسلمان افریقاست، فریاد برادران و خواهران دینی ما که به جرم سیاه بودن، تازیانه ستم سیه روزان بیفرهنگ نژادپرست را میخورند. فریاد برائت ما، فریاد برائت مردم لبنان و فلسطین و همه ملتها و کشورهای دیگری است که ابرقدرتهای شرق و غرب، خصوصاً امریکا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوختهاند و سرمایه آنان را به غارت بردهاند... فریاد برائت ما، فریاد برائت همه مردمانی است که دیگر تحمل تَفَرعُنِ امریکا و حضور سلطهطلبانه آنان را از دست دادهاند... فریاد برائت ما فریاد دفاع از مکتب و حیثیات و نوامیس، فریاد دفاع از منابع و ثروتها و سرمایهها، فریاد دردمندانه ملتهایی است که خنجر کفر و نفاق قلب آنها را دریده است. فریاد برائت ما، فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنههایی است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانهروزی آنان را زراندوزان و دزدان بینالمللی به یغما بردهاند.
(صحیفه نور، 19/201)
یکی از پیامهای مهم رهبری انقلاب در مسأله حج، مسأله وحدت میان مسلمانان بود. از آنجا که وحدت مسلمانان یکی از اهداف استراتژیک انقلاب اسلامی بود، در تمامی پیامها روی آن تکیه میشد. به ویژه که وحدت با روح حج به خوبی قابل انطباق بود. به فتوای رهبری انقلاب، شیعیان نیز میتوانستند در کنار اهل سنت، پشت سر امام جماعت مسجدالحرام و مسجدالنبی(ص) نماز بخوانند.
به طور کلی، درباره نوع برخورد دولت سعودی با مراسم برائت و فعالیتهای فرهنگی ایرانیان در حج دو دوره متفاوت وجود دارد. دوره نخست تا سال 1366 شمسی (1988) است که ایران با شرکت گسترده در مراسم حج و برقراری مراسم برائت از مشرکین، حضور جدی داشت و
مسئولان عربستان تلاشی برای مقابله با آن نمیکردند. در این سال، طی حمله نیروهای سعودی به زائران شرکتکننده، حدود چهارصد و اندی از زائران ایرانی و غیرایرانی به شهادت رسیدند. پس از آن، برای مدت سه سال ایران در مراسم حج شرکت نکرد. زمانی که در سال 1370 شرکت کرد، دیگر اجازه فعالیتهای گذشته به ایران داده نشد، گرچه فعالیتهای فرهنگی همچنان در محدوده کمتری وجود داشت، طبعاً با ایجاد محدودیتهای فراوان برای فعالیتهای فرهنگی در ایام حج، این زمینه به مقدار زیادی از بین رفت. افزون بر این محدودیتها، زائران سایر کشورها نیز تحت تأثیر تبلیغات دولتهای خود، از تماس با ایرانیان به شدت پرهیز داشتند. با این حال، آثار فعالیتهای چند ساله در ایام حج، یکی از کارنامههای درخشان انقلاب اسلامی در نشر پیام فرهنگی و سیاسی انقلاب در طرح اتحاد مسلمانان و دفاع از مستضعفان است.
لبنان: یکی از زمینههای فرهنگی برای فعالیت انقلاب اسلامی، لبنان است. این کشور، ترکیبی از طوائف و اقلیتهای مختلف است. یکی از این طوائف برجسته این کشور، جامعه شیعه آن است که مرکز ثقل آن در جنوب لبنان و نیز منطقه بعلبک میباشد. شیعیان لبنان، از زمان صفویه با ایران مرتبط بوده و شمار فراوانی از آنها در دولت صفویه به ایران مهاجرت کرده و مشاغل حکومتی چندی مانند شیخالاسلام و صدارت را داشتهاند.
پیش از انقلاب اسلامی، و در جریان جنگهای داخلی لبنان در سال 1975 میلادی یکی از روحانیون ایران با نام امام موسی صدر رهبری شیعیان لبنان را بر عهده گرفت و توانست آنها را متشکل کند. از آن زمان، جامعه شیعه به صورت متشکل وارد عرصه سیاسی لبنان شد. در آستانه رخدادهای انقلاب اسلامی، امام موسی صدر ناپدید شد؛ اما تشکیلاتی که وی ایجاد کرده بود، بر جای ماند. با انقلاب اسلامی، نور امیدی در دل شیعیان لبنان تابید و شیعیان به عنوان یکی از فعالترین گروههای این کشور در آمدند. پس از حمله اسرائیل به لبنان، شیعیان جنوب، متشکلتر عمل کرده و ارتباط خود را با ایران مستحکم کردند. به مرور در جامعه شیعه لبنان گروهی تحت عنوان حزبالله ایجاد شدند که مواضع انقلابیتری نسبت به جنبش اسلامی امل داشتند که رهبری آن به دست نَبیه بری بود. ارتباط این گروه با ایران قویتر بود و طی سالها، یکی از پر افتخارترین گروههای مسلمان در دفاع از سرزمین لبنان در برابر تجاوز صهیونیستها بودهاند. جنبش حزبالله لبنان، با اتکای به نیروهای مردمی خود، به ارزشهای انقلاب اسلامی وفادار مانده و هماکنون، سفری به منطقه شیعهنشین بیروت،
یعنی منطقه ضاحیه؛ نشان میدهد که شعارهای انقلاب اسلامی و تصاویر رهبری انقلاب اسلامی بر در و دیوار آن ناحیه وجود دارد. از آنجا که لبنان یکی از دروازههای فرهنگی جهان عرب محسوب میشود، بخشی از آرمانهای انقلاب اسلامی از آنجا به جهان عرب رفته است.
سوریه: یکی از کشورهای عربی که برخلاف سایر کشورها، در طول جنگ ایران و عراق، در کنار ایران ایستاد، جمهوری عربی سوریه بود. رهبری این کشور، از ابتدا مواضع انقلاب اسلامی را در حمایت از فلسطین دریافت و تا به آخر در همراهی خود با ایران مقاومت کرد. از آنجا که در سوریه، مناطق شیعهنشین وجود دارد، زمینه فعالیت فرهنگی برای ایران وجود داشت. این مسأله با توجه به وجود قبر حضرت زینب دختر امام علی(ع) و مسافرت مرتب زائران به آن نقطه، بیشتر قابل تأمل است.
نکته دیگر آن که، عدم وجود تعصب سنیگری در میان رهبران سوریه و دانشمندان و استادان دانشگاههای این کشور نیز زمینه مساعدی برای توجه بیشتر به انقلاب اسلامی بوده است. هر بار که در ایران کنفرانس وحدت اسلامی تشکیل میشود، استادان این کشور با رغبت تمام در آن شرکت میکنند. همه ساله، ناشران سوریه در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران شرکت کرده و این زمینه همکاری مشترک فرهنگی بوده و هست.
کتابهای شیعه به راحتی در نمایشگاههای کتاب سوریه عرضه میشود، فرصتی که در سایر کشورهای عربی کمتر به دست میاید.
به همین قیاس باید درباره ارتباط ایران با تحولات افغانستان، بحرین، پاکستان، لیبی و کشورهای دیگر سخن گفت.
دشواریهای روابط انقلاب اسلامی ایران و جهان
الف: در جهان اسلام
1. مسأله تشیع: پس از آنچه درباره نشر تشیع و ایدئولوژی انقلاب اسلامی گذشت، باید توجه داشت که مشکل نخست انقلاب اسلامی ایران با جهان اسلام مسأله تشیع است که برای مسلمانان سنی مذهب حساسیت برانگیز است. جمعیت شیعه در جهان اسلام در مقایسه با مسلمانان سنی، نسبتی حدود ده درصد دارد؛ گرچه مناطقی که شیعیان حضور دارند، از موقعیت بالایی در جهان اسلام برخوردار است. شیعیان عرب، در عراق، شرق عربستان، بحرین، لبنان و کویت زندگی میکنند. گفتنی است که در همه این مناطق دولت در اختیار مسلمانان سنی است.
انقلاب اسلامی به دلیل تأکیدش بر تشیع و به رغم تکیه و اصراری که بر وحدت دارد، در نظر اهل سنت، نوعی معارضه تاریخی با مذهب تسنن دارد. ریشههای تاریخی این
تعارض، بسیار طولانی، گسترده و عمیق است. سابقه نزدیکی تشیع و تسنن تنها در دورههای خاصی از تاریخ که تصوف حاکم بوده، تا حدودی تجربه شده است. جز آن، تقریباً اختلاف مزبور، به صورت یک جریان ممتد، گرچه با شدت و ضعف، وجود داشته است.
باید توجه داشت که نوع خاصی از تسنن در تاریخ با تشیع درگیر بوده و آن تسننی است که امروزه نمایندگی آن را مذهب سنی وهابیت در عربستان بر عهده دارد. این جریان در تاریخ، در قرن هشتم به ابن تیمیه میرسد و در قرن سوم به اهل حدیث بغداد به رهبری احمد بن حنبل. دیگر سنیان، به ویژه آنان که متأثر از تصوف هستند، اختلافنظر کمتری با تشیع دارند. به هر روی از نظر سنیان افراطی که در عربستان حاکم هستند وحدت شیعه و سنی، دشواریهای بیشتری دارد. نویسنده کتاب مفصل مسألةالتقریب بین الشیعة و السنة که در عربستان چاپ شده، بر این باور است که وحدت تنها به نفع شیعهها تمام میشود. به علاوه، ادعا کرده است که اینان در طرح مسأله وحدت دروغ میگویند و در این راه از ابزار تقِیه استفاده میکنند.
صدها کتاب و جزوه طی بیست سال گذشته در مناطق عربی و نیز هند و پاکستان بر ضد تشیع نوشته شده است. بیش از هشتاد درصد از آنها، به نوعی با بحث انقلاب و تشیع ارتباط دارد. جریان شیعهکشی در پاکستان که در دو سه سال گذشته به صورت یک بحران بزرگ درآمده و نیز حمله طالبان به مزار شریف و قتل عام شیعیان، تنها یک مسأله تاریخی نیست بلکه در جهت محدود کردن نفوذ انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلام است.
راهحلی که رهبری انقلاب اسلامی انتخاب کرد، وحدت میان مسلمانان سنی و شیعه بود. در اصل، رهبری انقلاب پس از پیروزی به یک جهان اسلام متحد مینگریست که میبایست اختلاف مذاهب حل شود. به همین دلیل این فتوای مذهبی تاریخی صادر شد که ایرانیان در حج، پشت سر امام جماعت مسجدالحرام نماز گذارند. این راه حل، به دلایل مختلف، که مهمترین آنها عدم همراهی رهبران جامعه تسنن بود، توفیق چندانی نیافت، گرچه آثار مثبتی از خود بر جای گذاشت و میان سنیان کشورهایی که تحت سیطره اندیشه سنیان سعودی نبودهاند، مؤثر واقع شده است. انتظار میرود که طرح مسأله وحدت و قدمهایی که برداشته شده، بیش از آن که به کار امروز بیاید، تجربهای برای اینده باشد که بیشبهه نیاز به وحدت و درک اهمیت آن، مورد توجه همه مسلمانان خواهد بود. جالب است که این سمتگیری انقلاب، در داخل نیز مخالفانی دارد. این مخالفان شیعیانی هستند که با مسأله وحدت در تعارضند.
باید توجه داشت که انقلاب اسلامی ایران به دلیل اعتقادش به تشیع، میان جوامع شیعی خارج از ایران تأثیر قابل ملاحظهای داشته است. این جوامع به صورت یک بازوی مستحکم برای انقلاب عمل کردهاند. البته اختلافنظر میان مسأله مرجعیت دینی در خارج و داخل کشور، مانعی بر سر راه بوده است. اما روشن است که دلبستگی شیعیان در هر نقطه به ایران امری طبیعی است، حتی اگر در مسائل جزیی اختلافنظر وجود داشته باشد.
2. اختلاف عرب و عجم: از نظر تاریخی نوعی تعارض عربی – عجمی از آغاز فتح ایران توسط اعراب مسلمان مطرح شده است. جریان شعوبیه در تاریخ ادبیات اسلامی، نمود فرهنگی این تعارض قومی در میان اعراب و ایرانیان است. بعدها خلافت عباسی و سلطنتهای ایرانی به نوعی بر این تعارض دامن زدند. آخرین حلقه از این اختلافات، نزاع عثمانیها – به جانشینی و نمایندگی از اعراب – و ایرانیها در دوران صفویه بوده است.
اختلاف میان عراق و ایران، به نوعی بازتاب جنگ قومی است و با آن که، بنابر آمارهای ارائه شده بیشتر مردم عراق شیعه مذهب هستند، مشکل عرب و عجم به عنوان یک مشکل تاریخی، نه تنها سبب ایجاد انقلاب اسلامی در عراق نشد، بلکه توسط سردمداران حزب بعث عراق به عنوان وسیلهای برای دور کردن عراق از ایران و
تعمیق اختلافات مورد بهرهبرداری قرار گرفت. این مسأله منحصر به عراق نبوده، بلکه اعراب همیشه بر این نکته، تکیه داشتهاند. زمینه آن از پیش از انقلاب نیز مطرح بوده است. چرا که اعراب شاهد نزدیک شدن ایران به اسرائیل بودند و در دهههای قبل از انقلاب، این مسأله یکی از عوامل تنفر اعراب از ایران بوده است.
بعد از انقلاب اسلامی، به دلیل آن که به تعارض دیگری با ایران درافتادند – به بحث بعدی توجه کنید – باز مسأله قومیت را مطرح کردند. تحلیل این گروه از انقلاب اسلامی ایران آن بود که «باز مجوسیان به صحنه آمدند: جاء دور المجوس». این نام یک اثر سه جلدی بود که در سالهای نخست در کشورهای عربی به صورت گسترده بر ضد ایران و تشیع انتشار یافت. عنوان مجوس که از سوی اعراب به ایران داده شده، یک مشکل ذهنی مهم برای مسلمانان عرب نسبت به ایرانیان بوده و هست.
از زاویه دیگر، باید توجه داشت که اعراب خود را برابر با اسلام میپندارند و ادعای ایران را برای داشتن اسلام اصیل و درست، به طور طبیعی مورد استهزاء قرار میدهند!
3. ترس از صدور انقلاب در کشورهای اسلامی: بحث از صدور انقلاب، یکی از اساسیترین ایدههایی بود که در سالهای نخست انقلاب اسلامی روی آن تکیه میشد. امید آن بود که حرکتی مشابه انقلاب اسلامی در سایر کشورها پدید اید. رهبری انقلاب در سال 1358 فرمودند:
نهضت ما دارد توسعه پیدا میکند و میرود توی ملتها... سایر ملت هم گرفتارند دیگر... مصر به دست سادات و جاهای دیگر هم به دست دیگران. همه ملتها مبتلای به دولتهایشان هستند. آنها هم میخواهند از زیر بار بیرون بیایند. وقتی دیدند که ایران قیام کرد و پیش برد، ولو کشته داد، اما پیش برد، دیگران هم همین فکر در مغزشان پیدا میشود. ملتهای دیگر هم همین معنا را میخواهند. آنها هم همین کار را خواهند کرد.
(صحیحفه نور، 11/45)
از این سخن به دست میاید که مقصود از صدور انقلاب، فراهم شدن و فراهم کردن زمینههای فکری انقلاب اسلامی در
کشورهای اسلامی دیگر بود که رهبری انقلاب روی آن سخت تکیه و بدان امیدوار بود. حرکت مزبور از سوی مخالفان، این گونه تعبیر شد که ایران قصد مداخله در سایر کشورها را داشته و برای به راه اندازی انقلاب، فعالیت میکند.
برای رهبری انقلاب، مهم آن بود که، اگر اسلام به آن صورت که هست در کشور پیاده شود، و یک جامعه آرمانی اسلامی در ایران تحقق یابد، بلافاصله کشورهای اسلامی دیگر نیز روی به انقلاب خواهند آورد. زمینه گرایش به اسلام و پیاده کردن احکام آن، نه تنها در کشورهای عربی، بلکه در کشورهایی مانند پاکستان که حتی پیش از جمهوری اسلامی، نام جمهوری اسلامی را انتخاب کرده بود، به صورت گسترده وجود داشت. گروههای اسلامی فراوانی در این کشورها، با الگو گرفتن از ایران، تلاش خود را آغاز کردند. در برخی از نقاط سازمانهای پنهانی شکل گرفت و مبارزه مسلحانه نیز ساماندهی شد.
ایدهای که رهبری انقلاب اسلامی بر آن تکیه داشت آن بود که در جریان تحول، ملتها اصل هستند نه دولتها. بنابراین نباید به خواست و تمایل دولتهای تحمیل شده بر ملتها توجهی کرد؛ مهم آن است که مردم سایر کشورها و خواستهای آنان مورد توجه قرار گیرد. از آنجا که نشانههای فراوانی از همراهی مردمان آن کشورها با انقلاب و رهبری آن در دست بود، امید موفقیتی وجود داشت. به مرور با پلیسیترین شدن مناسبات سیاسی در این کشورها، تحقق چنین آرزویی، به زمان بیشتری نیازمند بود.
ادامه این رفتارها، میتوانست برای دولتهای حاکم بر این کشورها سخت خطرناک باشد. آنان که انقلاب اسلامی ایران را تحریککننده این جریانها میدانستند، بنای مخالفت با آن را گذاردند. شاید مهمترین عامل همراهی کشورهای عربی با صدام حسین در جنگ بر ضد ایران، جلوگیری از رشد انقلاب اسلامی در درون آن کشورها بود، گرچه آن حمایتها دلایل دیگری هم داشت. هیچکس تردیدی ندارد که تحولات اقتصادی و تلاش برای بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی بیشتر کشورهای عربی، به دنبال هراس از تحولی مشابه تحول ایران بوده است. این مسأله، بیش از هر جا، درباره عربستان صادق است.
به هر روی مسأله صدور انقلاب، یکی ازدشواریهای اصلی دولتهای منطقه بود. رهبر انقلاب در سال 1359 فرمودند: صدور با سرنیزه صدور نیست، صدور با زور صدور نیست، صدور آن وقتی است که اسلام، حقائق اسلام، اخلاق اسلامی، اخلاق انسانی، اینجاها رشد پیدا کند.
(صحیفه نور، 13/263)
در واقع نه تنها دولتها بلکه قدرتهای استعماری نیز از این مسأله بیم داشتند. رهبری انقلاب در سال 1359 فرمودند:
شما میبینید که الان در همه جای دنیا تقریباً به ضد جمهوری اسلامی تبلیغات میشود. تبلیغات همهجانبه. چه دستگاههای تبلیغات غرب با همه وابستگان و چه تبلیغات شرق با همه وابستگانش. این برای این است که اینها از جمهوری اسلامی وحشتزده شدهاند، علاوه بر این که منافعشان در خود ایران از دست رفته... خوف این دارند که این مطلب سرایت کند و این نهضت و انقلاب سرایت کند به خارج و صادر بشود در مملکتهای دیگر.
(صحیفه نور، 13/162)
ب: دشواریهای انقلاب اسلامی با غرب
مشکل انقلاب اسلامی با دنیای غرب، در یک تقسیمبندی، بر دو قسم است. نخست مسائل فکری و فرهنگی؛ دوم مسائل سیاسی روزمره. به چند نمونه از تعارضهای فکری و فرهنگی اشاره میکنیم:
دشواریهای فکری
1.مشکل دمکراسی در ایران
یکی از دشواریهای غرب درباره ایران،
بحث دموکراسی است. آگاهیم که در تفکر سیاسی غرب، دین نقشی در حکومت ندارد. بر این اساس، حتی اگر در کشوری مانند ایران درباره حضور دین در حکومت، میان مردم رایگیری شود و مردم به جمهوری و حکومت دینی رای مثبت دهند، باز هم از نظر غرب پذیرفتنی نیست. آنچه در دمکراسی غربی اهمیت دارد، تمایز میان دین و سیاست و پس از آن، بنای حکومت بر پایه رای اکثریت مردم و امکان انتقاد و انحلال دولت از طرق قانونی است.
در ایران بعد از انقلاب، نخستین انتخابات، انتخاب جمهوری اسلامی به عنوان روش حکومتی بود. طبعاً، عنوان اسلامی در حکومت، برای غرب، قابل قبول نبود؛ درست همانطور که پیامدهای آن، در اجرای دستورات اسلامی که برخی از آنها چهارچوب تعریف حقوق بشر غربی نمیگنجد، نمیتوانست برای غرب قابل قبول باشد. این زمینه اولیه مخالفت فکری غرب با ایران به عنوان یک کشور غیر دمکراتیک است. براساس آنچه گذشت، طی سالها، ایران متهم به داشتن نظام توتالیتر و استبداد دینی شده و به رغم بیست انتخابات در طی بیست سال پس از انقلاب، تاکنون این اتهام در رسانههای خبری غرب برجای مانده است.
افزون بر آن، وجود شرایط انقلابی در سالهای نخست انقلاب در برخورد با مخالفان انقلاب که در بسیاری از موارد تحریک شده امریکائیان بودند، در تبلیغات غرب، به عنوان شرایط غیردموکراتیک معرفی میشد.
2. اسلام و خشونت
یکی از بنیادهای فکری غرب، تساهل و مدارا است که به عنوان تأمینکننده یک حق طبیعی در انتخاب اندیشه و مذهب برای
انسان روی آن تأکید میشود. در این که، ایا غرب در تمامی موضعگیریهای داخلی و خارجی خود، به این اصل وفادار است یا نه، فعلاً بحثی نداریم. مهم آن است که اسلام، با تعریفی که از انسان و جهان دارد، تساهل و مدارا را در فضای خاصی تصویر میکند که با اصول پذیرفته شده در غرب چندان سازگار نیست. این مسأله سبب شده تا براساس تعاریف غرب از تساهل و مدارا، اسلام به عنوان ایینی خشن شناخته شود.
در این باره، شرقشناسان نسل نخست اروپا، از تجربههای تاریخی مربوط به فتوحات آغازین اسلام استفاده کرده و چهرهای خشن از گذشته اسلام ترسیم کردند. برای اروپاییان که طی قرنها با جهان اسلام درگیر بودند، داشتن چنین تصویری طبیعی مینمود.
با همه این اوصاف، در دهههای نخست قرن بیست، پس از آنکه دین از صحنه سیاست بیرون رفت، برای غرب اهمیتی نداشت که آن را جدی تلقی کند. اما با تحقق انقلاب اسلامی، دین باز به صحنه سیاست و اجتماع بازگشت. این بار، به دلیل برخوردی که استعمار با جهان اسلامی کرده بود، دین موضع تندتر و خشنتری گرفت. هر چه، این نزاع که در اصل برای دفاع از خود بود، جدیتر شد، تصویری که از اسلام برای اروپا عرضه شد، خشنتر بود.
در اینجا به نکته دیگری هم باید توجه داشت: از آنجا که ایین مردم ایران، مذهب تشیع بود و این مذهب سابقه انقلابیگری زیادی داشته و در شعارهایش نیز روی عاشورا و انقلاب امام حسین(ع) تکیه خاصی دارد، با استفاده از تمام این سمبلها، بحث از خشونت انقلاب اسلامی جدیتر شد. تاکنون چندین گزارش تلویزیونی از مراسم عاشورا و جبهه و جنگ در ایران، به قصد نشان دادن چهره خشونت در انقلاب اسلامی، به اروپائیان و امریکائیان نشان داده شده است. باید توجه داشت، برای غرب که یک باره، چند ناو هواپیمابر برای حفظ منافع خود در خلیج فارس نگاه میدارد و همه مخالفان منافع خود را در معرض حمله و تهدید قرار میدهد، اهمیت دادن به حمله به سفارتخانههایش در کشورهای اسلامی و کشته شدن چند مستشار غربی و بزرگ کردن آن، یقیناً حکم شوخی مسخرهای را دارد که در قرنهای اینده به درد مجموعههای طنز میخورد.
دشواریهای سیاسی
1. از بین رفتن پایگاه امریکا در منطقه:موقعیت استثنایی ایران در حاشیه شمالی خلیج فارس، مسألهای حساس برای سیاست خارجی اروپا و امریکا بوده و هست. در دوران پهلوی، ایران پایگاه نفوذ امریکا و اسرائیل در منطقه بود. در آن زمان، ایران به
عنوان ژاندارم منطقه شناخته شده و در برابر کشورهای عربی و توسعهطلبیهای عراق مورد حمایت بیچون و چرا قرار میگرفت. از جمله این حمایتها، فروش انواع و اقسام سلاحها بود که ارتش ایران به پیشرفتهترین آنها مجهز شده بود.
افزون بر کنترل خطر اعراب، ایران سدی در برابر شوروی سابق بود که همواره چشم طمع در خلیج فارس و منافع بیشمار آن داشت. ایران مرزی گسترده با دشمن شماره یک غرب یعنی شوروی داشت. تنها بخشی از این موقعیت را ترکیه نیز داشت، اما وضعیت ایران کاملاً استثنایی بود.
پس از انقلاب اسلامی، با حذف کنترل امریکا بر ایران، بزرگترین ضربه را دولت امریکا تحمل کرد. تنها یک نمونه آن بالا رفتن قیمت نفت تا چندین برابر طی سالهای پس از انقلاب بود. از آن پس، دولت امریکا روی کشورهای عربی منطقه، به ویژه عربستان سعودی سرمایهگذاری کرده و زمانی که دولتهای مزبور به طور کامل شرایط حضور امریکا را پذیرفتند، بار دیگر قیمت نفت پایین آمده و منافع سرشار آن نصیب امریکا و متحدان آن گردید.
2. انقلاب اسلامی، آلترناتیو مارکسیسم در برابر غرب: برای چند دهه، مهمترین دشمن غرب، شوروی سابق بود که با استفاده از جاذبههای انقلابی و مردمی، و نیز با استفاده از نفوذ سیاسی و اطلاعاتی در کشورها و نیز تکیه بر قدرت اقتصادی و سیاسی خود میکوشید تا احزاب چپ را تقویت کرده زمینه انقلاب یا کودتا را فراهم کند. شوروی حتی از لشکرکشی و حضور نظامی نیز برای سر کار آوردن دولتهای چپ کمونیست ابایی
نداشت. زمانی که شرق در حال منزوی شدن بود و درست در آستانه پیروزی غرب بر شوروی در مناسبات جهانی و مسائل ایدئولوژیک، انقلاب اسلامی متولد شد. غرب با شکست مارکسیسم، امیدوار بود تا یک جهان تک قطبی ایجاد کند. در این جهان، ایدئولوژی غربی حکومت فراگیر بر تمام عالم داشت و دولتها نیز در چهارچوب منافع ملی – منطقهای، به صورت یک خانواده کوچک در دهکده جهانی آرمانی غرب، حکومت میکردند.
در چنین شرایطی، انقلاب اسلامی، دین را به صورت یک مدعی جدی در برابر مادیت حاکم بر غرب مطرح کرد. بیشبهه، پس از فروپاشی مارکسیسم، بیشتر ادیان بومی در بیشتر نقاط جهان فعال شدهاند و در این میان، اسلام، به لحاظ داشتن پیشینه و عناصر نیرومند در خود و نیز موقعیت ممتاز جغرافیایی، بیش از هر ایین دیگر زنده شد. این زنده شدن به نوعی مبارزهطلبی بر ضد اندیشههای غربی جلوهگر شده و در این راه تا آنجا پیش رفت که به عنوان آلترناتیو مارکسیسم برای غرب درآمد. در برابر این حرکت، مهمترین اقدام غرب، حمایت از اندیشههای به ظاهر اصلاحطلبانه در دین است که تحت عنوان نوگرایی در دین، در پی خنثی کردن اسلام سیاسی و درآوردن آن تحت سلطه اندیشههای غربی است. این مهمترین دلیل حمایت غرب از جریاناتاصلاحطلب در دنیای اسلام به ویژه در ایران انقلابی است.
3.مبارزه با اسرائیل: امریکا و غرب به طور اصولی هوادار اسرائیل بوده و هستند. حمایت از اسرائیل، اولاً به دلیل تسلط صهیونیستها بر دولت و مجلس آمریکاست، و دوم، به دلیل آن که حضور اسرائیل منافع حال و اینده امریکا را در برابر مخالفت احتمالی اعراب، تأمین میکند. پیش از انقلاب، ایران همراه با اسرائیل به عنوان دو اهر م فشار بر اعراب، از دو سوی، مورد حمایت بودند (کاری که اکنون ترکیه، به جای ایران پیش از انقلاب، در حال انجام آن است). در جریان انقلاب اسلامی، ایران از دست امریکا رفت و این ضربهای کاری بر اسرائیل و امریکا در دفاعش از اسرائیل بود.
پس از آن که امریکا، مصر و جنبش فلسطین را به سوی سازش با اسرائیل کشاند، برخی از کشورهای عربی و ایران، در برابر این سیاست موضوعگیری کردند. رهبری انقلاب اسلامی، از سالها پیش از انقلاب، روی اسرائیل به عنوان یک خطر مهم برای منطقه و بویژه نفوذ آن در ایران تکیه کرده بود. اکنون پس از پیروزی، همه شرایط ایجاب میکرد تا از انقلاب فلسطین دفاع شود. بلافاصله پس از انقلاب، سفارت فلسطین، بجای سفارت اسرائیل در تهران تأسیس شد، گرچه با دور شدن عرفات از اهداف یاد شده در منشور جنبش ملی فلسطین، ارتباط ایران نیز با وی تضعیف شد، اما به جای آن، به دنبال تأسیس حماس که با ایدئولوژی اسلامی دست به حرکت انقلابی دربرابر اسرائیل زد، ایران به صورت حامی جدی آن درآمد. این مسأله یکی از مشکلات اساسی امریکا درباره ایران بوده و به همین دلیل، و دلایل دیگر، نام ایران، در فهرست کشورهای حامی تروریسم ثبت شده است.