آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

استفاده از ملاحظات علوم شناختی و رفتاری، یک ضرورت انکارناپذیر برای تحلیل دقیق تر رفتارهای مجرمانه و ارتقاء کارکرد بازدارندگی مجازات هاست. دانش اقتصاد رفتاری با تکیه بر ملاحظات علوم شناختی و رفتاری نشان می دهد که ظرفیت قوای شناختی انسان محدود است و همین ظرفیت محدود نیز با طیف گسترده ای از سوگیری ها و خطاهای شناختی درگیر است. این متغیرها سبب می شوند که بزهکاران (بالقوه) در بسیاری از موارد، واقعیت کیفر را به شکل تحریف شده ادراک کرده و در تصمیم گیری های خود برای ارتکاب یک جرم خاص (یا ورود به فعالیت مجرمانه)، از منطق کلاسیک نظریه انتخاب عقلانی فاصله بگیرند. به رسمیت شناختن اثرگذاری این متغیرهای شناختی بر ایجاد اختلال نسبی در اراده آزاد و محاسبه گر می تواند به تعیین راهبردهای عملی بازدارنده و سنجش دقیق تر ریسک تکرار جرم کمک کند. این نوشتار با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی به دنبال آن است که ظرفیت ها و چالش های احتمالی کاربست عملی این بینش ها در حوزه سیاست گذاری کیفری در زمینه ادراک کیفر را مورد بررسی قرار دهد. اقتصاد رفتاری بر اساس بینش های روان شناختی، ایده «معماری انتخاب» و «نظریه تلنگر» را مطرح می کند. این پژوهش نشان می دهد که در مواردی با تکیه بر بینش های نوین اقتصاد رفتاری در حوزه بازدارندگی می توان از تحریف واقعیت کیفر در ذهن بزهکاران جلوگیری کرد. در این زمینه، طرفداران ایده معماری انتخاب مدعی هستند که به شکلی «آزادمنشانه» می توانند افراد را به انجام انتخابی بهتر سوق دهند. البته این ایده با نقدهای مهمی روبه روست و از جهات مختلفی دچار خطای تقلیل گرایی است. دست کم می توان گفت که مواجهه غیر انتقادی با آن، می تواند به سیاست ها و برنامه هایِ ایدئولوژیکِ کنترل جرم دامن بزند.

Behavioral Economics and the Issue of the Perception of Punishment: From Choice architecture to Critique of Behavioral paternalism

The use of cognitive and behavioral science considerations is an undeniable necessity for more accurate analysis of criminal behaviors and improving the deterrent function of punishments. The knowledge of behavioral economics, relying on cognitive and behavioral sciences considerations, shows that the capacity of human cognitive powers is limited and this limited capacity is also involved with a wide range of cognitive biases and errors. These variables cause criminals (potential delinquent) to perceive the reality of punishment in a distorted form in many cases, and distance themselves from the classical logic of rational choice theory in their decisions to commit a particular crime (or engage in criminal activity). The recognition of the effectiveness of these cognitive variables on the relative disturbance on free will and calculator will can help to determine preventive (deterrent) practical strategies and can help to measure the risk of recidivism more accurately. This article, by relying on descriptive-analytical method, is going to investigate the capacities and possible challenges of the practical use of these insights in the field of criminal policy as the perception of punishment. Behavioral economics based on psychological insights suggests the idea of “choice architecture” and “nudge theory”. This research shows that distortion of the reality of punishment can be prevented in the minds of criminals in some cases by relying on new insights of behavioral economics in the field of deterrence. In this regard, supporters (favoritism) of the idea of choice architecture claim that they can lead people to make a better choice in a “free-spirited” way. However, this idea is faced with important critiques and it has a reductionism error in many ways. It can be said, at least, that uncritical exposure to it can face policies and ideological plans of crime control.

تبلیغات