ذائقه جمهوریخواه پسند ایرانی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
20سال پیش از آنکه اشپیگل بنویسد:«زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در ۱۹۸۰، آیت اللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را تعیین کند.» ایران بر سر انتخابات آمریکا قمار کرده و هربار هم باخته بود، آن هم با کمکهای مستقیم مالی شاه به کمپ جمهوریخواهان. اما پس از انقلاب سرنوشت انتخابات آمریکا نه با ولخرجی سفارت ایران در واشنگتن که با اشغال سفارت آمریکا در تهران و پس از آن بود که تغییر کرد.
در تمام این نیم قرن، مطلوب تهران انتخاب کاندیدای جمهوریخواه بود (جز در انتخابات اخیر که دلبسته باراک حسین اوبامای دموکرات شد)اما دو دهه پیش از انقلاب، شاه آن همه خرج کرد ولی از صندوق رای انتخابات دو دموکرات بیرون آمد که بلای جانش شد و سه دهه پس از انقلاب یکبار که گروگانگیری سفارت، همای اقبال را بر شانه جمهوریخواهان نشاند و آنان را برای 12 سال به کاخ سفید کشاند، همواره در دوگانه دموکرات-جمهوریخواه، گوشه چشم تهران به جمهوریخواهان بود. حتی آنگاه که ماجرای مک فارلین برای ریگان، داستان ایران گیت را آفرید اما برای محافظهکاران ایرانی جورج بوش پدر امید جدیدتری بود و در آن دوره ایران و آمریکا گامیبه یکدیگر نزدیک شدند و میرفت تا ارتباطاتی سر و سامان گیرد که بیل کلینتون دموکرات از راه رسید و تحریمها را علیه ایران شدت بخشید.
جورج بوش پسر که به عرصه رقابتها آمد، در تهران امیدها زنده شد؛ جمهوریخواهی که حلقه نفتیهای تگزاس گرد او بودند و این احتمال میرفت که اشتهای آنان به نفت ایران، تحریمها را کماثرتر کند. چه اینکه مسعود بهنود هم نوشته بود دیک چنی رئیس شرکت نفتیهالیبرتون که در دولت بوش معاون رئیسجمهور شد، اندکی پیش از انتخابات در تهران بود و از قضا قلبش هم گرفت و در بیمارستان دی بستری شد.
چهار سال بعد در میانه تهدیدهای نظامیو میدانداری آمریکا در فشار به ایران در پرونده هستهای، ایران به رقیب دموکرات بوش- جان کری- هم دل نبست و حتی حسن روحانی دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی در پاسخ به سووال نگارنده گفت ایران از دموکراتها زیان بیشتری دیده است و تکمیل نظرش را گذاشت برای مصاحبه با تلویزیون دولتی ایران که:«ما ترجیح نمیدهیم دموکراتها برنده شوند... دموکراتها به طور تاریخی بیش از جمهوریخواهان به ایران صدمه زدهاند...
در دوره بوش، علیرغم شعارهای بیپایه و تند علیه ایران، او در عمل دست به اقدام خطرناکی علیه ایران نزده است.» انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایالاتمتحده استثنایی بود بر این قاعده؛ چنانکه محمود احمدینژاد رئیسجمهور اصولگرای ایران گفت: «بعید میدانم دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهد که اوباما به کاخ سفید راه یابد.» و در توضیح حرفش افزود:«من از اوباما حمایت نکردم، تنها یک خبر دادم و آن اینکه آنها نخواهند گذاشت اوباما انتخاب شود.
ما اطلاعاتی از درون آمریکا داریم که حتی اگر همه مردم آمریکا هم رای دهند اجازه نخواهند داد، اوباما رئیسجمهور شود.» و مهدی کروبی اصلاحطلب به انتخاب کاندیدایی ابراز تمایل میکند که«از آغاز مذاکرات با ایران بدون پیششرط سخن میگوید» و به خبرنگار نیوزویک که میپرسد یعنی کاندیدایی مثل اوباما؟ پاسخ مثبت میدهد.
گو اینکه دولتمردان نهم بارها بر بی طرفی خود در انتخابات آمریکا تاکید کردند و رئیسجمهور هم منتقد نظام دو حزبی در ایالاتمتحده و مدافع انتخاب سوم(غیر از دموکرات و جمهوریخواه)شد و برخی اصلاحطلبان گفتند دموکراتها با ابزار نرم بر ایران فشار میآورند و جمهوریخواهان با ابزار سخت، اما این بار هیچ نشانی از آن نبود که تهران مشتاق انتخاب جان مک کین جمهوریخواه باشد. گرچه نیم قرنی است که ایران نه یک تماشاگر که زمانی یاریگر و زمانی دیگر بازیگر انتخاباتی و پس از آن امیدوار به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده که چشم همه دنیا به آن خیره است.
1 کمک به نیکسون و پیروزی کندی
شاه هفت سالی پس از کودتای 28 مرداد 1332 خواست دیناش را به جمهوریخواهانی که او را به تاج و تخت بازگردانده بودند و مدیونشان بود، ادا کند. این شد که در رقابت ریچارد نیکسون جمهوریخواه و جانافکندی دموکرات، کمکهای مالیاش را به کمپ جمهوریخواهان سرازیر کرد تا نیکسون معاون آیزنهاور که جلسات مربوط به طراحی کودتای 28 مرداد در دفتر وی برگزار میشد و اولین مهمان آمریکایی پس از کودتا(آذر 1332)بود، توفیق پیروزی بیابد.
اردشیر زاهدی پسر کودتاچی معروف(هم او که پدرش با کودتای 28 مرداد نخست وزیر شد)که یکسال پیش از آن سفیر ایران در ایالات متحده شده بود، مامور تامین هزینههای انتخاباتی نیکسون شد. اما کندی جوان و جذاب از صندوق رای بیرون آمد و شاه قمار را باخت. کندی اولین کارش این بود که عذر اردشیر زاهدی را از واشنگتن خواست و زاهدی داماد شاه در سال 1340(چند ماهی پس از انتخاب کندی در پاییز 1339)به ایران بازگشت و یکسالی بعد در دولت امیر اسدالله علم سفارت کبرای شاهنشاهی ایران در لندن در دربار سنت جیمز را به عهده گرفت.
کندی پس از پیروزی در انتخابات شعار آزادی فعالیتهای سیاسی و آزادی انتخابات را هم به وعدههای انتخاباتیاش افزود و در دکترینش طرح «نجات آزادی» را جا داد که بر فضای باز سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان تاکید داشت و موجب شد در ایران کسی چون علی امینی نخست وزیر شود که تا روی کار آمد عدهای از امرای ارتش را بازداشت کرد؛مبارزه با فساد، اجرای اصلاحات ارضی، مذاکره با فرهنگیان و انتصاب محمد درخشش یکی از فرهنگیان به وزارت فرهنگ، آزادی فعالیت احزاب و علنی شدن فعالیت جبهه ملی را دستور کار گذاشت و تیمور بختیار، رئیس سازمان امنیت را برکنار کرد. اتفاقا بختیار همان فرستاده شاه در اسفند 1339 به واشنگتن و پس از سرد شدن روابط ایران و آمریکا در پی پیروزی کندی بود که درباره ادامه کمکهای مالی و نظامیآمریکا با مقامات واشنگتن مذاکره کرد.
2 قمار بر سر فورد و انتخاب کارتر
ریاست جمهوری کندی با ترور نیمه کاره ماند و ریاست جمهوری نیکسون با رسوایی واترگیت. حال نوبت جرالد فورد معاون نیکسون بود که مشمول کمکهای شاه شود تا مگر بدیل کندی- جیمیکارتر دموکرات- بر سر کار نیاید؛چنانکه دکترین “اتحاد برای پیشرفت” کندی جای خود را به دکترین “حقوق بشر” کارتر داده بود و در دربار پهلوی این اسدالله علم بود که آن دو را یکی دانست و گفت:«یک کرهخر بیتجربه مثل کندی است.
ببینیم چه بلایی به سر دنیا میآورد» (یادداشتهای علم، جلد 6). کارتر «بچه دهاتی بیتجربه»، «مردکه بادام فروش» و «عوامفریبتر از دکتر مصدق» خطاب میشد که وقتی علم میگفت:«خیلی تاسف خوردم که زمام کار دنیا به دست چه عوامفریبهایی میرسد و وای به حال ما که به آنها ناچار بستگی غیرقابل گسستن داریم چون راه دیگری نداریم. این کرهخرها را باید به طویله بست.» شاه پاسخ میداد:« برای گرفتن رای میگوید. چه باید کرد؟ همین است که هست.»
گرچه در دوره کوتاه مسوولیت فورد در مقام ریاست جمهوری پس از استعفای نیکسون تا انتخابات) و با ژاندارمی منطقه که نیکسون به شاه داده بود، علم قوت قلب میداد که خر ایران از پل گذشته، دیگر هر رئیس جمهوری در آمریکا مجبور است بزرگی ایران را بپذیرد، اما شاه همچنان نگران بود و میگفت:«اگر کارتر به ریاست جمهوری برسد چون احتمالاً سیاستی شبیه کندی برخواهد گزید، لذا ما ترجیح میدهیم که جرالد فورد بار دیگر به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شود.»
اردشیر زاهدی که سال 1355، چهار سالی بود که دوباره سفیر ایران در واشنگتن شده بود و هم او نیز این بار کمکهای مالی دربار پهلوی را روانه اردوگاه فورد میکرد، با آب و تاب به تهران گزارش میداد که«جیمیکارتر در مصاحبه تلویزیونی به ایران پریده و گفته دلایل جرالد فورد برای فروش اسلحه به ایران مسخره است ولی فورد جواب سخت داده.» شاه هم توسط سفیر آمریکا در تهران برای هنری کسینجر پیام فرستاده بود که عدم توافق کنفرانس اوپک در بالی بر سر مساله نفت با صلاحدید خودمان و محض خاطر آمریکا بود که آقای جرالد فورد قبل از انتخابات به دردسر نیفتد.
اما بار دیگر یک دموکرات از صندوق رای درآمد و این شاه بود که به دردسر افتاد. شاه در آستانه برگزاری انتخابات سال 1355 آمریکا 120 میلیون دلار از طریق اردشیر زاهدی در اختیار ستاد انتخاباتی جمهوریخواهان قرار داده بود تا به پیروزی جرالد فورد کمک کند. این کمکها خشم دموکراتها را برانگیخته بود، بطوری که زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در همان زمان رفتار زاهدی را “مایه ننگ” خوانده بود.
حتی علم در خاطراتش نقل میکند که ژوزف کرافت از روزنامهنگاران معروف واشنگتن پست که رابطه خوب و دوستانهای با دربار داشت، پس از انتخاب کارتر، پیام شفاهی رئیسجمهور جدید ایالات متحده و نارضایتیاش از سیاستهای داخلی ایران را برای شاه میآورد که وقتی علم از وی چاره جویی میکند، میگوید: «شاه باید در اسرع وقت به دیدن کارتر در کاخ سفید برود. علاوه بر آن باید سفیر ایران در واشنگتن [اردشیر زاهدی] از کار برکنار شود، او به وضوح از حامیان حکومت پیشین [آمریکا] است و سفارتخانه را تقریباً به صورت یک باشگاه پلی بوی درآورده است.»
با این حال زاهدی همچنان برسرکار ماند؛ اما 25 سال پس از سفر محمد رضا پهلوی به آمریکا برای دیدار با کارتر، که با شلیک گازهای اشک آور در خیابان منتهی به کاخ سفید علیه تظاهر کنندگان مخالف شاه، اشک میزبان و میهمان را درآورد، «کریستوفر رودی» محقق و روزنامه نگار در مقالهای (نوامبر 2002)نوشت: «شاه از همان لحظه شکست جرالد فورد در انتخابات سال 1976 میدانست که کارتر برای کاستن از اختیارات او کارهایی خواهد کرد، زیرا که شاه بیش از حد متعارف یک رئیس کشور خارجی به جمهوریخواهان آمریکا نزدیک شده و حتی به تبلیغات انتخاباتی آنان کمک غیر مستقیم کرده بود.»
روز 18 خرداد 1356 که ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا به تهران آمد، روابط تهران- واشنگتن متاثر از انتشار مقالات تمسخرآمیز مطبوعات متمایل به دموکراتها در آمریکا علیه حکومت ایران به خاطر حمایت مالی بیفرجام محمدرضا پهلوی از رقیب جمهوریخواه کارتر در انتخابات ریاست جمهوری بود؛حتی وقتی سولیوان پیش از عزیمت به تهران به دیدار سایروس ونس وزیر خارجه وقت ایالات متحده میرود و دلیل انتخابش برای پست سفارت آمریکا در تهران را میپرسد، پاسخ میشنود:«علت انتخاب تو به این سمت این بوده است که برای پست سفارت ایران در جست و جوی دیپلماتی بودهاند که در کشورهایی که با حکومتهای متمرکز و استبدادی اداره میشوند تجربه کافی داشته و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند.»
بهرغم آن همه سرمایه گذاری و قمارهای گران و باخته شده بر سر نیکسون و فورد، اخیرا براساس گزارش نشریه “میدل ایست ژورنال” که با کمک اطلاعات قبلا محرمانه تنظیم شده است، مشخص شده دولتهای نیکسون و فورد شرایطی را پدید آوردند که به تزلزل حکومت پهلوی در اواخر دهه 1970 و وقوع انقلاب اسلامیدر ایران دامن زد. این گزارش حاصل دو سال تحقیقات اندرو اسکات کوپر- پژوهشگر- است. در این گزارش که روزنامه لسآنجلس تایمز آن را منتشر کرده، گنجینهای از یادداشتها، متون مکالمات و سایر مناظرات نشان میدهد که در اواسط دهه 1970 اختلافات شدیدی میان دولتهای جمهوریخواه آمریکا و محمد رضا شاه پهلوی بر سر قیمت نفت بروز کرد.
گزارش کوپر بر نقش سیاستگذاران کاخ سفید - از جمله دونالد رامسفلد دستیار ارشد پرزیدنت فورد - تمرکز دارد که امیدوار بودند بهای نفت را پایین ببرند و بلندپروازیهای شاه را مهار کنند؛این تلاشها علیرغم اخطارهای هنری کیسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا انجام شد که میگفت چنین حرکاتی ممکن است ظهور یک “رژیم رادیکال” در ایران را تسریع کند. تحلیلگران و مورخان اغلب بر این باورند که این جیمیکارتر، رئیسجمهور دموکرات بود که در مورد ایران خرابکاری کرد و اجازه داد این کشور به یکی از مخالفان آمریکا در منطقه بدل شود، اما این گزارش حاکیست که پیشینیان جمهوریخواه وی نه تنها به سقوط شاه کمک کردند بلکه درحال حرکت به سوی عربستان سعودی به عنوان متحد کلیدی آمریکا در منطقه خلیج فارس بودند.
اواخر سال 1976 شاه به دلیل کمبود شدید پول، گرفتار مشکلات عمیق اقتصادی بود. او از اوپک میخواست بهای نفت را 25 درصد بالا ببرد، حرکتی که آمریکا با آن مخالف بود. اما مقامهای آمریکایی بدون آگاهی شاه سرگرم همکاری با عربستان بودند تا در ازای کمک به افت قیمت نفت به این پادشاهی عرب کمک سیاسی و تسلیحاتی ارائه دهند. شاه ورشکسته شده بود. افت بهای نفت همراه با تورم او را وادار به ترک طرحهای بلندپروازانه برای مدرنسازی ایران کرد.
کوپر در گزارش خود مینویسد:«فروپاشی اجلاس دوحه و تصمیم عربستان سعودی برای تضعیف بهای نفت خام و افزایش تولید برای اشباع بازار، اقتصاد ایران را به سوی پرتگاه سوق داد.» ظرف یک سال پس از اجلاس دوحه، اولین تظاهرات انبوه در خیابانهای پایتخت ایران شکل گرفت؛ تظاهراتی که انقلاب را به دنبال داشت.
3 بازی با کارت ریگان
دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری سال 1980(1359)به فاصله چند ماهی میهمان ایرانیها بودند. هم جیمیکارتر رئیسجمهور دموکرات که کریسمس 1356 را در تهران گذراند چرا که: «من از همسرم پرسیدم که در تعطیلات کریسمس کجا مایلی برای مسافرت برویم، گفت من مایلم این ایام را کنار شهبانو در ایران باشم.» و هم رونالد ریگان رقیب جمهوریخواهش که گرچه سفر اردیبهشت 1357 او و همسرش به تهران در مطبوعات داخلی یک سفر خصوصی خوانده شد ولی منابع خبری آمریکا این سفر را که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت، بسیار حساس خواندند.
ریگان ابتدا در منطقه حصارک در ویلای اردشیر زاهدی میهمان وی بود و سپس برای بازدید از آثار تاریخی اصفهان و شیراز به این دو شهر رفت و طی اقامت خود در تهران دوبار نیز با شاه ملاقات کرد. سرنوشت هر دو کاندیدا نیز به یک میزان در تهران و بر سر آزادی گروگانهای سفارت آمریکا تعیین شد. همین بود که همیلتون جردن رئیس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 1980 گفته بود: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین میشود.»
تنها چند روز قبل از انتخابات بود که ایران شروط چهارگانهای را برای آزادی گروگانها اعلام کرد؛ بازگرداندن داراییهای شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن داراییهای ایران در آمریکا و لغو ادعاهای آمریکا علیه ایران. ادموند ماسکی وزیر خارجه وقت آمریکا سراسیمه شرط دوم را پذیرفت: ایالت متحده استقلال ایران را به رسمیت میشناسد.
اما آمریکاییها درباره دیگر شرایط بسیار محتاطانه عمل کردند. محمد موسوی خوئینیها مشاور دانشجویان انقلابی پیرو خط امام -تسخیرکننده سفارت آمریکا- گفت: «اگرایالات متحده شرایط ما را بپذیرد، گروگانها میتوانند دوشنبه (شب انتخابات آمریکا) از ایران پرواز کنند.» پروازی که نه شب انتخابات آمریکا که شب تحویل قدرت از کارتر به ریگان جمهوریخواه در 20 ژانویه 1981 انجام شد. جیمیکارتر بسیار کوشید تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری مسأله گروگانگیری را حل و فصل کند؛وی حتی نامهای خصوصی به امام خمینی و بنی صدر رئیسجمهور وقت نوشت و هیأتی برای مذاکره فرستاد تا با حل مسأله بتواند آرای مردم آمریکا را در انتخابات ریاست جمهوری به سوی خود جلب کند.
اما برخی چون گریسیک معاون برژینسکی در شورای امنیت ملی آمریکا معتقد بودند طرف ایرانی تعمداً مساله را تا پس از انتخابات ادامه داده و موجب شکست کارتر در انتخابات شدند. سیک در کتابی به نام «سورپرایز اکتبر» مدعی شد که توافقی میان ایرانیها و ریگان شده بود تا مسأله را کش بدهند. او در کتاب خود رونالد ریگان و مشاوران وی را متهم کرد که در سال ۵۹ در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری، از دولت ایران خواستند آزادی ۵۲ گروگان آمریکایی را در تهران، تا پس از انتخابات ریاست جمهوری به تعویق اندازد تا شکست کارتر قطعی شود.
به ادعای سیک برنامهریزی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد دموکراتها در جولای و آگوست ۱۹۸۰ و با حضور ویلیام کیسی (رئیس ستاد انتخاباتی ریگان و رئیس سازمان سیا) و هیاتی ایرانی در هتل رینز مادرید و سپس یک ماه بعد در فرانسه، عامل طولانی شدن اعلام آزادی گروگانها بود؛ ریگان هم میگفت: «اگر گروگانها پیش از انتخابات آزاد شوند، تعجب نخواهم کرد، زیرا ممکن است ایرانیان به عنوان رئیس جمهور، کارتر را بر من ترجیح داده باشند.»
در تهران گفته شده بود: «ما عجلهای در آزاد کردن گروگانها نداریم؛ما قصد نداریم به جیمیکارتر در مبارزه انتخاباتیاش کمک کنیم.»این فقط بازی بر سر کارتر و ریگان نبود ، کارتر میتوانست قربانی دیگری را علاوه بر دولت بازرگان (پس از اشغال سفارت آمریکا) با خود به محاق تارخ برد بلکه بنیصدر هم میتوانست قربانی شود؛ اولین رئیسجمهور ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحده در نوامبر 1979 در گزارشی به مردم اعلام کرد:مشکل گروگانها را چنان حل کردهاند (در مجلس شورای اسلامی)که در آمریکا کارتر شکست بخورد و ریگان رئیسجمهور شود و نتیجه قهری آن حذف بنیصدر در ایران است.
معصومه ابتکار (از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا) نیز در خاطراتش مینویسد: «ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت ایران در جلسات هیات دولت تصریح کرده بود ترجیح میدهد دموکراتها بر مسند قدرت بمانند... این در حالی بود که اکثر روشنفکران و مقامات ایرانی نظر دیگری داشتند. در اصل هر دو حزب آمریکایی در سطح ملی، سرمایهداران سکولار ثابت قدم و در سطح جهانی، امپریالیست به شمار میرفتند.
این دو حزب از نظر راهبردها با یکدیگر هماهنگ و تنها در شیوهها با یکدیگر اختلاف داشتند... ما متقاعد شده بودیم بنی صدر فعالانه سعی میکند با اطرافیان کارتر معامله کند و گروه دیگر شاید ترجیح میدادند با کارتهای ریگان بازی کنند.» کارتر که میگفت عامل شکستش ناکامیدر آزادی گروگانهاست، کلید کاخ سفید را به ریگان سپرد تا آن هم 12 سالی بین جمهوریخواهان باقی بماند. گرچه نقش ایران در انتخابات آتی آمریکا کمرنگتر بود و نه چون دوره پهلوی یاریگری کرد و نه چون سال 1359 بازیگری، با این حال با بی اعتنایی به رابرت مک فارلین، ایران گیت را برای ریگان آفرید که به اعتراف خود بزرگترین شکست دوره ریاست جمهوریاش بود اما آن مانع نشد که کلید کاخ سفید را برای چهار سال دیگر به معاونش جورج بوش پدر بسپرد.
بهرغم اعلام بیطرفیها در تهران در انتخابات آتی، گوشهچشم ایرانیها به جمهوریخواهان بود و با یادآوری تحریمهای اعمال شده علیه ایران در دوره دموکراتها و هم آوایی آمال و اعمال این حزب با سیاستهای اروپایی که حاکی از فشارهای بیشتر به تهران بود، جمهوریخواهان بیشتر مورد پسند بودند. ذائقه جمهوریخواهپسند ایرانیها با انتخابات اخیر و با ظهور دموکراتی سیاه پوست و طرفدار مذاکره رودررو و بدون پیش شرط با ایران دچار تغییر شد؛تغییر ذائقهای پس از نیمقرن.
در تمام این نیم قرن، مطلوب تهران انتخاب کاندیدای جمهوریخواه بود (جز در انتخابات اخیر که دلبسته باراک حسین اوبامای دموکرات شد)اما دو دهه پیش از انقلاب، شاه آن همه خرج کرد ولی از صندوق رای انتخابات دو دموکرات بیرون آمد که بلای جانش شد و سه دهه پس از انقلاب یکبار که گروگانگیری سفارت، همای اقبال را بر شانه جمهوریخواهان نشاند و آنان را برای 12 سال به کاخ سفید کشاند، همواره در دوگانه دموکرات-جمهوریخواه، گوشه چشم تهران به جمهوریخواهان بود. حتی آنگاه که ماجرای مک فارلین برای ریگان، داستان ایران گیت را آفرید اما برای محافظهکاران ایرانی جورج بوش پدر امید جدیدتری بود و در آن دوره ایران و آمریکا گامیبه یکدیگر نزدیک شدند و میرفت تا ارتباطاتی سر و سامان گیرد که بیل کلینتون دموکرات از راه رسید و تحریمها را علیه ایران شدت بخشید.
جورج بوش پسر که به عرصه رقابتها آمد، در تهران امیدها زنده شد؛ جمهوریخواهی که حلقه نفتیهای تگزاس گرد او بودند و این احتمال میرفت که اشتهای آنان به نفت ایران، تحریمها را کماثرتر کند. چه اینکه مسعود بهنود هم نوشته بود دیک چنی رئیس شرکت نفتیهالیبرتون که در دولت بوش معاون رئیسجمهور شد، اندکی پیش از انتخابات در تهران بود و از قضا قلبش هم گرفت و در بیمارستان دی بستری شد.
چهار سال بعد در میانه تهدیدهای نظامیو میدانداری آمریکا در فشار به ایران در پرونده هستهای، ایران به رقیب دموکرات بوش- جان کری- هم دل نبست و حتی حسن روحانی دبیر وقت شورایعالی امنیت ملی در پاسخ به سووال نگارنده گفت ایران از دموکراتها زیان بیشتری دیده است و تکمیل نظرش را گذاشت برای مصاحبه با تلویزیون دولتی ایران که:«ما ترجیح نمیدهیم دموکراتها برنده شوند... دموکراتها به طور تاریخی بیش از جمهوریخواهان به ایران صدمه زدهاند...
در دوره بوش، علیرغم شعارهای بیپایه و تند علیه ایران، او در عمل دست به اقدام خطرناکی علیه ایران نزده است.» انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایالاتمتحده استثنایی بود بر این قاعده؛ چنانکه محمود احمدینژاد رئیسجمهور اصولگرای ایران گفت: «بعید میدانم دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهد که اوباما به کاخ سفید راه یابد.» و در توضیح حرفش افزود:«من از اوباما حمایت نکردم، تنها یک خبر دادم و آن اینکه آنها نخواهند گذاشت اوباما انتخاب شود.
ما اطلاعاتی از درون آمریکا داریم که حتی اگر همه مردم آمریکا هم رای دهند اجازه نخواهند داد، اوباما رئیسجمهور شود.» و مهدی کروبی اصلاحطلب به انتخاب کاندیدایی ابراز تمایل میکند که«از آغاز مذاکرات با ایران بدون پیششرط سخن میگوید» و به خبرنگار نیوزویک که میپرسد یعنی کاندیدایی مثل اوباما؟ پاسخ مثبت میدهد.
گو اینکه دولتمردان نهم بارها بر بی طرفی خود در انتخابات آمریکا تاکید کردند و رئیسجمهور هم منتقد نظام دو حزبی در ایالاتمتحده و مدافع انتخاب سوم(غیر از دموکرات و جمهوریخواه)شد و برخی اصلاحطلبان گفتند دموکراتها با ابزار نرم بر ایران فشار میآورند و جمهوریخواهان با ابزار سخت، اما این بار هیچ نشانی از آن نبود که تهران مشتاق انتخاب جان مک کین جمهوریخواه باشد. گرچه نیم قرنی است که ایران نه یک تماشاگر که زمانی یاریگر و زمانی دیگر بازیگر انتخاباتی و پس از آن امیدوار به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شده که چشم همه دنیا به آن خیره است.
1 کمک به نیکسون و پیروزی کندی
شاه هفت سالی پس از کودتای 28 مرداد 1332 خواست دیناش را به جمهوریخواهانی که او را به تاج و تخت بازگردانده بودند و مدیونشان بود، ادا کند. این شد که در رقابت ریچارد نیکسون جمهوریخواه و جانافکندی دموکرات، کمکهای مالیاش را به کمپ جمهوریخواهان سرازیر کرد تا نیکسون معاون آیزنهاور که جلسات مربوط به طراحی کودتای 28 مرداد در دفتر وی برگزار میشد و اولین مهمان آمریکایی پس از کودتا(آذر 1332)بود، توفیق پیروزی بیابد.
اردشیر زاهدی پسر کودتاچی معروف(هم او که پدرش با کودتای 28 مرداد نخست وزیر شد)که یکسال پیش از آن سفیر ایران در ایالات متحده شده بود، مامور تامین هزینههای انتخاباتی نیکسون شد. اما کندی جوان و جذاب از صندوق رای بیرون آمد و شاه قمار را باخت. کندی اولین کارش این بود که عذر اردشیر زاهدی را از واشنگتن خواست و زاهدی داماد شاه در سال 1340(چند ماهی پس از انتخاب کندی در پاییز 1339)به ایران بازگشت و یکسالی بعد در دولت امیر اسدالله علم سفارت کبرای شاهنشاهی ایران در لندن در دربار سنت جیمز را به عهده گرفت.
کندی پس از پیروزی در انتخابات شعار آزادی فعالیتهای سیاسی و آزادی انتخابات را هم به وعدههای انتخاباتیاش افزود و در دکترینش طرح «نجات آزادی» را جا داد که بر فضای باز سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان تاکید داشت و موجب شد در ایران کسی چون علی امینی نخست وزیر شود که تا روی کار آمد عدهای از امرای ارتش را بازداشت کرد؛مبارزه با فساد، اجرای اصلاحات ارضی، مذاکره با فرهنگیان و انتصاب محمد درخشش یکی از فرهنگیان به وزارت فرهنگ، آزادی فعالیت احزاب و علنی شدن فعالیت جبهه ملی را دستور کار گذاشت و تیمور بختیار، رئیس سازمان امنیت را برکنار کرد. اتفاقا بختیار همان فرستاده شاه در اسفند 1339 به واشنگتن و پس از سرد شدن روابط ایران و آمریکا در پی پیروزی کندی بود که درباره ادامه کمکهای مالی و نظامیآمریکا با مقامات واشنگتن مذاکره کرد.
2 قمار بر سر فورد و انتخاب کارتر
ریاست جمهوری کندی با ترور نیمه کاره ماند و ریاست جمهوری نیکسون با رسوایی واترگیت. حال نوبت جرالد فورد معاون نیکسون بود که مشمول کمکهای شاه شود تا مگر بدیل کندی- جیمیکارتر دموکرات- بر سر کار نیاید؛چنانکه دکترین “اتحاد برای پیشرفت” کندی جای خود را به دکترین “حقوق بشر” کارتر داده بود و در دربار پهلوی این اسدالله علم بود که آن دو را یکی دانست و گفت:«یک کرهخر بیتجربه مثل کندی است.
ببینیم چه بلایی به سر دنیا میآورد» (یادداشتهای علم، جلد 6). کارتر «بچه دهاتی بیتجربه»، «مردکه بادام فروش» و «عوامفریبتر از دکتر مصدق» خطاب میشد که وقتی علم میگفت:«خیلی تاسف خوردم که زمام کار دنیا به دست چه عوامفریبهایی میرسد و وای به حال ما که به آنها ناچار بستگی غیرقابل گسستن داریم چون راه دیگری نداریم. این کرهخرها را باید به طویله بست.» شاه پاسخ میداد:« برای گرفتن رای میگوید. چه باید کرد؟ همین است که هست.»
گرچه در دوره کوتاه مسوولیت فورد در مقام ریاست جمهوری پس از استعفای نیکسون تا انتخابات) و با ژاندارمی منطقه که نیکسون به شاه داده بود، علم قوت قلب میداد که خر ایران از پل گذشته، دیگر هر رئیس جمهوری در آمریکا مجبور است بزرگی ایران را بپذیرد، اما شاه همچنان نگران بود و میگفت:«اگر کارتر به ریاست جمهوری برسد چون احتمالاً سیاستی شبیه کندی برخواهد گزید، لذا ما ترجیح میدهیم که جرالد فورد بار دیگر به ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شود.»
اردشیر زاهدی که سال 1355، چهار سالی بود که دوباره سفیر ایران در واشنگتن شده بود و هم او نیز این بار کمکهای مالی دربار پهلوی را روانه اردوگاه فورد میکرد، با آب و تاب به تهران گزارش میداد که«جیمیکارتر در مصاحبه تلویزیونی به ایران پریده و گفته دلایل جرالد فورد برای فروش اسلحه به ایران مسخره است ولی فورد جواب سخت داده.» شاه هم توسط سفیر آمریکا در تهران برای هنری کسینجر پیام فرستاده بود که عدم توافق کنفرانس اوپک در بالی بر سر مساله نفت با صلاحدید خودمان و محض خاطر آمریکا بود که آقای جرالد فورد قبل از انتخابات به دردسر نیفتد.
اما بار دیگر یک دموکرات از صندوق رای درآمد و این شاه بود که به دردسر افتاد. شاه در آستانه برگزاری انتخابات سال 1355 آمریکا 120 میلیون دلار از طریق اردشیر زاهدی در اختیار ستاد انتخاباتی جمهوریخواهان قرار داده بود تا به پیروزی جرالد فورد کمک کند. این کمکها خشم دموکراتها را برانگیخته بود، بطوری که زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر در همان زمان رفتار زاهدی را “مایه ننگ” خوانده بود.
حتی علم در خاطراتش نقل میکند که ژوزف کرافت از روزنامهنگاران معروف واشنگتن پست که رابطه خوب و دوستانهای با دربار داشت، پس از انتخاب کارتر، پیام شفاهی رئیسجمهور جدید ایالات متحده و نارضایتیاش از سیاستهای داخلی ایران را برای شاه میآورد که وقتی علم از وی چاره جویی میکند، میگوید: «شاه باید در اسرع وقت به دیدن کارتر در کاخ سفید برود. علاوه بر آن باید سفیر ایران در واشنگتن [اردشیر زاهدی] از کار برکنار شود، او به وضوح از حامیان حکومت پیشین [آمریکا] است و سفارتخانه را تقریباً به صورت یک باشگاه پلی بوی درآورده است.»
با این حال زاهدی همچنان برسرکار ماند؛ اما 25 سال پس از سفر محمد رضا پهلوی به آمریکا برای دیدار با کارتر، که با شلیک گازهای اشک آور در خیابان منتهی به کاخ سفید علیه تظاهر کنندگان مخالف شاه، اشک میزبان و میهمان را درآورد، «کریستوفر رودی» محقق و روزنامه نگار در مقالهای (نوامبر 2002)نوشت: «شاه از همان لحظه شکست جرالد فورد در انتخابات سال 1976 میدانست که کارتر برای کاستن از اختیارات او کارهایی خواهد کرد، زیرا که شاه بیش از حد متعارف یک رئیس کشور خارجی به جمهوریخواهان آمریکا نزدیک شده و حتی به تبلیغات انتخاباتی آنان کمک غیر مستقیم کرده بود.»
روز 18 خرداد 1356 که ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا به تهران آمد، روابط تهران- واشنگتن متاثر از انتشار مقالات تمسخرآمیز مطبوعات متمایل به دموکراتها در آمریکا علیه حکومت ایران به خاطر حمایت مالی بیفرجام محمدرضا پهلوی از رقیب جمهوریخواه کارتر در انتخابات ریاست جمهوری بود؛حتی وقتی سولیوان پیش از عزیمت به تهران به دیدار سایروس ونس وزیر خارجه وقت ایالات متحده میرود و دلیل انتخابش برای پست سفارت آمریکا در تهران را میپرسد، پاسخ میشنود:«علت انتخاب تو به این سمت این بوده است که برای پست سفارت ایران در جست و جوی دیپلماتی بودهاند که در کشورهایی که با حکومتهای متمرکز و استبدادی اداره میشوند تجربه کافی داشته و بتواند با یک زمامدار مقتدر و خودکامه کار کند.»
بهرغم آن همه سرمایه گذاری و قمارهای گران و باخته شده بر سر نیکسون و فورد، اخیرا براساس گزارش نشریه “میدل ایست ژورنال” که با کمک اطلاعات قبلا محرمانه تنظیم شده است، مشخص شده دولتهای نیکسون و فورد شرایطی را پدید آوردند که به تزلزل حکومت پهلوی در اواخر دهه 1970 و وقوع انقلاب اسلامیدر ایران دامن زد. این گزارش حاصل دو سال تحقیقات اندرو اسکات کوپر- پژوهشگر- است. در این گزارش که روزنامه لسآنجلس تایمز آن را منتشر کرده، گنجینهای از یادداشتها، متون مکالمات و سایر مناظرات نشان میدهد که در اواسط دهه 1970 اختلافات شدیدی میان دولتهای جمهوریخواه آمریکا و محمد رضا شاه پهلوی بر سر قیمت نفت بروز کرد.
گزارش کوپر بر نقش سیاستگذاران کاخ سفید - از جمله دونالد رامسفلد دستیار ارشد پرزیدنت فورد - تمرکز دارد که امیدوار بودند بهای نفت را پایین ببرند و بلندپروازیهای شاه را مهار کنند؛این تلاشها علیرغم اخطارهای هنری کیسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا انجام شد که میگفت چنین حرکاتی ممکن است ظهور یک “رژیم رادیکال” در ایران را تسریع کند. تحلیلگران و مورخان اغلب بر این باورند که این جیمیکارتر، رئیسجمهور دموکرات بود که در مورد ایران خرابکاری کرد و اجازه داد این کشور به یکی از مخالفان آمریکا در منطقه بدل شود، اما این گزارش حاکیست که پیشینیان جمهوریخواه وی نه تنها به سقوط شاه کمک کردند بلکه درحال حرکت به سوی عربستان سعودی به عنوان متحد کلیدی آمریکا در منطقه خلیج فارس بودند.
اواخر سال 1976 شاه به دلیل کمبود شدید پول، گرفتار مشکلات عمیق اقتصادی بود. او از اوپک میخواست بهای نفت را 25 درصد بالا ببرد، حرکتی که آمریکا با آن مخالف بود. اما مقامهای آمریکایی بدون آگاهی شاه سرگرم همکاری با عربستان بودند تا در ازای کمک به افت قیمت نفت به این پادشاهی عرب کمک سیاسی و تسلیحاتی ارائه دهند. شاه ورشکسته شده بود. افت بهای نفت همراه با تورم او را وادار به ترک طرحهای بلندپروازانه برای مدرنسازی ایران کرد.
کوپر در گزارش خود مینویسد:«فروپاشی اجلاس دوحه و تصمیم عربستان سعودی برای تضعیف بهای نفت خام و افزایش تولید برای اشباع بازار، اقتصاد ایران را به سوی پرتگاه سوق داد.» ظرف یک سال پس از اجلاس دوحه، اولین تظاهرات انبوه در خیابانهای پایتخت ایران شکل گرفت؛ تظاهراتی که انقلاب را به دنبال داشت.
3 بازی با کارت ریگان
دو رقیب انتخابات ریاست جمهوری سال 1980(1359)به فاصله چند ماهی میهمان ایرانیها بودند. هم جیمیکارتر رئیسجمهور دموکرات که کریسمس 1356 را در تهران گذراند چرا که: «من از همسرم پرسیدم که در تعطیلات کریسمس کجا مایلی برای مسافرت برویم، گفت من مایلم این ایام را کنار شهبانو در ایران باشم.» و هم رونالد ریگان رقیب جمهوریخواهش که گرچه سفر اردیبهشت 1357 او و همسرش به تهران در مطبوعات داخلی یک سفر خصوصی خوانده شد ولی منابع خبری آمریکا این سفر را که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری صورت گرفت، بسیار حساس خواندند.
ریگان ابتدا در منطقه حصارک در ویلای اردشیر زاهدی میهمان وی بود و سپس برای بازدید از آثار تاریخی اصفهان و شیراز به این دو شهر رفت و طی اقامت خود در تهران دوبار نیز با شاه ملاقات کرد. سرنوشت هر دو کاندیدا نیز به یک میزان در تهران و بر سر آزادی گروگانهای سفارت آمریکا تعیین شد. همین بود که همیلتون جردن رئیس ستاد انتخاباتی کارتر در انتخابات سال 1980 گفته بود: «برای من روشن بود که کلید انتخابات در دست کسان دیگر در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش بینی نیست، کارتر در هواپیما به من گفت: عجیب است که سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری کشور بزرگ ما نه در شیکاگو یا نیویورک بلکه در تهران تعیین میشود.»
تنها چند روز قبل از انتخابات بود که ایران شروط چهارگانهای را برای آزادی گروگانها اعلام کرد؛ بازگرداندن داراییهای شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن داراییهای ایران در آمریکا و لغو ادعاهای آمریکا علیه ایران. ادموند ماسکی وزیر خارجه وقت آمریکا سراسیمه شرط دوم را پذیرفت: ایالت متحده استقلال ایران را به رسمیت میشناسد.
اما آمریکاییها درباره دیگر شرایط بسیار محتاطانه عمل کردند. محمد موسوی خوئینیها مشاور دانشجویان انقلابی پیرو خط امام -تسخیرکننده سفارت آمریکا- گفت: «اگرایالات متحده شرایط ما را بپذیرد، گروگانها میتوانند دوشنبه (شب انتخابات آمریکا) از ایران پرواز کنند.» پروازی که نه شب انتخابات آمریکا که شب تحویل قدرت از کارتر به ریگان جمهوریخواه در 20 ژانویه 1981 انجام شد. جیمیکارتر بسیار کوشید تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری مسأله گروگانگیری را حل و فصل کند؛وی حتی نامهای خصوصی به امام خمینی و بنی صدر رئیسجمهور وقت نوشت و هیأتی برای مذاکره فرستاد تا با حل مسأله بتواند آرای مردم آمریکا را در انتخابات ریاست جمهوری به سوی خود جلب کند.
اما برخی چون گریسیک معاون برژینسکی در شورای امنیت ملی آمریکا معتقد بودند طرف ایرانی تعمداً مساله را تا پس از انتخابات ادامه داده و موجب شکست کارتر در انتخابات شدند. سیک در کتابی به نام «سورپرایز اکتبر» مدعی شد که توافقی میان ایرانیها و ریگان شده بود تا مسأله را کش بدهند. او در کتاب خود رونالد ریگان و مشاوران وی را متهم کرد که در سال ۵۹ در جریان مبارزات انتخابات ریاست جمهوری، از دولت ایران خواستند آزادی ۵۲ گروگان آمریکایی را در تهران، تا پس از انتخابات ریاست جمهوری به تعویق اندازد تا شکست کارتر قطعی شود.
به ادعای سیک برنامهریزی برای جلوگیری از به قدرت رسیدن مجدد دموکراتها در جولای و آگوست ۱۹۸۰ و با حضور ویلیام کیسی (رئیس ستاد انتخاباتی ریگان و رئیس سازمان سیا) و هیاتی ایرانی در هتل رینز مادرید و سپس یک ماه بعد در فرانسه، عامل طولانی شدن اعلام آزادی گروگانها بود؛ ریگان هم میگفت: «اگر گروگانها پیش از انتخابات آزاد شوند، تعجب نخواهم کرد، زیرا ممکن است ایرانیان به عنوان رئیس جمهور، کارتر را بر من ترجیح داده باشند.»
در تهران گفته شده بود: «ما عجلهای در آزاد کردن گروگانها نداریم؛ما قصد نداریم به جیمیکارتر در مبارزه انتخاباتیاش کمک کنیم.»این فقط بازی بر سر کارتر و ریگان نبود ، کارتر میتوانست قربانی دیگری را علاوه بر دولت بازرگان (پس از اشغال سفارت آمریکا) با خود به محاق تارخ برد بلکه بنیصدر هم میتوانست قربانی شود؛ اولین رئیسجمهور ایران در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحده در نوامبر 1979 در گزارشی به مردم اعلام کرد:مشکل گروگانها را چنان حل کردهاند (در مجلس شورای اسلامی)که در آمریکا کارتر شکست بخورد و ریگان رئیسجمهور شود و نتیجه قهری آن حذف بنیصدر در ایران است.
معصومه ابتکار (از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا) نیز در خاطراتش مینویسد: «ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت ایران در جلسات هیات دولت تصریح کرده بود ترجیح میدهد دموکراتها بر مسند قدرت بمانند... این در حالی بود که اکثر روشنفکران و مقامات ایرانی نظر دیگری داشتند. در اصل هر دو حزب آمریکایی در سطح ملی، سرمایهداران سکولار ثابت قدم و در سطح جهانی، امپریالیست به شمار میرفتند.
این دو حزب از نظر راهبردها با یکدیگر هماهنگ و تنها در شیوهها با یکدیگر اختلاف داشتند... ما متقاعد شده بودیم بنی صدر فعالانه سعی میکند با اطرافیان کارتر معامله کند و گروه دیگر شاید ترجیح میدادند با کارتهای ریگان بازی کنند.» کارتر که میگفت عامل شکستش ناکامیدر آزادی گروگانهاست، کلید کاخ سفید را به ریگان سپرد تا آن هم 12 سالی بین جمهوریخواهان باقی بماند. گرچه نقش ایران در انتخابات آتی آمریکا کمرنگتر بود و نه چون دوره پهلوی یاریگری کرد و نه چون سال 1359 بازیگری، با این حال با بی اعتنایی به رابرت مک فارلین، ایران گیت را برای ریگان آفرید که به اعتراف خود بزرگترین شکست دوره ریاست جمهوریاش بود اما آن مانع نشد که کلید کاخ سفید را برای چهار سال دیگر به معاونش جورج بوش پدر بسپرد.
بهرغم اعلام بیطرفیها در تهران در انتخابات آتی، گوشهچشم ایرانیها به جمهوریخواهان بود و با یادآوری تحریمهای اعمال شده علیه ایران در دوره دموکراتها و هم آوایی آمال و اعمال این حزب با سیاستهای اروپایی که حاکی از فشارهای بیشتر به تهران بود، جمهوریخواهان بیشتر مورد پسند بودند. ذائقه جمهوریخواهپسند ایرانیها با انتخابات اخیر و با ظهور دموکراتی سیاه پوست و طرفدار مذاکره رودررو و بدون پیش شرط با ایران دچار تغییر شد؛تغییر ذائقهای پس از نیمقرن.