رابطه نهاد روحانیت و تحزب
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مسئله رابطه نهاد روحانیت با احزابی که روحانیون مسئولان آن هستند، از دیرباز مسئله مهم و چالش برانگیزی در حوزه آخوندی بوده است. این چالش بعد از انقلاب که روحانیون در پستهای اجرائی قرار گرفتند و مسئولیت حاکمیت را پذیرفتند افزونتر شدهاست. روحانیت همیشه دارای پروتکل ویژه و سختی بوده است که غیر روحانیون کمتر از آن اطلاع دارند.
در قبل از انقلاب بخش سنتی روحانی همیشه برای حفظ استقلال حوزهها و دورماندن آن از گزند حکومت و نیز برای دوری جستن از مظاهر مدرنیته که گمان میرفت اساس نهاد دین و روحانیت را تهدید میکنند، و برای فراگیر بودن روحانیت، تاکید ویژهای روی نظام آخوندی صورت میگرفت تا این دو نهاد دین و روحانیت مصون بمانند. تعداد اندک روحانیونی که در قبل از انقلاب به سمت حزب سازی ویا حتی استفاده از نظم موجود مدرن میشتافتند نیز مورد انتقادهای صریح و آشکاربودند و در معرض اتهامات مختلف قرار میگرفتند.
حزب برادران شیراز که توسط آیتالله سیدنورالدین شیرازی تاسیس شد یا فعالیتهایی که آیتالله شریعتمداری در چارچوب دارالتبلیغ اسلامیو مجله مکتب اسلام انجام میداد، مورد انتقاد جریانات حوزوی قرار داشت و نمونههایی از تقابل اندیشه حفظ استقلال روحانیت و یا حفاظت از پروتکل داخلی حوزهها با این نوع نوگراییها بود که جداشدگان از پروتکل روحانیت به آن رو میآوردند و اکثر انقلابیون و روشنفکران آن روز حوزهها با آن مخالفت میکردند و معتقد بودند که این رفتارها به درهم شکستن اتحاد و مقاومت حوزهها در برابر حکومت میانجامد.
بعد از پیروزی انقلاب نیز اگرچه ماجرا تفاوت ماهوی پیدا کرد و روحانیون حاکم بیش از آن که در هیئت روحانی با وظایف شناخته شده دینی مطرح باشند، به عنوان سیاستمدار ظهور پیدا کرده بودند و طبعا در عالم سیاست مثل همه جاهائی که سیاستمداران حکومت میکنند روحانیون حاکم نیز باید در چارچوب حزبی حاضر شوند تا در رقابت شناخته شده حزبی بتوانند قدرت را به دست گیرند یا از دست بدهند اما در عین حال باز هم تفکر ترجیح پروتکل و قواعد دیرین حوزهها بر پذیرش قاعده تحزب در جمع زیادی از روحانیون وجود داشت.
از رفتار امام خمینی که مرجعی پرقدمت در حوزهها بود و به آن ضوابط و اسقلال حوزهها پایبند بود نیز میتوان کم وبیش درک کرد که در بسیاری از موارد طرفدار نظریه فراگیر بودن نهاد روحانیت بود و تحزب را عامل کم شدن حجم میزان تاثیرگذاری آنان میدانست. گرچه در بعضی موارد مثل تایید تشکیلات مجمع روحانیون مبارز به این قاعده کلی استثنا میزد.
اولین تشکیلات رسمیکه بعد از انقلاب در قالب حزب به وجود آمد و در اوائل کارش از گستردگی کم نظیری برخوردار بود حزب جمهوری اسلامیبود که توسط اصلیترین روحانیون درون حکومت آن روزها به وجود آمد. حضرات آیات بهشتی، خامنهای، هاشمیرفسنجانی، باهنر و موسوی اردبیلی موسسان آن بودند.
دبیرکلی آن را هم آیتالله بهشتی بر عهده داشت و بعد از شهادتشان، آیتالله خامنهای دبیرکل شد. این حزب در قالب یک تشکیلات جدی آغاز به کار کرد ولی نمیشد پشتوانه قدرت حکومتی را در آن نادیده گرفت. در انتخابات مجلس اول بالاترین تعداد کاندیدا را به دلیل همان پشتوانه قدرت به مجلس فرستاد و به دلائل سیاسی و دینی و اختلافنظر با بخشهای دیگری که در قدرت بودند، بهجای حزب جمهوری اسلامیدر بسیاری از موارد روحانیت سیاسی و حکومتی در برابر آنان قرار گرفت و آنان را به عکسالعمل وادار کرد وبخشی از روحانیون غیرحزبی و سیاسیون غیر روحانی را علیه آنان متحد کرد.
اختلاف مهم و تعیینکننده، رویاروئی بنیصدر به عنوان رئیس جمهور با حزب جمهوری اسلامی اوج این اختلافات بود که تاثیرات دامنه داری در کل کشور گذاشت. این اختلافات به شهرستانها هم کشیده شد. در درون حزب هم نمادهایی از اختلافات بیرونی به وجود آمد و آنان را به دوجناح مترقی و واپسگرا تقسیم کرد. این عوامل و عوامل دیگر باعث شد که با وجود فعالیتهای فراوان حزب و انفجار وحشتناک 7 تیر که شهید بهشتی و 72 تن دیگر به شهادت رسیدند، در نهایت به دستور امام خمینی فعالیتهای حزب تا اکنون ادامه دارد.
مورد دیگر در مسئله رابطه نهاد روحانیت و تحزب جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز بود. وقتی روحانیون مبارز با حمایت امام خمینی از جامعه روحانیت مبارز جدا شد و آقای محتشمیوزیر کشور بود، مجمع روحانیون مبارز به دبیرکلی آقای کروبی قاعده حزبی بودن را برای مجموعه خود پذیرفت و آن را به عنوان حزب رسما ثبت کرد و جزو احزاب رسمیکشور شد.
در همان شرایط روحانیت مبارز تهران که دبیرکلی آن را آقای مهدوی کنی برعهده داشت در برابر به ثبت رساندن تشکیلات جامعه روحانیت مبارز، بهرغم فشارهای وزارت کشور آن روزها مقاومت کرد وبا همان استدلال دیرین اینکه روحانیت باید فراگیر باشد و در قالب حزبی نمیتواند قرار بگیرد تشکیلات جامعه روحانیت را جزو احزاب رسمی به وزارت کشور معرفی نکرد. با هرنگاهی که به روحانیت وجود داشته باشد اگر مجموعهای از آنان بخواهند فعالیتهای جاری سیاسی انجام دهند و مثلا در انتخابات کاندیدا معرفی کنند و با سایرین رقابت کنند نمیتوانند قالب حزبی را مورد طرد قرار دهند.
بخشی از روحانیت که کار سیاسی نمیکند میتوانند این استدلال را داشته باشند اما روحانیونی که در بدنه حکومت به رقابت با دیگران مشغولند حق عرفی ندارند که هم از امتیاز فراگیری روحانیت بخواهند بهره ببرند وهم با دیگر گروههای جامعه رقابت کنند. چارچوب حزبی برای هر فعال سیاسی یک الزام است که اجازه دهد قواعد بازی سیاسی عادلانه انجام شود. تلاش جدیدی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد حزب اعتماد ملی بود که به رهبری روحانی پرسابقه انقلابی آقای مهدی کروبی اعلام وجود کرد و هفته گذشته براساس قواعد حزبی کنگره آن هم برگزارشد.
حداقل فایده این کار تقویت روحیه تحزب در جامعه بود که امکان رقابت عادلانه با سایر احزاب را فراهم میکرد. راه حل میانه باید این باشد که روحانیونی که تنها به وظیفه روحانی عمل میکنند حزبی نباشند و در زیر عبای فراگیر خود همه افراد جامعه را جا دهند ولی اگر خواستند در فعالیتهای سیاسی که دیگران نیز شریک هستند وارد شوند، حزبی باشند و با قواعد حزبی با دیگران رقابت نمایند.
در قبل از انقلاب بخش سنتی روحانی همیشه برای حفظ استقلال حوزهها و دورماندن آن از گزند حکومت و نیز برای دوری جستن از مظاهر مدرنیته که گمان میرفت اساس نهاد دین و روحانیت را تهدید میکنند، و برای فراگیر بودن روحانیت، تاکید ویژهای روی نظام آخوندی صورت میگرفت تا این دو نهاد دین و روحانیت مصون بمانند. تعداد اندک روحانیونی که در قبل از انقلاب به سمت حزب سازی ویا حتی استفاده از نظم موجود مدرن میشتافتند نیز مورد انتقادهای صریح و آشکاربودند و در معرض اتهامات مختلف قرار میگرفتند.
حزب برادران شیراز که توسط آیتالله سیدنورالدین شیرازی تاسیس شد یا فعالیتهایی که آیتالله شریعتمداری در چارچوب دارالتبلیغ اسلامیو مجله مکتب اسلام انجام میداد، مورد انتقاد جریانات حوزوی قرار داشت و نمونههایی از تقابل اندیشه حفظ استقلال روحانیت و یا حفاظت از پروتکل داخلی حوزهها با این نوع نوگراییها بود که جداشدگان از پروتکل روحانیت به آن رو میآوردند و اکثر انقلابیون و روشنفکران آن روز حوزهها با آن مخالفت میکردند و معتقد بودند که این رفتارها به درهم شکستن اتحاد و مقاومت حوزهها در برابر حکومت میانجامد.
بعد از پیروزی انقلاب نیز اگرچه ماجرا تفاوت ماهوی پیدا کرد و روحانیون حاکم بیش از آن که در هیئت روحانی با وظایف شناخته شده دینی مطرح باشند، به عنوان سیاستمدار ظهور پیدا کرده بودند و طبعا در عالم سیاست مثل همه جاهائی که سیاستمداران حکومت میکنند روحانیون حاکم نیز باید در چارچوب حزبی حاضر شوند تا در رقابت شناخته شده حزبی بتوانند قدرت را به دست گیرند یا از دست بدهند اما در عین حال باز هم تفکر ترجیح پروتکل و قواعد دیرین حوزهها بر پذیرش قاعده تحزب در جمع زیادی از روحانیون وجود داشت.
از رفتار امام خمینی که مرجعی پرقدمت در حوزهها بود و به آن ضوابط و اسقلال حوزهها پایبند بود نیز میتوان کم وبیش درک کرد که در بسیاری از موارد طرفدار نظریه فراگیر بودن نهاد روحانیت بود و تحزب را عامل کم شدن حجم میزان تاثیرگذاری آنان میدانست. گرچه در بعضی موارد مثل تایید تشکیلات مجمع روحانیون مبارز به این قاعده کلی استثنا میزد.
اولین تشکیلات رسمیکه بعد از انقلاب در قالب حزب به وجود آمد و در اوائل کارش از گستردگی کم نظیری برخوردار بود حزب جمهوری اسلامیبود که توسط اصلیترین روحانیون درون حکومت آن روزها به وجود آمد. حضرات آیات بهشتی، خامنهای، هاشمیرفسنجانی، باهنر و موسوی اردبیلی موسسان آن بودند.
دبیرکلی آن را هم آیتالله بهشتی بر عهده داشت و بعد از شهادتشان، آیتالله خامنهای دبیرکل شد. این حزب در قالب یک تشکیلات جدی آغاز به کار کرد ولی نمیشد پشتوانه قدرت حکومتی را در آن نادیده گرفت. در انتخابات مجلس اول بالاترین تعداد کاندیدا را به دلیل همان پشتوانه قدرت به مجلس فرستاد و به دلائل سیاسی و دینی و اختلافنظر با بخشهای دیگری که در قدرت بودند، بهجای حزب جمهوری اسلامیدر بسیاری از موارد روحانیت سیاسی و حکومتی در برابر آنان قرار گرفت و آنان را به عکسالعمل وادار کرد وبخشی از روحانیون غیرحزبی و سیاسیون غیر روحانی را علیه آنان متحد کرد.
اختلاف مهم و تعیینکننده، رویاروئی بنیصدر به عنوان رئیس جمهور با حزب جمهوری اسلامی اوج این اختلافات بود که تاثیرات دامنه داری در کل کشور گذاشت. این اختلافات به شهرستانها هم کشیده شد. در درون حزب هم نمادهایی از اختلافات بیرونی به وجود آمد و آنان را به دوجناح مترقی و واپسگرا تقسیم کرد. این عوامل و عوامل دیگر باعث شد که با وجود فعالیتهای فراوان حزب و انفجار وحشتناک 7 تیر که شهید بهشتی و 72 تن دیگر به شهادت رسیدند، در نهایت به دستور امام خمینی فعالیتهای حزب تا اکنون ادامه دارد.
مورد دیگر در مسئله رابطه نهاد روحانیت و تحزب جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز بود. وقتی روحانیون مبارز با حمایت امام خمینی از جامعه روحانیت مبارز جدا شد و آقای محتشمیوزیر کشور بود، مجمع روحانیون مبارز به دبیرکلی آقای کروبی قاعده حزبی بودن را برای مجموعه خود پذیرفت و آن را به عنوان حزب رسما ثبت کرد و جزو احزاب رسمیکشور شد.
در همان شرایط روحانیت مبارز تهران که دبیرکلی آن را آقای مهدوی کنی برعهده داشت در برابر به ثبت رساندن تشکیلات جامعه روحانیت مبارز، بهرغم فشارهای وزارت کشور آن روزها مقاومت کرد وبا همان استدلال دیرین اینکه روحانیت باید فراگیر باشد و در قالب حزبی نمیتواند قرار بگیرد تشکیلات جامعه روحانیت را جزو احزاب رسمی به وزارت کشور معرفی نکرد. با هرنگاهی که به روحانیت وجود داشته باشد اگر مجموعهای از آنان بخواهند فعالیتهای جاری سیاسی انجام دهند و مثلا در انتخابات کاندیدا معرفی کنند و با سایرین رقابت کنند نمیتوانند قالب حزبی را مورد طرد قرار دهند.
بخشی از روحانیت که کار سیاسی نمیکند میتوانند این استدلال را داشته باشند اما روحانیونی که در بدنه حکومت به رقابت با دیگران مشغولند حق عرفی ندارند که هم از امتیاز فراگیری روحانیت بخواهند بهره ببرند وهم با دیگر گروههای جامعه رقابت کنند. چارچوب حزبی برای هر فعال سیاسی یک الزام است که اجازه دهد قواعد بازی سیاسی عادلانه انجام شود. تلاش جدیدی که در سالهای اخیر اتفاق افتاد حزب اعتماد ملی بود که به رهبری روحانی پرسابقه انقلابی آقای مهدی کروبی اعلام وجود کرد و هفته گذشته براساس قواعد حزبی کنگره آن هم برگزارشد.
حداقل فایده این کار تقویت روحیه تحزب در جامعه بود که امکان رقابت عادلانه با سایر احزاب را فراهم میکرد. راه حل میانه باید این باشد که روحانیونی که تنها به وظیفه روحانی عمل میکنند حزبی نباشند و در زیر عبای فراگیر خود همه افراد جامعه را جا دهند ولی اگر خواستند در فعالیتهای سیاسی که دیگران نیز شریک هستند وارد شوند، حزبی باشند و با قواعد حزبی با دیگران رقابت نمایند.