تاریخ نگاری حزب توده در گفتگو با اصغر شیرازی نویسنده کتاب «مدرنیته، شبهه و دموکراسی»
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کتاب “مدرنیته، شبهه و دموکراسی” (بر مبنای یک بررسی موردی درباره حزب توده ایران از آغاز تا سال 1378) نوشته اصغر شیرازی را سال گذشته نشر اختران وارد بازار کتاب کرد. مولف در این اثر تصور حزب توده از جامعه ایران و دنیای مدرن، هدفها و راهها، حزب توده در عمل، مساله وابستگی، انتقاد و انفصال و دوران تجدیدنظر در حزب را مورد بررسی قرار داده است. اکنون در سالگرد تشکیل حزب توده، گفتو گوی ما با اصغر شیرازی درباره تاریخنگاریهای انجامشده درباره این حزب را بخوانید.
در سالهای گذشته کتابهای زیادی از سوی تودهایهای سابق به شکل خاطره، تاریخ نگاری و تحلیل نوشته شده که نوعی نقد دوران گذشته به شمار میرود؟ آیا این به معنی این است که هیچ نقطه روشنی در کارنامه حزب وجود ندارد؟
نقطه روشن در کارنامه حزب توده نیروی عظیمیاست که اعضا و کادرهای آن بعضا” با فداکاریهای بزرگ و پذیرش خسارات، خطرات و محرومیتهای سنگین در راه مبارزه برای هدفهای اجتماعی خود صرف کردند. هدفهایی چون دموکراسی، تجدد و برابری، که اگر آلوده به تعاریف ایدئولوژیک و ضدارزش حزب نمیشدند در زمره آن نقاط روشن قرار میگرفتند.
به همین نحو میتوان به سهمیکه این حزب در تبلیغ و ترویج برخی از وجوه اندیشهها و شیوههای زندگی مدرن و ایجاد نهادهای غیردولتی ایفا کرد نگریست. آنچه از نظر برخی از افراد در داوری نسبت به این سهم دور میماند توجه به محتوای آن است. این را که حزب توده مثلا در ترویج تاریخ نگاری مدرن سهمیبزرگی داشت نمیتوان فارغ از نگرش دستوری حزب به تاریخ ایران و جهان به داوری گذاشت. سنجش نقش حزب توده در ایجاد سازمانهای غیردولتی کارگران، دهقانان، زنان، دانشجویان و غیره بدون توجه به استفاده ابزاری حزب از آنها کاری ناتمام است.
آیا اگر حزب به هر طریق در مقاطعی به پیروزی و قدرت دست مییافت بازهم این چنین شفاف و انتقادی به گذشته توجه میشد؟
باید بگویم که اگر حزب توده به قدرت دست مییافت بیشک و با تأسی به احزاب کمونیستی حاکم در نظام فروپاشیده شوروی دستور تعطیلی نقد را میداد. ولی با فروپاشی شوروی قدرت حزب توده هم پایان مییافت و در نتیجه راه نقد احتمالا” دو باره باز میشد.
تحقیقاتی که از درون (افراد وابسته به حزب) درباره حزب توده نوشته و منتشر شده، با کتبی که توسط رقبا یا مراجع به قدرت رسیده تهیه شده، چه ویژگی و تفاوتهایی دارد؟ کدام منابع قابل اعتمادترند؟ چطور میتوان پذیرفت که اعضای سابق برای تبری جستن از اشتباهات به قلب واقعیت و ایجاد انحراف در روایت دست نزدهاند؟ از سوی دیگر چطور میتوان به تحقیقات نهادهای دولتی که به صورت گزینشی (همراه با حذف) و یکطرفه قضاوت میکنند اعتماد کرد؟
طبیعی است نظرهایی که در قالبهای مختلف درباره حزب توده نوشته و منتشر شدهاند از درجات بسیار متفاوتی از اعتبار برخوردار باشند، اعتبار چه از نظر اطلاعات یا شبه اطلاعاتی که عرضه میکنند و چه به لحاظ سنجشهایی که بر اساس این اطلاعات یا هر مبنی دیگر انجام میدهند. پژوهشگر نمیتواند از این واقعیت یک لحظه غافل باشد و جز با روش نقد به انواع نظرها بنگرد.
همین طور در مورد نظری که خود او نهایتا” میخواهد بیان کند. حال اگر من بخواهم در قالبی محدود قضاوتی درباره درجه اعتبار انواع نوشتهها درباره حزب توده بکنم نتیجه جز بیان چند استنتاج کلی نخواهد شد. قسمت اعظم آن نظرهایی که توسط حزب یا اعضای آن ابراز شده است خصلتی تبلیغی دارد.
از جمله کم اعتبارترین نوشتهها– از برخی اسناد تحریف نشده که بگذریم - آنهایی هستند که از مصادر دولتی یا در اثر فشارهای آنها برخاستهاند. آنچه مخالفان در گرماگرم مبارزه با حزب توده نوشتهاند نشانهای آشکار از انگیزه مخالفت و هیجانات ویژه آن دارند. میزان اعتبار خاطرات اعضای سابق هم تا حدی بستگی به عواملی دارد که موجب بریدن نویسنده از آن حزب شدهاند. کم خطرترین منابع اسنادی هستند که وقایع یا نظرها را منعکس میکنند. کتاب من عمدتا” بر منابع نوع اخیر اتکا دارد، یعنی بر نوشتهها و گفتههای خود حزب و اعضای آن.
حزب توده و اندیشههای مارکسیستی بر نسل یا نسلهایی از نویسندگان و شاعران ما تاثیر زیادی گذاشت. حتی بسیاری از نویسندگان و شاعران ما که با این اندیشهها همنشین بودهاند، هنوز بر مدار اندیشههای خود هستند و رگههایی از چپگرایی در آثارشان دیده میشود. با این وجود شما در کتاب “مدرنیته، شبهه و دموکراسی” به این نکته چندان توجهی نداشتهاید و بیشتر به فعالان سیاسی، تئوریسینها و رهبران و گروههای سازمان یافته آن توجه داشتهاید. آیا حزب توده را بطور مستقل و به عنوان سازمانی سیاسی در نظر داشتهاید و غیرسازمان یافتهها را از آن منفک دانستهاید و یا گستردگی بحث مانع از ورود شما به این وادی بوده است؟
همین طور است. گستردگی موضوع از یک طرف و محدودیت ظرفیت برنامه پژوهش از طرف دیگر نهتنها صرف نظر کردن از تأثیر حزب توده روی هنرمندان و نویسندگان غیر عضو را موجب شده است بلکه خودداری از پرداختن به فعالیت خود حزب در این حوزهها را هم ضروری ساخته است. این که حزب توده بر اندیشه و شکل کار بسیاری از هنرمندان و نویسندگان ایران تأثیر داشت قابل انکار نیست. این خود میتواند موضوع پژوهشی دیگر باشد. در این رابطه میتوان این پرسشها را هم طرح کرد که کدام یک از هنرمندان، چرا و تا چه زمان تحت این تأثیر این حزب قرار داشتند، کدام یک از آنها در چه زمان و به چه علت پیوند خود با حزب توده را بریدند و دامنه این برش تا کجا گسترده شد.
در سالهای گذشته کتابهای زیادی از سوی تودهایهای سابق به شکل خاطره، تاریخ نگاری و تحلیل نوشته شده که نوعی نقد دوران گذشته به شمار میرود؟ آیا این به معنی این است که هیچ نقطه روشنی در کارنامه حزب وجود ندارد؟
نقطه روشن در کارنامه حزب توده نیروی عظیمیاست که اعضا و کادرهای آن بعضا” با فداکاریهای بزرگ و پذیرش خسارات، خطرات و محرومیتهای سنگین در راه مبارزه برای هدفهای اجتماعی خود صرف کردند. هدفهایی چون دموکراسی، تجدد و برابری، که اگر آلوده به تعاریف ایدئولوژیک و ضدارزش حزب نمیشدند در زمره آن نقاط روشن قرار میگرفتند.
به همین نحو میتوان به سهمیکه این حزب در تبلیغ و ترویج برخی از وجوه اندیشهها و شیوههای زندگی مدرن و ایجاد نهادهای غیردولتی ایفا کرد نگریست. آنچه از نظر برخی از افراد در داوری نسبت به این سهم دور میماند توجه به محتوای آن است. این را که حزب توده مثلا در ترویج تاریخ نگاری مدرن سهمیبزرگی داشت نمیتوان فارغ از نگرش دستوری حزب به تاریخ ایران و جهان به داوری گذاشت. سنجش نقش حزب توده در ایجاد سازمانهای غیردولتی کارگران، دهقانان، زنان، دانشجویان و غیره بدون توجه به استفاده ابزاری حزب از آنها کاری ناتمام است.
آیا اگر حزب به هر طریق در مقاطعی به پیروزی و قدرت دست مییافت بازهم این چنین شفاف و انتقادی به گذشته توجه میشد؟
باید بگویم که اگر حزب توده به قدرت دست مییافت بیشک و با تأسی به احزاب کمونیستی حاکم در نظام فروپاشیده شوروی دستور تعطیلی نقد را میداد. ولی با فروپاشی شوروی قدرت حزب توده هم پایان مییافت و در نتیجه راه نقد احتمالا” دو باره باز میشد.
تحقیقاتی که از درون (افراد وابسته به حزب) درباره حزب توده نوشته و منتشر شده، با کتبی که توسط رقبا یا مراجع به قدرت رسیده تهیه شده، چه ویژگی و تفاوتهایی دارد؟ کدام منابع قابل اعتمادترند؟ چطور میتوان پذیرفت که اعضای سابق برای تبری جستن از اشتباهات به قلب واقعیت و ایجاد انحراف در روایت دست نزدهاند؟ از سوی دیگر چطور میتوان به تحقیقات نهادهای دولتی که به صورت گزینشی (همراه با حذف) و یکطرفه قضاوت میکنند اعتماد کرد؟
طبیعی است نظرهایی که در قالبهای مختلف درباره حزب توده نوشته و منتشر شدهاند از درجات بسیار متفاوتی از اعتبار برخوردار باشند، اعتبار چه از نظر اطلاعات یا شبه اطلاعاتی که عرضه میکنند و چه به لحاظ سنجشهایی که بر اساس این اطلاعات یا هر مبنی دیگر انجام میدهند. پژوهشگر نمیتواند از این واقعیت یک لحظه غافل باشد و جز با روش نقد به انواع نظرها بنگرد.
همین طور در مورد نظری که خود او نهایتا” میخواهد بیان کند. حال اگر من بخواهم در قالبی محدود قضاوتی درباره درجه اعتبار انواع نوشتهها درباره حزب توده بکنم نتیجه جز بیان چند استنتاج کلی نخواهد شد. قسمت اعظم آن نظرهایی که توسط حزب یا اعضای آن ابراز شده است خصلتی تبلیغی دارد.
از جمله کم اعتبارترین نوشتهها– از برخی اسناد تحریف نشده که بگذریم - آنهایی هستند که از مصادر دولتی یا در اثر فشارهای آنها برخاستهاند. آنچه مخالفان در گرماگرم مبارزه با حزب توده نوشتهاند نشانهای آشکار از انگیزه مخالفت و هیجانات ویژه آن دارند. میزان اعتبار خاطرات اعضای سابق هم تا حدی بستگی به عواملی دارد که موجب بریدن نویسنده از آن حزب شدهاند. کم خطرترین منابع اسنادی هستند که وقایع یا نظرها را منعکس میکنند. کتاب من عمدتا” بر منابع نوع اخیر اتکا دارد، یعنی بر نوشتهها و گفتههای خود حزب و اعضای آن.
حزب توده و اندیشههای مارکسیستی بر نسل یا نسلهایی از نویسندگان و شاعران ما تاثیر زیادی گذاشت. حتی بسیاری از نویسندگان و شاعران ما که با این اندیشهها همنشین بودهاند، هنوز بر مدار اندیشههای خود هستند و رگههایی از چپگرایی در آثارشان دیده میشود. با این وجود شما در کتاب “مدرنیته، شبهه و دموکراسی” به این نکته چندان توجهی نداشتهاید و بیشتر به فعالان سیاسی، تئوریسینها و رهبران و گروههای سازمان یافته آن توجه داشتهاید. آیا حزب توده را بطور مستقل و به عنوان سازمانی سیاسی در نظر داشتهاید و غیرسازمان یافتهها را از آن منفک دانستهاید و یا گستردگی بحث مانع از ورود شما به این وادی بوده است؟
همین طور است. گستردگی موضوع از یک طرف و محدودیت ظرفیت برنامه پژوهش از طرف دیگر نهتنها صرف نظر کردن از تأثیر حزب توده روی هنرمندان و نویسندگان غیر عضو را موجب شده است بلکه خودداری از پرداختن به فعالیت خود حزب در این حوزهها را هم ضروری ساخته است. این که حزب توده بر اندیشه و شکل کار بسیاری از هنرمندان و نویسندگان ایران تأثیر داشت قابل انکار نیست. این خود میتواند موضوع پژوهشی دیگر باشد. در این رابطه میتوان این پرسشها را هم طرح کرد که کدام یک از هنرمندان، چرا و تا چه زمان تحت این تأثیر این حزب قرار داشتند، کدام یک از آنها در چه زمان و به چه علت پیوند خود با حزب توده را بریدند و دامنه این برش تا کجا گسترده شد.