آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸

چکیده

متن

بازنگرى در متون درسى حوزه در رشته‏هاى مختلف و از جمله رشته اصول‏فقه و جاى‏گزینى متون بهتر و کامل‏تر، که با گذشت زمان به میدان مى‏آید، جاى بحث و گفت وگو ندارد، وگرنه شایسته‏نبود از «عدة الاصول‏» شیخ طوسى و «الذریعه‏» سید مرتضى تخطى شود.تدوین کتاب «معالم الاصول‏» در زمان خودکارى نو بود و باتحول و تکامل علم اصول، دو محصول جدید دیگر یعنى «فرائدالاصول‏» و «کفایة الاصول‏» به میدان بحث و تدریس وارد شد و به تدریج‏برخى متون درسى مانند «قوانین الاصول‏» کنار گذاشته شد. و امروز دیگر کسى با این تغییرات واصلاحات نمى‏تواندمخالف باشد چون مدتى از آن گذشته و رایج و دارج شده است. اما هستند کسانى که حفظ وضع موجود را از بیم تغییرات حساب ناشده و یا از سر یاس از امکان هرگونه اصلاح از اهم وظایف‏خود مى‏دانند. باید گفت که این روحیه بدبینى به هر تغییر و تحول و ناامیدى از دستیابى به محصول بهتر، بیشتر به جانب کارهاى انجام شده و تجربه‏هاى ناموفق مربوط مى‏شود. و این خوف و واهمه‏از ورود هر عنصر جدید به سیستم سنتى موجود بیشتر به جانب صغرى مربوط مى‏شود نه کبرى; یعنى شک و تردید در این که این برنامه جدید یا این کتاب جدید بتواند جانشین شایسته‏اى براى‏برنامه یا کتاب سابق باشد و از آن بهتر کارایى داشته باشد و اهداف مورد نظر در برنامه آموزشى حوزه در دوره سطح را بهتر تامین کند. پس محل اثبات و انکار، مصادیق است نه اصل نیاز به‏اصلاح و بازنگرى.
از این جهت است که هر تحول و تغییر باید با دقت و تامل و مطالعه تمام جوانب قضیه و حتى جانب اجرایى کار همراه باشد، چرا که هر طرح ناپخته و عجولانه راه اصلاح را براى مدتى مسدودمى‏سازد و به اصل قضیه لطمه مى‏زند.
با التفات بدین نکته باید کار تحقیق و بررسى در خصوص کتاب‏هاى درسى حوزه را در رشته اصول فقه شروع کرد. مرحله اول این کار بررسى نظام درسى فعلى و شناسایى نقاط قوت یا ضعف آن‏است. بى شک اگر معتقد باشیم که نظام فعلى نظام احسن است‏به مرحله دوم این کار وارد نخواهیم شد. ولى بعد از اقرار و اعتراف به وجود کاستى‏ها و نارسایى‏ها در برنامه معمول به مرحله دوم‏مى‏رسیم که آیا اکنون کتاب‏هاى مناسبى براى جایگزینى موجود است‏یا نه؟ اگر نه باید در مرحله سوم به فکر تدوین کتاب‏هاى درسى مناسب و سفارش‏هاى لازم در این زمینه بود.
از آن‏جا که آیة الله العظمى شهید سید محمد باقر صدر «حلقات الاصول‏» را پس از تقریبا دو دوره درس خارج و با ملاحظه هندسه کلى علم اصول تدوین و در سه سطح مختلف به قصد کتاب‏درسى شدن عرضه کرده‏اند و آن را در نظر خود جایگزین مناسب و مطلوبى براى کتاب‏هاى درسى رایج در دوره سطح مى‏دانستند، طبعا بعد از بحث و بررسى از کتاب‏هاى درسى قدیم و تبیین‏نقاط ضعف آن‏ها، این بحث در اولویت قرار مى‏گیرد که آیا حقا دوره «حلقات الاصول‏» جانشین شایسته و بایسته‏اى براى کتاب‏هاى قدیم است‏یا نه؟ و با چه معیارهایى مى‏تواند کرسى تدریس درعلم اصول را احراز کند. بر این اساس محورتحقیق و پژوهش، شناسایى نقاط ضعف کتب فعلى و قرار گرفتن «حلقات‏» الاصول به جاى آنهاست.
و این مهم بدون توجه به مقدمه شهید آیة الله صدر بر «حلقات الاصول‏» میسر نیست. ایشان در مقدمه ارزشمند خود نقاط ضعف متون درسى معمول را به خوبى بررسى کرده است که ما چکیده‏آنرا در این‏جا مى‏آوریم.
اشکالات متون درسى رایج از دیدگاه شهید صدر ...
1. کتاب‏هاى درسى رایج از «معالم‏الدین‏» تا «کفایة‏الاصول‏» دستاورد تکامل علم اصول بعد از صاحب کفایه راشامل نیست و لذا بسیارى نکات به نقل از محقق نائینى یا محقق عراقى یا مرحوم‏اصفهانى در درس‏هاى خارج مطرح مى‏شود که در دوره سطح ابدا به گوش طلاب نخورده است. شاید مرحوم مظفر با تالیف «اصول الفقه‏» در صدد پر کردن این خلا بود ولى کتاب او ناهماهنگ باکتاب‏هاى درسى در مرحله قبل و بعد است و مشتمل براشکال‏هاى دیگرى است که اشاره مى‏شود.
2. قرار دادن «معالم‏الدین‏» در مرحله اول نظام آموزشى و سپس «رسائل‏» و «کفایة‏الاصول‏» در مرحله دوم و سوم در شیوه رایج‏بر اساس آن بوده که مباحث علم اصول از زبان صاحب معالم تاصاحب کفایه به تدریج گسترش کمى و کیفى یافته است. پس معالم که تاریخ تالیفش جلوتر از همه بوده است، چون مباحث آن نسبت‏به کتاب‏هایى که بعدا نوشته شد ابتدایى‏تر است‏باید مقدم باشدو بر همین اساس باید رسائل بر کفایه مقدم گردد. در صورتى که رعایت اصل تدریج در برنامه آموزشى هر علمى به معناى آن نیست که مطابق با سیرتاریخى آن علم حرکت کنیم وهر کتابى پیشترنوشته شده، آن را در مرحله اول برنامه درسى قرار دهیم. بلکه باید آخرین تحقیقات و دست‏آوردهاى علم اصول را در سه سطح مختلف عرضه داشت.
3. کتاب‏هاى درسى رایج (به جز اصول فقه) از طرف مؤلفان آن‏ها بدین منظور نوشته نشده که محور تدریس و تدرس باشد بلکه آنان آراء و افکار و آخرین تحقیقات خود را طرح و از مبانى خوددر برابر اقران و امثال دفاع کرده‏اند، ازاین رو مى‏بینیم گاه برخى مقدمات استدلال حذف شده و گاه امرى متاخر در بحثى متقدم اخذ شده است ویا ثمره بحث و ارتباط آن با دیگر مباحث‏به خوبى‏تبیین نشده است و گاه اصطلاحاتى در لابه‏لاى بحث‏به کار گرفته شده است که شرح آن بعدا مى‏آید. همه این‏ها به‏خاطر آن بود که مولف خود را در برابر کسانى مى‏دید که احاطه به علم اصول‏دارند و تنها در صدد اثبات دیدگاه‏هاى خود بوده است.
4. در مرحله سطح باید تصویرى گویا و نسبتا کلى از مباحث علم اصول در ذهن طلاب نقش بندد; به طورى که اگر کسى خواست آموزش علم اصول را در دوره خارج ادامه دهد، مقدمات لازم را فراهم کرده باشد و اگر خواست‏به همان مقدار خوانده شده در دوره سطح اکتفا کند،اطلاعات کلى لازم را در اختیار داشته باشد. بنابراین لازم نیست در مرحله سطح مباحث را به نقطه نهایى برسانیم و تمام ادله و ایرادات را ذکر کنیم. ولى این نکته در رسائل و کفایه رعایت نشده است.
5. گاه چند مبحث مهم اصولى در کتاب‏هاى درسى رایج تحت‏یک عنوان مانند عنوان «مقدمة الواجب‏» یا «ضد» آمده است. در صورتى که با تکامل کمى و کیفى علم اصول ضرورت دارد که هر یک از آن مباحث مهم به طور مجزا و با عنوانى مستقل ذکر شود تا ارزش علمى بحث محفوظبماند و طولانى شدن بحث محصلین را خسته و سردر گم نکند.
اشکالات «اصول الفقه‏» از دیدگاه شهید صدر(ره)
1. ناهم‏آهنگى کتاب «اصول‏الفقه‏» با کتاب‏هاى درسى قبل وبعد از آن. در این کتاب، آراى جدید محقق نائینى و محقق اصفهانى مورد اشاره قرار گرفته است ولى در رسائل و کفایه دوباره بحث‏ها به شکل قدیم خود برگشت داده شده است.
2. با آن که در «اصول الفقه‏» بسیارى مباحث از جمله مبحث «مقدمة الواجب‏» از باب الفاظ جدا و به باب ملازمات عقلى برده شده است. ولى این تغییر درحد قالب باقى مانده است و به جوهر و عمق بحث ارتباط نیافته است و لذا بحث‏باز هم شکل بحث لفظى به خود گرفته‏است.
3. برخى مباحث کتاب مانند اعتبارات ماهیت درباب مطلق و مقید و بحث‏حسن و قبح ذاتى به قدرى گسترده مطرح شده‏اند که در کتاب بالاتر چیزى اضافه دیده نمى‏شود و برخى مباحث‏به اختصار آمده است. از این رو مطالب خود کتاب در یک سطح نیستند (1) .
اکنون وقت آن است که معیارهاى لازم براى یک کتاب درسى مطلوب در علم اصول را مشخص کنیم و سپس در جست‏وجوى کتابى که واجد این ویژگى‏ها است‏برآییم.
ویژگى‏هاى کتاب درسى مطلوب در علم اصول
1. مقبولیت علمى مؤلف یا مؤلفین.
2. طرح مباحث علم اصول در طى چند مرحله و در چند سطح مختلف همراه با گسترش کمى وکیفى مباحث در خلال آن مراحل.
3. استفاده از دست‏آورد تحقیقات متاخرین و افکار بلند برخى اصولیون متاخر در کتب درسى وطرح‏آن به طور مناسب با سطح علمى طلاب.
4. اشاره به برخى آراء متقدمین و سیر تحول بحث و مراحل تاریخى آن در برخى موارد و در آغاز بحث.
5. انسجام و وحدت رویه درهر کتاب و وجود هم‏آهنگى درارتباط با کتاب بالاتر.
6. پرهیز از طرح مباحث‏بسیار دقیق و پرمناقشه که باید در درس خارج و به عنوان نقطه نهایى بحث طرح شود.
7. تقسیم و تبویب مباحث و نیز عنوان بندى آن‏ها مطابق با شکل شناخته شده و مورد قبول مشهور هر چند مورد تایید مؤلف نباشد. ولى البته مؤلف مى‏تواند روش پیشنهادى خود را در ضمن طرح کند و زمینه بحث گفت‏وگوى دیگران پیرامون آن را فراهم آورد تا به تدریج درصورت شایستگى مقبولیت پیدا کند.
8. برخوردارى از ادبیات وانشاى عربى خوب و پرهیز ازلغات و ترکیبات غریب وعبارت پردازى‏هایى که در آثار غیرعلمى دیده مى‏شود ونیز پرهیز از پیچیدگى‏هاى لفظى و ایجاز مخل یا اطناب ممل.
9. رعایت تقدیم و تاخیر لازم در طرح مباحث
10. فراهم آوردن مقدمات اصولى لازم براى تثبیت هر مطلب و مفروض گرفتن مقدماتى که در سابق اثبات شده باشد.
11. طرح مبانى مشهور به طور عموم.این کار با طرح بعضى مبانى غیر مشهور که قابل تامل و بررسى است منافات ندارد، ولى در هر صورت مؤلف نباید متکى به آراء شخصى خود باشد و کتاب نمایانگر آراء نهایى او باشد.
12. رساندن مباحث در هر قسمت‏به نقطه روشنى و حتى المقدور تقویت‏یک نظر در نهایت تا مباحث معلق و بى‏نتیجه رها نگردد.
13. آموختن کیفیت طرح هر بحث و نحوه ورود و خروج و روش استدلال و بیان ثمره یا ثمرات آن و ارتباط منطقى هر بحث‏با مباحث دیگر.
14. فراهم آوردن زمینه تحقیق و مراجعه به منابع اصلى از طریق ارجاعات مؤلف در برخى موارد.
گفتنى است که شهید آیة الله صدرعمده این نکات را درتدوین «حلقات الاصول‏» رعایت کرده است، ولى در این‏جا نکات دیگرى خارج از نفس مباحث علم اصول است که در برنامه درسى علم اصول در دوره سطح باید مورد ملاحظه قرار گیرد که از جمله آن‏ها آشنا ساختن طلاب با تاریخ‏علم اصول و سیر تکامل آن، کتب مهم این علم، سلسله اساتید و تلامذه و شرح حال بعضى اعلام و نیز آشنایى با کلیات اصول اهل سنت و کتب رایج آن‏ها است. و دیگر آشنا ساختن طلاب با متون اصلى این علم مانند معالم، قوانین، رسائل، کفایه و برخى حواشى آن‏ها است.
اشکالات قابل طرح پیرامون «حلقات الاصول‏»
1. در سراسر «حلقات الاصول‏» به سه بحث اصولى معروف یعنى حقیقت‏شرعیة، صحیح و اعم و مشتق هیچ اشاره‏اى نشده است (شاگرد برجسته شهید صدر یعنى آیة الله سید محمود هاشمى با استفاده ازتقریرات استاد شهید این سه بحث را تلخیص و در حلقه سوم قبل از بحث معانى‏حرفیه گنجانیده است).
2. تکیه و اصرار ایشان بر نظر شخصى خود درباب قاعده عملى اولى که معروف به «مسلک حق الطاعة‏» است، با این‏که مشهورمتاخرین برخلاف آن رفته‏اند و لذا نظریه ایشان در حد تقریبات مذکور در حلقات همچنان مستبعد ومستغرب است.
3. انتخاب برخى عناوین جدید و غریب و دورى از عناوین شناخته شده که براى مراجعه کننده به منزله آدرس بحث است مانند: «وفاء الدلیل بدور القطع الموضوعى‏» (درحلقه دوم وسوم)، «الاحراز الوجدانى للدلیل الشرعى غیر اللفظى‏» و نیز «درجة الوثوق فى وسائل الاحرازالوجدانى‏» (در حلقه دوم)، نیز «قاعدة تنوع القیود واحکامها» (درحلقه دوم) ونیز«اثبات الدلیل لجواز الاسناد» (درحلقه دوم که در حلقه سوم عوض شده وتحت عنوان «اثبات الامارة لجواز الاسناد» آمده است) و نیز «ابطال طریقیة الدلیل‏» (درحلقه سوم) و یابحث «ترتب‏» و «اجزاء» که به عنوان خودش طرح نشده است.
4. به کارگیرى برخى اصطلاحات و لغات غیر مانوس در حلقه اول و دوم مثل «تنوین تمکین‏» (در بحث اطلاق) و نیز «ملابسات‏» (در موارد متعدد) ونیز «انطباعات‏» (در بحث اطلاق در اسم جنس) و یا تعبیر «بعین الاعتبار» و یا «تطعیم‏» (در موارد مختلف).
5. نسبت‏به برخى مباحث نتیجه روشنى اخذ نشده است وتکلیف بحث روشن نیست: مثل بحث «مفهوم شرط‏» یا «دلالت جمع معرف باللام برعموم‏» (در حلقه دوم)
6. تطویل در برخى مباحث که چه بسا گفته شود در مقایسه با مباحث دیگر استحقاق بحث مبسوط ندارد مانند: بحث ازمسلک حق الطاعه (در حلقه اول و دوم) و نیزبحث از «وسائل الاحراز الوجدانى‏» یعنى تواتر، اجماع و سیره متشرعه (در حلقه دوم)
7. ایجاز مخل وناکافى بودن توضیحات مانند: بحث از جواز مخالفت قطعیه در علم اجمالى ثبوتا (در حلقه دوم) ونیز بحث از حسن و قبح عقلى و بحث از نسخ (که در حلقه دوم در مقایسه با اصول الفقه بحث ازجانب افراط به جانب تفریط کشیده شده است.) و نیز بحث «مقدمات‏حکمت‏» درباب اطلاق که ایشان آن را مترادف با قرینه حکمت قرار داده است و بس (درحلقه دوم) و نیز بحث از «نسبت التصاقیه‏» و «توقف تصادفى‏» در بحث مفهوم شرط (درحلقه دوم)
8. تعقید در برخى مباحث (در خصوص حلقه دوم) مانند: بحث «قاعده تسامح در ادله سنن‏» یا «مفهوم وصف‏» یا در آن بخش از بحث صیغه امر که گوید «ظاهر کل کلام ان مدلوله التصدیقى اقرب ما یکون للتطابق والمصداقیة للمدلول التصورى‏» و یا اواخر بحث «استحالة‏التکلیف بغیر المقدور» و یا در بحث‏حرمت ضد خاص در آنجا که استاد شهید پاسخ استدلال را مى‏آورد.
این اشکال‏ها و دیگر اشکالاتى از این قبیل در مقایسه با مزایاى کتاب ناچیز است; در عین آن که مى‏توان گفت‏برخى اشکال‏ها از اساس قابل قبول نیست و مى‏توان توجیه مناسبى براى روش شهید صدر (ره) ذکرکرد.
پى‏نوشت:
1- علاوه بر اشکالات فوق مى‏توان به نقصان بحث اصول عملیه ونیز کمى تطویل در مباحث‏حجت اشاره کرد.

تبلیغات