آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

)اللّه نور السّماوات و الارض،مثل نوره کمشکوه فیها مصباح،المصباح فی زجاجة، الزّجاجة کأنّها کوکب دُرّی، یوقد من شجرة مبارکة زیتونة، لا شرقیة و لا غربیة، یکاد زیتها یضیء و لو لم تمسسه نار نور علی نور، یهدی اللّه لنوره من یشاء و یضرب اللّه الامثال للنّاس و اللّه بکلّ شیء علیم).(سوره نور،آیه 35)
خدا، نور آسمانها و زمین است، مثل نور الهی، همچون مشکات است که در آن چراغی پر فروغ باشد و آن چراغ در میان حبابی بلورین قرار داشته باشد که آن حباب همچون ستارهای درّی و درخشان است، این چراغ، از درخت و برکت زیتون(روغن آن) برافروخته میشود که نه شرقی و نه غربی است؛ آن روغن چنان شفاف و زلال است که نزدیک است هنوز به آتش نرسیده شعلهور گردد؛ نوری است بر فراز نور دیگر و خدا هر کس را که بخواهد به نور خویش هدایت خواهد کرد و خدا این گونه برای مردم هوشمند مثل میآورد و خدا به هر چیزی علیم و آگاه است.
مقدمه
برخی از صاحب نظران، این آیه را زبدهترین آیه برشمردهاند و نیز برخی از اصحاب معرفت، آن را اعظم و اشرف آیات قرآن در باب توحید دانستهاند.
در تفاسیر شیعه شأن نزولی برای این آیه ذکر نشده است، ولی در برخی از تفاسیر اهل سنت، این چنین گفته شده است: یهود به محضر مبارک رسول خدا(ص) واردشدند و از کیفیت نور الهی سؤال کردند و گفتند: نور خدا چگونه از آسمانها عبور خواهدکرد؟ در این فضا و شرایط بودکه آیه نور بر پیامبراکرم(ص) نازل شد.
حال به تحلیل و بررسی محتوای ژوف این آیه میپردازیم و نکات اخلاقی و تربیتی قابل برداشت از این آیه را مورد بازکاوی قرار خواهیم داد:
1)کمالات و ارزشها همچون نور، مظهر زیبایی، لذت، آرامش و سرور هستند. همان گونه که ضد ارزشها، همچون تاریکی و ظلمت، مظهر زشتی، رنج، اضطراب و غم و اندوه خواهند بود.
2)انسان موظّف است از ارزشها و کمالاتی که دریافت نموده است، حراست نماید و آن را از دسترس طوفان، شبیخون حوادث و چپاولگران ارزشهای انسانی دور نگه دارد: )…کمشکوة فیها مصباح…) چه شگفت و عبرتانگیز است. داستان حضرت موسی(ع)، فرعون و هامان که مولوی آن را با مهارت و زیبایی به نظم در آورده است:
چند آن فرعون میشد نرم ورام چون شنیدی او ز موسی آن کلام
هرگاه فرعون با هامان وزیرش به مشورت مینشست، هامان همه چیزهایی را که موسی(ع) در ذهن فرعون ساخته بود ویران میکرد.
هر چه صد روز آن کلیم خوش خطاب ساختی در یک دم او کردی خراب
هامان برای خنثی کردن رهنودهای حضرت موسی(ع) چنین میگفت:
خسروا اول مرا گردن بزن تا نبیند این مذلّت چشم من
خود نبودست و مبادا این چنین که زمین گردون شود،گردون زمین
آنگاه مولوی در جای دیگر در راستای مقایسه وزیر حضرت سلیمان(ع) و وزیر فرعون چنین میگوید:
چون سلیمان شاه و چون آصف وزیر نور بر نور است و عنبر بر عبیر
شاه فرعون و چو هامانش وزیر هر دو را نبود ز بد بختی گریز
پس بود ظلمات بعضی فوق بعض نه خرد یارو نه دولت،روز عرض
3)انسان نباید در فراز ارزشها و پیمودن پیچ و خم مسیر حقیقت، به ضعف و سستی گراید و با گذر زمان دچار تردید و تلوّن گردد، بلکه باید با عزمی راسخ و ارادهای قوی و جدی به رهیافتهای ارزشمند خویش همت گمارد.)…کمشکوة فیها مصباح…)
غیر حق جان نبی را یار نیست با قبول ورد خلقش کار نیست
او به فرمودستمان این بندگی نیست ما را از خود این گویندگی
ما بر این درگه ملولان نیستیم تا زبعد راه هر جا بیستیم
در دل ما لالهزار و گلشنی است پیری و افسردگی را راه نیست
از امام صادق(ع) نقل شده است که: «مؤمن از پارهآهن محکمتر است، پاره آهن در آتش تغییر میکند، ولی مؤمن اگر بارها کشته شود، ذرهای تغییر در دلش راه پیدا نخواهد کرد».
اندرونم سنگ واندر سنگ تار آب را بر نار من نبود گذار
4)در راستای استعداد و کمال، انسان باید کم کم به جایی برسد که یک پارچه نور شود و نورش از ذات خودش ساطع گردد، شیشه یا ایینهای نباشد که وامدار نور دیگری است و از خودش سرمآیهای ندارد، بلکه مصباحی باشد که نورش ذاتی بوده و از اصل هستی خودش انتشار یابد.
5)تنها نباید به داشتن نور و کمال اکتفا نمود، بلکه باید با شرایط خاص و مهارتهای ویژه، آن را جلای هر چه بیشتری بخشید.)…کمشکوة فیها مصباح،المصباح فی زجاجة…)
6)در رهیافت رشد و کمال، باید نهر وجود و معرفت خویش را به دریاهای بی پایان علم و حکمت، متصل ساخت و درصدد راهنما و اساتید برجسته و نخبگان برآمد.)…یوقد من شجرة مبارکة زیتونة…)
مصطفی بحر است و موج او بلند خیز و این دریا به جوی خویش بند
نیز شاعری عرب در این زمینه شعری سروده که ترجمهاش چنین میشود:
ای برادر بزرگوار من، اگر درصدد گشودن راز موفقیت در راستای علم و معرفت هستی، جز با راهکارهای ششگانه: استعداد، ذکاوت، حرص و اشتیاق بر علم، جدیت و کوشش، رفاه و آسایش نسبی در زندگی ونیز مصاحبت با اساتید ارزشمند ومدتی طولانی به تحصیل علم و حکمت پرداختن، معرفت و کمال را به دست نمیآوریم.
7)در جستجوی کمال، باید از شعلههای پاک، نور گرفت و از چشمههای زلال آب نوشید (یوقد…یکاد…)مولای متقیان علی (ع) میفرماید: بیایید راهکارهای سعادت و کمال خویش را از شعله مصباح زلالی که در آن هیچ کدورتی نیست، سیراب سازید.
8)در راستای کمال ارزشها، انسان باید در ثمین و اکسیر احمر گردد، آن چنان غرق در امواج نور شود که حتی بینظیر گشته و جاذبههای وجود وشخصیتش، مردم را از شرق و غرب علم، به سوی او روانه سازد: )…لا شرقیة و لا غربیة…)
در حدیث زیبایی از نبی اکرم(ص) چنین نقل شده است: لباس خود را بیارایید و تجهیزات خویش را سامان بخشید، به گونهای که میان مردم همچون خال روی صورت، نمودار باشید. این رهیافت، گرچه در جمال ظاهر و امور مادی توصیه شده است، ولی به طریق اولی در معنویت و جمال باطن، باید نمود بیشتری داشته باشد.
زین آتش نهفته که در سینه من است خورشید شعلهای است که در آسمان گرفت
اگر لحظهای چند، به ملاقات و مشاهده افراد برجسته، وزین و دانشمند بروی، خواهیدید که همه افراد در یک نفرو تمام دهر در یک ساعت و تمام کره زمین در یک خانه منحصر گشته است.
9)انسان باید در سیر و سلوک و پرواز به سوی ارزشها، روز به روز بر درجه نورانیت و شفافیت وجودش بیفزاید تا آنجا که ذرهای کدورت و تیرگی در اینه قلبش نمودار نباشد: )…یکاد زیتها یضیء…)
دل اینه صورت غیب است ولیکن شرط است که در اینه زنگار نباشد
10)انسان باید در صعود به قله کمال و ارزشها پیوسته تشنه و عاشق و شیدا باشد و شور و اشتیاق در او موج بزند.
مرا چون خلیل آتشی در دل است که پنداری این شعله بر من گل است
نه خود را بر آتش به خود میزنم که زنجیر شوق است بر گردنم
باید با بلندای همت بر ثبات و استواری گامهایش بیفزاید.
مرا به همت مردانه دستگیر شوید که دست در کمر کوهسار خواهم زد
همین قدر که سرم زین شراب گرم شود نگاه کن که چه با روزگار خواهم کرد
همچنین نباید از هیچ سختی بیمی به خود راه دهد!
یا رب این کعبه مقصود تماشگه کیست که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
11)در رویکرد کمالات و ارزشها، پیوسته باید مستعد و پذیرا بود، چنان فضا و شرایطی بر انسان حاکم شود که اگر برقی جهید و نوری ساطع شد، فقط با یک اشاره شعلهور گردد)…الم یأن للّذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر اللّه وما نزل من الحق…) ایا وقت آن نرسیده است که دلها در برابر یاد خدا و فرامین الهی خاشع گردد.
همتی مردانه میخواهد گذشتن از جهان یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
12)همچنان که در مزین ساختن یک محیط، از انحاء حواس،بوی خوش، نغمههای زیبا، گلهای رنگارنگ و گوناگون و…بهره میبرند، در راستای کمال و نورانیت نیز نباید تنها به یک پرتو و یک رنگ قانع شد، بلکه باید در ابعاد مختلف عرضی و طولی تا بینهایت به دنبال انوار شتافت.
در حدیثی از امام باقر(ع) چنین میخوانیم: انسان مؤمن و وارسته، ورودش، خروجش، درون و برونش، عملش وگفتارش نور است، چنان که در قیامت سرنوشتش به سوی نور خواهد بود.
یاسبو یا خم می یا قدح باده کنند یک کف خاک در این میکده ضایع نشود
13)اگر کمالات ویژه انسان توأم با یکدیگر گردند، جلوه زیباتری خواهند داشت، شکی نیست وقتی که معارف علمی، با معارف دینی و اخلاقی توأم گردند، از جلا و نورانیت بیشتری برخوردار خواهند بود: )…نور علی نور…)
همچنین وقتی نور علم و دانش با زیباییهای هنری توأم گردد، زیبایی و شکوه دیگری پیدا خواهد کرد. به عنوان نمونه، وقتی بلندای عرفان و حکمت یک عارف بلند پآیه، با هنر توأم گشته، در قالب تمثیل و نظم دراید، به مراتب نسبت به زمانیکه در نثر سادهای ارائه شود، زیباتر خواهد بود.
در گلستان برِ محبوب نه یک گل به سزاست چمنش از گل صد رنگ عطا خواهم کرد
14)همچنان که وقتی ارزشهای با یکدیگر توأم گردد، نورانیت مضاعف خواهد شد، وقتی ضد ارزشها نیز افزون گردد، ظلمت و زشتی نیز مضاعف خواهدگشت.)…ظلمات بعضها فوق بعض…)
کژرو و شب کور و زشت و زهر ناک پیشه او خستن اجسام پاک
سر بکوب آن را که سرّش این بُود خلق و خوی مستمرش این بُود
15)کمالات و ارزشهای انسانی در یکدیگر تاثیر متقابل خواهد داشت، نورانیت علم بر شکوفایی رفتار و گفتار انسان اثر میگذارد، همچنان که نورانیت رفتار، علم و معرفت انسان را شکوفا میگرداند: )…نور علی نور…)امیرالمؤمنان (ع) میفرماید: علم، عمل را بانگ میزند، اگر اجابت کرد، میماند و گرنه کوچ خواهد کرد.
16)چرا در قرآن حکیم، هر کجا سخن از ظلمت است، به صورت جمع آورده میشود: «ظلمات» ولی واژه «نور»به صورت مفرد، گزینش میشود؟ شاید بدین جهت باشد که نسبت به هر راه مستقیمی بینهایت کژراهه و بیراهه وجود دارد. از این رو در هر مسیری یک راه نور نمایان است، ولی بینهایت، غیر متوازن وجود دارد. این است که میبینیم در سراسر قرآن «ظلمات» به صورت جمع، ولی «نور»به صورت مفرد آورده میشود.
17)این گونه موفقیتها، الهی و ربانی است. مبادا انسان،لحظهای از مشیت و عنایت خدا غفلت ورزد:)…یهدی اللّه لنوره من یشاء…) خدا هر که را بخواهد به نور خویش هدایت میکند و هرگز فراموش نکند که )…ذلک فضل اللّه یؤتیه من یشاء…)این گونه ارزشها و کمالات به فضل الهی است که خدای سبحان به هر کس که مشیتش تعلق گیرد، خواهد بخشید.
اگر او بر تو ببندد همه درها و گذرها ره پنهان بگشاید که کس آن راه نداند
18)به دنبال آیه نور، در آیه سی و هفتم،به چهار نمونه از ابعاد کمال و نورانیت اشاره شده است: بعد فکری، جوارحی، مالی و اعتقادی ذکر، اقامه نماز، زکات و خوف از معاد که خدای سبحان نیز وعده میدهد، در ازای این نورانیت و جمال والایی که تحصیل نمودهاند، برترین جایگاه پاداش را به آنان عطا خواهد فرمود.
از طرفی در آیه مورد بحث، نور را در چند مرحله تشریح فرمود که در نهایت، نور متراکم گشته و مبدل به«نور علی نور» شد و در آیه چهلم، ظلمت را در چند مرحله تشریح فرمود که در نهایت، تاریکی و ظلمت متراکم گشته و مبدل به )…ظلمات بعضها فوق بعض…) شده است.
مجموعه نکات مزبور، نشانگر آن است که آیه نور، مثل افراد مومن، لایق و صاحب کمال است.

تبلیغات