گفتوگو با انیس نقاش
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
انیس نقاش یک آدم ایدئولوژیک نیست با این حال با انقلابیون ایران سابقه دوستی دیرینه دارد.او در ابتدای انقلاب رابطه نزدیکی با محمد منتظری و محسن رفیق دوست داشت و شاید به همین دلیل هم از این دو به عنوان همراهان انقلابی خود یاد می کند.نقاش همچنین از وفاداران به راه عرفات نیز هست.او در دهه های 1970 و 1980 با درجه سرهنگی در جنبش فتح فعالیت می کرد و به دلیل همین وابستگی تشکیلاتی و عاطفی هم بود که از رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین حکم سیاسی
می گرفت تا به قول خودش خائنان را به سزای اعمالشان برساند.
نقاش در همان دوران بود که با جوان 16 ساله ای به نام عماد مقنیه آشنا شد ،کسی که بعدها به فرمانده ارشد حزب الله لبنان تبدیل شد.نقاش در آن سال ها استاد مغنیه بود و در کمپ خود به او آموزش نظامی و چریکی می داد.ارتباط او و مغنیه تا زمان ترور این فرمانده ارشد حزب الله در دمشق ادامه داشت.دیدارهای او با عماد گاهی در تهران انجام می شد و گهگاهی هم در بیروت و دمشق. انیس نقاش یک مبارز لبنانی و سنی جنجالی است.
او در سال 1980 به اتهام تلاش برای ترور بختیارآخرین نخست وزیر ایران قبل از پیروزی انقلاب به زندان افتاد. او پس از آزادی از زندان فرانسه در سال 1990 به تهران بازگشت و زندگی عادی اش را خارج از موطن اش از سر گرفت.اگر چه در سال های پس از آزادی بارها به لبنان و سوریه هم سفر کرد.
اوضاع بحرانی لبنان بهانه خوبی بود که به سراغش برویم تا هم از گذشتهاش بیشتر جویا شویم و هم از دیدگاه امروزش. او در گفتوگویش با شهروند امروز گفت که با مواضع خارجی احمدینژاد صددرصد موافق است.
برخی به اتفاقات امروز لبنان عنوان جنگ نیابتی میدهند، یعنی حزبالله به نیابت از ایران و گروه 14 مارس نیز به نیابت از آمریکا و دولتهای عربی با یکدیگر جدال پیدا کردهاند. به نظر شما این برداشت و تحلیل از مقتضیات و شرایط امروز لبنان تا چه حد درست است، آیا این بحران اساسا ریشههای داخلی ندارد؟
ببینید در حال حاضر دو گروه در لبنان حضور دارند؛ یک گروه ریشه تاریخی دارد و دیگری یک گروه جدید است. نیروهای مقاومت، حزبالله و همراهانش از سال 1982 تا به امروز با اسرائیل و دشمنان لبنان در حال مبارزه هستند. سیاست آنها مشخص است. به همین دلیل هم دولت لبنان چه از زمان قبل از رفیق حریری و چه بعد از آن اعلام کرد موافق مقاومت است.
حتی وقتی دولت آقای سنیوره برای رأی اعتماد به مجلس رفت در برنامه پیشنهادی که ارائه کرد، نوشت مقاومت حق است و باید ادامه یابد. اتفاق جدیدی که افتاد این بود که این دولت و تشکیلات 14 مارس مواضعشان را تغییر دادند و پس از آن با یک لحن جدید با مقاومت برخورد کردند. به طوری که وزیران حزبالله و «امل» از دولت خارج شدند. نکته دیگر اینکه مقاومت علیه اسرائیل قبل و پس از انقلاب اسلامی ایران در لبنان وجود داشت. یعنی شکلگیری مقاومت به زمانی که اسرائیل جنوب لبنان را اشغال کرد برمیگردد. بنابراین این اتفاق ریشه در سالهای قبل از پیروزی انقلاب ایران دارد.
ایران بعد از انقلاب از مقاومت به لحاظ سیاسی و معنوی حمایت کرد. به نظر من اگر ایران چنین کاری را هم انجام نمیداد، این مقاومت ادامه مییافت. وقتی کسی کشور شما را اشغال میکند باید مقابله کنید و به طور بدیهی اسرائیل هم به خاطر اشغال جنوب لبنان با مقاومت مردم این کشور روبهرو شد. یعنی اصل موضوع ربطی به ایران ندارد و لذا حتی اگر ایران میگفت دیگر به فلسطین و لبنان کمک نمیکنم باز مقاومت ادامه پیدا میکرد.
نکته دیگر اینکه در حال حاضر کشورهای عرب حرفشان این است که ایران در لبنان به کمک حزبالله اوضاع را برهم میریزد اما این طرف ماجرا هم حرف دارد حزبالله معتقد است کشورهای عرب از مسوولیتشان فرار کردهاند. به طور مثال مصریها مرز رفح را باز نمیکنند تا نان و خوراک مردم گرفتار و محاصره شده را تامین کنند. دولتهای عربی از لحاظ مادی کمک نمیکنند ولی از اول انقلاب تا امروز دیده نشده که ایران موضع خود را تغییر دهد. اما کشورهای عربی بارها مواضع خود را در مورد فلسطین و لبنان تغییر دادهاند. اول کمک مادی و سیاسی به فلسطین و لبنان انجام میدادند اما در حال حاضر به دستور و فشار آمریکا حتی از تهیه آب و سوخت برای مردم شانه خالی میکنند.
من با بحثی که شما مطرح میکنید و اینکه مقاومت در جنوب لبنان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز وجود داشته است، موافقم. ولی بحث مهم این است که پیدایش حزبالله لبنان درست در مقطع زمانی انجام میشود که انقلاب ایران رخ میدهد و حکومت جدید ایران نیز سیاست صدور انقلاب را پیگیری میکند و برخی انقلابیون مثل شهید محمد منتظری روابط بسیار حسنهای با برخی گروههای فلسطینی و لبنانی داشتند به همین خاطر بسیاری معتقدند حزبالله به لحاظ ساختار نظامی، تشکیلاتی، ارتباط بسیار تنگاتنگی با ایران دارد.
این درست است. لکن شما با یک نفر صحبت میکنید که وسط این کار بوده است. من از خارج به این موضوع نگاه نمیکنم. من قبل و بعد از انقلاب مبارزه کردهام. من وقتی به ایران آمدم، اعلام کردم مبارزه در جنوب لبنان ادامه پیدا میکند چیزی که تاثیر مثبت داشت روحیه اسلامی ناشی از انقلاب اسلامی بود. لذا وقتی میگوییم صادرکننده انقلاب نه به معنای صادرکننده نفرات انقلابی یا امکانات انقلابیون است، بلکه به معنای گسترش روحیه اسلامی و مبارزه ناشی از انقلاب اسلامی ایران است. این روحیه، ایدئولوژی قویتری در لبنان ایجاد کرد به خاطر اینکه در جنوب لبنان شیعیان بسیاری ساکن هستند. به واسطه همین روحیه خیلیها در مصر طرفدار آقای احمدینژاد هستند. من با اطمینان میتوانم بگویم که 80درصد از مردم مصر طرفدار احمدینژاد و انقلاب ایران هستند.
انقلاب ایران به واسطه بار ایدئولوژیکی که داشت پیامهایی را به شیعیان لبنان فرستاد. با این وجود تداوم چنین راهی بدون حمایت لجستیکی امکانپذیر نبود. به هر حال این دو لازم و ملزوم هم هستند فکر نمیکنید در این حوزه نیز ایران نقشآفرین بوده است؟
تاثیر زیادی ندارد. مردم فلسطین در بدترین شرایط مادی زندگی میکنند. در عین حال غربیها به آنها میگویند که اگر تفکرات خود را عوض کنید، امکانات فراوان به شما میدهیم اما آنها حاضر به تغییر دادن فکر خود نیستند. یعنی من معتقدم آدم آزاده اصلا فکر خود را با امکانات لجستیکی و مادی عوض نمیکند. امکانات مادی در قدرت آنها تاثیر دارد ولی فکر آنها را تغییر نمیدهد.
ولی برای حزبالله مهم این است که قدرت داشته باشد.
بله، حزبالله با این تجربه و امکانات به یک قدرت جدی تبدیل شد شما فکر میکنید اگر حزبالله چنین امکاناتی نداشت میتوانست چنین جوابی به اسرائیل بدهد. ارتش لبنان امکانات ندارد و ظرف دو ساعت از هم میپاشد ولی مقاومت لبنان توانست مقابله کند و پیروز شود.
پس چرا گروه 14 مارس قبول نمیکند که حزبالله و مقاومت این گروه به نفع لبنان است؟
مساله فهمیدن یا نفهمیدن نیست مساله رفتار این گروه و سایر کشورهای عربی است. یعنی نمیخواهند با اسرائیل مبارزه کنند. میخواهند اسرائیل آرام و قدرتمند باشد سیاست آنها بر این مبنا قرار گرفته که اسرائیل در منطقه بماند.
یعنی شما معتقدید دولتهای عربی وارد یک اتحاد نانوشته با اسرائیل شدهاند؟
اتحاد ندارند. لکن تکتک آنها به لحاظ تاریخی از حضور اسرائیل سود بردهاند. به طور مثال اردن چند بار با مشکلاتی مواجه شد ولی هر بار آمریکا و اسرائیل به تداوم حکومت شاه حسین بر این کشور کمک کردند. دولتهای عربی معتقدند بدون وجود کمک انگلیس و اسرائیل و آمریکا نمیتوانند بقا داشته باشند چون مردم انقلاب میکنند.
مصر توافقنامه کمپ دیوید را با اسرائیل امضا کرده است و این فقط به خاطر مذاکره سیاسی برای آزادی سینا نیست بلکه خیلی توافقات دیگری در چارچوب کمپ دیوید وجود دارد مثلا تبلیغات و مبارزه علیه اسرائیل در مصر ممنوع شده است و حتی مصر تعهد کرده با مبارزان برخورد کند. در آخرین اقدام هم مصر هفته پیش گاز را با قیمت ارزانتر از نرخ بینالمللی به اسرائیل فروخت. این جزو تعهدات مصر به اسرائیل است. مصر برای آزاد کردن سینا تعهداتی داده که حالا مجبور است با مبارزان برخورد و از اسرائیل حمایت کند. این مشکل دولت مصر است لذا وقتی قرار باشد مرز خود را به روی غزه باز کند باید از اسرائیل مجوز بگیرد.
مشکل امروز لبنان سوءتفاهم بین گروههای سیاسی است. گروه 14 مارس، حزبالله را متهم میکند که به نیابت از ایران جنگ میکند و در مقابل حزبالله هم 14 مارس را متهم میکند که به نیابت از آمریکا و کشورهای عربی وارد معرکه شده است. این قضیه تا چه زمانی میتواند ادامه پیدا کند؟
من اسم نیابت را مطرح نمیکنم. بلکه به جای آن از واژه ستون استفاده میکنم یعنی یک گروه این طرف و گروهی در طرف دیگر، یک استراتژی این طرف استراتژی دیگر در مقابل آن. عربستان سعودی و آمریکا از زمان عبدالعزیز تا به امروز یک استراتژی همزمان را اجرا میکنند. کمکهای عربستان به آمریکا تاریخی است و این در حال حاضر فقط مختص به لبنان نیست.
زمان عبدالناصر و جنگ یمن نیز این کمکها انجام شد. با پادشاه ایران نیز روابطشان خیلی خوب بود ولی اکنون وارد لبنان شدهاند و میخواهند از این کشور برای موقعیت منطقهای خود استفاده کنند. لبنان کشور خیلی مهمی است. لبنان تشکیلات مذهبی زیادی دارد و درگیریهای مذهبی نیز در لبنان تاثیر زیادی بر منطقه میگذارد. تبلیغات در لبنان به واسطه دارا بودن تلویزیونهای آزاد بر منطقه نیز تاثیرگذار است. لبنان اکنون به مقاومت فلسطین هم از لحاظ تجربه مقاومت و هم از نظر روحی کمک میکند. وقتی حزبالله پیروز میشود خالد مشعل میگوید لبنان چنین کاری را توانست انجام بدهد چرا ما نتوانیم.
اما در مورد آمریکا هم باید بگویم که این کشور میخواهد از لبنان استفاده کند تا مقاومت لبنان تضعیف شود و یک گرایش جدید نزدیک به آمریکا و دولت عربی به وجود آید. مشکل لبنان این است که یک گروه به یک سمت رفت و گروهی دیگر طرف مقابل را انتخاب کرد. اکنون یک مجموعه بزرگ شامل ایران، سوریه، حزبالله، حماس و کل مردم عرب شکل گرفته است و در طرف مقابل هم دولت آمریکا و اسرائیل استراتژی دیگری را دنبال میکنند.
آیا این موضوع به منزله دخالت در امور داخلی و نقض حاکمیت لبنان نیست؟
نه اول باید حاکمیت ملت باشد و باید در لبنان به رای اکثریت مردم احترام گذاشته شود. اکثریتی که الان هست؛ در واقع اکثریت نیست. نکته دیگر اینکه مخالفان در ابتدا به حزبالله گفتند ما با شما موافق هستیم. توافقنامه امضا میکنیم و مقاومت حق است و به مقاومت کمک میکنیم؛ با هم حزب تشکیل میدهیم و بعد در انتخابات شرکت میکنیم تا ببینیم چه کسی اکثریت میشود ولی آنها بعد گفتند ما از مقاومت حمایت نمیکنیم پس از یک مدتی هم شروع به مانعتراشی کردند. روز به روز لحنشان را هم عوض کردند و بالاخره هم اعلام کردند ما دولت هستیم پس میگوییم باید مقاومت متوقف شود. حزبالله هم در مقابل میگوید
شما اول توافق کردید بعد وقتی اکثریت شدید، لحن خود را عوض کردید. در حالی که در هر کشوری که دو گروه قبل از انتخابات با هم توافق میکنند اگر بعد از انتخابات توافقاتشان به هم خورد، انتخابات جدید برگزار میکنند.
مشکل این است که نیروهای سیاسی به شکل دشمن به هم نگاه میکنند؛ در حالی که در کشورهای دیگر شاهد چنین ماجرایی نیستیم.
در این کشورها مساله سیاسی یا فرهنگی مطرح نیست. مثلا در فرانسه حزب سوسیالیست در مورد قانون تامین اجتماعی نظراتی دارد. لیبرالها هم نظرات دیگری مطرح میکنند. بنابراین مشکلاتشان در مورد هویت و مختصات منطقهای نیست ولی لبنان و خاورمیانه مساله منطقهای و استراتژیک است آمریکا هم در بروز این مشکلات نقش دارد. اگر در لبنان به گروهی به عنوان خائن نگاه میشود آن موضوعی اساسی است، معمولی نیست. نکته دیگری که حزبالله مطرح میکند در مورد چرخش موضع دولت است. حزبالله میگوید که شما اول با ائتلاف موافقت کردید بعد که اکثریت شدید علیه ما شورش کردید. نکته مهم این است که اکثریت اول با حزبالله تفاهم کرد تا اکثریت شد ولی پس از آن به مخالفت برخاست. این کار سیاسی است. زیرپا گذاشتن عهد هم معنایش خیانت است.
چرا این دو گروه توافق نمیکنند که حزبالله دستگاههای شنود را زیر چتر دولت ببرد و در مقابل دولت نیز حزبالله را به عنوان یک نیروی مقاومت بپذیرد نیرویی که میتواند در مقابل دشمنان لبنان ایستادگی کند؟
این را باید از دولت سنیوره بپرسید.
ولی توافق نیاز به درک متقابل دارد.
نه موضوع شبکه مخابراتی چیز جدیدی نیست؛ 19 سال است که این دستگاهها وجود دارند. ارتش هم میداند و کمک میکند. چرا دولت سنیوره هفته گذشته سوال میکند که اینها چه چیزی هستند. آنها با لحن مشکوکی قضیه را مطرح کردهاند در حالی که میدانستند و از دستگاههای مخابراتی باخبر بودند.
چرا این سوال را مطرح میکنند؟
آنها لحنشان را تغییر دادند و اعلام کردند شبکه زیر نظر دولت نیست و خلاف نظر دولت عمل میکند ولی این دروغ است. ارتش هم به سنیوره نامه فرستاده و گفته است این شبکه برای مقاومت مهم است.
یعنی شما معتقدید دولت لبنان میخواهد به ترور اعضای حزبالله کمک کند؟
بله، دولت قبل از جنگ، با آمریکاییها مذاکره کرده است و گفته من در لبنان از پس حزبالله برنمیآیم. خودشان هم به آمریکاییها گفتهاند که حزبالله خیلی قوی است. باراک دو هفته پیش اعلام کرد که از طریق جنگ نمیتوان نتیجه گرفت بلکه باید به طرف مخالف حزبالله و حماس کمک کرد تا قوی شوند.
شما معتقدید چهرهای مانند ولید جنبلاط تمایل دارد نصرالله ترور شود؟
خودش علنا این موضوع را مطرح کرده است. جنبلاط در آمریکا گفت من نمیتوانم به حسن نصرالله جواب بدهم شما باید جواب دهید. جواب یعنی چه یعنی باید ترورش کنید.
این آدم محرمانه کار نمیکرده، رئیس سابق جاسوس اسرائیل گفت سه سال من با کمک یک نفر در لبنان کار میکردم حزبالله آمد تمام تلاشهای سه ساله من را بر باد داد. باید مشخص شود او با چه کسی کار میکرده است.
چگونه ممکن است چهرهای همانند جنبلاط که دارای سابقهای مشخص در مبارزه با اشغالگری است چنین کاری را انجام دهد.
این یک مسئله بسیار مهم است. شما فراموش نکنید که آمریکا به عراق حمله کرده و در پی این حمله کشورهای عربی فکر کردند منطقه الان دست آمریکا افتاده است. آنها فکر میکردند پس از حمله به عراق باید مواضعی برای خودشان دست و پا کنند. از این زمان رفتار جنبلاط متحول شد. ولی وقتی متوجه شد که اوضاع آنچنان که پیشبینی میکرد، به جلو نمیرود دوباره تغییر موضع داد ولی با واکنش منفی حزبالله روبرو شد روزی که چنین جوابی را شنید؛ خواست انتقام بگیرد و به همین دلیل هم شبکه مخابراتی را افشا کرد.
شما فکر نمیکنید این مناقشه به جز ریشههای سیاسی، ریشههای مذهبی هم داشته باشد به هر حال وقتی مفتی لبنان علیه حزبالله موضعگیری میکند آن وقت مناقشه رنگ و بوی مذهبی پیدا میکند.
خیر به جز مفتی لبنان عالمان سنی زیادی طرفدار حزبالله هستند اما برخی به خصوص عربستان سعودی میخواهند این موضوع را از سطح سیاسی به سطح مذهبی بکشانند. آنها فکر میکنند این گونه میتوانند علیه حزبالله مخالفان بیشتری جمع کنند البته تا یک حدی به این هدف خود رسیدند اما بالاخره مردم متوجه میشوند.
ولی نکته مهم این است که نیروهای حامی حزبالله شیعیان جنوب لبنان هستند؟
اما به جز شیعیان، گروههای مذهبی دیگری هم هستند که از حزبالله حمایت میکنند به طور مثال رشید کرامی و میشل عون با حزبالله همراهی میکنند.
اما میشل عون نشان داده که با حزبالله تا آخر همراه و همنظر نیست. به طول مثال در جریان اعتصابهای سال گذشته با حزبالله همراهی نکرد و خیلی زود عقب نشست.
به خاطر اینکه تشکیلات میشل عون مثل تشکیلات حزبالله نیست. البته در بحران اخیر لبنان فقط میشل عون با حزبالله همراهی نکرده است، سایر تشکیلات هم هستند. به طور مثال تشکیلات کرامی در طرابلس. در نبرد اخیر بیروت گروههای خیلی زیادی با حزبالله همراه بودند.
نصرالله هفته گذشته گفت گلوله را با گلوله جواب میدهیم در حالی که در گذشته شاهد چنین
موضعگیریهایی از سوی نصرالله نبودیم. آیا حزبالله استراتژی خود را نسبت به تحولات لبنان تغییر داده است؟
خودشان میگویند برای مسائل داخلی به هیچ وجه به اسلحه روی نمیآوریم مسائل داخلی مثل برق و آب. چرا که تظاهرات و و خونریزی در این گونه مسائل جواب نمیدهد.
کاربرد اسلحه برای انتخاب نماینده و انتخابات مهم نیست. لکن وقتی بحث به دستگاههای مخابراتی میکشد و اینکه میخواهند این موضوع را به دادگاه بفرستند، اوضاع فرق میکند چرا که دولت میگوید این شبکه قانونی نیست و باید تحت تعقیب قضایی قرار بگیرد یعنی قاضی باید بررسی کند و هر کس که مسئول است باید به دادگاه برود. یعنی مقاومت لبنان باید به دادگاه برود. لذا آقای نصرالله گفت خودم دستور دادم پس خودم باید دادگاه بیایم یعنی میخواهند مقاومت لبنان را محاکمه کنند.
ولی آقای نصرالله 6 ماه پیش تاکید میکرد حزبالله به هیچ عنوان وارد جنگ داخلی نمیشود.
میدانید که من از نصرالله دور نیستم لکن اگر علیه مقاومت کسی کاری انجام دهد، جنگ میشود. آقای نصرالله به این مساله رسید. نصرالله فکر نمیکرد که دولت سینیوره این قدر احمق باشد که خود را به این مرحله برساند تحلیل این بود که دولت سینیوره فقط حرف میزند اما وقتی مسئله دستور قضایی را مطرح کرد این به منزله درگیری با مقاومت بود. این شبکه مخابراتی جزو امور محرمانه مقاومت محسوب میشود.
با این اوصاف آیا لبنان به جنگ های داخلی دهه 1980 باز میگردد؟
من برای پاسخ به سوال شما از یک میزان و چارچوبی استفاده میکنم، وقتی یک نفر سعی میکند علیه حزبالله اقدامی کند ولی موفق نمیشود، عکسالعمل طبیعی آن این است که عقبنشینی کند. وقتی ولید جنبلاط دید اوضاع با 4 یا 5 روز قبل، از زمین تا آسمان تفاوت دارد از مقاومت دفاع کرد و گفت اگر میدانستم حرفش را نمیزدم چرا جنبلاط این حرف را میزند. چون توازن قدرت در لبنان به نفع آنان نیست وقتی این چنین شد دیگر راهحلها در جلسات مذاکرات مطرح میشود و در همان جلسات نیز رئیسجمهور انتخاب خواهد شد.
نکته مهم دیگر اینکه در لبنان 16 طایفه وجود دارد بنابراین نمیتوان مثل یک کشور با دموکراسی معمولی عمل کرد یعنی این طور نیست که اگر اکثریت به سمت شیعه یا مسیحی رفت سایر گروهها از دولت خارج شوند. لذا سیستم سیاسی در لبنان دموکراسی توافقی یا اجماعی است. تشکیلات هر مذهب باید براساس 45 درصد برای یک طرف و 55 درصد برای طرف دیگر در دولت لبنان حضور داشته باشند. ولی الان بخش عمدهای از جمعیت لبنان در دولت حضور ندارند.
چگونه ممکن است وقتی دوطرف به چشم دشمن به هم نگاه میکنند به توافق برسند؟
به توافق میرسند. لبنانیها به این مسئله عادت دارند یعنی وقتی من قدرت دارم خودم راه میدهم، خراب نمیکنم. نصرالله میگوید قوی هستم ولی بدون شما نمیآیم.
ظرف روزهای اخیر شایع شده بود که دولت سینیوره کنار گذاشته میشود و یک دولت نظامی روی کار میآید، اگر چنین شود وضعیت حزبالله چه میشود؟
هیچ. ارتش عاقل است. 15 سال است که با حزبالله کار میکند.
اما سلیمان همچون گذشته روابط خوبی با سوریه ندارد.
خیر با سوریه و حزبالله روابط خیلی خوبی دارد. البته با برخی گروههای معارض مشکلاتی دارد که رفع میشود.
پس چرا در مقطع نامزدی سلیمان برای پست ریاست جمهوری حزبالله برخلاف گروه 14مارس موضعی محتاطانه اتخاذ کرد؟
به خاطر اینکه اگر سلیمان رئیس جمهور میشد قدرت نداشت. طبق قانون اساسی رئیسجمهور قدرت زیادی در لبنان ندارد.
بنابراین سلیمان را در ارتش لازم داشتند؟
سلیمان قبل از اینکه رئیس جمهور شود باید در موردش توافق میشد تا در پست جدید، قوی ظاهر شود. فراموش نکنیم که امیل لحود دو سال در محاصره بود. لذا ضروری است قبل از انتخاب سلیمان دولت مشترک ایجاد و انتخابات هم برگزار شود تا سلیمان هم قوی باشد.
اگر گروههای سیاسی لبنان به توافق نرسند و اختلافات به سطوح دیگر کشیده شود باز شما احتمال وقوع جنگ داخلی را نمیدهید؟
خیر در حال حاضر فقط دومسئله است یکی شبکه مخابرات و دیگری مسئله معاون امنیتی فرودگاه بیروت، اگر این دو مساله حل شود، دیگر درگیری در خیابانها مشاهده نمیشود.
ولی اگر آمریکا از جنبلاط و یارانش حمایت کند و بگوید که شما این ماجرا را ادامه دهید، من پشتتان هستم، آن وقت تکلیف چیست؟
این قضیه ممکن نیست، الان افتضاح به بار آمده است. امروز سینیوره با ویدئو کنفرانس با رایس مذاکره میکند یعنی آمریکا قدرت ندارد که رایس را به بیروت بفرستد. وقتی خودشان نمیتوانند بیایند چگونه میتوانند از جنبلاط حمایت کنند. دیروز افسر اسرائیلی در تلویزیون گفت اگر میخواهید حزبالله را جمع کنید باید تمامی نیروهای خود را از عراق به لبنان بفرستید، البته معلوم هم نیست این راه هم موفقیتآمیز باشد. این جک نیست این را خود افسر اسرائیلی مطرح میکند.
اگر جنبلاط اینقدر ضعیف است چرا نصرالله به سربازانش دستور نمیدهد از پادگانها بیرون بیایند و لبنان را به تصرف خود دربیاورند؟
حزبالله نمیخواهد لبنان را تصرف کند، چرا که عاقل است. این را میداند که نمیتواند به تنهایی بر کل لبنانیها مسلط شود.
شما فکر نمیکنید یک نوع توازن بین نیروهای لبنانی برقرار شده است؟
در حال حاضر توازن جدیدی در لبنان ایجاد شده است ولی حزبالله نمیخواهد لبنان را تصرف کند. چرا که دروزیها، سنیها و مسیحیها باید در ساختار قدرت حضور داشته باشند.
موقعیت کنونی جنبلاط را چگونه میبینید یعنی او را میتوان به راحتی حذف کرد؟
به نظر من سیدحسن نصرالله کار جنبلاط را تمام کرد. او اکنون ضعیف شده است. الان نصرالله مجبور نیست با جنبلاط به عنوان نماینده دروزیها کار کند، پس جنبلاط را به راحتی میتوان حذف کرد. اگر در گذشته نماینده 80 درصد دروزیها بود الان کمتر از 50 درصد آنها را نمایندگی میکند. اکنون جنبلاط 12 نماینده در پارلمان دارد. اگر حزبالله به جنبلاط رای نمیداد، 9 تن از نمایندگان او در مجلس حاضر نمیشدند.
با توجه به دخالتهای منطقهای و فرامنطقهای اکنون قدرت اول در لبنان به غیر از گروههای داخلی کدام کشور است؟ زمانی سوریها قدرت اول بودند آیا در حال حاضر ایران جای سوریه را پرکرده است؟
الان حرف اول را حزبالله میزند.
منظورم نیروی داخلی نیست.
نه فقط در لبنان بلکه در کل منطقه به نظر من قویترین کشور ایران است.
این قضیه به خاطر احیای سیاستهای صدور انقلاب توسط آقای احمدینژاد نیست؟
خیر مسئله مربوط به یک سال یا دو سال اخیر نیست چیزی که ایران امروز انجام میدهد ریشه در سیاستهای 20 سال اخیرش دارد.
اکنون ایران خیلی قوی است البته عملکرد احمقانه آمریکا هم به نفع ایران تمام شده است.
ولی در مقطع کنونی آقای احمدینژاد تاکید خیلی زیادی بر سیاست صدور انقلاب دارد.
خیر، مربوط به صدور انقلاب نیست شاید سخنرانیهای احمدینژاد این تصور را در ذهن مردم به وجود آورد که ایران هنوز در مرحله صدور انقلاب است.
یعنی ایران دیگر در مرحله صدور انقلاب قرار ندارد؟
خیر فراموش نکنیم که انتفاضه دوم در زمان آقای خاتمی بود. در آن زمان آقای احمدینژاد نبود در آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 نیز آقای احمدینژاد حضور نداشت. اما آنچه آقای احمدینژاد میگوید درست است. من چند سال پیش نمیتوانستم ادعا کنم که اسرائیل در آینده نزدیک از بین میرود ولی در جنگ 33 روزه مشخص شد که این کشور چه قدر ضعیف است. بنابراین اگر جنگ جدیدی هم رخ دهد دوباره پیروزی با مقاومت است. لبنانیها بیشتر از احمدینژاد خوششان میآید یا خاتمی؟
این افراد قابل مقایسه نیستند آقای خاتمی دارای ویژگیهای مثبتی است او آدم اهل فکر و فرهنگ و خوشفکر است. احمدینژاد هم دارای روحیه انقلابی و عملی است به نظر من اگر امروز خاتمی رئیس جمهور بود مثل احمدینژاد باید حرف میزد و اگر احمدینژاد هم 5 سال پیش میآمد، نباید مثل امروز سخن میگفت به نظر من شعار بهوقتش مهم است. شعار سیاسی باید با واقعیت منطبق باشد.
اما به نظر میرسد مردم عرب گرایش بیشتری به احمدینژاد دارند تا آقای خاتمی حتی سر قضیه مکفارلین لبنانیها از هاشمی گلایه به دل گرفتند.
بله، برخی از مسائل را مردم عوام نمیفهمند، آنها نمیدانند که ایران در آن زمان چقدر به اسلحه نیاز داشته است. فکر میکنند معامله زیرمیز بود در حالی که این گونه نبود در حالی که من در جریان بودم آقای هاشمی در آن ماجرا زیرمیزی کار نکرد. ایران به اسلحه نیاز داشت و این به نفع آنها در جنگ بود.
ولی این تصویر از آقای هاشمی کماکان در لبنان وجود دارد.
بله این تصویر در ذهنیت ملت عرب وجود دارد، البته تبلیغات هم موثر است، روزنامه و تلویزیون میتوانند به اخبار جهت دهند.
ولی نقش اصلی را در افشای قضیه مکفارلین روزنامهای نزدیک به حزبالله کرد.
نه الشراع نزدیک به حزبالله نبود.
یعنی نیروهای حزبالله دیدگاه مثبتی به هاشمی و خاتمی دارند؟
بله، شاید این افراد در داخل ایران اختلافاتی با یکدیگر داشته باشند. ولی هاشمی، خاتمی و احمدینژاد در مورد فلسطین و لبنان یک نظر را دارند. البته لحن آنها فرق دارد.
البته من خود از نزدیک شاهد بودم که یکی از نمایندههای گروه فلسطینی در ایران به شعارهای آقای خاتمی ناسزا میگفت.
بعضی از آنها شعار میخواهند. به همین دلیل آنها از احمدینژاد روحیه میگیرند. ولی از لحاظ عملی زمان آقای خاتمی و احمدینژاد فرقی با هم ندارد. موضع ایران در این قضیه هیچ تغییری نکرده است فقط اوضاع منطقه در دوره احمدینژاد عوض شد.
ولی لحنها خیلی تغییر کردند آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری خود در گفتوگو با سیانان به خاطر آتش زدن پرچم آمریکا از شهروندان این کشور عذرخواهی کرد. فکر نمیکنم فلسطینیها یا لبنانیها از این لحن دل خوشی داشته باشند.
بله لحن مهم است. شاید در مورد این عذرخواهی، فلسطینیها یا لبنانیها ناراحت شده باشند ولی با این حال سیاستها هیچ تغییری نکرد.
اما جریانات اصلاحطلب نسبت به سیاستهای ایران در دوره احمدینژاد انتقاداتی دارند و به طور مثال این خاطره را مطرح میکنند که با نهی امام در زمان جنگ سرباز به لبنان اعزام نشد و الان هم میگویند نباید زیاد خود را درگیر مسائل منطقهای کنیم این را به طور مثال آقای محسن میردامادی مطرح میکند آیا این نوع اظهارنظرها سمپاتی اعراب را به احمدینژاد بیشتر نمیکند؟
حتما اثر دارد من از اول انقلاب گفتم هر کاری بکنید غرب با شما مخالف است. شکل، ریش و شعار شما برای غرب قابل قبول نیست لذا اگر شما هر کاری کنید آنان باز با شما مخالف هستند لذا شما طوری عمل کنید که حمایتهای بینالمللی مردم را با خود داشته باشید که اگر آنان به شما حمله کردند بتوانید از کمک مردمی استفاده کنید اما اگر شما فقط در داخل ایران بنشینید و بگویید که من کاری با دنیا ندارم غرب با شما باز هم از در آشتی وارد نمیشود و به شما حمله میکنند.
بنابراین اینها کار خودشان را هم کردند هنوز ایران انقلابش را صادر نکرده بود که عراق تجاوزش را شروع کرد. ایران بنابراین در روابط بینالملل باید متحد استراتژیک بینالمللی پیدا کند. سوئیس را نگاه کنید این کشور میگوید بیطرف است ولی در کل دنیا سیستم بانکیاش دخالت دارد یعنی برای خودشان منفعت بینالمللی ایجاد کردهاند.
پس شما در این حوزه با اصلاحطلبان اختلاف دارید؟
بله اگر اصلاحطلبان به استراتژی بینالمللی و ایدئولوژی اسلامی بها ندهند من با آنها مخالفم. نقشآفرینی منطقهای به معنای دخالت نیست این به منزله تقویت ایران است.
به طور طبیعی حزبالله نیز باید در این زمینه با اصلاحطلبان اختلافاتی داشته باشد؟
بله با برخی اصلاحطلبانی که میگویند منطقه چه ربطی به ما دارد، اختلاف دارند.
اکنون به تعبیر شما ایران قدرتمند شده آیا زمان آن فرا نرسیده که انقلابمان را صادر کنیم؟
صدور انقلاب یعنی اینکه داخل ایران را بسازیم یعنی ایران با اتکای خودش قدرتمند شود.
تغییر 6 رئیس جمهور در ایران یعنی اینکه مردم نقش مهمی در این کشور دارند در حالی که در کشورهای عربی به رای مردم بهایی داده نمیشود. حفظ این خصلتها سیاست صدور انقلاب است. اگر شما نفوذ منطقهای نداشته باشید آمریکا به ایران حمله میکند.
شما خودتان به عنوان یک لبنانی گرایش آقای احمدینژاد را میپسندید یا مباحثی که زمان آقای خاتمی مطرح میشد؟
الان لحن آقای احمدینژاد صددرصد مطابق واقعیتهای بینالمللی و منطقهای است. لذا صددرصد با ایشان موافقم. اگر 5سال پیش بود نظر دیگری داشتم. اما پس از ضعیف شدن اقتصاد آمریکا و افزایش نفوذ ایران و شکست اسرائیل در جنگ 33روزه باید با نظرات و شعارهای احمدینژاد موافق باشم.