مرگ بانوی حزب توده
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
شاهزاده مریم فیروز فرمانفرمایان، که در سن 94 سالگی درگذشت، از آخرینهای نسل فعالان سیاسی زن در قرن بیستم درایران بود.وی دختر شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرمایان و بتول خانم بود. مریم فیروز در شهر کرمانشاه متولد شد و در مدرسه اکول ژاندارک، یا مدرسه فرانسویان تهران، تحصیل کرد. زمانی که شانزده سال بیشتر نداشت، پدرش ترتیب ازدواج او با سرهنگ آبسالی اسفندیاری را فراهم کرد که یک اشرافزاده و طرفدار سلطنت بود و از آکادمینظامی سنسر، فارغالتحصیل شده بود. کلنل اسفندیاری فرزند رئیس پارلمانایران بود.
ازدواج این دو ده سال برقرار بود و آنها صاحب دو دختر شدند.به احترام پدر مریم فیروز، این دو صبرکردند تا پدر مریم درگذشت و پس از آن، از هم جدا شدند. آن زمان سالهای 1940 بود و مریم وارد جریان روشنفکری شد که بر تمام زندگی او تاثیر داشت.وی جذب جریان حزب توده شد که با مخالفت تمامیخانواده وی همراه بود.نتیجهاین شد که نام فرمانفرمایان را از نام خانوادگی خود حذف کرد که خیلی اشرافی مینمود و با عقاید مارکسیستی وی جور در نمیآمد.وی نام پدربزرگش را به عنوان نام خانوادگی پذیرفت و به مریم فیروز،تغییر نام داد.
وی پس از آن با یک مهندس معماری به نام نورالدین کیانوری ازدواج کرد که او نیز یک تندرو از طبقه مرفه جامعه بود و در آلمان تحصیل کرده بود و در دانشگاه تهران تدریس میکرد.کیانوری در سال 1945 به عضویت کمیته مرکزی حزب توده، درآمد. مریم اما در همین حال، یکی از بنیانگذاران سازمان زنان حزب توده شد – آن هم در حزبی که زنان را ابتدا به ساکن به خود راه نمیداد.وی درهمین حال یک میزبان خیلی مشهور بود، درهای اتاق را باز میکرد که به سلیقه فرانسوی طراحی شده بود و میهمانانی از حلقه نویسندگان و روشنفکران داشت.
از صادق هدایت و بزرگ علوی نویسنده گرفته تا فریدون توللی شاعر.مریم همچنان با سران ارشد نیروهای نظامیکه گرایش چپ داشتند، ارتباط داشت آن هم از راه سروان خسرو روزبه، که بنیانگذار سازمان غیررسمیحزب توده در میان نیروهای نظامیبود.کودتای نظامی که با همکاری انگلیس و آمریکا با نام پروژه آژاکس درایران انجام شد، در آگوست 1953 دولت مصدق که رابطه فامیلی با مریم داشت را برکنار کرد و شاه به مملکت بازگشت و حزب توده ممنوع اعلام شد و مصدق دستگیر شد و مریم و شوهرش هر دو پنهان شدند.
این آغازی بود بر پایان دوران خوشبینی و شروع دورانی که تاثیر زیادی برایران و همچنین زندگی مریم و شوهرش گذاشت. پس از سه سال، زن و شوهر به اروپای شرقی رفتند.مریم به کارهایش ادامه داد و با زنانایرانی خارج از کشور در تماس بود و کار میکرد و دکترای خود را در زبان و ادبیات فرانسه گرفت. در همین سالها و در دهه 1950 و 1960، دو بار به طور غیابی درایران محاکمه شد. دادگاه اول وی را به تحمل پنج سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرد.رای دادگاه دوم، حبس ابد با اعمال شاقه بود. پس از انقلاب اسلامی1979 درایران، مریم و همسرش بهایران بازگشتند.
نورالدین کیانوری در آن زمان دبیرکل حزب توده بود و طی مدت زمانی کوتاه که حزب توده اجازه فعالیت درایران پیدا کرد، مریم ریاست سازمان دموکراتیک زنانایران را به عهده گرفت. درفوریه سال 1983، مریم که هفتاد سال داشت به همراه شوهرش به زندان افتاد و کیانوری متهم به جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی شد.در آوریل همان سال فعالیت حزب ممنوع شد و بسیاری از اعضای آن اعدام شدند.مریم در سلول انفرادی به سر میبرد که بیمار شد. بیماری او تا حدی وخیم شد که وی را از زندان آزاد کرده و به خانه منتقل کردند و در بازداشت خانگی قرار گرفت.یک سال بعد، همسرش اجازه یافت به آنها ملحق شود.
منبع: گاردین, 31/03/2008.
ازدواج این دو ده سال برقرار بود و آنها صاحب دو دختر شدند.به احترام پدر مریم فیروز، این دو صبرکردند تا پدر مریم درگذشت و پس از آن، از هم جدا شدند. آن زمان سالهای 1940 بود و مریم وارد جریان روشنفکری شد که بر تمام زندگی او تاثیر داشت.وی جذب جریان حزب توده شد که با مخالفت تمامیخانواده وی همراه بود.نتیجهاین شد که نام فرمانفرمایان را از نام خانوادگی خود حذف کرد که خیلی اشرافی مینمود و با عقاید مارکسیستی وی جور در نمیآمد.وی نام پدربزرگش را به عنوان نام خانوادگی پذیرفت و به مریم فیروز،تغییر نام داد.
وی پس از آن با یک مهندس معماری به نام نورالدین کیانوری ازدواج کرد که او نیز یک تندرو از طبقه مرفه جامعه بود و در آلمان تحصیل کرده بود و در دانشگاه تهران تدریس میکرد.کیانوری در سال 1945 به عضویت کمیته مرکزی حزب توده، درآمد. مریم اما در همین حال، یکی از بنیانگذاران سازمان زنان حزب توده شد – آن هم در حزبی که زنان را ابتدا به ساکن به خود راه نمیداد.وی درهمین حال یک میزبان خیلی مشهور بود، درهای اتاق را باز میکرد که به سلیقه فرانسوی طراحی شده بود و میهمانانی از حلقه نویسندگان و روشنفکران داشت.
از صادق هدایت و بزرگ علوی نویسنده گرفته تا فریدون توللی شاعر.مریم همچنان با سران ارشد نیروهای نظامیکه گرایش چپ داشتند، ارتباط داشت آن هم از راه سروان خسرو روزبه، که بنیانگذار سازمان غیررسمیحزب توده در میان نیروهای نظامیبود.کودتای نظامی که با همکاری انگلیس و آمریکا با نام پروژه آژاکس درایران انجام شد، در آگوست 1953 دولت مصدق که رابطه فامیلی با مریم داشت را برکنار کرد و شاه به مملکت بازگشت و حزب توده ممنوع اعلام شد و مصدق دستگیر شد و مریم و شوهرش هر دو پنهان شدند.
این آغازی بود بر پایان دوران خوشبینی و شروع دورانی که تاثیر زیادی برایران و همچنین زندگی مریم و شوهرش گذاشت. پس از سه سال، زن و شوهر به اروپای شرقی رفتند.مریم به کارهایش ادامه داد و با زنانایرانی خارج از کشور در تماس بود و کار میکرد و دکترای خود را در زبان و ادبیات فرانسه گرفت. در همین سالها و در دهه 1950 و 1960، دو بار به طور غیابی درایران محاکمه شد. دادگاه اول وی را به تحمل پنج سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرد.رای دادگاه دوم، حبس ابد با اعمال شاقه بود. پس از انقلاب اسلامی1979 درایران، مریم و همسرش بهایران بازگشتند.
نورالدین کیانوری در آن زمان دبیرکل حزب توده بود و طی مدت زمانی کوتاه که حزب توده اجازه فعالیت درایران پیدا کرد، مریم ریاست سازمان دموکراتیک زنانایران را به عهده گرفت. درفوریه سال 1983، مریم که هفتاد سال داشت به همراه شوهرش به زندان افتاد و کیانوری متهم به جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی شد.در آوریل همان سال فعالیت حزب ممنوع شد و بسیاری از اعضای آن اعدام شدند.مریم در سلول انفرادی به سر میبرد که بیمار شد. بیماری او تا حدی وخیم شد که وی را از زندان آزاد کرده و به خانه منتقل کردند و در بازداشت خانگی قرار گرفت.یک سال بعد، همسرش اجازه یافت به آنها ملحق شود.
منبع: گاردین, 31/03/2008.