ایمان جادوگران
آرشیو
چکیده
متن
در میدان بزرگی،هزاران نفر زن و مرد،از نقاط مختلف شهر و اطراف آن جمع شده بودند،تا ببینند، جادوگران چه عمل فوق العادهای از خود نشان خواهند داد؟!
آنجا،کشور مصر بود و کسی که جادوگران چیره دست را از نقاط گوناگون فرا خوانده بود تا به این وسیله رقیب خود را به زانو در آورد،«منفلی دوم»،پسر «رامسس سیزدهم» پادشاه مصر بود،که در زمان حضرت موسای کلیم(ع)با عنوان «فرعون» خوانده میشد.
فرعون،پادشاه مقتدری بود که با استفاده از زر و زور و تزویر،چنان قوم بنی اسرائیل را فریب داده و به استثمار و بردگی و زبونی کشیده بود که با سرمستی و خیره سری تمام میتوانست اعلام کند:غیر از من پروردگاری وجود ندارد!(سوره قصص ایه 38) من،پروردگار بلند مقام هستم!(سوره النازعات،ایه 24) و هر کس به جز من را خدا و پروردگار خویش بداند،او را به زندان میاندازم!(سوره شعرا،ایه 29)
در چنین روزگار سیاه و تباهی،و خدا به موسای کلیم(ع) فرزند عمران که از زمان کودکی در کاخ همین فرعون پرورش یافته بود،دستور داد که با برادر خود «هارون» با دلیل و برهان به دربار فرعون روند و او را از عصیان و طغیان وانحراف باز دارند و به ایین توحید و یکتاپرستی فرا خوانند.(سوره اعراف،ایات 104 و 105)
اما فرعون سرمست و نیرومند و درباریانش،در برابر معجزهها و نشانههایی که حضرت موسی(ع) از جانب پروردگارش آورده بود گذاشت،او را به جنون(سوره شعرا،ایه 26) و جادوگری متهم کردند.(سوره اعراف،ایه 106)
لازم به یادآوری است که سحر و جادوگری واقعیتی تأثیر گذار است و آنطور که از قرآن(سوره ذاریات،ایه 52) و احادیث دینی به دست میاید،سابقهای کهن دارد و از روزگار حضرت نوح پیامبر(ع) (سوره بقره،ایه 102) تا زمان حضرت موسای کلیم(ع)،به ویژه در مصر وبابل بازار پر رونقی داشته است.
در اسلام،آموزش و آموختن سحر و جادوگری،ممنوع و حرام اعلام شده و این عمل در ردیف کفر قرار گرفته است.
پول و درآمدی هم که از این ناحیه برای جادوگر به دست میاید،مال و درآمد حرام و نامشروع قلمداد شده است که وی باید توبه و این عمل نامشروع خود را جبران کند.
در روایت میخوانیم:عیسی فرزند شقفی به حضور امام صادق(ع) رسید و گفت: شغل من جادوگری بود و از این راه درآمد و پول خوبی جمع کرده بودم و حتی با این درآمد و دارایی،حج هم انجام دادم(ولی پیش از رفتن به حج) به حضور شما رسیدم و (به نحو مناسب) و به درگاه خداوند توبه و جبران خطاکردم، گناه من پاک شده است و دیگر مسئولیت و گناهی بر گردن من نیست؟!
امام صادق(ع) با توجه به توبه عملی آن مرد پیش از حج و اصلاح مال و دارایی نامشروعش فرمود:این جا ننشین،حرکت کن و برو!دیگر پاک شدهای و گناهی به گردن تو نیست و ذمّهات از حق دیگران بری و پاک شده است و آزاد هستی.
آری!عمل جادوگری به خاطر زیانها و ضربههایی که بر پیکر فرد و جامعه وارد میکند،فساد و تباهیها به وجود میآورد و حتی به بیان قرآن کریم،برخی میتوانند به این وسیله،میان زنان و شوهران تفرقه و جدایی بیندازند.(سوره بقره،ایه 102)و تباهیها و گرفتاریهای فراوان و دردناکی برای دیگران فراهم آورند و جادوگر سزاوار اعدام شدن است.
پیامبر اسلام(ص) درباره مجازات جادوگران فرموده است:کسیکه درباره مسلمانان جادوگری کند، باید (طبق قانون اسلام) کشته و اعدام گردد.
به هر حال، اندکی از داستان اصلی فاصله گرفتیم و جادوگران فرعونی را در آن میدان عظیم که هزاران نفر برای تماشای اعمال فوق العاده آنها منتظر بودند،به حال خود رها کردیم.اکنون باز میگردیم تا ببینیم که فرعون خیره سر و بلند پرواز که حتی برای شکست دادن حضرت موسای کلیم(ع) و به نظر او، رقیب سرسخت خود،به وزیر خویش«هامان» دستور میداد:برای من ساختمان و برج بلندی بساز که مرا به آسمان برساند،تا از وضع خدای موسای کلیم(ع) اطلاع پیدا کنم!(سوره مؤمن،ایات 36 و 37) چگونه توانسته است از جادوگران کمک بگیرد؟ و ایا آنان توانستهاند موسی(ع) را شکست دهند؟
وقتی جادوگران چیره دستی که فرعون از شهرهای مختلف به مصر فرا خوانده بود،در برابر فرعون و انبوه جمعیت تماشاگر که با دعوت عمومی بدانجا آمده بودند،قرار گرفتند،رو به فرعون نمودند وگفتند:ایا اگر ما پیروز شدیم،مزد و پاداش فوق العاده و بزرگی خواهیم داشت؟
فرعون گفت:«آری و بلکه شما از مقربان ونور چشمان دربار من خواهید بود!» جادوگران، در حالی که طنابها و عصاهای خود را که وسایل جادوگری آنان بود،آماده کرده و در صحنه قرار داده بودند،در میان آن جمعیت انبوه، خطاب به موسای تک و تنها که فقط برادرش «هارون» همراه او بود،گفتند:یا تو شروع به کار کن و عصای خود را بینداز، یا ما شروع میکنیم و وسایل خود را میافکنیم و حضرت موسی(ع) با کمال خونسردی که از ایمان استوارش ناشی میشد،گفت:«شما شروع کنید».
وقتی جادوگران طنابها و ریسمان و عصاهایی که گویا در داخل آنها مواد شیمیایی مخصوصی قرار داده بودند و بر اثر نور آفتاب،به صورت گازهای سبکی در میآمد و طنابها و عصاها را مثل مار به حرکت در میآورد،به میان میدان افکندند،هول و هراس عجیبی تماشاگران را فرا گرفت و به اصطلاح، جادوگری آنان وحشتناک و کارساز واقع شد و در چشم افراد تأثیر شگفتی به وجود آورد و فرعون و درباریانش را خوشحال نمود،به طوری که آنان خود را پیروز و حضرت موسی(ع) را شکست خورده پنداشتند:
ولی خداوند به موسایی که به فرمان او برای مبارزه و مهار سرکشی فرعونیان مأموریت یافته بود و همچون در مراحل گذشته امیدوار بود،یاری الهی برایش فرا رسد،دستور داد:«تو نیز عصای خود را بر زمین بینداز که ناگهان عصا به صورت اژدهایی در آمد و یکباره،وسایل فریبکاری و جادوگری ساحران را که به صورت مارهایی در حرکت بودند،جمع کرد و بلعید».
بنابراین،فریبکاری فرعون نقش بر آب شد و این معجزه و عمل بسیار بزرگ،موجب نمایان شدن آثار شکست و زبونی و کوچکی و ناتوانی آنان گردید.
آری!کیان قدرت مداری و سرمستی و فریبکاری فرعون سرکش و ستم پیشه که سالیانی بنی اسرائیل را با دروغگویی برای استمرار حاکمیت ظالمانه،به بندگی و بردگی کشانده بود، با عصای موسی(ع) و یاری خداوند در هم فرو ریخت و ضربه دیگری در حضور هزاران نفری که خود آنان را از سراسر کشور پهناور مصر خواهم آورده بود،بر پیکر قدرت و سلطنتش واقع شد،این بود که جادوگران نیز که به طمع در آمد فراوان و تقرب به دربار پوشالی فرعون،به عمل خائنانه جادوگری روی آورده بودند،با دیدن عصای معجز آسا و حقّانیت مکتب موسی(ع) همگان در برابر عظمت خداوند متعال به سجده افتادند و یک صدا فریاد برآوردند:
ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم،یعنی همان پروردگار موسی(ع) و هارون(برادر او)
امام علی(ع) فرموده است:جادوگران،برای رسیدن به عزت و مقام نزد فرعون رفتند،اما هنگام بازگشت به سرمایه جاویدان ایمان دست یافته بودند.
به هر حال،آگاه شدن و ایمان آوردن جادوگران گمراه،آنان را به سعادت رسانید و در عین حالی که فرعون تهدید خود را عملی نمود؛آنان را به اعدام محکوم کرد و بدنهای آن را در کنار «رود نیل» به شاخههای درختان بلند خرما آویزان نمود،آنان مرگ را بازگشت و ملاقات با خدا اعلام کردند.(سوره اعراف،ایه 125) و به نام و زندگی جاوید و سربلندی بزرگ دست یافتند،چنانکه مفسّر بزرگ قرآن،علامه طبرسی درباره آنها نوشته است:«آنان صبح گاهان، کافران جادوگر بودند،اما شامگاهان شهیدانِ نیکوکار در راه خدا گردیدند».
بدین ترتیب،موسای کلیم(ع) پیروز شد،جادوگران به ایمان و مقام شهادت درراه خدا دست یافتند و فرعون با یک زندگی سراسر فساد و تباهی،در اواخر عمر به خشکسالی و نکبت و ذلت(سوره اعراف،ایه 130) و گرفتاریها و بلاهای مختلف زمینی و آسمانی مبتلا گردید(سوره اعراف،ایه 133) و سرانجام خداوند به خاطر اعمال ننگین و ستمگرانه،از فرعون انتقام گرفت و او و یاران و پیروانش را در دریا غرق و نابود کرد.
آنجا،کشور مصر بود و کسی که جادوگران چیره دست را از نقاط گوناگون فرا خوانده بود تا به این وسیله رقیب خود را به زانو در آورد،«منفلی دوم»،پسر «رامسس سیزدهم» پادشاه مصر بود،که در زمان حضرت موسای کلیم(ع)با عنوان «فرعون» خوانده میشد.
فرعون،پادشاه مقتدری بود که با استفاده از زر و زور و تزویر،چنان قوم بنی اسرائیل را فریب داده و به استثمار و بردگی و زبونی کشیده بود که با سرمستی و خیره سری تمام میتوانست اعلام کند:غیر از من پروردگاری وجود ندارد!(سوره قصص ایه 38) من،پروردگار بلند مقام هستم!(سوره النازعات،ایه 24) و هر کس به جز من را خدا و پروردگار خویش بداند،او را به زندان میاندازم!(سوره شعرا،ایه 29)
در چنین روزگار سیاه و تباهی،و خدا به موسای کلیم(ع) فرزند عمران که از زمان کودکی در کاخ همین فرعون پرورش یافته بود،دستور داد که با برادر خود «هارون» با دلیل و برهان به دربار فرعون روند و او را از عصیان و طغیان وانحراف باز دارند و به ایین توحید و یکتاپرستی فرا خوانند.(سوره اعراف،ایات 104 و 105)
اما فرعون سرمست و نیرومند و درباریانش،در برابر معجزهها و نشانههایی که حضرت موسی(ع) از جانب پروردگارش آورده بود گذاشت،او را به جنون(سوره شعرا،ایه 26) و جادوگری متهم کردند.(سوره اعراف،ایه 106)
لازم به یادآوری است که سحر و جادوگری واقعیتی تأثیر گذار است و آنطور که از قرآن(سوره ذاریات،ایه 52) و احادیث دینی به دست میاید،سابقهای کهن دارد و از روزگار حضرت نوح پیامبر(ع) (سوره بقره،ایه 102) تا زمان حضرت موسای کلیم(ع)،به ویژه در مصر وبابل بازار پر رونقی داشته است.
در اسلام،آموزش و آموختن سحر و جادوگری،ممنوع و حرام اعلام شده و این عمل در ردیف کفر قرار گرفته است.
پول و درآمدی هم که از این ناحیه برای جادوگر به دست میاید،مال و درآمد حرام و نامشروع قلمداد شده است که وی باید توبه و این عمل نامشروع خود را جبران کند.
در روایت میخوانیم:عیسی فرزند شقفی به حضور امام صادق(ع) رسید و گفت: شغل من جادوگری بود و از این راه درآمد و پول خوبی جمع کرده بودم و حتی با این درآمد و دارایی،حج هم انجام دادم(ولی پیش از رفتن به حج) به حضور شما رسیدم و (به نحو مناسب) و به درگاه خداوند توبه و جبران خطاکردم، گناه من پاک شده است و دیگر مسئولیت و گناهی بر گردن من نیست؟!
امام صادق(ع) با توجه به توبه عملی آن مرد پیش از حج و اصلاح مال و دارایی نامشروعش فرمود:این جا ننشین،حرکت کن و برو!دیگر پاک شدهای و گناهی به گردن تو نیست و ذمّهات از حق دیگران بری و پاک شده است و آزاد هستی.
آری!عمل جادوگری به خاطر زیانها و ضربههایی که بر پیکر فرد و جامعه وارد میکند،فساد و تباهیها به وجود میآورد و حتی به بیان قرآن کریم،برخی میتوانند به این وسیله،میان زنان و شوهران تفرقه و جدایی بیندازند.(سوره بقره،ایه 102)و تباهیها و گرفتاریهای فراوان و دردناکی برای دیگران فراهم آورند و جادوگر سزاوار اعدام شدن است.
پیامبر اسلام(ص) درباره مجازات جادوگران فرموده است:کسیکه درباره مسلمانان جادوگری کند، باید (طبق قانون اسلام) کشته و اعدام گردد.
به هر حال، اندکی از داستان اصلی فاصله گرفتیم و جادوگران فرعونی را در آن میدان عظیم که هزاران نفر برای تماشای اعمال فوق العاده آنها منتظر بودند،به حال خود رها کردیم.اکنون باز میگردیم تا ببینیم که فرعون خیره سر و بلند پرواز که حتی برای شکست دادن حضرت موسای کلیم(ع) و به نظر او، رقیب سرسخت خود،به وزیر خویش«هامان» دستور میداد:برای من ساختمان و برج بلندی بساز که مرا به آسمان برساند،تا از وضع خدای موسای کلیم(ع) اطلاع پیدا کنم!(سوره مؤمن،ایات 36 و 37) چگونه توانسته است از جادوگران کمک بگیرد؟ و ایا آنان توانستهاند موسی(ع) را شکست دهند؟
وقتی جادوگران چیره دستی که فرعون از شهرهای مختلف به مصر فرا خوانده بود،در برابر فرعون و انبوه جمعیت تماشاگر که با دعوت عمومی بدانجا آمده بودند،قرار گرفتند،رو به فرعون نمودند وگفتند:ایا اگر ما پیروز شدیم،مزد و پاداش فوق العاده و بزرگی خواهیم داشت؟
فرعون گفت:«آری و بلکه شما از مقربان ونور چشمان دربار من خواهید بود!» جادوگران، در حالی که طنابها و عصاهای خود را که وسایل جادوگری آنان بود،آماده کرده و در صحنه قرار داده بودند،در میان آن جمعیت انبوه، خطاب به موسای تک و تنها که فقط برادرش «هارون» همراه او بود،گفتند:یا تو شروع به کار کن و عصای خود را بینداز، یا ما شروع میکنیم و وسایل خود را میافکنیم و حضرت موسی(ع) با کمال خونسردی که از ایمان استوارش ناشی میشد،گفت:«شما شروع کنید».
وقتی جادوگران طنابها و ریسمان و عصاهایی که گویا در داخل آنها مواد شیمیایی مخصوصی قرار داده بودند و بر اثر نور آفتاب،به صورت گازهای سبکی در میآمد و طنابها و عصاها را مثل مار به حرکت در میآورد،به میان میدان افکندند،هول و هراس عجیبی تماشاگران را فرا گرفت و به اصطلاح، جادوگری آنان وحشتناک و کارساز واقع شد و در چشم افراد تأثیر شگفتی به وجود آورد و فرعون و درباریانش را خوشحال نمود،به طوری که آنان خود را پیروز و حضرت موسی(ع) را شکست خورده پنداشتند:
ولی خداوند به موسایی که به فرمان او برای مبارزه و مهار سرکشی فرعونیان مأموریت یافته بود و همچون در مراحل گذشته امیدوار بود،یاری الهی برایش فرا رسد،دستور داد:«تو نیز عصای خود را بر زمین بینداز که ناگهان عصا به صورت اژدهایی در آمد و یکباره،وسایل فریبکاری و جادوگری ساحران را که به صورت مارهایی در حرکت بودند،جمع کرد و بلعید».
بنابراین،فریبکاری فرعون نقش بر آب شد و این معجزه و عمل بسیار بزرگ،موجب نمایان شدن آثار شکست و زبونی و کوچکی و ناتوانی آنان گردید.
آری!کیان قدرت مداری و سرمستی و فریبکاری فرعون سرکش و ستم پیشه که سالیانی بنی اسرائیل را با دروغگویی برای استمرار حاکمیت ظالمانه،به بندگی و بردگی کشانده بود، با عصای موسی(ع) و یاری خداوند در هم فرو ریخت و ضربه دیگری در حضور هزاران نفری که خود آنان را از سراسر کشور پهناور مصر خواهم آورده بود،بر پیکر قدرت و سلطنتش واقع شد،این بود که جادوگران نیز که به طمع در آمد فراوان و تقرب به دربار پوشالی فرعون،به عمل خائنانه جادوگری روی آورده بودند،با دیدن عصای معجز آسا و حقّانیت مکتب موسی(ع) همگان در برابر عظمت خداوند متعال به سجده افتادند و یک صدا فریاد برآوردند:
ما به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم،یعنی همان پروردگار موسی(ع) و هارون(برادر او)
امام علی(ع) فرموده است:جادوگران،برای رسیدن به عزت و مقام نزد فرعون رفتند،اما هنگام بازگشت به سرمایه جاویدان ایمان دست یافته بودند.
به هر حال،آگاه شدن و ایمان آوردن جادوگران گمراه،آنان را به سعادت رسانید و در عین حالی که فرعون تهدید خود را عملی نمود؛آنان را به اعدام محکوم کرد و بدنهای آن را در کنار «رود نیل» به شاخههای درختان بلند خرما آویزان نمود،آنان مرگ را بازگشت و ملاقات با خدا اعلام کردند.(سوره اعراف،ایه 125) و به نام و زندگی جاوید و سربلندی بزرگ دست یافتند،چنانکه مفسّر بزرگ قرآن،علامه طبرسی درباره آنها نوشته است:«آنان صبح گاهان، کافران جادوگر بودند،اما شامگاهان شهیدانِ نیکوکار در راه خدا گردیدند».
بدین ترتیب،موسای کلیم(ع) پیروز شد،جادوگران به ایمان و مقام شهادت درراه خدا دست یافتند و فرعون با یک زندگی سراسر فساد و تباهی،در اواخر عمر به خشکسالی و نکبت و ذلت(سوره اعراف،ایه 130) و گرفتاریها و بلاهای مختلف زمینی و آسمانی مبتلا گردید(سوره اعراف،ایه 133) و سرانجام خداوند به خاطر اعمال ننگین و ستمگرانه،از فرعون انتقام گرفت و او و یاران و پیروانش را در دریا غرق و نابود کرد.