وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاحالدین ایوبى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
بررسى وضعیت شیعیان در جوامع مختلف و چگونگى برخورد حاکمان با آنها غالبا از موضوعات مورد توجه برخى از محققان بوده است. در این مقاله ضمن بررسى وضعیت شیعیان در عصر صلاحالدین ایوبى به چگونگى به قدرت رسیدن او از دل حکومت فاطمیان در مصر و چگونگى برخورد او با تشیع اشاره مىشود. در ضمن علل کمرنگ شدن تشیع در مصر نیز بررسى شده است.
واژگان کلیدى: تشیع، مصر، شیعیان مصر و صلاحالدین ایوبى.
مقدمه
حاکمان شیعه (ادریسیان و فاطمیان) حدود چهار قرن در شمال افریقا حکم راندند. ادریسیان زیدىمذهب و فاطمیان که محور اصلى بحث در این تحقیق هستند، جزء شیعیان اسماعیلیه محسوب مىشدند. طبیعى است بنابر «الناس على دین ملوکهم» مردم شمال افریقا (مصر) نیز شیعه بودند و حکومتهاى یاد شده، تمام تلاش خود را در همراه کردن مردم تحت امر خویش با تشیع به کار مىبستند و در این راه توفیقات زیادى هم به دست آوردند. اما با سقوط فاطمیان و روى کار آمدن صلاحالدین ایوبى تقریبا تشیع به یکباره از آن سامان رخت بست. در این پژوهش برآنیم که در حد توان به این سؤالها پاسخ گوئیم:
1. برخورد صلاحالدین ایوبى با شیعیان و مذهب تشیع چگونه بوده است؟
2. نقش تعصب در عملکرد و برخورد صلاحالدین با شیعیان چقدر بوده است؟
3. صلاحالدین براى پیشبرد اهداف خود از چه ابزارى استفاده مىکرد؟
به نظر مىرسد که صلاحالدین با تعصب بالاى خود در جهت محو شیعه در مصر تلاش کرده است و این همان فرضیهاى است که در این نوشتار به اثبات خواهد رسید. هدف از این تحقیق شناخت وضعیت شیعیان مصر در قرن ششم (عصر صلاحالدین ایوبى) است.
1. تشیع در شمال افریقا (مصر) پیش از صلاحالدین ایوبى
طبیعى است که مردم مصر در عصر حکومت فاطمیان شیعه بوده و به مذهب و اعتقادات خود پاىبند بودند. دستگاه خلافت با تأسیس مراکز علمى بزرگ، مثل الازهر و برپایى و جا انداختن مراسم و شعائر بزرگ شیعه، مثل عید غدیر358 (به عنوان مظهر حقانیت شیعه)، عاشورا359 (مظهر مظلومیت شیعه)، نیمه شعبان360 (یکى از اصلىترین عقاید شیعه، یعنى انتظار) و سایر مراسم و بزرگداشتها مردم را به مذهب، آشناتر و دلگرمتر مىکردند و مردم هم به قصد نشان دادن میزان علاقهمندى خود به مذهبشان در این مراسم حضور فعال داشتند. حکومت هم در این زمینه، مساعدتهاى لازم را انجام مىداد و زمینه مناسب را براى انجام امور یاد شده فراهم مىکرد. از نظر اقتصادى و اجتماعى هم اگرچه حکومت فاطمى گاهى اوقات با بحرانهایى روبهرو بود، ولى در این دوره، آرامشى نسبى در جامعه حاکم بود،361 زنان از منزلتى خاص برخوردار بودند و سالخوردگان و بیوهزنان در مراکز خاصى نگهدارى مىشدند.362 به طور کلى از گزارشهاى تاریخى مىتوان نتیجه گرفت که مردم در این دوره، از نظر معیشتى و فرهنگى و براى انجام امور مذهبى خویش مشکل جدى نداشتهاند. با توجه به حضور اسماعیلیان در مصر و اقدامات فرهنگى و فکرى آنها، در ادامه درباره آنها بحث مىشود.
یکى از فرقههاى مهم شیعه، فرقه اسماعیلیه است. پیروان این فرقه به امامت اسماعیل، پسر امام صادق علیهالسلام اعتقاد دارند. این در حالى بود که اسماعیل در زمان حیات امام صادق علیهالسلام از دنیا رفت و آن حضرت نیز بارها بر امامت فرزند کوچکتر خود، امام موسى کاظم علیهالسلام تأکید کرده بود.363
اسماعیلیه به دو گروه عمده تقسیم شدند:
الف. گروهى قائل شدند که اسماعیل نمرده و قائم اوست. ایشان به اسماعیلیه خالصه شناخته مىشدند.
ب. گروه دیگرى معتقد شدند که امام صادق علیهالسلام بعد از اسماعیل، نوه خود، یعنى محمد بن اسماعیل را به امامت منصوب کرده است. ایشان به نام مؤسس فرقه خویش، یعنى «اسماعیلیه مبارکه» شهرت یافتند.364
2. حضور اسماعیلیه در مصر
از برخى منابع چنین بر مىآید که پیش از ورود فاطمیان به مصر، مذهب تشیع براى مردم مصر شناخته شده بود. براى مثال، مقریزى قیام محمد بن ابىحذیفه در سال 350 ق را در مصر که بر ضد دستگاه خلافت عثمانى صورت گرفت، داراى رگههاى شیعى مىداند. سپاهیان محمد بن ابىحذیفه بعد از کشته شدن عثمان و هنگام ورود به مصر، این شعار را سر مىدادند: اى اباالحسن امیرالمؤمنین على علیهالسلام خلافت را برگیر.365
از این رو مىتوان گفت که سالهاى متمادى قبل از ورود فاطمیان به مصر، تشیع در مصر نفوذ کرده بود. در فتح مصر بعضى از دوستداران اهلبیت علیهمالسلام، مثل مقداد، ابوذر و... حضور داشتهاند،366 به همین دلیل مىتوان گفت که حضور شیعه در مصر، مقارن با فتح مصر توسط سپاهیان اسلام است. این شخصیتها با حضور خویش در مصر توانستند آموزههاى شیعى را بین مردم گسترش دهند. مهاجرت علویان به مصر موجب این شد که مردم مصر با این مذهب آشنا شوند. پس از روى کار آمدن عباسیان، على بن محمد بن عبداللّه که از فرزندان امام حسن علیهالسلام و نخستین مهاجر علوى به مصر بود، مردم را به مبارزه با دستگاه جور دعوت کرد.367 طبیعى است که حضور چهرههاى مخالف با دستگاه حاکم در شهرهاى مختلف، نتایجى از جمله تبلیغ و نشر افکار و عقاید آنها را در پى خواهد داشت.
در مصر نیز وضع بر همین منوال بود و تشیع به سبب مهاجرت افراد (چه مخالف با دستگاه و چه غیره) در این کشور نفوذ کرد و با وجود موانع متعدد به رشد و گسترش خویش ادامه داد و مردم مصر این مذهب را پذیرفتند، گرچه گاهى براى حفظ این عقیده و برپایى شعایر شیعه با مشکلاتى روبهرو بودند. مقریزى از درگیرى سربازان و عمّال دولتى با مردمى که در روز عاشورا در سال 350 ق در جوار مرقد ام کلثوم علوى مشغول عزادارى بودند، گزارش مىدهد.368
متوکل عباسى در سال 234 ق فرمان اخراج علویان را از مصر صادر کرد. بعد از او المستنصر فرمان داد هیچکس حق معامله با علویان را ندارد، اگر میان یک علوى و دشمن علوى، دشمنى رخ داد، بدون مدرک و دلیل سخن دشمن علوى پذیرفته شود. این سختگیرى حاکمان با شیعه در مصر به خوبى این نکته را روشن مىسازد که مصر با شیعه و تشیع همخوانى داشته وگرنه چه دلیلى داشت که حاکمان وقت اینگونه رفتار کنند.
خلفاى فاطمى مصر، از پیروان فرقه اسماعیلیه مبارکیه بودند که پس از تلاشهاى فراوان بالأخره در سال 358ق با ناتوان شدن اخشیدیان و رشادتهاى سردار بزرگ خود، جوهر سیسلى توانستند مصر را فتح کنند.
المعز، خلیفه فاطمى در روز سهشنبه هفتم ماه مبارک رمضان در سال 362 در قصرش مستقر شد و بدین ترتیب، حکومت فاطمیان در مصر به طور رسمى آغاز شد.369 با فتح مصر به دست فاطمیان، خلفاى فاطمى به گسترش و نشر مذهب اسماعیلى همت گماردند و در این راه، توفیقهاى چشمگیرى داشتند تا جایى که مذهب اسماعیلى، مذهب رسمى آن سرزمین قرار گرفت.
2 ـ 1. مهمترین اقدامات فاطمیان
در عصر فاطمى، تشیع به خوبى در مصر متجلى شد. جلوههاى ظهور تشیع عبارت بود از:
الف ـ سر دادن نداى «حىّ على خیر العمل» در اذان؛
ب ـ آشکار شدن احادیث و روایاتى که بر افضلیت امام على و اهلبیت علیهمالسلامدلالت داشت؛
ج ـ اضافه شدن مناسبتهایى، مثل عاشورا، جشنهاى نیمه شعبان، غدیر، میلاد امام على و سایر ائمه علیهمالسلام به مراسم و مناسبتهاى مصرىها؛
د ـ تشکیل مجالس براى یادگیرىعلوم اهلبیت علیهمالسلام.370
مصریان در دوره خلیفه العزیز، پنجمین خلیفه فاطمى، نخستین بار سوگوارى براى امام حسین علیهالسلام را در روز عاشورا تجربه کردند.371 مقریزى در مورد سوگوارى مصریان براى امام حسین علیهالسلام چنین گزارش مىدهد: ادارههاى دولتى و مغازهها و محلهاى تجارت، سه روز مانده به عاشورا تعطیل مىشد و فقط نانوایىها به فعالیت مىپرداختند.372
به هر حال، با حضور فاطمیان در مصر، مردم این دیار به مذهب آنها گرویدند و مذهب تشیع در این کشور به صورت رسمى طرفداران و پیروان فراوانى پیدا کرد.
2 ـ 2. سقوط فاطمیان در مصر
حکومت فاطمیان در اواخر دوره خود، دو ویژگى عمده داشت:
الف. وزیران فاطمى قدرت فوقالعادهاى پیدا کردند؛373
ب. سست شدن پایههاى حکومت؛ بدین ترتیب که وزیران قدرت یافته، بر سر تصاحب قدرت به کشمکش و نزاع با هم پرداختند. مقریزى از اختلاف بین ابن سلاّر و عباس ضهاجى، دیگر وزیر وقت فاطمى در عصر خلافت الظافر گزارش مىدهد که در پى این نزاع، ابن سلار کشته مىشود و این امر موجب تسلط صلیبىها بر بخشهایى از قلمرو فاطمیان مىشود.374 گاهى این اختلافات به اهل شمشیر نیز مىرسید؛ یعنى بعضى از وزیران با امیران سپاهى اختلاف داشتند و این رخداد بر بىرمق کردن هرچه بیشتر دستگاه خلافت فاطمى مىانجامید. به عنوان نمونه مىتوان به اختلاف وزیر فاطمى (رزیک) با امیر سپاهیان (شاور) نام برد که البته شاور بعدا به مقام وزارت هم رسید.375
به نظر مىرسد که با وجود چنین وضعیتى حضور یک وزیر مخالف و مغرض مىتواند ضربات محکمى به پیکره چنین حکومتى بزند و این ضربات وقتى کارى مىشود که خلیفه نیز سست و ضعیف شده باشد، چنانکه وقتى شیرکوه در دستگاه خلافت فاطمى به مقام وزارت رسید حقیقت فوق تحقق یافت و بىرمقى و سستى دولت فاطمى به حدى رسیده بود که شیرکوه، امیر سنّىمذهب و همپیمان خلیفه بغداد به وزارت تعیین شد و روند سقوط دولت فاطمى سرعت گرفت.376
3. صلاحالدین ایوبى در یک نگاه
یکى دیگر از موضوعاتى که پیش از ورود به مباحث اصلى باید به آن پرداخته شود، شناخت صلاحالدین ایوبى و آشنایى با شخصیت و روحیات و ویژگىهاى اوست.
در ابتداى این قسمت ذکر این نکته ضرورى است که صلاحالدین ایوبى در جهان اسلام به عنوان چهرهاى جهادگر مطرح است و این موضوع سبب شده که محبوبیت او به میزان چشمگیرى در بین مسلمانان زیاد شود، بهویژه آنکه آزاد شدن بیتالمقدس توسط او از دست صلیبیان، او را در جهان اسلام چهرهاى کاملاً مقدس ساخته و مسلمانان براى او همواره احترامى خاص قائلاند. البته جداى از محبوبیت تاریخى صلاحالدین ایوبى، این اقدامات وى سبب محبوبیت او در زمان خودش هم بوده است. گفتنى است که این موضوع بر قلم کسانى هم که زندگىنامه صلاحالدین را نوشتهاند تأثیر گذاشته به طورى که در معرفى وى گاهى دچار تعصب و افراط شدهاند.
صلاحالدین که شهرتش بیشتر به سبب شرکت در جنگهاى صلیبى (532ق/ 1138م) است در تکریت و به قولى در کرکوک واقع در کردستان عراق دیده به عالم خاکى گشود.377 او در بین مسلمانان به «الملک الناصر»378 ملقب گردیده است. پدرش امیر نجمالدین ایوبى در زمان عمادالدین زنگى حاکم شهر بعلبک بوده است. از همان دوران کودکى علاقه شدیدى به یادگیرى فنون جنگى، خصوصا شمشیربازى و جنگ با خنجر داشت و بالأخره در این فنون، مهارتهایى به دست آورد.379 از گزارشهاى تاریخى چنین برمىآید که او دلبستگى عمیقى به اسب و سلاح داشت.
شهر بعلبک از جمله شهرهایى است که صرف و نحو و لغت و تا حدودى هم فقه در آن شهر از جایگاه خوبى برخوردار بوده است.380 بعید نیست که صلاحالدین در کسب این علوم هم تلاشهایى داشته هرچند گزارش موثقى در این زمینه نداریم.
وى در همه امور، بهویژه در امور مذهب تعصب داشت و ـ چنانکه بعدا اشاره خواهد شد ـ براى تثبیت پایههاى مذهب اهلتسنن تلاشهاى زیادى کرد.
بعد از مرگ عمویش شیرکوه که مقام وزارت خلیفه فاطمى، العاضد را عهدهدار بود، منصب وزارت خلیفه فاطمى را عهدهدار شد. حضور صلاحالدین در دستگاه خلافت فاطمى مقارن بود با ضعیف شدن دستگاه حکومت و تحلیل قدرت فاطمیان، و همین سستى حکومت باعث شد صلاحالدین در اجراى برنامههاى خود و رسیدن به اهداف خود توفیق بیشترى به دست آورد. البته صلاحالدین از پشتوانه نظامى و رجال دولتى برخوردار نبود و عاضد هم به همین دلیل که او از پشتیبانى رجال و نظامیان برخوردار نیست و توان مخالفت با حاکمیت را ندارد، او را به مقام وزارت برگزید.381 ولى با این حال با بهره گیرى از استعداد ذاتى خویش و همت فراوان براى به دست آوردن قدرت، توانست به همه اهداف خویش برسد. او در این راه به جلب حمایت خلافت عباسى روى آورد و اگر قول مساعدت خلافت عباسى به او و جاهطلبى شخصى او نبود هرگز ممکن نبود که صلاحالدین به این همه توفیق دست یابد.
صلاحالدین ایوبى پس از یک عمر جنگ و خونریزى در سال 589ق در سن 57 سالگى و بعد از طى یک دوره بیمارى درگذشت.382
4. اقدامات صلاحالدین ایوبى در براندازى مذهب شیعه
شکى نیست که بنیانگذار سلسله ایوبیان یک سنى متعصب و شافعى تمامعیار بود و وقتى به قدرت رسید تمام سعى خود را در نشر این مذهب و جایگزین کردن آن به جاى مذهب فاطمیان به کار گرفت.383
اقدامات او در مصر براى محو شیعه از لحاظ زمانى به دو دوره تقسیم مىشود: 1. دوران وزارت، 2. دوران حکومت.
وى در دوران دو ساله وزارت خود اقدامات و فعالیتهاى چشمگیرى در جهت تغییر مذهب انجام داد. او پس از رسیدن به مقام وزارت به تدریج به تضعیف مذهب اسماعیلى و تقویت تسنن و ایدئولوژى آنها پرداخت. این اقدامات وى زمانى صورت مىگرفت که هنوز خلیفه فاطمى بر اریکه قدرت تکیه زده و صلاحالدین در مقام وزارت به تضعیف سازمانهاى مذهب فاطمى مىپرداخت. این مسئله، نشان دهنده اوج انحطاط و زوال در دستگاه فاطمى است.
4 ـ 1. اقدامات صلاحالدین در تضعیف تشیع در عصر وزارت
صلاحالدین ایوبى به محض رسیدن به وزارت فعالیت خود را براى از بین بردن مذهب تشیع آغاز کرد. مهمترین اقدامات او در زمان وزارتش براى محو کردن مذهب اسماعیلى عبارت بود از:384
4 ـ 1 ـ 1. عبارت «حىّ على خیر العمل» را که به عنوان یک شعار براى مذهب شیعه مطرح است، از اذان حذف کرد. این حادثه در دهم ذىحجه سال 565 اتفاق افتاد.
4 ـ 1 ـ 2. دستور داد تا نام خلفاى راشدین در هر خطبه برده شود.385
4 ـ 1 ـ 3. تشکیک در نسب فاطمیان را دوباره مطرح ساخت.386
4 ـ 1 ـ 4. تغییر قاضیان از دیگر اقدامات او در جهت محو تشیع بود. همانطور که مىدانیم امر قضا تابع دین (مذهب) هر کشورى است؛ یعنى قاضى بر اساس مذهب و آیین مردم حکم مىکند. بر این اساس، نمىتوان در یک جامعه شیعى بر اساس فتواى شافعى و یا مالکى و... حکم قضایى داد، به همین سبب صلاحالدین در ادامه اقداماتش براى تغییر مذهب، مجبور به تغییر قضات شد و این در حالى بود که تغییر مذهب هنوز کاملاً اجرا نشده بود و صلاحالدین با این کار سعى داشت مردم را مجبور کند دست از مذهب خویش بردارند و تن به مذهب دیگرى (شافعى) بدهند. او بر این اساس، قاضیان شیعه را عزل کرد و منصب قضاوت در مصر را در تاریخ یازدهم جمادىالثانى سال 566 به قاضى صدرالدین عبدالملک بن عیسى بن مارانى شافعى سپرد.387
4 ـ 1 ـ 5. اصلاح ساختار اقتصادى و بهبود وضعیت معیشتى مردم یکى دیگر از اقدامات اوست. به طور کلى وضعیت معیشتى مردم ارتباطى تنگاتنگ با حمایت مردم از حکومت وقت دارد؛ هرچه اوضاع اقتصادى مردم بهتر باشد و رضایتمندى مردم حاصل شود میزان حمایت آنها از حکومت مىتواند بیشتر شود، بهویژه در جوامعى که حرکتشان به سمت مادىگرى در مقایسه با امور معنوى و مذهبى بیشتر است. به همین سبب صلاحالدین در زمان وزارتش زمینه اقتصادى نسبتا خوبى براى مردم فراهم کرد تا در این بستر بتواند به اهداف خود که همان براندازى حکومت و مذهب شیعیان فاطمى در مصر بود، برسد. در این زمینه دو کار مهم توسط صلاحالدین ایوبى انجام گرفت:
الف ـ پیاده کردن نظام اقطاع: صلاحالدین در قبال واگذارى زمین به افراد از آنها تعهد مىگرفت که در مواقع خطر، حامى او باشند. طبیعى است کشاورزى که حیاتش در گرو داشتن زمین است وقتى مالک زمین مىشود نسبت به اهداکننده زمین وفادار مىشود و نهتنها خود کشاورز و زارع، بلکه خانواده و اهل و عیالش هم مثل او تابع فرمانروا مىشوند.
ب ـ سر و سامان دادن اوضاع اقتصادى مردم: این اقدام وى مقارن بود با اوضاع نابسامان اقتصادى در اواخر حکومت فاطمیان که مردم مجبور بودند سالانه مبلغ دویست هزار دینار به حکومت مالیات بدهند.388 آنان یکباره به دستور صلاحالدین از پرداخت مالیات معاف شدند. تأثیر چنین اقدامى در جامعه و ارتباط مستقیم این تصمیم صلاحالدین با حمایت و همراهى مردم با او روشن است. جالب اینکه همه این کارها در زمان وزارت ایشان و سالهاى اولیه به قدرت رسیدنش صورت گرفت. این اقدامات او حاکى از این است که صلاحالدین براى نیل به اهداف خود چقدر حساب شده و دقیق عمل کرده است.
4 ـ 1 ـ 6. تأسیس مدارس علمیه شافعى از دیگر فعالیتهاى او در زمان تصدى مقام وزارت بود که این مدارس با تربیت طلاب و دانشجویان و سپس تبلیغ مذهب شافعى توسط ایشان کمک شایانى به تغییر مذهب در مصر کردند. در صفحات بعدى به نقش مدارس علمیه در پیشبرد اهداف صلاحالدین و حمایت بىدریغ صلاحالدین در زمان حکومتش از این مراکز علمى بیشتر اشاره مىشود.
اگرچه برخى منابع علت این همه توفیق براى صلاحالدین را بیمارى العاضد، آخرین خلیفه فاطمى مىدانند و عدم اطلاع او از حرکتهاى خزنده صلاحالدین را باعث پیشرفت صلاحالدین در امور مدنظر خود مىدانند، ولى واقعیت چیز دیگرى است که در این جستار نمىگنجد و فقط باید اشاره کنیم که توفیقات اقتصادى و اجتماعى وى، بهویژه در اواخر حکومت فاطمیان به این دلیل بود که آنها نتوانسته بودند رضایت مردم را، چه در زمینه اقتصادى و چه در زمینههاى فکرى و معنوى، جلب کنند و اتفاقا صلاحالدین از همین خلأ استفاده کرد و توانست به آنچه در سر مىپروراند برسد.
اینها از مهمترین اقداماتى بود که صلاحالدین در زمان تصدى وزارت خویش براى تغییر مذهب انجام داد اگرچه با مخالفتهاى مردمى شدیدى روبهرو شد ولى بدون توجه به این مخالفتها و احیانا نگرانىهاى علماى شیعه و مردم کار خود را ادامه مىداد و در این راه آرام و بدون تنش و به دور از ایجاد هرگونه درگیرى حرکت مىکرد.
به نظر مىرسد صلاحالدین در این باره، همان رفتارى را از خود نشان داد که سلجوقیان مرتکب آن شدند.
صلاحالدین ایوبى چه به سبب عقاید سنى خود و چه به سبب علاقه به قدرت و برپایى دولت براى خاندان خود، از همان ابتداى ورود به صحنه سیاست فعالیت چشمگیرى را براى براندازى مذهب و دولت فاطمى آغاز نمود. وى براى رسیدن به اهداف خود چارهاى نداشت جز اینکه حمایت خلافت عباسى را پشت سر خود داشته باشد و از طرف دیگر خلیفه عباسى هرگز دوست نداشت که شمال افریقا توسط یک حکومت شیعى اداره شود، از این رو، هم خلافت عباسى نیازمند تغییر و تحول در آن بود و هم صلاحالدین چارهاى جز این نداشت که از پشتیبانى و رضایت خلافت عباسیان برخوردار باشد، به همین سبب خود را ملزم به برافراشتن رایت عباسیان در مصر کرد.389
4 ـ 2. پایان دولت فاطمى و آغاز حکومت صلاحالدین
اگرچه در سالهاى پایانى دولت فاطمى، این دولت عملاً به دست صلاحالدین ایوبى قبضه شده بود و زمام امور بهدست او بود به طورى که در یک اقدام کاملاً عجیب در هفتم محرم 567 نام خلفاى فاطمى را از خطبه حذف کرد و نام عباسیان را در خطبه خواند،390 با این حال، دولت فاطمى بهطور رسمى در دهم محرم همان سال پایان یافت؛ یعنى وقتى عاضد آخرین خلیفه فاطمى در شب عاشوراى همان سال (567 ق) از دنیا رفت صلاحالدین ایوبى طى خطبهاى پایان دولت فاطمى و آغاز حکومت خود را اعلام کرد. بدین صورت، تشیع فاطمى در مصر با یک چالش جدى روبهرو شد و بار دیگر یک هجمه تمامعیار در برابر این مذهب خودنمایى کرد و پرچم سیاه عباسى دوباره در مصر برافراشته شد.
4 ـ 3. صلاحالدین ایوبى و مبارزات او با مذهب تشیع در عصر حکومتش
گرچه صلاحالدین ایوبى پیرو مذهب اهل تسنن بود و در پى تثبیت پایههاى مذهب سنى (شافعى) در مصر بود، اما باید توجه داشت که صلاحالدین ایوبى در رسیدن به این هدف، بیشتر توجه خود را به انجام کار فرهنگى در این زمینه معطوف داشت تا کار نظامى، زیرا هنوز حرکتهاى شیعى در مصر نیرومند بود و تغییرات سریع توأم با خونریزى، واکنش علویان را در پى داشت و این قطعا به ضرر صلاحالدین ایوبى بود، از این رو در براندازى مذهب اسماعیلیان در مصر به عامل نظامىگرى کمتر توجه داشت. البته همانطور که بعدا خواهیم گفت ـ در این راه از راهکار نظامى هم استفاده کرد، ولى با زمینهسازى و بسترسازى سعى کرد به صورت فکرى و ایدئولوژى به این مهم برسد.
انزواى کامل شیعه در مصر و تقویت مذهب شافعى بزرگترین هدف صلاحالدین در مصر بود که براى رسیدن به این هدف دو راه انتخاب کرد: 1. روش نظامى، 2. روش فرهنگى.
4 ـ 3 ـ 1. برخورد نظامى و سرکوب حرکتهاى شیعى: همانطور که قبلاً هم ذکر شد این روش مدنظر صلاحالدین ایوبى نبود، ولى گاهى صلاحالدین براى دستیابى به هدف، مخالفان شیعى خود را سرکوب و با شیوههاى نظامى و فیزیکى به قتل مىرساند یا گرفتار تبعید و زندان مىکرد.
سپاه مصر که همچنان وفادار به حکومت فاطمى بود، خطر اصلى براى ایوبیان تازه به دوران رسیده بود. صلاحالدین گروه سربازان «صلاحیه» را که از سربازان و نظامیان اسدالدین شیرکوه و مملوکان ترک بودند، تشکیل داد و با پشتیبانى آنها قیام و تحرک سپاهیان مصر را سرکوب و فرماندهان ارشد و سربازان مخالف دولت ایوبى و حامى دولت فاطمى را به منطقه صعید تبعید مىکرد.391
با از پیش رو برداشتن سپاهیان مصر و سرکوب خونین مخالفان دولت ایوبى، راه براى ادامه دست یازیدن صلاحالدین بر مِلک و مُلک مصر باز و هموار شد و صلاحالدین ایوبى راحتتر توانست به تباه ساختن عقاید مصر و شیعیان بپردازد. با از بین بردن سپاهیان مصر به عنوان اصلىترین خطر پیش رو، توانست گام بلندى براى کسب قدرت در مصر بردارد.
براى شیعیان مصر و هواداران فاطمى بسیار ناگوار بود که فرد سنى متعصبى به حکومت شیعى فاطمى خاتمه دهد و بر آنان حاکم شود، از این رو مخالفتهاى گستردهاى با صلاحالدین ایوبى صورت مىگرفت که بعضى از آنها موجب درگیرىهاى خونین بین ایوبیان و مخالفان براى باز پسگیرى حکومت فاطمى و رسمى شدن دوباره مذهب تشیع مىشد. مثلاً در شوال 569 بزرگترین و شدیدترین حمله به صلاحالدین براى برگرداندن حکومت و خلافت صورت گرفت.392 این مخالفان و ستمدیدگان به رهبرى عماره یمنى بزرگترین برخورد و دادخواست را علیه صلاحالدین ایوبى و عمال او رقم زدند. بسیارى از هواداران فاطمى و شیعیان ناراضى از حکومت صلاحالدین سنى و زخمدیدگان و ستمکشیدگان از ایوبیان در این اعتراض، عماره یمنى را همراهى کردند و قصد اصلى آنها احیاى دوباره مذهب شیعه در مصر بود. شروع این قیام و حرکت، مقارن بود با حمله ناوگان صلیبىها به بندر اسکندریه که این حمله به موفقیت مردم معترض کمک کرد و در نهایت، تلاش و مجاهدت آنها باعث شد که بر حکومت ایوبى چیره شوند و دوباره حکومت از آن فاطمیان شود. پسر بزرگ العاضد، خلیفه متوفاى فاطمى به عنوان خلیفه برگزیده شد و مناصب و پستهاى دولتى از اشغال ایوبیان درآمد و دوباره رائحه حکومت شیعى بر فضاى مصر وزیدن گرفت. بر اثر خیانت یکى از عالمان طرفدار صلاحالدین که در بین قیامکنندگان حضور داشت،393 صلاحالدین توانست دوباره بر مخالفان مسلط شود و با اعدام رهبران مبارزان سیاسى خود و نیز تبعید و شکنجه آنها توانست این حرکت انقلابى را متوقف سازد. این عالم که على بن نجا نام داشت از فقیهان و واعظان بود که اخبار و برنامههاى قیام کنندگان را به اطلاع دستگاه حکومت ایوبى رساند.394
ابن واصل در مورد چگونگى برخورد صلاحالدین با مخالفان سیاسى خود در این قیام چنین مىنویسد: رهبران قیام خیلى زود توسط صلاحالدین ایوبى اعدام شدند و تعداد زیادى از مبارزان به مناطق دوردست در صعید تبعید شدند، به گونهاى که هیچ کس از طرفداران فاطمى باقى نماند.395
اینکه صلاحالدین ایوبى با این کیفیت با امیران جنگى برخورد کرده از نکتههاى قابل توجه است که توسط صلاحالدین و با همراهى فقیهان و علماى اهل تسنن با او که هرگز یک حکومت شیعى را نمىپسندیدند، صورت گرفت. البته با این حال، حرکت شیعىخواهى و تلاش براى برگرداندن حکومت شیعى قطع نشد و این شعله بار دیگر در منطقه صعید و اُسوان سربرآورد.396 رهبرى این قیام و شرکتکنندگان و همراهىکنندگان، همه از تبعیدشدگان توسط صلاحالدین بودند که با وجود اینکه در تبعید و شرایط سخت به سر مىبردند، ولى از حرکت آرمانخواهانه خود دست برنداشتند و جالب اینکه مردم صعید و نیروهاى نظامى مصر که توسط صلاحالدین به انزوا رانده شده بودند بر اثر روشنگرىهاى رهبران این قیام از جمله کنزالدوله، با این قیام همراهى کامل نمودند. صلاحالدین ایوبى مىدانست که اگر خود شخصا براى سرکوب این قیام راهى منطقه صعید شود مردم قاهره دوباره فریاد اعتراض سر خواهند داد از این رو برادرش را براى سرکوب شیعیان فاطمى در صعید گسیل کرد و برادرش توانست این انقلاب را در نهال، ریشه کن سازد و ضمن اعدام بزرگان و رهبران قیام بسیارى از سربازان و طرفداران آنها را به اسارت و بند کشید. ابن شداد درباره چگونگى برخورد دستگاه ایوبى با این معترضان چنین مىنویسد:397 عادل با غلبه بر معترضان، عباس و کنز، از رهبران قیام را کشت و بسیارى از طرفداران آنها را به بند کشید. این حادثه که در صفر 570 رخ داد به فرار تعداد زیادى از قیام کنندگان به سرزمین «نوبه» منجر شد.
همانطور که قبلاً ذکر شد اگرچه صلاحالدین فاکتور نظامى را براى پیاده کردن اهداف خود خیلى نمىپسندید و مىدانست که در صورت روى آوردن به اسلحه براى سرکوب مردم شیعه، ضرر بزرگى متوجه خود و خاندانش مىشود، اما با این حال، وى همچون بعضى حاکمان که براى رسیدن به اهداف و انگیزههاى خود از تمام توان خود استفاده مىکنند، حاضر بود در صورت لزوم به هرچه که به شوکت و قدرتش استقامت و استدامه مىبخشد، فکر کند و به آن جامه عمل بپوشاند. در سالهاى ابتدایى حکومت صلاحالدین ایوبى ساقط کردن و تعقیب روافض از کارهاى جدى زمامداران وقت بود.398 در این عصر، رافضى بودن جرم محسوب مىشد و شیعه به عنوان مجرم از سوى قاضیانى که صلاحالدین از میان اهل سنت انتخاب کرده بود، تحت پیگرد قانونى قرار مىگرفت.
در چنین فضاى اختناقى که براى شیعیان فراهم شده بود طبیعى بود که نهال شیعه رو به زردى و فرسودگى نهد و شیعیان براى حفظ عقیده و مذهب خود با مشکلات عدیدهاى روبهرو باشند و مىتوان به راحتى این عصر را با عصر حکومت حاکمان سنى متعصب که تیغ از نیام کشیده و رافضى مىجستند، مقایسه کرد.
4ـ 3 ـ 2.اقدام فرهنگى: همانطور که در صفحات گذشته هم اشاره شد صلاحالدین ایوبى اگرچه به اقدام نظامى و سرکوب فیزیکى شیعیان هم رو آورد، ولى براى از بین بردن تشیع در مصر بیشتر کار فکرى و فرهنگى مىکرد و مىکوشید تا با تغییر عقاید و افکار، موجبات تغییر مذهب را در مصر ایجاد کند. در این راستا اقدامات زیر توسط صلاحالدین صورت گرفت:
الف. حمایت از علماى (اهل تسنن): نقش علما و فقها به عنوان پدران معنوى و روحانى براى تودههاى مختلف مردم در تقویت و تثبیت دین و مذهب قابل انکار نیست. حضور پررنگ و فعال عالمان دینى موجب مىشود که مردم در عمل و تعهد به فرامین دینى و آموزههاى مذهبى، سختکوشتر باشند. این علما هستند که مردم را به انجام احکام الهى و پاىبندى به شعایر دینى و مذهبى تشویق مىکنند و مردم در سایهسار عالمان و دانشمندان دین خود به انجام تکالیف خود راغبترند و طبیعى است که در چنین فضایى، مذهب (اهل تسنن یا هر مذهب دیگرى) بار مىگیرد و دیگر فرقهها که از نعمت پشتیبانى و حمایت معنوى (فقها و اندیشمندان دینى) بىبهرهاند، در انزواى کامل به سر مىبرند.
صلاحالدین مىکوشید در حکومت خود میان «سیف» و «قلم» جمع کند؛ بدین صورت که قدرت و دولت را در خدمت اهل علم و اهل قلم قرار داده و از حمایت آنها بهره لازم را ببرد. صلاحالدین خوب دریافته بود که اگر یارى علماى اهلتسنن را نداشته باشد براى تغییر مذهب در مصر ناکام خواهد بود، از این رو تمام توان را به خدمت گرفت تا نظر مساعد علماى سنىمذهب را جلب کند و در این راه، توفیق چشمگیرى به دست آورد. او تابع محض فقیهان سنىمذهب شد و از هیچ خدمتى نسبت به آنها دریغ نکرد. همین خدمات و کمکهاى مادى و معنوى صلاحالدین به علما بود که باعث شد علماى زیادى از سایر نقاط جهان اسلام به خدمتش مىرسیدند399 و صلاحالدین در کنف حمایت این عالمان راحتتر به مقاصد شوم خود دست مىیازید.
نمونههاى فراوانى از اطاعت بىچون و چراى صلاحالدین از علما در تاریخ وجود دارد که نمونه بارز آن، اصرار بر اعدام حکیم سهروردى (شیخ اشراق) توسط صلاحالدین است که به تحریک و دستور فقهاى زمان صورت گرفت.400
جلب رضایت علما توسط صلاحالدین وقتى به اوج رسید که او به عنوان یک مجاهد و غازى مطرح بود، چنانکه پیش از این گفته شد فتح بیتالمقدس توسط او و جنگهایى که با صلیبیان کرد بسیار بر محبوبیت او بین مردم، بهویژه علما افزود.
صلاحالدین نهتنها در راه اداره امور جامعه و اقناع مردم و دعوت گروههاى مختلف مردم به مذهب اهل تسنن و ارادت به دستگاه عباسى از علما کمک مىگرفت، بلکه در میادین جنگ نیز از حضور علما استفاده مىکرد. محمد سهیل طقوش در این باره چنین مىگوید: ارتش صلاحالدین متشکل از کردها (همشهریان و همنژادان صلاحالدین) ترکها (نیروهاى وفادار به خاندان عباسى) و افراد داوطلب بود... شرکت علما و فقها در جهاد از طریق مبارزه عملى و نیز از طریق ترغیب سربازان و ایجاد روحیه در آنها و یادآورى قهرمانان پیشین مسلمان به آنها بود.401
ترویج روحیه شهادتطلبى در میان نیروهاى رزمنده توسط عالمان دینى سبب مىشد که مردم به شوق شهادت دلیرانهتر بجنگند.
پیوند عمیق و ناگسستنى عالمان سنى با دستگاه حکومتى صلاحالدین، بر انزواى شیعیان اثر بزرگى گذاشت. اتحاد نامیمون اهل سیف و اهل قلم با عالمان دینى موجب به حاشیه رفتن هرچه بیشتر شیعیان و محو کامل آنها از جامعه مصر شد. طبیعى است مذهبى که هم حکومت وقت و هم فضاى علمى و فقهى حاکم بر جامعه کمر به نابودىاش بستهاند، محکوم به زوال است و پیروان این مذهب به جز اندکى، چارهاى جز وداع با این مذهب را ندارند و آنهایى هم که مىمانند از ضریب امنیتى بالایى براى پاىبند بودن به مذهب خویش برخوردار نیستند.
اعزام عالمان سنىمذهب به مراکز شیعه از دیگر اقدامات صلاحالدین ایوبى براى محو تشیع بود. این عالمان به شهرها و مراکز شیعهنشین هجرت کرده تا علیه معتقدات و شعائر مذهب شیعه تبلیغ کنند و این در حالى بود که علماى شیعه یا در تبعید به سر مىبردند و یا در انزواى کامل اجتماعى ـ سیاسى بودند. براى نمونه، مىتوان از حضور قاضى بهاءالدین در شهر اسنا اشاره کرد، شهر اسنا در صعید مصر، از شهرهاى شیعهنشین و کانونى منسجم براى شیعیان بود.402 این عالم سنى در این شهر به فعالیت پرداخت و توانست عده زیادى را همراه خود سازد.
2. تأسیس و رونق بخشیدن به مدارس علمیه اهل تسنن: نقش حوزههاى علمیه در تقویت و تحکیم مذهب بر هیچکس پوشیده نیست. در طول تاریخ اسلام مراکز علمى و حوزهها و مدارس علمیه نقش اول را در حفظ و تبلیغ و نشر مذهبهاى مختلف داشتهاند. در این حوزهها و مدارس، مبلغان و عالمان دینى مسلح به سلاح علم و دانش شده و رهسپار جامعه مىشوند تا در میان تودههاى مردم به بیان احکام دین بپردازند. همچنین در همین مراکز علمى دینى است که مبانى و اصول دین و مذهب تبیین مىشود، شبهات مختلف بر ضد مذهب توسط این مراکز پاسخ داده مىشود و آموزههاى مذاهب مخالف در این حوزهها به چالش کشیده مىشود. صلاحالدین در شکوفایى مراکز علمى و آموزشگاههاى دینى بسیار کوشش کرد. او به خوبى دریافته بود که رونق بخشیدن به این مراکز تا میزان قابل توجهى مىتواند او را در رساندن به اهدافش یارى کند، از این رو به تأسیس و تقویت مدارس علمیه کمر همت بست. عصر او را باید عصر شکوفایى مدارس علمیه (سنى) دانست.403 مدارس علمیه در عصر او از آن شافعیان بود. به جز خود صلاحالدین، سایر امرا و وزرایش هم به ساخت مدارس علمیه روى آورده بودند؛ گویا ساخت و تعمیر مدارس علمیه به صورت کاملاً نظاممند در عصر او پىگیرى مىشده است، مثلاً مدرسه فاضلیه توسط قاضىالفاضل ساخته و اداره مىشد.404 برخى از مدارس علمیه تأسیس شده در زمان حکومت صلاحالدین عبارتاند از:
1. تأسیس مدرسه دارالغزل405 (براى مالکىها)؛
2. تبدیل زندان شحنه در قاهره به مدرسهاى براى شافعىها؛406
3. تخریب دارالمعونه و تبدیل آن به مدرسه شافعى؛
4. تأسیس مدرسه ناصریه در قاهره براى شافعیان؛
5. تأسیس مدرسه قمحیه براى حنفیان؛
6. تأسیس مدرسه فاضلیه در مصر براى شافعیان؛
7. تأسیس مدرسه صلاحیه تاجالمدارس.407
در چنین فضایى بود که مذهب فاطمیان مورد هجوم وسیع در بُعد فرهنگى و علمى قرار گرفت و ذرهذره رو به محو شدن نهاد. از آنجا که صلاحالدین ایوبى به خوبى دریافته بود که علما و مدارس علمیه و حوزهها تا میزان بسیار زیادى مىتوانند او را در پیشبرد اهدافش یارى رسانند، از این رو به تأمین مالى آنها نیز پرداخت. منابع مالى براى فعالیت مدارس علمیه از دو راه تأمین مىشد:
1. بودجه دولتى؛
2. اختصاص اوقاف408 براى طلاب علوم دینى، بهویژه علماى شافعى. درآمد حاصل از موقوفهها خرج مدارس علمیه و طلاب آنها مىشد و در برابر، آنها براى براندازى مذهب اسماعیلیه در جامعه تلاش مىکردند. بدین گونه، عالمان و حوزههاى علمیه در خدمت صلاحالدین ایوبى قرار گرفتند تا او راحتتر بتواند اسماعیلیان و اعتقادات آنها را به حاشیه ببرد.
ج. از بین بردن مراکز علمى فاطمیان و مبارزه با برگزارى مراسم شیعى: از دیگر اقدامات صلاحالدین ایوبى در رابطه با حذف مذهب تشیع، پیکار جدى او با آموزههاى شیعى بود. به موازات حمایت از علماى سنى و تأسیس و رونق بخشیدن به مدارس علمیه سنىها، عالمان شیعه در غایت انزوا و دچار ظلم دستگاه حکومت بودند و مراکز علمى شیعه، تخریب یا تبدیل به مدارس علیمه سنىها مىشد. صلاحالدین در آغاز رسیدن به قدرت، دستور آتش زدن کتابخانه بزرگ فاطمیان را داد.409 در رابطه با مراسم و بزرگداشتهایى که در مصر مرسوم بود نیز دست به مبارزه زد، از جمله اینکه روز عاشورا را به عنوان روز سرور و شادى اعلام کرد410 و با این کار، مانع از انجام امور مذهبى توسط مردم شیعه شد.
نتیجه
از مقاله حاضر، نتایج ذیل به دست مىآید:
1. با ورود صلاحالدین ایوبى به دستگاه خلافت فاطمى، تضعیف سازمانهاى دینى و اسماعیلى توسط وى آغاز شد، همو بود که به تقویت آیین اهل سنت پرداخت و با تعصب خاصى که داشت به این کار همت گمارد.
2. او با اقدامات نظامى و فرهنگى، مثل برخوردارى از حمایت علما و تأسیس و تقویت مدارس علمیه اهل تسنن به این مقاصد راه یافت.
3. به رغم تمام اقداماتى که انجام داد ولى نتوانست به طور صد در صد و کامل مذهب تشیع را در مصر محو کند. صلاحالدین در راه زدودن مذهب اسماعیلیه (تشیع) به موفقیتهاى زیادى دست یافت.
4. جلب رضایت خلافت عباسى و تعصب سنىگرى صلاحالدین ایوبى دو عامل اساسى و اصلى براى توجیه فعالیتهاى صلاحالدین در براندازى تشیع در مصر به حساب مىآید.
5. اگرچه در مواقع ضرورى از اقدام فیزیکى و نظامى هم براى از بین بردن شیعیان و عقایدشان استفاده مىشد، ولى صلاحالدین به سبب سیاست زیرکانهاش در براندازى مذهب تشیع در مصر آرام حرکت مىکرد. او که عاشق قدرت بود هرگز دوست نداشت در راه رسیدن به شوکت و قدرت ناکام بماند.
••• پىنوشت
منابع
ـ ابن اثیر، محمد بن عبدالکریم شیبانى، الکامل فى التاریخ، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408ق.
ـ ابن تغرى بردى، ابوالمحاسن یوسف، النجوم الزاهره فى ملوک مصر و القاهره، قاهره، 1375م.
ـ ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادى، تهران، 1359.
ـ ابن خلّکان، وفیات الاعیان، تصحیح احسان عباسى، بیروت، 1977 م.
ـ ابن شداد، بهاءالدین، النوادر السلطانیه، تحقیق جمالالدین، قاهره، مکتبة الخانجى، 1994 م.
ـ ابن مأمون، جمالالدین ابوعلى موسى، اخبار مصر، تصحیح ایمن فؤاد، قاهره، المعهد العلمى الفرشى، 1983م.
ـ ابن مسیر، محمد بن على بن یوسف، اخبار مصر، تصحیح ایمن فؤاد، قاهره، المعهد العلمى الفرشى للاثار الشرقیه، 1981 م.
ـ ابن واصل، مفروج الکروب فى اخبار بنى ایوب، قاهره، 1953م.
ـ ایوبیان، عبیداللّه، نقش قهرمان شرق در پیشگاه تاریخ، تهران، کتابفروشى سعدى تهران.
ـ جمعى از نویسندگان، تاریخ تشیع، زیر نظر سیداحمدرضا خضرى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384.
ـ رحیمزاده، مهدى، جنگهاى صلیبى، تهران، 1334.
ـ سلطان عبدالنعیم، المجمعه المصرى فى العصر الفاطمى، قاهره، دارالمعارف، 1405 ق.
ـ شهابالدین یاقوت بن عبداللّه حموى، معجم المؤلفین، بیروت، دار صادر، بىتا.
ـ شهروزى، شمالدین محمد بن محمود، نزهة الارواح و روضة الافراح فى تاریخ الحکماء و الفلاسفه، ترجمه ضیاءالدین درّى، تهران، چاپخانه دانش، 1316.
ـ شیخ قاسم الشماعى الرفاعى، بعلبک فى التاریخ، بیروت، 1404 ق.
ـ صنهاجى، ابوعبداللّه محمد، اخبار ملوک بنى عبید و سیرتهم، تحقیق جلول احمد البدوى، الجزایر، المؤسسة الوطنیه، 1984 م.
ـ طقّوش، محمد سهیل، دولت ایّوبیان، ترجمه عبداللّه ناصرى، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1374.
ـ عبداللطیف، حمزه، الحرکة الفکریة فى المصر العصرین ایّوبى و المملوکى، قاهره، 1906م.
ـ ـــــــــــــــ، الحرکة الفکریة فى مصر العصرین ایوبى و المملوکى، وزارة الثقافه و الارشاد القومى، المؤسسة المصریة العامه، بىتا.
ـ عبده، قاسم، ماهیة الحروب الصلبیه، کویت، المجلس الوطنى، 1410 ق.
ـ فلیپ، تاریخ عرب، ترجمه محمد سعیدى، تهران، 1959م.
ـ قبادیانى، ناصرخسرو، سفرنامه، تحقیق محمود بیرسیاقى، تهران، 1370.
ـ مردوخ، محمد، تاریخ کرد و کردستان، تهران، 1326.
ـ مصرى، عبدالرحمن بن عبداللّه، فتوح مصر و اخبارها، قاهره، 1411ق.
ـ معررى سامى، قاموس الاعلام، استانبول، 1881 م.
ـ مقریزى، احمد بن على، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه الفاطمیین الخلفاء، تحقیق جمالالدین شیال، قاهره، المجلس الاعلى للشؤن الاسلامیه، 1387 ق.
ـ مقریزى، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، قاهره، مکتب فرهنگى و دینى.
ـ مناوى، محمدحمدى، الوزارة و الوزراء فى العصر الفاطمى، قاهره، 1970م.
ـ ناصرى، عبدالله، فاطمیان در مصر، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379.
ـ نوبختى، حسن بن موسى، فرق الشیعه، تصحیح محمدصادق آل بحر العلوم، نجف، چاپخانه حیدریه، 1355 ق.
ـ هاینس هالم، فاطمیان و سنتهاى تعلیمى و علمى آنها، ترجمه فریدون بدرهاى، تهران، 1377.
--------------------------------------------------------------------------------
357. دانشجوى کارشناسى ارشد تاریخ تشیع. تاریخ دریافت: 10/4/87 ـ تاریخ پذیرش: 6/5/87.
358. مقریزى، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط، ج 1، ص 389.
359. همو، اتعاظ الحنفاء، ج1، ص 146.
360. سلطان، عبدالنعیم، المجتمع المصرى فى العصر الفاطمى ، ص133.
361. عبداللّه ناصرى، فاطمیان در مصر ، ص 110.
362. همان، ص 13.
363. حسن بن موسى نوبختى، فرق الشیعه، ص 67 ـ 68.
364. همان.
365. مقریزى، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والآثار، ج 2، ص47.
366. همان، ج 2، ص 338.
367. همان، ج 3، ص 338.
368. همان، ص 271.
369. ابوعبداللّه محمد صنهاجى، اخبار ملوک بنىعبید و سیرتهم، ص 53.
370. خطط، ج 1، ص 270 ـ 271.
371. خطط، ج1، ص427.
372. خطط، ج 2، ص 57؛ ابوشامه، الروضتین، ج1، ص 10.
373. براى پى بردن به قدرت روزافزون وزیران در اوخر دوره فاطمى، ر.ک: مقریزى، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط، ج 1، ص338؛ همو، اتعاظ احنفاء بأخبار الائمة الفاطمیین الخلفاء، ج 3، ص 260 و ابن تغرى بردى، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهره، ج 5، ص 346.
374. مقریزى، اتعاظ الحنفاء بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفاء، ج 3، ص 209.
375. ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 9، ص 91.
376. عبداللّه ناصرى، فاطمیان در مصر، ص 97، به نقل از: مقریزى، اتعاظ الحنفاء، ج 3، ص 229 ـ 302.
377. معررى سامى، قاموس الاعلام، ج 4، ص 2964.
378. درباره این لقب بحثهایى وجود دارد، از جمله اینکه همین لقب مایه کدورت خلافت عباسى با صلاحالدین شده است. جا دارد در تحقیق دیگرى تعامل و تقابل صلاحالدین با خلافت عباسى بررسى شود. براى آگاهى بیشتر در این باره، ر.ک: عبداللّه قلقشندى، مآثر الانافه فى معالم الخلافه، ص 266.
379. عبیداللّه ایوبیان، نقش قهرمان شرق در پیشگاه تاریخ، ص24.
380. شهابالدین یاقوت بن عبداللّه حموى، معجم المؤلفین، ص 115 ـ 140.
381. مقریزى، اتعاظ الحنفاء بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفاء، ج3، ص 308.
382. فلیپ، تاریخ عرب، ص 187.
383. قاسم شماعى رفاعى، بعلبک فى التاریخ، ص 45 ـ 60.
384. مقریزى، المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط، ج 2، ص 271 ـ 272.
385. همان.
386. همان.
387. ابن اثیر، همان، ج11، ص 336.
388.ابن اثیر، همان، ج9، ص 344.
389. محمد سهیل طقّوش، دولت ایوبیان، ص34.
390. مقریزى، اتعاظ الحنفاء بأخبار الأئمة الفاطمیین الخلفاء، ج3، ص327.
391. محمد سهیل طقّوش، دولت ایوبیان، ص35، به نقل از: Ehrnkreutz: pp.73-74
392. قاسم عبده، ماهیة الحروب الصلبیه، ص 189 ـ 190.
393. درباره همکارى و همدلى علما و فقها با صلاحالدین در صفحات بعد، بحث مفصلى خواهیم کرد.
394.ابن واصل، مفرج الکروب فى اخبار بنى ایوب، ج 1، ص 245.
395. همان، ج 1، ص 244.
396. محمد سهیل طقّوش، همان، ص 43.
397. ابن شداد، النوادر السلطانیه، ص 90.
398. مهدى رحیمزاده، جنگهاى صلیبى، ج 3، ص 195.
399. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 7، ص 207.
400. شهروزى، نزهة الارواح و روضة الافراح فى تاریخ الحکماء و الفلاسفه، ص126.
401. محمد سهیل طقّوش، همان، ص193.
402. عبداللّه ناصرى، فاطمیان در مصر، ص 99.
403. عبداللطیف حمزه، الحرکة الفکریة فى مصر فى العصرین ایوبى و المملوکى، ص 45.
404. محمد سهیل طقّوش، همان، ص64.
405. همان، ص 35.
406. همان.
407. عبداللّه ناصرى، فاطمیان در مصر، ص 99.
408. ابن خلدون، مقدمه، ص 434.
409. عبداللّه ناصرى، فاطمیان در مصر، ص99.
410. همان.