در ستایش مصدق
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
حرکت گروهی از اقشار مردم از جنوبیترین نقاط تهران(1) به طرف مرکز شهر و سپس به سوی دربار و تبدیل شعارهای اولیه آنها در حمایت از دکتر مصدق به شعار مرگ بر مصدق مبنی بر درخواست بازگشت شاه به ایران و سپس حمله آنها به روزنامه باختر امروز و شورش(2) و دفتر حزب ملت ایران و حزب نیروی سوم(3) و کلوپ طرفداران دکتر مصدق و کلوپ خانه صلح متعلق به چپیها(4) شروع واقعه 28 مرداد بود که حتی برای آنان که با آن پیوند سیاسی یافته و از کنار آن به سیادت رسیدند نیز افتخارآمیز نبود.
سعی طراحان این واقعه بر آن بود تا با برنامهریزی دقیق آخرین صفحات نهضت ملی ایران را رقم بزنند. این واقعه در بعدازظهر همان روز با حمله به منزل مسکونی دکتر مصدق و با نطق میراشرافی و مصطفی کاشانی از رادیو تهران ادامه یافته و با سخنان سپهبد زاهدی پایان یافت. وی که از 24 مرداد تا آن روز در اختفا به سر میبرد از طریق رادیو تهران موافقت خود را با فرمان شاهی مبنی بر نخستوزیری اعلام کرد.
کودتای 28 مرداد سال 1332 در شرایطی اتفاق افتاد که یک سال قبل در سال 1331 به دنبال قیام ملی 30 تیر دکتر مصدق پیروزمندانه به قدرت بازگشته بود. از این دو واقعه میتوان به عنوان نقاط اوج و حضیض تاریخ نهضت ملی ایران یاد کرد.
شاید به جرات بتوان گفت که 30 تیر به گونهای ناخواسته زمینه را برای وقوع کودتای 28 مرداد فراهم کرد، چراکه بعد از قیام ملی 30 تیر و جدایی دو حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقایی و مجمع مسلمانان مبارز به رهبری آیتالله کاشانی، از دکتر مصدق و رهبری نهضت ملی ایران، این جریان خیل عظیمی از هواداران خود را که از تودههای مردم محسوب میشدند از دست داد و در کودتای 28 مرداد سال بعد همین گروه آسیبی را به نهضت وارد کردند که جبران آن سخت و غیرممکن شد. خمیرمایه 28 مرداد و 30 تیر و به طور کلی جریان نهضت ملی ایران ریشه در سرگذشت نفت ایران دارد. از سالهای اولیه قرن بیستم که قرارداد دارسی به امضای شاه قاجار رسید، سیاست کلی ایران در برخورد با مسایل داخلی و خارجی تحتالشعاع مسایل نفت بوده و از آن تغذیه میکرد.
استعمار انگلستان که از گذشتههای دور در ایران حضور فعالی داشت با خرید سهام نفت و غارت ذخایر ایران در تمام بافت اقتصادی و سیاسی ایران ریشه دوانده بود. انقراض سلسله قاجار و ظهور خاندان پهلوی از جمله حوادثی محسوب میشد که نتیجه حضور آشکار انگلستان در صحنه تغییرات بنیادی ایران بود. خاندان پهلوی و دربار ایران نیز در مقابل حافظ منافع شرکت نفت بوده و به تبع آن سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و نظامی زیر نظر دربار با حفظ ملاحظات و مناسبات سیاست استعمار انگلستان کنترل میشد. در سال 1312 پیمان دارسی به دست شاه قاجار به مدت 60 سال تمدید شد.
با امضای این قرارداد انتظار میرفت که به مدت تقریبی نیمقرن شرایط حاکم بر ایران بر مراد انگلستان باشد، ولی سیر حوادث غیر از این را نشان میداد، چون بزرگترین عیب و مهمترین نقطهضعف قرارداد در قسمت مربوط به تمدید نهفته بود و دکتر مصدق با استفاده از شرایط بینالمللی و ظهور ابرقدرت آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و همچنین تضاد سیاسی بین سه کشور نیرومند جهان و بهرهمندی از آزادی نسبی بعد از سقوط رضاشاه، در دوره 14 مجلس شورای ملی، مساله نفت را به عنوان مشکلگشای تمامی حوادث در دستور کار قرار داد، هر چند شرایط اجتماعی ایران بسیار ترسناک و زمینهای خطرناک برای کار بود ولی دکتر مصدق با استفاده از همان فضا و با تکیه بر افکار عمومی و تجهیز و تشکل قوای مردمی به همراه جمعی از آزادیخواهان شجاع و وطندوست برنامه خود را با عناوین کلی سیاسی نفت، انتخابات آزاد و تحصیل دموکراسی واقعی دنبال کرد.
سرانجام در اسفند 1329 قانون ملی شدن صنایع نفت ایران در سراسر کشور به تصویب شورای ملی رسید و به وسیله همان مجلس دکتر مصدق برای اجرای قانون مزبور به نخستوزیری برگزیده شد. تصویب این قانون پایان کار نبود چرا که با تصویب آن ریشه و علت وجود و حیات دربار و شبکه وسیعی از ایادی داخلی انگلستان خشک میشد، با این مقدمه دولت دکتر مصدق از دو جهت داخلی و خارجی آماج حمله و هجوم قرار گرفت. از داخل با دسیسه و کارشکنی و جنگ پنهان و آشکار و ایجاد آشوب و ناامنی روبهرو بود و در خارج نیز تحت فشار سیاسی و اقتصادی و نظامی انگلستان قرار داشت. محاصره اقتصادی، تهدید ناوهای جنگی در خلیجفارس، طرح شکایات متعدد در مراجع بینالمللی نظیر شورای امنیت و دادگاه لاهه، منع استفاده از اعتبارات بینالمللی، جلوگیری از فروش نفت ایران، ایجاد جو تبلیغاتی زننده و غیرمنصفانه در کشورهای جهان به منظور مشوش کردن افکار ملتها علیه ایران، گوشهای از دسیسههای استعمار بود. در این جنایت بزرگ شاه و خاندان سلطنت از زن و مرد نیز نقش عمدهای برعهده داشتند.
برنامه آن بود که در ابتدا دولت ملی را از راه فلج اقتصادی و سیاسی و اداری از پای درآورند، ولی پیروزی دکتر مصدق در دادگاه لاهه و شورای امنیت و قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان و تعطیل کردن سفارتخانه این کشور در ایران، قدرت نهضت ملی و اقتدار رهبری آن را به اثبات رساند.
مصدق از پیروزی قیام 30 تیر به نفع ملت و تاریخ اجتماعی ایران سود برد و دست دربار را از مداخله در امور کشور قطع کرد. توطئه 9 اسفند و قتل افشار طوس را میتوان در زمره دسیسههایی برشمرد که در جهت تضعیف نهضت ملی ایران و به خصوص رهبری آن برنامهریزی شده بود. گرچه توطئه 9 اسفند خنثی و قاتلان افشار طوس تا پشت میز محاکمه تعقیب شدند، ولی کودتای 28 مرداد و برخورد نظامی و استفاده از نیروهای مسلح در مواجه با دولت و ملت،آخرین حربهای بود که توسل به آن موجب سقوط دولت ملی شد.
با این عمل بین مردم و ارتش تخمی از بغض کینه و نفرت کاشته شد و جنبش ملی ایران به ظاهر فروکش کرد، اما از اصالت این نهضت همان کافی است که در 14 اسفند 1357 صدهاهزار نفر بر آرامگاه دکتر مصدق حاضر شده و ادای احترام کردند. آمریکا و انگلیس و شوروی هر یک در جلوگیری از تحقق اهداف نهضت ملی ایران سهم یکسان داشتند. حضور و مداخله آشکار آمریکا و انگلیس در سازماندهی و حمایت از کودتا و کودتاگران واقعیتی است که نیاز به یادآوری و تحلیل ندارد، ولی حضور و فعالیت هرجومرجآفرین حزب توده با هدف نمایش ناامنی در ایران به عنوان حامی و مجری سیاستهای شوروی در سطح کشور در دوران اوج نهضت ملی و همچنین امتناع این کشور از تحویل 11 تن طلای ایران در دوره تنگنای اقتصادی نشان از آن دارد که اتحاد جماهیر شوروی نیز زمینه را برای وقوع کودتا فراهم کرده است.
گرچه در 28 مرداد 1332 جنبش ملی ایران خاتمه یافت ولی سرنوشت این مبارزه در بهمن 57 رقم خورد. اکنون تمامی این وقایع به اوراق تاریخ پیوستهاند ولی تاریخ به نسلها تعلق دارد و بیانکننده اعمال و افعال انسانها و زمامداران و چگونگی وقوع و جهتگیری و تاثیرگذاری متغیرهای مختلف اجتماعی است. با بررسی تاریخ، چگونگی ظهور و افول سازمانها و نظامها آشکار شده و نقاط ضعف و فساد آنان به صورتی علمی و منطقی تحلیل میشود و این نگاه عبرتآموز به تاریخ قدرت آن را دارد که ساختار فسادآور قدرت را تعدیل کند. در کمال ناباوری و تاسف اگرچه انسانها همگی تاریخ خوانده و هر یک کموبیش تجربیات تاریخی را به شکلی عینی مشاهده کردهاند و حتی مزه تلخ استبداد را چشیده و نتایج فساد را دیدهاند، ولی با این وجود هرگز مشخص نشده که بر سریر قدرت چه رمزی نهفته، که هنوز هم بسیاری از انسانها به محض وصول به آن تاریخ و گذشته و حتی وجود خود را از یاد برده و مست از قدرت و ناخودآگاه اشتباهات گذشتگان را بلکه شدیدتر تکرار کرده و در عمل، مسخ شده و روحی سفاک و خالی از عاطفه مییابند و در نهایت خود و دیگران را قربانی کرده و به مسلخ میکشانند.
سعی طراحان این واقعه بر آن بود تا با برنامهریزی دقیق آخرین صفحات نهضت ملی ایران را رقم بزنند. این واقعه در بعدازظهر همان روز با حمله به منزل مسکونی دکتر مصدق و با نطق میراشرافی و مصطفی کاشانی از رادیو تهران ادامه یافته و با سخنان سپهبد زاهدی پایان یافت. وی که از 24 مرداد تا آن روز در اختفا به سر میبرد از طریق رادیو تهران موافقت خود را با فرمان شاهی مبنی بر نخستوزیری اعلام کرد.
کودتای 28 مرداد سال 1332 در شرایطی اتفاق افتاد که یک سال قبل در سال 1331 به دنبال قیام ملی 30 تیر دکتر مصدق پیروزمندانه به قدرت بازگشته بود. از این دو واقعه میتوان به عنوان نقاط اوج و حضیض تاریخ نهضت ملی ایران یاد کرد.
شاید به جرات بتوان گفت که 30 تیر به گونهای ناخواسته زمینه را برای وقوع کودتای 28 مرداد فراهم کرد، چراکه بعد از قیام ملی 30 تیر و جدایی دو حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری مظفر بقایی و مجمع مسلمانان مبارز به رهبری آیتالله کاشانی، از دکتر مصدق و رهبری نهضت ملی ایران، این جریان خیل عظیمی از هواداران خود را که از تودههای مردم محسوب میشدند از دست داد و در کودتای 28 مرداد سال بعد همین گروه آسیبی را به نهضت وارد کردند که جبران آن سخت و غیرممکن شد. خمیرمایه 28 مرداد و 30 تیر و به طور کلی جریان نهضت ملی ایران ریشه در سرگذشت نفت ایران دارد. از سالهای اولیه قرن بیستم که قرارداد دارسی به امضای شاه قاجار رسید، سیاست کلی ایران در برخورد با مسایل داخلی و خارجی تحتالشعاع مسایل نفت بوده و از آن تغذیه میکرد.
استعمار انگلستان که از گذشتههای دور در ایران حضور فعالی داشت با خرید سهام نفت و غارت ذخایر ایران در تمام بافت اقتصادی و سیاسی ایران ریشه دوانده بود. انقراض سلسله قاجار و ظهور خاندان پهلوی از جمله حوادثی محسوب میشد که نتیجه حضور آشکار انگلستان در صحنه تغییرات بنیادی ایران بود. خاندان پهلوی و دربار ایران نیز در مقابل حافظ منافع شرکت نفت بوده و به تبع آن سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی و نظامی زیر نظر دربار با حفظ ملاحظات و مناسبات سیاست استعمار انگلستان کنترل میشد. در سال 1312 پیمان دارسی به دست شاه قاجار به مدت 60 سال تمدید شد.
با امضای این قرارداد انتظار میرفت که به مدت تقریبی نیمقرن شرایط حاکم بر ایران بر مراد انگلستان باشد، ولی سیر حوادث غیر از این را نشان میداد، چون بزرگترین عیب و مهمترین نقطهضعف قرارداد در قسمت مربوط به تمدید نهفته بود و دکتر مصدق با استفاده از شرایط بینالمللی و ظهور ابرقدرت آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و همچنین تضاد سیاسی بین سه کشور نیرومند جهان و بهرهمندی از آزادی نسبی بعد از سقوط رضاشاه، در دوره 14 مجلس شورای ملی، مساله نفت را به عنوان مشکلگشای تمامی حوادث در دستور کار قرار داد، هر چند شرایط اجتماعی ایران بسیار ترسناک و زمینهای خطرناک برای کار بود ولی دکتر مصدق با استفاده از همان فضا و با تکیه بر افکار عمومی و تجهیز و تشکل قوای مردمی به همراه جمعی از آزادیخواهان شجاع و وطندوست برنامه خود را با عناوین کلی سیاسی نفت، انتخابات آزاد و تحصیل دموکراسی واقعی دنبال کرد.
سرانجام در اسفند 1329 قانون ملی شدن صنایع نفت ایران در سراسر کشور به تصویب شورای ملی رسید و به وسیله همان مجلس دکتر مصدق برای اجرای قانون مزبور به نخستوزیری برگزیده شد. تصویب این قانون پایان کار نبود چرا که با تصویب آن ریشه و علت وجود و حیات دربار و شبکه وسیعی از ایادی داخلی انگلستان خشک میشد، با این مقدمه دولت دکتر مصدق از دو جهت داخلی و خارجی آماج حمله و هجوم قرار گرفت. از داخل با دسیسه و کارشکنی و جنگ پنهان و آشکار و ایجاد آشوب و ناامنی روبهرو بود و در خارج نیز تحت فشار سیاسی و اقتصادی و نظامی انگلستان قرار داشت. محاصره اقتصادی، تهدید ناوهای جنگی در خلیجفارس، طرح شکایات متعدد در مراجع بینالمللی نظیر شورای امنیت و دادگاه لاهه، منع استفاده از اعتبارات بینالمللی، جلوگیری از فروش نفت ایران، ایجاد جو تبلیغاتی زننده و غیرمنصفانه در کشورهای جهان به منظور مشوش کردن افکار ملتها علیه ایران، گوشهای از دسیسههای استعمار بود. در این جنایت بزرگ شاه و خاندان سلطنت از زن و مرد نیز نقش عمدهای برعهده داشتند.
برنامه آن بود که در ابتدا دولت ملی را از راه فلج اقتصادی و سیاسی و اداری از پای درآورند، ولی پیروزی دکتر مصدق در دادگاه لاهه و شورای امنیت و قطع رابطه سیاسی با دولت انگلستان و تعطیل کردن سفارتخانه این کشور در ایران، قدرت نهضت ملی و اقتدار رهبری آن را به اثبات رساند.
مصدق از پیروزی قیام 30 تیر به نفع ملت و تاریخ اجتماعی ایران سود برد و دست دربار را از مداخله در امور کشور قطع کرد. توطئه 9 اسفند و قتل افشار طوس را میتوان در زمره دسیسههایی برشمرد که در جهت تضعیف نهضت ملی ایران و به خصوص رهبری آن برنامهریزی شده بود. گرچه توطئه 9 اسفند خنثی و قاتلان افشار طوس تا پشت میز محاکمه تعقیب شدند، ولی کودتای 28 مرداد و برخورد نظامی و استفاده از نیروهای مسلح در مواجه با دولت و ملت،آخرین حربهای بود که توسل به آن موجب سقوط دولت ملی شد.
با این عمل بین مردم و ارتش تخمی از بغض کینه و نفرت کاشته شد و جنبش ملی ایران به ظاهر فروکش کرد، اما از اصالت این نهضت همان کافی است که در 14 اسفند 1357 صدهاهزار نفر بر آرامگاه دکتر مصدق حاضر شده و ادای احترام کردند. آمریکا و انگلیس و شوروی هر یک در جلوگیری از تحقق اهداف نهضت ملی ایران سهم یکسان داشتند. حضور و مداخله آشکار آمریکا و انگلیس در سازماندهی و حمایت از کودتا و کودتاگران واقعیتی است که نیاز به یادآوری و تحلیل ندارد، ولی حضور و فعالیت هرجومرجآفرین حزب توده با هدف نمایش ناامنی در ایران به عنوان حامی و مجری سیاستهای شوروی در سطح کشور در دوران اوج نهضت ملی و همچنین امتناع این کشور از تحویل 11 تن طلای ایران در دوره تنگنای اقتصادی نشان از آن دارد که اتحاد جماهیر شوروی نیز زمینه را برای وقوع کودتا فراهم کرده است.
گرچه در 28 مرداد 1332 جنبش ملی ایران خاتمه یافت ولی سرنوشت این مبارزه در بهمن 57 رقم خورد. اکنون تمامی این وقایع به اوراق تاریخ پیوستهاند ولی تاریخ به نسلها تعلق دارد و بیانکننده اعمال و افعال انسانها و زمامداران و چگونگی وقوع و جهتگیری و تاثیرگذاری متغیرهای مختلف اجتماعی است. با بررسی تاریخ، چگونگی ظهور و افول سازمانها و نظامها آشکار شده و نقاط ضعف و فساد آنان به صورتی علمی و منطقی تحلیل میشود و این نگاه عبرتآموز به تاریخ قدرت آن را دارد که ساختار فسادآور قدرت را تعدیل کند. در کمال ناباوری و تاسف اگرچه انسانها همگی تاریخ خوانده و هر یک کموبیش تجربیات تاریخی را به شکلی عینی مشاهده کردهاند و حتی مزه تلخ استبداد را چشیده و نتایج فساد را دیدهاند، ولی با این وجود هرگز مشخص نشده که بر سریر قدرت چه رمزی نهفته، که هنوز هم بسیاری از انسانها به محض وصول به آن تاریخ و گذشته و حتی وجود خود را از یاد برده و مست از قدرت و ناخودآگاه اشتباهات گذشتگان را بلکه شدیدتر تکرار کرده و در عمل، مسخ شده و روحی سفاک و خالی از عاطفه مییابند و در نهایت خود و دیگران را قربانی کرده و به مسلخ میکشانند.