آثار ذکر در سازندگی روحی و اخلاقی (1)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن موارد دیگر دانستنیهای قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق عملی (اخلاق دستوری)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت عملی تعلیم و تربیت تلفیقی [عقلی، نقلی و عرفانی]
آرشیو
چکیده
متن
ذکر و یاد خدا آثار سازنده روحى و اخلاقى فراوانى دارد که یاد متقابل خدا از بنده، روشنى دل، آرامش قلب، ترس از (نافرمانى) خدا، بصیرت و شناختشیطان، بخشش گناهان، و علم و حکمت از جمله آنهاست .
یکى از زیباترین جلوههاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسىترین راههاى سیر و سلوک، ذکر است; یعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حسناى الهى و شاداب نگهداشتن گل روح در زیر باران یا دحق .
ذکر خدا، از یادبردن هستى محدود خویش در رهگذر یاد اسماى الهى است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روى دل مىزداید; زیرا غفلت و فراموشى حق تعالى، ساحت دل را مکدر مىکند . از اینجاست که یکى از رسالتهاى اولیاى الهى و کتابهاى آسمانى، برطرف نمودن این کدورت و تاریکى است و به همین علت «ذکر» را از اوصاف پیامبر و از نامهاى قرآن شمردهاند; چنانکه قرآن مجید به ذکر بودن پیامبر صلى الله علیه و آله چنین اشاره مىکند:
«... قد انزل الله الیکم ذکرا × رسولا یتلوا علیکم آیات الله ...» (1) .
«خداوند ذکرى (رسولى) را به سوى شما فرستاد تا آیات خدا را بر شما تلاوت کند» . همچنین از نامهاى قرآن مجید ذکر مىباشد: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (2) . «ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم و آن را حفظ خواهیم کرد» .
وجه نامگذارى پیامبر صلى الله علیه و آله و قرآن به ذکر این است که موجب یادآورى خداوند متعال مىباشند; زیرا یادآورى منوط به دانش قبلى است و این پیامبران و کتابهاى آسمانى مىباشند که پرده غفلت و فراموشى را از روى دل کنار زده و نور الهى را بدان مىتابانند . بنابراین یاد خدا انسان را از حضیض مادیتبه اوج معنویت مىرساند و امید را در انسان زنده مىکند و یاس و ناامیدى را که از تنگناهاى زندگى مادى و معادلات بشرى ناشى مىگردد، برطرف مىکند .
ذکر خدا ارتباط معنوى عبد سالک با رب مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگى مادى کند و مقصد را در خود و دنیاى خود محدود سازد، بلکه باید خود را براى سفر پر فراز و نشیب ابدیت آماده و مهیا کند .
ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجابآور و با شکوهى دارد که هریک از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تاثیر به سزایى دارد . عمدهترین این آثار و ثمرات به شرح زیر است:
1 . یاد خدا نسبتبه بنده
اولین اثر یاد خدا این است که خداى متعال نیز انسان را یاد مىکند: «فاذکرونى اذکرکم ...» (3) «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» . از اینکه در این آیه شریفه یاد خداوند متعال، منوط به یادکردن بنده شمرده شده است، یک نکته دقیق فهمیده مىشود و آن عبارت است از تصور دو نوع ذکر از طرف خدا; الف: ذکر عام . ب: ذکر خاص .
ذکر عام عبارت از هدایت عام الهى است که شامل تمام موجودات مىباشد و اختصاص به گروه خاصى ندارد و شاهد آن آثار ذکر عام الهى در پهنه گیتى مىباشد . و آن اعطاى مواهب و عطایاى گوناگون خداوند به تمام ممکنات مىباشد و این یاد همگانى که فیض مستمر الهى است، هرگز قطع نمىشود .
اما ذکر خاص به بندگان خاص و ذاکر تعلق دارد و یک نوع توجه و لطف است از جانب خداوند متعال .
2 . روشنى دل
خداوند; ذکر خویش را موجب نورانى شدن و بیدارى دلها مىداند . مردن دل و افسردگى از هولناکترین سیه روزىهاست; به طورى که حضرت على علیه السلام اولین سفارششان به امام حسن مجتبى علیه السلام - در نامهاى که به فرزند ارجمندشان نوشتهاند - این است که بیش از هرچیز به آبادانى دل خویش بپردازد: «فانى اوصیک بتقوى الله - اى بنى - و لزوم امره و عمارة قلبک بذکره ...» (4) .
«پسرم! تو را به تقوا و التزام به فرمان خدا، آباد کردن قلب و روح با ذکر او و چنگ زدن به ریسمان الهى توصیه مىکنم ...» .
یکى از مؤثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیاى دوباره آن، پناهبردن به ذکر خداست; ذکر حق نور است و مداومت در آن، قلب را از تاریکى و ناامیدى و قساوت نجات مىدهد; شفافیت و لطافت و درک و شور و عشق به آن مىبخشد و گرمى و تپش و نشاط تازه در آن مىدمد . این ثمره ذکر را حضرت على علیه السلام چنین گوشزد مىکند:
«ان الله تعالى جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة ...» (5) ; «خداوند متعال یاد خویش را جلاى قلبها قرار داده، که در اثر آن گوش، پس از سنگینى مىشنود و چشم پس از کمسویى مىبیند و بدین وسیله پس از لجاجت و دشمنى منقاد و رام مىگردد» .
3 . آرامش قلب
سومین اثرى که براى یاد خدا بیان مىشود آرامش دل آدمى است . به تعبیر قرآن طمانینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب» (6) ; «کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دلها آرام مىگیرد» .
یاد خدا داروى معنوى اضطراب و افسردگى است که از نظر روانشناسى علل آن ترس، آینده مبهم، نگرانى از شکستخوردن، ترس از بیمارىها و نگرانى از عوامل طبیعى مىباشد . گذشته از مساله بیمارى اضطراب، آرامشطلبى در فطرت انسان ریشه دارد و در سرشت انسانها حس آرامشجویى نهفته است و بسیارى از فعالیتهاى آدمى در حقیقت پاسخ به نداى الهى فطرت است .
وقتى به زندگى خود و بسیارى از افراد نظر مىکنیم، مىبینیم هدف بسیارى از کارهاى ما دستیابى به گوهر گرانبهاى آرامش است; یعنى انسانها در طول زندگى خود تلاش مىکنند تا به آرامش خاطر و طمانینه نایل شوند . در این نقطه بین انسانها اشتراک نظر وجود دارد، ولى اختلاف نظر در تعیین و تشخیص چیزهایى است که به زندگى آرامش مىبخشد .
بسیارند کسانى که این گوهر نفیس را در گرو ثروت اندوزى و رفاه مادى مىدانند و آرامش گمشده خود را در آن مىجویند و به قول خودشان، پشتخود را مىبندند تا براى عمرى، خیال آسوده و آرامش خاطر داشته باشند; گروهى نیز آرامش را در کسب مقام و شهرت مىبینند و براى آن خود را به آب و آتش مىزنند; گروهى - به اشتباه - آرامش را در پناهبردن به دامن «اعتیاد» مىبینند تا دمى آرامش و تسکین یابند که این آرامش کاذب است .
ولى قرآن مجید تنها نسخه شفابخش اضطراب را یاد خدا مىداند و تنها پاسخ نداى فطرت را ذکر خدا مىبیند (7) ولى مقصود ذکر قلبى است نه ذکر زبانى; زیرا قرآن کریم آن ذکر زبانى را که با ذکر قلبى همراه نیست، ممدوح نمىشمارد بلکه مذموم مىداند درباره نماز مىفرماید: «... اقم الصلاة لذکرى» (8) «نماز را با یاد من اقامه کن» . و در سوره ماعون مىفرماید: «فویل للمصلین × الذین هم عن صلاتهم ساهون» (9) «واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلاند» . معلوم مىشود اگر کسى نماز بخواند، هرچند که ذکر خدا بر زبانش جارى است ولى غافل باشد و نداند چه مىگوید، کارش زار است .
بنابراین، مقصود اصلى، ذکر قلبى است نه ذکر زبانى . ذکر زبانى زمینه استبراى پیدایش ذکر قلبى و آرامش با ذکر قلبى مشکلات را حل مىکند (10) .
خداوند در سوره طه خطاب به حضرت موسى و هارون علیه السلام مىفرماید: «اذهب انت و اخوک بآیاتى و لا تنیا فى ذکرى» (11) «تو و برادرت با آیات و معجزات من حرکت کنید و در یاد کردن من سستى نکنید» . این ذکر، ذکر قلب است; زیرا انسانى که در برابر خطر مواجه مىشود و به مقاومت در برابر آن خطر، ماموریت پیدا مىکند، با ذکر زبانى نمىتواند مشکلى را حل کند; طمانینه است که مشکلات را حل مىکند و طمانینه، با ذکر قلب است نه با ذکر زبان . البته ذکر زبان خوب است و زمینه را براى ذکر قلب فراهم مىکند (12) .
در خصوص این بحث که یاد خدا و ذکر قلبى آرامبخش دلهاست، امام صادق علیه السلام مىفرماید: «ان القلب لیتجلجل فى الجوف یطلب الحق فاذا اصابه اطمان و قر» (13) . «دل آدمى از درون مضطرب مىشود و در حقیقتخواهان حق است پس آنگاه که بهحق رسید، آرام و قرار مىگیرد» .
4 . خشیت و ترس از خدا
از جمله آثار یاد خدا براى مؤمنان، خداترسى و خشیت مىباشد . قرآن در این زمینه مىفرماید: «انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم ...» (14) «تنها مؤمنان هستند که هرگاه یادخدا به میان آید، دلهایشان ترسان شود» . که این ترس از درک عظمت و علم ایشان سرچشمه مىگیرد; لذا خداوند در قرآن تنها عالمان را متصف به خشیت مىداند و در سایه خشیت از خداوند است که انسان از ارتکاب معاصى اجتناب مىورزد .
5 . بصیرتیافتن و شناختشیطان
یکى از عوامل اصلى سقوط انسان و سیهروزى او، افتادن به دامهاى ناپیداى شیطان است و ذکر حق به انسان بصیرتى مىدهد که وسوسههاى پنهان و دامهاى ناپیداى شیطان را به سهولتبشناسد و در دام او نیفتد:
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» (15) . «اهل تقوا آن هنگام که دچار وسوسه گروهى از شیاطین شوند به یاد خدا مىافتند و در آن وقت است که بینا مىگردند» .
6 . بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخروى یاد خداوند، مغفرت الهى مىباشد که شامل حال یادکنندگان خدا مىگردد و اضافه بر آن، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است . قرآن مجید در اینباره مىفرماید: «... و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما» (16) . «مردان و زنانى که بسیار یاد خدا کنند، خداى متعال براى آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است» .
انسان مؤمن بر اثر لغزشهایى که در مدت عمر داشته است، در اندوه و نگرانى بهسر مىبرد و دائم به دنبال انجام کارهایى است که باعث آمرزش گناهان وى گردد، از طرفى خداى غفار، باب توبه و آمرزش خود را بر روى بندگان خود گشوده و فرموده است: «قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا ...» (17) . «بگو اى بندگان من که با ارتکاب گناهان بر خود زیادهروى نمودید از رحمتخداوند نومید نباشید; زیرا خداوند متعال جمیع گناهان را مىآمرزد» .
از طرف دیگر; خداوند کارها و راههاى متعددى را براى آمرزش بندگان قرار داده است و هرکس با وسیلهاى مىتواند براى خود آمرزش طلب کند و از آن جمله است ذکر بسیار خداى متعال .
7 . حکمت و علم
یکى دیگر از ثمرات ذکر، پختگى عقل و کمال و حکمت است . ذکر باعث فروزان شدن قوه ادراک انسان و جوشش فکر و اندیشه مىشود . جان فرد شایستگى این را پیدا مىکند که منعکسکننده حقایق غیبى در خود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند . این حقیقت را امیرالمؤمنین علیه السلام صریحا بیان نموده و بزرگانى هم آن را تجربه کردهاند . شیخالرئیس ابن سینا و صدرالمتالهین تصریح دارند که گاه در یک مساله علمى و فلسفى به بنبست رسیده و قادر به حل آن نبودهاند و به ذکر و نماز پرداختهاند و مطلب برایشان آشکار شده است .
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «... و ما برح لله - عزت آلاؤه - فى البرهة بعد البرهة و فى ازمان الفترات عباد ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فى الابصار و الاسماع و الافئدة ...» (18) . «و همواره براى خداى تعالى - که نعمتهایش بزرگ است - در هر برههاى بعد از برهه دیگر و در دورانهاى نبودن پیامبران و سستى دین، بندگانى بودهاند که خداوند در اندیشههایشان با آنان راز گفته و در عقلهایشان با آنان سخن مىگفته است . اینان چراغ هدایت را به روشنایى بیدارى در دیدهها و گوشها و دلها افروختند ...» .
پىنوشت:
1) طلاق، 10 و 11 .
2) حجر، 9 .
3) بقره، 152 .
4) نهجالبلاغه، نامه 31 .
5) همان، خ222/2 .
6) رعد، 28 .
7) فضایل و آثار ذکر، علیرضا مسعودى، ص105 تا 107 .
8) طه، 14 .
9) ماعون، 4 و 5 .
10) مجله پاسدار اسلام، شماره136، ص17 .
11) طه، 42 .
12) همان، ص17 .
13) اصول کافى، ج2، ص421 .
14) انفال، 2 .
15) اعراف، 201 .
16) احزاب، 35 .
17) زمر، 53 .
18) نهجالبلاغه: خطبه 222/3 و 4 .
یکى از زیباترین جلوههاى ارتباط عاشقانه با خدا و اساسىترین راههاى سیر و سلوک، ذکر است; یعنى مترنم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حسناى الهى و شاداب نگهداشتن گل روح در زیر باران یا دحق .
ذکر خدا، از یادبردن هستى محدود خویش در رهگذر یاد اسماى الهى است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روى دل مىزداید; زیرا غفلت و فراموشى حق تعالى، ساحت دل را مکدر مىکند . از اینجاست که یکى از رسالتهاى اولیاى الهى و کتابهاى آسمانى، برطرف نمودن این کدورت و تاریکى است و به همین علت «ذکر» را از اوصاف پیامبر و از نامهاى قرآن شمردهاند; چنانکه قرآن مجید به ذکر بودن پیامبر صلى الله علیه و آله چنین اشاره مىکند:
«... قد انزل الله الیکم ذکرا × رسولا یتلوا علیکم آیات الله ...» (1) .
«خداوند ذکرى (رسولى) را به سوى شما فرستاد تا آیات خدا را بر شما تلاوت کند» . همچنین از نامهاى قرآن مجید ذکر مىباشد: «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» (2) . «ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم و آن را حفظ خواهیم کرد» .
وجه نامگذارى پیامبر صلى الله علیه و آله و قرآن به ذکر این است که موجب یادآورى خداوند متعال مىباشند; زیرا یادآورى منوط به دانش قبلى است و این پیامبران و کتابهاى آسمانى مىباشند که پرده غفلت و فراموشى را از روى دل کنار زده و نور الهى را بدان مىتابانند . بنابراین یاد خدا انسان را از حضیض مادیتبه اوج معنویت مىرساند و امید را در انسان زنده مىکند و یاس و ناامیدى را که از تنگناهاى زندگى مادى و معادلات بشرى ناشى مىگردد، برطرف مىکند .
ذکر خدا ارتباط معنوى عبد سالک با رب مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگى مادى کند و مقصد را در خود و دنیاى خود محدود سازد، بلکه باید خود را براى سفر پر فراز و نشیب ابدیت آماده و مهیا کند .
ذکر خداوند آثار و ثمرات اعجابآور و با شکوهى دارد که هریک از آنها در سازندگى روحى و اخلاقى انسان تاثیر به سزایى دارد . عمدهترین این آثار و ثمرات به شرح زیر است:
1 . یاد خدا نسبتبه بنده
اولین اثر یاد خدا این است که خداى متعال نیز انسان را یاد مىکند: «فاذکرونى اذکرکم ...» (3) «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم» . از اینکه در این آیه شریفه یاد خداوند متعال، منوط به یادکردن بنده شمرده شده است، یک نکته دقیق فهمیده مىشود و آن عبارت است از تصور دو نوع ذکر از طرف خدا; الف: ذکر عام . ب: ذکر خاص .
ذکر عام عبارت از هدایت عام الهى است که شامل تمام موجودات مىباشد و اختصاص به گروه خاصى ندارد و شاهد آن آثار ذکر عام الهى در پهنه گیتى مىباشد . و آن اعطاى مواهب و عطایاى گوناگون خداوند به تمام ممکنات مىباشد و این یاد همگانى که فیض مستمر الهى است، هرگز قطع نمىشود .
اما ذکر خاص به بندگان خاص و ذاکر تعلق دارد و یک نوع توجه و لطف است از جانب خداوند متعال .
2 . روشنى دل
خداوند; ذکر خویش را موجب نورانى شدن و بیدارى دلها مىداند . مردن دل و افسردگى از هولناکترین سیه روزىهاست; به طورى که حضرت على علیه السلام اولین سفارششان به امام حسن مجتبى علیه السلام - در نامهاى که به فرزند ارجمندشان نوشتهاند - این است که بیش از هرچیز به آبادانى دل خویش بپردازد: «فانى اوصیک بتقوى الله - اى بنى - و لزوم امره و عمارة قلبک بذکره ...» (4) .
«پسرم! تو را به تقوا و التزام به فرمان خدا، آباد کردن قلب و روح با ذکر او و چنگ زدن به ریسمان الهى توصیه مىکنم ...» .
یکى از مؤثرترین عوامل علاج مرگ دل و احیاى دوباره آن، پناهبردن به ذکر خداست; ذکر حق نور است و مداومت در آن، قلب را از تاریکى و ناامیدى و قساوت نجات مىدهد; شفافیت و لطافت و درک و شور و عشق به آن مىبخشد و گرمى و تپش و نشاط تازه در آن مىدمد . این ثمره ذکر را حضرت على علیه السلام چنین گوشزد مىکند:
«ان الله تعالى جعل الذکر جلاء للقلوب تسمع به بعد الوقرة و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به بعد المعاندة ...» (5) ; «خداوند متعال یاد خویش را جلاى قلبها قرار داده، که در اثر آن گوش، پس از سنگینى مىشنود و چشم پس از کمسویى مىبیند و بدین وسیله پس از لجاجت و دشمنى منقاد و رام مىگردد» .
3 . آرامش قلب
سومین اثرى که براى یاد خدا بیان مىشود آرامش دل آدمى است . به تعبیر قرآن طمانینه و سکون قلب از جمله آثار مستقیم یاد خداست: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله الا بذکر الله تطمئن القلوب» (6) ; «کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خداست، بدانید تنها با یاد خدا دلها آرام مىگیرد» .
یاد خدا داروى معنوى اضطراب و افسردگى است که از نظر روانشناسى علل آن ترس، آینده مبهم، نگرانى از شکستخوردن، ترس از بیمارىها و نگرانى از عوامل طبیعى مىباشد . گذشته از مساله بیمارى اضطراب، آرامشطلبى در فطرت انسان ریشه دارد و در سرشت انسانها حس آرامشجویى نهفته است و بسیارى از فعالیتهاى آدمى در حقیقت پاسخ به نداى الهى فطرت است .
وقتى به زندگى خود و بسیارى از افراد نظر مىکنیم، مىبینیم هدف بسیارى از کارهاى ما دستیابى به گوهر گرانبهاى آرامش است; یعنى انسانها در طول زندگى خود تلاش مىکنند تا به آرامش خاطر و طمانینه نایل شوند . در این نقطه بین انسانها اشتراک نظر وجود دارد، ولى اختلاف نظر در تعیین و تشخیص چیزهایى است که به زندگى آرامش مىبخشد .
بسیارند کسانى که این گوهر نفیس را در گرو ثروت اندوزى و رفاه مادى مىدانند و آرامش گمشده خود را در آن مىجویند و به قول خودشان، پشتخود را مىبندند تا براى عمرى، خیال آسوده و آرامش خاطر داشته باشند; گروهى نیز آرامش را در کسب مقام و شهرت مىبینند و براى آن خود را به آب و آتش مىزنند; گروهى - به اشتباه - آرامش را در پناهبردن به دامن «اعتیاد» مىبینند تا دمى آرامش و تسکین یابند که این آرامش کاذب است .
ولى قرآن مجید تنها نسخه شفابخش اضطراب را یاد خدا مىداند و تنها پاسخ نداى فطرت را ذکر خدا مىبیند (7) ولى مقصود ذکر قلبى است نه ذکر زبانى; زیرا قرآن کریم آن ذکر زبانى را که با ذکر قلبى همراه نیست، ممدوح نمىشمارد بلکه مذموم مىداند درباره نماز مىفرماید: «... اقم الصلاة لذکرى» (8) «نماز را با یاد من اقامه کن» . و در سوره ماعون مىفرماید: «فویل للمصلین × الذین هم عن صلاتهم ساهون» (9) «واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلاند» . معلوم مىشود اگر کسى نماز بخواند، هرچند که ذکر خدا بر زبانش جارى است ولى غافل باشد و نداند چه مىگوید، کارش زار است .
بنابراین، مقصود اصلى، ذکر قلبى است نه ذکر زبانى . ذکر زبانى زمینه استبراى پیدایش ذکر قلبى و آرامش با ذکر قلبى مشکلات را حل مىکند (10) .
خداوند در سوره طه خطاب به حضرت موسى و هارون علیه السلام مىفرماید: «اذهب انت و اخوک بآیاتى و لا تنیا فى ذکرى» (11) «تو و برادرت با آیات و معجزات من حرکت کنید و در یاد کردن من سستى نکنید» . این ذکر، ذکر قلب است; زیرا انسانى که در برابر خطر مواجه مىشود و به مقاومت در برابر آن خطر، ماموریت پیدا مىکند، با ذکر زبانى نمىتواند مشکلى را حل کند; طمانینه است که مشکلات را حل مىکند و طمانینه، با ذکر قلب است نه با ذکر زبان . البته ذکر زبان خوب است و زمینه را براى ذکر قلب فراهم مىکند (12) .
در خصوص این بحث که یاد خدا و ذکر قلبى آرامبخش دلهاست، امام صادق علیه السلام مىفرماید: «ان القلب لیتجلجل فى الجوف یطلب الحق فاذا اصابه اطمان و قر» (13) . «دل آدمى از درون مضطرب مىشود و در حقیقتخواهان حق است پس آنگاه که بهحق رسید، آرام و قرار مىگیرد» .
4 . خشیت و ترس از خدا
از جمله آثار یاد خدا براى مؤمنان، خداترسى و خشیت مىباشد . قرآن در این زمینه مىفرماید: «انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله و جلت قلوبهم ...» (14) «تنها مؤمنان هستند که هرگاه یادخدا به میان آید، دلهایشان ترسان شود» . که این ترس از درک عظمت و علم ایشان سرچشمه مىگیرد; لذا خداوند در قرآن تنها عالمان را متصف به خشیت مىداند و در سایه خشیت از خداوند است که انسان از ارتکاب معاصى اجتناب مىورزد .
5 . بصیرتیافتن و شناختشیطان
یکى از عوامل اصلى سقوط انسان و سیهروزى او، افتادن به دامهاى ناپیداى شیطان است و ذکر حق به انسان بصیرتى مىدهد که وسوسههاى پنهان و دامهاى ناپیداى شیطان را به سهولتبشناسد و در دام او نیفتد:
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون» (15) . «اهل تقوا آن هنگام که دچار وسوسه گروهى از شیاطین شوند به یاد خدا مىافتند و در آن وقت است که بینا مىگردند» .
6 . بخشش گناهان
از آثار و ثمرات اخروى یاد خداوند، مغفرت الهى مىباشد که شامل حال یادکنندگان خدا مىگردد و اضافه بر آن، خداوند وعده اجر و پاداش بزرگ نیز به ایشان داده است . قرآن مجید در اینباره مىفرماید: «... و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما» (16) . «مردان و زنانى که بسیار یاد خدا کنند، خداى متعال براى آنان آمرزش و پاداش بزرگ آماده نموده است» .
انسان مؤمن بر اثر لغزشهایى که در مدت عمر داشته است، در اندوه و نگرانى بهسر مىبرد و دائم به دنبال انجام کارهایى است که باعث آمرزش گناهان وى گردد، از طرفى خداى غفار، باب توبه و آمرزش خود را بر روى بندگان خود گشوده و فرموده است: «قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا ...» (17) . «بگو اى بندگان من که با ارتکاب گناهان بر خود زیادهروى نمودید از رحمتخداوند نومید نباشید; زیرا خداوند متعال جمیع گناهان را مىآمرزد» .
از طرف دیگر; خداوند کارها و راههاى متعددى را براى آمرزش بندگان قرار داده است و هرکس با وسیلهاى مىتواند براى خود آمرزش طلب کند و از آن جمله است ذکر بسیار خداى متعال .
7 . حکمت و علم
یکى دیگر از ثمرات ذکر، پختگى عقل و کمال و حکمت است . ذکر باعث فروزان شدن قوه ادراک انسان و جوشش فکر و اندیشه مىشود . جان فرد شایستگى این را پیدا مىکند که منعکسکننده حقایق غیبى در خود گردد و خداوند به اندیشه و عقل این افراد مدد رساند . این حقیقت را امیرالمؤمنین علیه السلام صریحا بیان نموده و بزرگانى هم آن را تجربه کردهاند . شیخالرئیس ابن سینا و صدرالمتالهین تصریح دارند که گاه در یک مساله علمى و فلسفى به بنبست رسیده و قادر به حل آن نبودهاند و به ذکر و نماز پرداختهاند و مطلب برایشان آشکار شده است .
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «... و ما برح لله - عزت آلاؤه - فى البرهة بعد البرهة و فى ازمان الفترات عباد ناجاهم فى فکرهم و کلمهم فى ذات عقولهم فاستصبحوا بنور یقظة فى الابصار و الاسماع و الافئدة ...» (18) . «و همواره براى خداى تعالى - که نعمتهایش بزرگ است - در هر برههاى بعد از برهه دیگر و در دورانهاى نبودن پیامبران و سستى دین، بندگانى بودهاند که خداوند در اندیشههایشان با آنان راز گفته و در عقلهایشان با آنان سخن مىگفته است . اینان چراغ هدایت را به روشنایى بیدارى در دیدهها و گوشها و دلها افروختند ...» .
پىنوشت:
1) طلاق، 10 و 11 .
2) حجر، 9 .
3) بقره، 152 .
4) نهجالبلاغه، نامه 31 .
5) همان، خ222/2 .
6) رعد، 28 .
7) فضایل و آثار ذکر، علیرضا مسعودى، ص105 تا 107 .
8) طه، 14 .
9) ماعون، 4 و 5 .
10) مجله پاسدار اسلام، شماره136، ص17 .
11) طه، 42 .
12) همان، ص17 .
13) اصول کافى، ج2، ص421 .
14) انفال، 2 .
15) اعراف، 201 .
16) احزاب، 35 .
17) زمر، 53 .
18) نهجالبلاغه: خطبه 222/3 و 4 .