هدایتها و ارزشها:مقدمهای بر تفسیر قرآن
آرشیو
چکیده
متن
برای آگاهی و آمادگی ذهنی خوانندگان قرآن مخصوصا نسل جوان که سازندگان و نگهبانان مجد و عظمت اسلامند به اختصار مطالبی ارائه می گردد:
تفسیر
تفسیر به معنی بیان کردن، فهماندن و پرده برداشتن است که درجه ای بالاتر و گستردهتر از ترجمه میباشد. البته اگر مراد از ترجمه قرآن، تنها انتقال معانی الفاظ آن به زبانهای دیگر ـ به طور تحت اللفظی ـ باشد، گذشته از آنکه برای انتقال مفاهیم آن کافی نیست، چه بسا گمراه کننده نیز باشد، به طور مثال آیه:«فان الله یضل من یشاء» 1 به نحو تحت الفظی چنین ترجمه میشود:«پس به درستی که خداوند گمراه می کند هر که را بخواهد» که انسان بی اطلاع از تفسیر گمان خواهد برد این خداوند است که بی هیچ دلیلی هر که را بخواهد گمراه کند. این عدم فهم صحیح تنها مربوط به اسلوب بیان قرآن نیست بلکه الزاماً در همه زبانها بسیاری از کتابها به مجرد خواندن قابل فهم نیستند، بلکه محتاج بیان و تفسیری از جانب معلم و آموزگارند، بطور نمونه وقتی دانشجویی برای اولین بار در گلستان سعدی می خواند:«هندویی نفت اندازی همی آموخت یکی گفتش ترا که خانه نه این است باز نه این است» ـ که از شاهکارهای بلاغت سعدی است ـ چه بسا متوجه معنا و نکته مهم تعلیمی نهفته در آن نشود که منظور آنست: همانا شغل هر کسی باید متناسب با وضع زندگی او باشد.
به هرحال معنی جامع تفسیر، پرده برداشتن از چهره قرآن است به طوری که هیچ چیز از آن نهفته نماند، اگر چه دروازه ورود به تدبر و اندیشه در قرآن همین فهم آغازین، ابتدایی و بیپرده آن است، اما در بسیاری جایها متن قرآن محتاج به تفسیر بوده و ترجمه به تنهایی کفایت نمیکند. حال با مثالی از قرآن این مطلب روشنتر میشود: در آیه«الرحمن علی العرش استوی»2 عرب زبان کم اطلاع از تفسیر یا خواننده ترجمه آن چه بسا گمان کند که خداوند رحمن بر روی عرش استقرار جسمانی یافت و برای او شبهه پیدا میشود که حرف«علی» افاده تمکن و نوعی نشستن میکند و حال آنکه خداوند منزه از زمان و مکان، محل، جهت و امثال آن است و در این شبهه باقی خواهد ماند بالاخص زمانی که با عقاید فرقه منحرف مجسمه مواجه شود، ولی چون به تفسیر مراجعه کند پیخواهد برد که منشا این شبهه لغت است. لغت استوی هم به معنی استقرار جسمانی و هم به معنی استعلاء، که برتری معنوی است، چنانچه در شعر عرب آمده:
قد استوی البشر علی العراق بـغـیـر حـرب و دم مـهـراق
یعنی جناب بشر بر عراق مسلط و چیره شد بیآنکه جنگی واقع شود و یا خونی ریخته گردد. پس استوی در آیه مذکور به معنی استعلاء، برتری و تسلط معنوی است.
پیغمبر(ص) فرمود:«ان القرآن ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه» یعنی:«قرآن معنانی گوناگونی دارد آن را بر بهترین صورت معنایی آن حمل کنید.»
قابل فهم بودن قرآن
چه بسا برخی گویندبعض آیات قرآن برای همه قابل فهم نیست و حال آنکه این سخن گزاف،هم خلاف عقل است و هم خلاف نص قرآن.قرآن در چند مورد تصریح میکند که فهم او آسان است از جمله چهار بار در سوره قمر میفرماید:«لقد یسرناالقرآن للذکر فهل من مدکر؛هر آینه به تحقیق قرآن را برای فهم و یادآوری آسان ساختیم آیا یادآورندهای هست»3 و در چندمورد به توبیخ آنان می پردازد که قرآن را نمیفهمند یا خود را به نفهمی میزنند: از آن جمله«افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها ؛چرا در قرآن تدبر و اندیشه نمیکنند یا بر دلهای ایشان قفل زده شده»4 و معلوم است که فهم مقدمه تدبر است و اگر فهم دشوار باشد هر گز تدبری به عمل نمیآید. البته قرآن مشکلاتی دارد که فهم آنها محتاج به بیان اهل فن است و مراد ما از اهل فن: پیغمبر اکرم(ص) و اوصیای او وعالمان تفسیر میباشند. بنابراین با رجوع به بیانات ایشان همه قرآن قابل فهم میشود.
پیغمبر(ص) مامور بود که قرآن را برای مردم بیان کند. خداوند میفرمایند:«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون.4 آیه مبارکه مطلب را کاملا روشن می سازد:1ـ انتخاب ذکر از بین نامهای قرآن برای تناسب با تفکر است. 2ـ معلوم است که قرآن چون برای ایشان است باید با بیان تفسیری پیغمبر آن را بفهمند. 3ـ امید هست که درباره آن تفکر کنند و این دلیلی است بر وحدت موضوعی قرآن که مؤید افلا یتدبرون میباشد زیرا تدبر نتیجه تفکر است.
جمع قرآن
قرآن کاتبانی داشت که وقت نزول آن یا حاضر بودند و یا برای کتابت آن فراخوانده میشدند تا در حضور پیغمبر اکرم(ص) و با القاء شفاهی ایشان که به ترتیل ـ یعنی شمرده و بدون شتاب ـ خوانده میشد آن را بنویسند. به ندرت قرآن را بر روی کاغذ و غالباً به واسطه کمبود آن بر روی تخته پارهها، استخوانهای پهن، پوستها و لوحهای سنگی مینوشتند. تنظیم سورهها و نظم آیات به دستور پیغمبر اکرم(ص) بود. نامهای سورهها را پیغمبر خود معین می کرد. صندوق یا محفظهای برای نگهداری آنان نبود بلکه این مجموعه زیر متکای پیغمبر(ص) که ـ کیسهای پر از کاه بود نگهداری میشد. نظم آیات قرآن از حیث تقدم و تاخر در اساس بر اوقات نزول وحی منطبق نبود و ـ بعد از پیامبر(ص) ـ کسی جز علی(ع) تقدیم و تأخیر آیات منطبق بر زمان نزول وحی را نمیدانست. غیر از کاتبان وحی، گروههای بسیاری از صحابه نیز بخشهایی از قرآن را در حافظه داشتند. از این حافظان و قاریان هفتاد تن در بئر معونه شهید شده بودند، پس بیم آن می رفت که اگر قرآن چون کتابی محفوظ در میان دو جلد فراهم نشود ضایعاتی به بار آید. پس از وفات پیغمبراکرم(ص) خلیفه اول ـ ابوبکر ـ به فکر انجام این کار افتاد، لذا محور کار را زید بن ثابت قرار داد اما او در آغاز از دست زدن به این کار مهم امتناع کرد به این گمان که جمع ساختن قرآن بدعت است.
وقتی فتوحات اسلام گسترش یافت حذیفه بن یمان ـ صحابی پیغمبر در ارمنستان ـ متوجه شد که اختلافت قرائات تا به جایی رسیده که دیگر خطرناک است، پس با شتاب خود را به مدینه رساند و به عثمان ـ خلیفه سوم ـ هشدار داد تا در اسرع وقت این ضایعه را مهار کند و از این همه اختلاف در قرائت جلوگیری به عمل آورد. عثمان قبول کرد و چند تن از صحابه را با زیدبن ثابت برای این کار مأمور ساخت. مصحف موجود در نزد حفصه و دیگر نسخههای شخصی را نیز فراهم آوردند. بعضی هم مانند ابن مسعود از دادن نسخه خود ابا نمودند. در مجموع با مطابقت مصحف موجود و شهادت شهود و اطلاعات به دست آمده«قرآن امام» یا «مصحف عثمانی» را جمع و نامگذاری کرده و پنج نسخه از آن استنتاخ نموده و ـ چون در آن نسخهها بعضی اختلاف قرائات بصورت نسخه بدل ثبت شده و فاقد اعراب و به روایتی نقطه بودند ـ برای جبران با هر نسخه از آن قرآن یک نفر قاری آشنا به اعراب و نقطه به شهرهای بزرگ اسلامی یعنی شام،کوفه، مصر، یمن، مکه و مدینه فرستاده و باقی نسخههای متفرق را آتش زدند تا منشأ اختلاف نشوند.
در حال حاضر میلیاردها قرآن در سایر اقطار اسلامی همه ـ بجز اندکی ـ با قرآئت واحد در دسترس مسلمانان میباشد و این هم از اعجاز پیغمبر(ص) است که وعده داده بود که همه زبانها قرآئت واحد را یاد خواهند گرفت.
1. سوره فاطر/8.
2 سوره طه/5.
3. سوره قمر/23.
4. سوره محمد/24.
5. سوره نحل/44.
6. سوره حجر/9.
7. خبر واحد است که در برابر خبر متواتر از اعتبار چندانی برخوردار نیست.
8. نادر،کمیاب.
تفسیر
تفسیر به معنی بیان کردن، فهماندن و پرده برداشتن است که درجه ای بالاتر و گستردهتر از ترجمه میباشد. البته اگر مراد از ترجمه قرآن، تنها انتقال معانی الفاظ آن به زبانهای دیگر ـ به طور تحت اللفظی ـ باشد، گذشته از آنکه برای انتقال مفاهیم آن کافی نیست، چه بسا گمراه کننده نیز باشد، به طور مثال آیه:«فان الله یضل من یشاء» 1 به نحو تحت الفظی چنین ترجمه میشود:«پس به درستی که خداوند گمراه می کند هر که را بخواهد» که انسان بی اطلاع از تفسیر گمان خواهد برد این خداوند است که بی هیچ دلیلی هر که را بخواهد گمراه کند. این عدم فهم صحیح تنها مربوط به اسلوب بیان قرآن نیست بلکه الزاماً در همه زبانها بسیاری از کتابها به مجرد خواندن قابل فهم نیستند، بلکه محتاج بیان و تفسیری از جانب معلم و آموزگارند، بطور نمونه وقتی دانشجویی برای اولین بار در گلستان سعدی می خواند:«هندویی نفت اندازی همی آموخت یکی گفتش ترا که خانه نه این است باز نه این است» ـ که از شاهکارهای بلاغت سعدی است ـ چه بسا متوجه معنا و نکته مهم تعلیمی نهفته در آن نشود که منظور آنست: همانا شغل هر کسی باید متناسب با وضع زندگی او باشد.
به هرحال معنی جامع تفسیر، پرده برداشتن از چهره قرآن است به طوری که هیچ چیز از آن نهفته نماند، اگر چه دروازه ورود به تدبر و اندیشه در قرآن همین فهم آغازین، ابتدایی و بیپرده آن است، اما در بسیاری جایها متن قرآن محتاج به تفسیر بوده و ترجمه به تنهایی کفایت نمیکند. حال با مثالی از قرآن این مطلب روشنتر میشود: در آیه«الرحمن علی العرش استوی»2 عرب زبان کم اطلاع از تفسیر یا خواننده ترجمه آن چه بسا گمان کند که خداوند رحمن بر روی عرش استقرار جسمانی یافت و برای او شبهه پیدا میشود که حرف«علی» افاده تمکن و نوعی نشستن میکند و حال آنکه خداوند منزه از زمان و مکان، محل، جهت و امثال آن است و در این شبهه باقی خواهد ماند بالاخص زمانی که با عقاید فرقه منحرف مجسمه مواجه شود، ولی چون به تفسیر مراجعه کند پیخواهد برد که منشا این شبهه لغت است. لغت استوی هم به معنی استقرار جسمانی و هم به معنی استعلاء، که برتری معنوی است، چنانچه در شعر عرب آمده:
قد استوی البشر علی العراق بـغـیـر حـرب و دم مـهـراق
یعنی جناب بشر بر عراق مسلط و چیره شد بیآنکه جنگی واقع شود و یا خونی ریخته گردد. پس استوی در آیه مذکور به معنی استعلاء، برتری و تسلط معنوی است.
پیغمبر(ص) فرمود:«ان القرآن ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه» یعنی:«قرآن معنانی گوناگونی دارد آن را بر بهترین صورت معنایی آن حمل کنید.»
قابل فهم بودن قرآن
چه بسا برخی گویندبعض آیات قرآن برای همه قابل فهم نیست و حال آنکه این سخن گزاف،هم خلاف عقل است و هم خلاف نص قرآن.قرآن در چند مورد تصریح میکند که فهم او آسان است از جمله چهار بار در سوره قمر میفرماید:«لقد یسرناالقرآن للذکر فهل من مدکر؛هر آینه به تحقیق قرآن را برای فهم و یادآوری آسان ساختیم آیا یادآورندهای هست»3 و در چندمورد به توبیخ آنان می پردازد که قرآن را نمیفهمند یا خود را به نفهمی میزنند: از آن جمله«افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها ؛چرا در قرآن تدبر و اندیشه نمیکنند یا بر دلهای ایشان قفل زده شده»4 و معلوم است که فهم مقدمه تدبر است و اگر فهم دشوار باشد هر گز تدبری به عمل نمیآید. البته قرآن مشکلاتی دارد که فهم آنها محتاج به بیان اهل فن است و مراد ما از اهل فن: پیغمبر اکرم(ص) و اوصیای او وعالمان تفسیر میباشند. بنابراین با رجوع به بیانات ایشان همه قرآن قابل فهم میشود.
پیغمبر(ص) مامور بود که قرآن را برای مردم بیان کند. خداوند میفرمایند:«و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون.4 آیه مبارکه مطلب را کاملا روشن می سازد:1ـ انتخاب ذکر از بین نامهای قرآن برای تناسب با تفکر است. 2ـ معلوم است که قرآن چون برای ایشان است باید با بیان تفسیری پیغمبر آن را بفهمند. 3ـ امید هست که درباره آن تفکر کنند و این دلیلی است بر وحدت موضوعی قرآن که مؤید افلا یتدبرون میباشد زیرا تدبر نتیجه تفکر است.
جمع قرآن
قرآن کاتبانی داشت که وقت نزول آن یا حاضر بودند و یا برای کتابت آن فراخوانده میشدند تا در حضور پیغمبر اکرم(ص) و با القاء شفاهی ایشان که به ترتیل ـ یعنی شمرده و بدون شتاب ـ خوانده میشد آن را بنویسند. به ندرت قرآن را بر روی کاغذ و غالباً به واسطه کمبود آن بر روی تخته پارهها، استخوانهای پهن، پوستها و لوحهای سنگی مینوشتند. تنظیم سورهها و نظم آیات به دستور پیغمبر اکرم(ص) بود. نامهای سورهها را پیغمبر خود معین می کرد. صندوق یا محفظهای برای نگهداری آنان نبود بلکه این مجموعه زیر متکای پیغمبر(ص) که ـ کیسهای پر از کاه بود نگهداری میشد. نظم آیات قرآن از حیث تقدم و تاخر در اساس بر اوقات نزول وحی منطبق نبود و ـ بعد از پیامبر(ص) ـ کسی جز علی(ع) تقدیم و تأخیر آیات منطبق بر زمان نزول وحی را نمیدانست. غیر از کاتبان وحی، گروههای بسیاری از صحابه نیز بخشهایی از قرآن را در حافظه داشتند. از این حافظان و قاریان هفتاد تن در بئر معونه شهید شده بودند، پس بیم آن می رفت که اگر قرآن چون کتابی محفوظ در میان دو جلد فراهم نشود ضایعاتی به بار آید. پس از وفات پیغمبراکرم(ص) خلیفه اول ـ ابوبکر ـ به فکر انجام این کار افتاد، لذا محور کار را زید بن ثابت قرار داد اما او در آغاز از دست زدن به این کار مهم امتناع کرد به این گمان که جمع ساختن قرآن بدعت است.
وقتی فتوحات اسلام گسترش یافت حذیفه بن یمان ـ صحابی پیغمبر در ارمنستان ـ متوجه شد که اختلافت قرائات تا به جایی رسیده که دیگر خطرناک است، پس با شتاب خود را به مدینه رساند و به عثمان ـ خلیفه سوم ـ هشدار داد تا در اسرع وقت این ضایعه را مهار کند و از این همه اختلاف در قرائت جلوگیری به عمل آورد. عثمان قبول کرد و چند تن از صحابه را با زیدبن ثابت برای این کار مأمور ساخت. مصحف موجود در نزد حفصه و دیگر نسخههای شخصی را نیز فراهم آوردند. بعضی هم مانند ابن مسعود از دادن نسخه خود ابا نمودند. در مجموع با مطابقت مصحف موجود و شهادت شهود و اطلاعات به دست آمده«قرآن امام» یا «مصحف عثمانی» را جمع و نامگذاری کرده و پنج نسخه از آن استنتاخ نموده و ـ چون در آن نسخهها بعضی اختلاف قرائات بصورت نسخه بدل ثبت شده و فاقد اعراب و به روایتی نقطه بودند ـ برای جبران با هر نسخه از آن قرآن یک نفر قاری آشنا به اعراب و نقطه به شهرهای بزرگ اسلامی یعنی شام،کوفه، مصر، یمن، مکه و مدینه فرستاده و باقی نسخههای متفرق را آتش زدند تا منشأ اختلاف نشوند.
در حال حاضر میلیاردها قرآن در سایر اقطار اسلامی همه ـ بجز اندکی ـ با قرآئت واحد در دسترس مسلمانان میباشد و این هم از اعجاز پیغمبر(ص) است که وعده داده بود که همه زبانها قرآئت واحد را یاد خواهند گرفت.
1. سوره فاطر/8.
2 سوره طه/5.
3. سوره قمر/23.
4. سوره محمد/24.
5. سوره نحل/44.
6. سوره حجر/9.
7. خبر واحد است که در برابر خبر متواتر از اعتبار چندانی برخوردار نیست.
8. نادر،کمیاب.