استعاره ها به عنوان یکی از پرکاربرد ترین گونه های زبانی و به واسطه معنای انتزاعی شان، حوزه پژوهشی مناسبی برای بررسی عملکرد بیمارانی که از نقصان قابلیت شناختی رنج می برند تلقی می گردد. هدف از کنکاش حاضر، با هدف بررسی فرایند درک استعاره های نو و مرده در بیماران آلزایمر فارسی زبان و بررسی نقش نظام شناختی اجرایی در فرایند مزبور انجام یافته است. روش پژوهش حاضر از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش متشکل از 5 بیمار آلزایمر فارسی زبان و ده نفر سالمند سالم در گستره سنی و تحصیلات مشابه با این بیماران به عنوان گروه گواه بود. جهت سنجش قابلیت شناختی اجرایی بیماران از آزمون های استروپ رنگ و ترسیم ساعت و برای بررسی توانایی آن ها در درک استعاره از آزمون های گزینش اجباری و توضیح شفاهی استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بیماران آلزایمر در آزمون درک استعاره ها و به ویژه استعاره های نو عملکرد ضعیفی از خود بروز دادند. عملکرد این بیماران در درک استعاره، با عملکرد آن ها در آزمون های استروپ رنگ و ترسیم ساعت مرتبط بود هر چند این همبستگی در مورد استعاره های نو به شکل بارزتری مشاهده شد. ارتباط بین فرایند درک استعاره و قابلیت دیداری ادراکی بیماران از یکسو نشان داد که نقصان نظام شناختی اجرایی در عملکرد ضعیف بیماران در درک استعاره نقش دارد و از سویی دیگر نشان دهنده نقش برجسته قشر پیش پیشانی مغز در درک استعاره می باشد.