ابتکار کمربند و راه چین به عنوان بزرگ ترین و جسورانه ترین طرح در سیاست خارجی این کشور همچون گامی بلند به سوی ابراز وجود و کنارگذاشتن سیاست خارجی محتاطانه برجای مانده از دوران دنگ شیائوپینگ تلقی می شود که پیامدهای آن می تواند در گستره جهانی احساس شود. با این حال، در بعد منطقه ای به نظر می رسد که آسیای مرکزی از مناطقی است که به دلیل موقعیت جغرافیایی خود و همسایگی با مناطق غربی چین که مورد توجه و سرمایه گذاری فزاینده دولت چین قرار گرفته اند از این سیاست بیشترین اثر را می پذیرد. با توجه به اینکه ماهیت اصلی راهبرد چین، توسعه راه های ارتباطی و انتقالی است که فرصتی تاریخی برای مشارکت فعال در آن با هدف گسترش تبادل اندیشه و فرهنگ در کنار انتقال کالا فراهم می شود، این پرسش مطرح می شود که بهترین و کارآمدترین رویکرد سیاست منطقه ای ایران در آسیای مرکزی با توجه به ابتکار کمربند و راه و پیامدهای منطقه ای آن چه خواهد بود؟ در پاسخ به این پرسش با اتکا بر نظریه سازه انگاری و به ویژه تأثیر این نظریه در حوزه منطقه گرایی نوین، رویکرد مبتنی بر ایران فرهنگی به عنوان بهترین سیاست معرفی می شود که در مقایسه با رویکردهای رقیب از مزیت نسبی مناسبی برای کشور برخوردار است. در این نوشتار، میان سه رویکرد ژئوپلیتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچر در سیاست منطقه ای ایران در آسیای مرکزی بررسی مقایسه ای کوتاهی انجام می دهیم. همچنین موانع رویکرد ژئوکالچر ایران را بررسی می کنیم.