آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

2- آیه لیلة‏المبیت
«و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله و الله رؤوف بالعباد» (بقره: 207) .
«برخى از مردم جان خود را براى تحصیل رضاى خداوند مى‏فروشند خداوند به بندگان خود رؤوف و مهربان است‏» .
جانبازى و فداکارى از نشانه‏هاى افراد با ایمان است، اعمال و رفتار هر فردى زائیده طرز تفکر و عقیده اوست و اگر انسان در راه عقیده خود از جان و مال بگذرد - این کار - حاکى از آن است که ایمان وى به هدف، در درجه بسیار بالا است.
قرآن مجید این حقیقت را در آیه‏اى منعکس کرده و مى‏فرماید:
«انما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا باموالهم و انفسهم فى سبیل الله اولئک هم الصادقون‏» (حجرات: 15) .
«افراد با ایمان کسانى هستند که خدا و پیامبر او را باور نموده و در آن تردید نمى‏کنند و با مال و جان خود در راه خدا جهاد مى‏کنند آنان به راستى افراد با ایمان هستند» .
پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در سال دهم بعثت‏حامى و مدافع خویش یعنى حضرت ابوطالب را از دست داده هنوز داغ عمو را بر دل داشت، حامى دیگر یعنى همسر گرامى خود را نیز از دست داد. از این جهت مشرکان قریش تصمیم گرفتند به هر قیمتى شده، نداى توحید را در محیط شرک خاموش سازند و او را زندانى یا تبعید و یا به قتل برسانند.
خدا رسول گرامى را از نقشه قریش آگاه ساخت و وحى الهى به نحو زیر نازل شد:
«و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین‏» (انفال: 30) .
«به یاد آور هنگامى که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانى کنند و یا بکشند و یا تبعید نمایند، آنان مکر مى‏ورزند خدا نیز مکر آنان را خنثى مى‏سازد خداوند از همه چاره‏جوتر است‏» .
در میان این پیشنهادهاى سه‏گانه، نقشه قتل پیامبر تصویب گشت و قرار شد از هر قبیله‏اى فردى انتخاب گردد و در نیمه شب وارد خانه پیامبر شوند و او را قطعه‏قطعه کنند و خون او در میان قبائل عرب پخش گردد تا خاندان هاشم را یاراى نبرد با قبائل که در ریختن خون وى شرکت کرده‏اند، نباشد.
فرشته وحى، پیامبر را از نقشه قریش آگاه کرد او از شیوه غافل‏گیرى بهره گرفت و خانه را ترک نمود. ولى براى این که اطمینان افراد مسلح را نسبت‏به ماندن خود در خانه جلب کند، لازم دید که کسى در بستر پیامبر بخوابد و این شخص فداکار جز على‏علیه السلام نبود واز این نظر پیامبر رو به على‏علیه السلام کرد و فرمود: مشرکان قریش امشب نقشه قتل مرا کشیده‏اند و تصمیم گرفته‏اند که به‏طور دسته‏جمعى به خانه من بریزند و مرا در میان بسترم بکشند، از این جهت از طرف خدا مامورم که مکه را به سوى نقطه‏اى ترک کنم، هم‏اکنون لازم است امشب در فراش من بخوابى و آن «برد» سبز را به خود بپیچى تا آنان تصور کنند که من هنوز در بسترم آرمیده‏ام و مرا تعقیب نکنند.
در چنین شرائط وحى الهى درباره ستایش ایمان على‏علیه السلام بر قلب پیامبر فرود آمد، و ایمان و وفاى على را ستود و فرمود:
«و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضاة الله و الله رؤوف بالعباد» .
على علیه السلام از آغاز شب در بستر پیامبر آرمید و چهل نفر تروریست اطراف خانه را محاصره کرده و از شکاف در به داخل خانه مى‏نگریستند و وضع خانه را عادى مى‏دیدند و گمان مى‏کردند که پیامبرصلى الله علیه وآله در بستر خود آرمیده است. همه آنان سراپا یک تن، حس و مراقبت‏بودند دلها بیدار و چشمها تیز و سینه‏ها پر از کینه بود. و آنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش مورى از نظر آنان مخفى نبود.
یورش به خانه وحى
ماموران قریش که دست‏هاى آنان روى قبضه شمشیر بود، منتظر فرمانى بودند که به خانه وحى یورش ببرند. از شکاف در به خوابگاه پیامبر مى‏نگریسته‏اند و تصور مى‏کردند وى در بستر خود آرمیده و روانداز سبز رنگى را به روى خود افکنده است، ولى نمى‏دانستند او على علیه السلام است که با قلبى مطمئن و آرام در خوابگاه پیامبر آرمیده است.
فرمان یورش صادر شد ماموران با شمشیرهاى برهنه به‏طور دسته‏جمعى به خانه پیامبر هجوم آوردند، و ناگهان دیدند که تیر آنان به سنگ خورده و پیامبر مکه را ترک گفته است. و على‏علیه السلام در خوابگاه او خوابیده است. و آیه یاد شده در آغاز در این سبب فرود آمد.
3- آیه مودت و دوستى اهل بیت علیهم السلام
«ذلک الذى یبشر الله عباده الذین آمنوا و عملوا الصالحات قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا ان الله غفور شکور» (شورى: 23) .
«این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و عمل صالح را انجام داده‏اند، به آن نوید مى‏دهد بگو: من هیچ پاداشى از شما درباره رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست داشتن نزدیکانم و هرکس کار نیکى انجام دهد، بر نیکیش مى‏افزایم چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است‏» .
مفسران عالیقدر و محدثان اسلامى و همچنین شعرا و ادباء همگى اتفاق نظر دارند که این آیه درباره اهل بیت پیامبر صلى الله علیه وآله نازل شده است و امام شافعى (150- 204) ایمان خود را به مضمون این آیه در قالب شعر ریخته و مى‏گوید:
یا اهل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فى القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم
من لم یصل علیکم لا صلاة له (1)
«اى خاندان رسالت، دوستى شما از واجباتى است که خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است، در عظمت مقام شما این بس که هرکس در نماز بر شما درود نفرستد، نماز او صحیح نیست‏» .
پیش از امام شافعى شاعر عصر امام صادق علیه السلام سفیان بن مصعب عبدى کوفى در قصیده خود چنین مى‏گوید:
فولائکم فرض من الر
حمان فى القران انزله (2)
ابن حجر در صواعق مى‏گوید: شیخ شمس الدین ابن العربى مضمون آیه را در قالب شعر ریخته و چنین مى‏گوید:
رایت ولائى آل طه فریضة
على رغم اهل البعد یورثنى القربى (3)
فما طلب المبعوث اجرا على الهدى
بتبلیغه الا المودة فى القربى (4)
«من دوستى اولاد طه را واجب مى‏دانم برخلاف گمان گروهى که از آنان دورى مى‏جویند دوستى آنان مایه نزدیکى به خدا است‏» .
پیامبر برانگیخته خدا براى کار خود اجر و پاداش نخواست جز مودت در قربى.
و همچنین شعراى دیگر در قصاید خود مضمون آیه را در قالب شعر ریخته و از این طریق ولاى خود را به اهل بیت‏علیهم السلام روشن ساخته‏اند.
ابن صباغ در کتاب فصول مهمه دو شعر یاد شده در زیر را نقل مى‏کند و در این دو شعر جایگاه آیات نازله درباره اهل بیت‏علیهم السلام وارد شده است:
هم العروة الوثقى لمعتصم بها
مناقبهم جاءت بوحى و انزال
مناقب فى شورى و سورة هل اتى
و فى سورة الاحزاب یعرفها التالى (5)
آنان دستگیره‏هاى محکم و استوارى هستند براى کسى که به آن چنگ بزند و فضائل آنان از طریق وحى و قرآن به ثبوت رسیده است.
فضائل آنان در سوره‏هاى سه‏گانه است:
الف) شورى: مقصود همین آیه مورد بحث است.
ب) هل اتى: آیاتى که مربوط به روزه گرفتن خاندان على و دادن افطار خود به فقیر که از آیه «یوفون بالنذر» شروع مى‏شود و در آیه 17 به پایان مى‏رسد.
ج) سوره احزاب: آیه «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت‏» مى‏باشد.
ما به همین مقدار از اشعار بسنده مى‏کنیم و به تفسیر آیه مى‏پردازیم:
«قربى‏» بر وزن «زلفى‏» و «بشرى‏» به معنى قرابت و نزدیکى است. اهل قربى یعنى اهل قرابت است (6) .
بنابراین مقصود از اهل قربى کسانى که با پیامبر پیوند خویشاوندى دارند، نه خویشاوند هرکسى نسبت‏به خود، به گواه فعل متقدم یعنى «لا اسالکم‏» . این فعل گواه بر این است که مقصود از «خویشاوندان‏» ، اقوام خود سؤال کننده است و در آیات دیگرى که این کلمه وارد شده است، مقصود از آن پیوند خویشاوندى است.
ممکن است گفته شود سوره‏اى که در این آیه وارد شده است، از سوره‏هاى مکى است در آن روز هنوز على‏علیه السلام با پیامبر گرامى اسلام‏صلى الله علیه وآله وصلت نکرده و فرزندى نداشت، ولى باید توجه نمود که سوره «شورى‏» هرچند در مکه نازل شده، اما این آیه به تصریح مفسران در مدینه نازل شده است.
برهان‏الدین بقاعى در کتاب «نظم‏الدرر و تناسق الآیات و السور» مى‏نویسد:
سوره شورى مکى است، مگر آیات شماره 23 و 24 و 25 و 27 (7) .
البته مفسران دیگر نیز مانند نیشابورى در تفسیر خود مى‏گویند: سوره شورى مکى است ولى این آیه در مدینه نازل شده است (8) .
راه دور نرویم قرآن‏هایى که زیر نظر محققان دانشگاه «الازهر» چاپ شده است، بالاى سوره مى‏نویسند:
«سوره شورى مکیة‏الآیات الا 23، 42، 25، 27 فمدنیة‏» .
و این اختصاص به سوره شورى ندارد بلکه قسمت اعظم سوره‏هاى مکى آمیخته با مدنى یا بالعکس مى‏باشند.
و اما مدرک نزول این آیه در حق خاندان رسالت کافى است که مدارک یادشده در زیر را مراجعه بفرمائید (9) .
پاسخ یک سؤال
ممکن است گفته شود شعار تمام پیامبران شعار «پاداش نخواهى‏» است چنان‏که مى‏فرماید:
«و ما اسالکم علیه من اجر ان اجرى الا على رب العالمین‏» (شعراء: 109) .
«من در برابر تبلیغ رسالت‏خویش هیچ نوع پاداش نمى‏خواهم و اجر من با خداست‏» .
اصولا یکى از نشانه‏هاى پیامبران این است که براى دعوت خود مزد و پاداش نمى‏طلبند و لذا فردى با ایمان از همین طریق به فرستاده‏هاى مسیح ایمان آورد، زیرا دید آنان در تبلیغ خود خواهان پاداش نیستند و لذا رو به مردم کرد و گفت:
«اتبعوا من لا یسالکم و هم مهتدون‏» (یس: 21) .
روى این اساس چگونه پیامبر پاداشى به نام دوستى خاندان خود مى‏خواهد درحالى که خود او نیز مانند دیگر پیامبران این شعار را سر مى‏داد و مى‏فرمود:
«قل لا اسالکم علیه اجرا ان هو الا ذکرى للعالمین‏» (انعام : 90) .
پاسخ اجر، پاداشى است که سود و نفع آن به درخواست کننده برگردد و پیامبر از روز نخست‏به این نوع پاداشها پشت پا زده و هرگز براى خود پاداش نطلبیده، و اصولا مردان الهى باید چنین باشند، یعنى صادقانه و بدون چشم‏داشت‏به هدایتگرى جامعه بپردازد.
درخواست دوستى خاندانش چیزى نیست که سود آن عائد پیامبر گردد، بلکه خودمردم از آن منتفع مى‏شوند، زیرا دوست داشتن گروهى که جانشین پیامبر و بازگو کنندگان احکام الهى و مربى جامعه اسلامى مى‏باشند، ما به آگاهى انسان از حقیقت دین و گرایش انسان به فضائل و مناقب است، و در حقیقت‏خود انسان از این دوستى منتفع مى‏گردد.
مضمون آیه شبیه گفتار پزشکى است که بیمارى را به‏طور رایگان معالجه کند و نسخه بلند و بالائى بنویسد و اظهار دارد که من از تو چیزى نمى‏خواهم جز این که به این نسخه عمل کنى.
این پزشک به ظاهر مزد و پاداش خواسته، ولى در باطن چیزى جز خیرخواهى طرف نخواسته است و لذا در آیه دیگر مى‏فرماید:
«قل ما سالتکم من اجر فهو لکم‏» (سبا: 47)
«پاداشى که خواستم به نفع خود شماست‏» .
در آیه سوم پاداش خود را راه‏جوئى افراد مؤمن به سوى خدا قرار داده است. چنان که مى‏فرماید:
«ما اسالکم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا» (فرقان: 57) .
«من از شما اجرى نمى‏خواهم مگر کسى را که به سوى پروردگار خود راهى اتخاذ کند یعنى به شریعت من عمل نماید» .
در هر حال هر سه آیه که پیرامون مزد رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله وارد شده، بر یک معنى منطبق مى‏باشند و آن عمل به متن شریعت است گاهى این مطلب به‏طور مستقیم درخواست‏شده و گاهى از طریق درخواست مودت اهل بیت‏علیهم السلام که سبب مى‏شود انسان ظاهرا و باطنا شبیه آنان گردد و در نتیجه به شریعت عمل کنند.
پاسخ به سؤال دیگر
ممکن است گفته شود که مقصود دوستى و مودت مسلمانان به یکدیگر است‏یعنى مسلمانان همدیگر را دوست‏بدارند و طبرسى نیز این احتمال را ذکر کرده است این که فرموده است:
«لا اسالکم فى تبلیغ الرسالة اجرا الا التودد و التحابب فیما یقرب الى الله تعالى‏» .
«من در تبلیغ رسالت از شما اجرى نمى‏خواهم جز این که به چیزى که انسان را به خدا نزدیک کند، دست محبت و مودت بهم بدهید» .
پاسخ: تفسیر مودت در آیه به دوستى یکدیگر صحیح نیست، زیرا دوست داشتن یکدیگر هرچند یک اصل اسلامى است، ولى به حکم این که استثناء، پس از جمله :
«قل لا اسالکم‏»
وارد شده است، باید که مقصود قرباى همان سؤال کننده باشد و اگر مقصود این بود که مسلمانان همدیگر را دوست‏بدارند، دیگر لزومى نداشت این تعبیر را به کار ببرد کافى بود که بفرماید:
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض‏» (توبه: 71) .
خلاصه; پیرامون آیه برخى از پیش‏داوران اشکالات غیر صحیحى را مطرح کرده‏اند که با دقت مختصرى پاسخ همه روشن مى‏گردد. ما در اینجا دامن سخن را درباره بحث امامت‏به پایان مى‏رسانیم، امید است‏خدا این خدمت ناچیز را از ما بپذیرد.
پى‏نوشت‏ها:
1) صواعق ابن حجر: ص 87.
2) الغدیر: ج‏1، ص 275.
3) صواعق ابن حجر: ص 101.
4) صواعق ابن حجر: ص 101.
5) فصول مهمه: ص 14.
6) کشاف: ج‏3، ص 181.
7) تاریخ قرآن: زنجانى، ص 58.
8) تفسیر نیشابورى، ج‏3، ص 312.
9) ذخائر عقبى: 25- کشاف: 3 / 81- تفسیر نیشابورى: ج‏3، ص 312- مطالب السؤول: 8- تفسیر فخر رازى: 7 /655- تفسیر ابوحیان: 7 / 516- تفسیر نسفى در حاشیه تفسیر خازن: 4 / 99- مجمع‏الزواید، تالیف هیثمى: 9 / 168- الفصول‏المهمة: 12- کفایه گنجى: 13، زرقانى در شرح مواهب: 7 / 3 و 921- صواعق : ص 101 و 135- نورالابصار: ص 102- اسعاف الراغبین: ص 105.

تبلیغات