موشک رادارزن عراق
آرشیو
چکیده
متن
هدف که به برد پرتاپ موشک ما رسید، من روی آن قفل کردم. ما تمام فاکتورهای شلیک موشک را داشتیم که ناگهان اپراتور کنترل هدف ما، آقای بهزاد گیلانی گفتند من در گوشیام علاوه بر داپلر هدف، صدای دیگری هم شنیدم.
ویژهنامه «پایداری» در شماره جدید خود پروندهای مفصل درباره عملیات رمضان منتشر کرده که یکی از مطالب آن اختصاص به روایتی از موشکل مهاجمی است که هدف خود را گم کرده بود.
در بخشی از این روایت آمده است: من در عملیات رمضان در سایت تبوک در 17کیلومتری آبادان بودم. ما آتشبارهای موشک هاوک را برای این عملیات زیاد جابهجا نکردیم، چون سایتهایی که برای عملیات بیتالمقدس آماده کرده بودیم، منطقه رمضان را هم پوشش میدادند. البته سایتهای فرعی و جایگزین پیشبینی کرده بودیم که اگر بچههای زمینی جلو رفتند ما هم جابهجا شویم.
عملیات رمضان در ماه رمضان بود و بچهها حال و هوای خاصی داشتند. پنج روز از شروع عملیات گذشته بود و من داشتم وارد اتاق عملیات میشدم که به دلم افتاد امروز اتفاقی میافتد. از خدا و امامزمان(عج) استعانت خواستم و وارد اتاق شدم. ساعت تقریبا 10صبح بود و من شیفت را بهعنوان افسر عملیات تحویل گرفتم. داشتم گزارش شیفت قبل را میخواندم که دیدم تلفنِ مرکز اعلام خبرمان که رادار بندر امام خمینی (ره)بود، زنگ زد. این رادار، رادار مادر بود که ما تحتکنترل عملیاتی و مراقبت آن رادار بودیم و رادار بندر امام(ره) با برد بلندی که داشت اهداف را شناسایی میکرد و سپس بنا به نوع و فاصله اهداف، یک یا چند واحد موشکی یا توپی را با آن درگیر میکرد.
تلفن را که برداشتم دیدم در آن سوی خط شهید ستاری است که سؤال کرد شما کی هستی؟ وقتی من خودم را معرفی کردم، بنا به سابقه آشناییای که در ستاد پدافند در اوایل جنگ داشتم من را شناخت. ایشان در آن موقع، مسؤول رادار بندر امام (ره) و کنترلکننده آتشبارهای هاوک بود.به من گفت حواستان جمع باشد که احتمالا هواپیماهای رادارزن عراق امروز با آتشبارهای هاوک ما درگیر میشوند و موقعیت شما جوری است که اگر این اتفاق بیفتد، اول با شما درگیر میشوند. من بچهها را توجیه کردم که با اجازه دستگاهها را روشن کنید که ما بیخود انتشار امواج نداشته باشیم.
آن روز هم شهید ستاری نگران بود که با این موشکها ما را هدف قرار دهند. من رادار سمتیابمان را روشن کرده بودم اما نگذاشتم رادار تعقیب هدف روشن باشد. یکیدو دقیقه از صحبت اول شهید ستاری با من نگذشته بود که دوباره شهید ستاری روی خط آمد. گفت ببینید، در برد 110کیلومتری و زاویه 310درجه چیزی داری؟ من به اسکوپ یا همان صفحه نشاندهنده رادار سمتیابمان نگاه کردم و دیدم انگار در 110تایی چیزی دیده میشود. دقت کردم دیدم هدفی با سرعت خیلی زیاد دارد نزدیک میشود. با توجه به ارتفاع و سرعت خیلی زیاد حدس زدم که این هواپیما میگ25 است.
این هواپیما، آمد تا 60-55 کیلومتری ما و شروع کرد به دور زدن. رادار بندر امام (ره) به ما گفت فعلا هیچکار تاکتیکیای روی این هواپیما انجام ندهید. بعد از چند دور که زد، این هواپیما با سرعت دور شد. ظاهرا آمده بود تا ببیند در منطقه انتشار امواجی هست یا نه.
یکی دو دقیقه بعد از این مسأله، دوباره رادار بندر امام (ره) به ما گفت که شما چیزی در منطقه دارید؟ من روی اسکوپ دقت کردم دیدم سمت 265درجه تا 270درجه، دو هدف در فاصله حدود 80کیلومتری ما هستند و مستقیم به سمت سایت ما حرکت میکنند. من بلافاصله تلفن را برداشتم و به بندر امام (ره) اطلاع دادم. شهید ستاری گفت خیلیخب، از الان تازه کار ما شروع میشود. حواست جمع باشد. در حدود 55کیلومتری هدف به ما اجازه دادند که رادار تعقیب هدفمان را روشن کنیم ولی گفتند خیلی مواظب باشید.
هدف که به برد پرتاپ موشک ما رسید، من روی آن قفل کردم. ما تمام فاکتورهای شلیک موشک را داشتیم که ناگهان اپراتور کنترل هدف ما، آقای بهزاد گیلانی گفتند من در گوشیام علاوه بر داپلر هدف، صدای دیگری هم شنیدم.
من تا حرف ایشان را شنیدم و با توجه به تغییراتی هم که در اسکوپ رادار دیدم و با آموزشهایی که به ما داده بودند، احساس کردم که موشک ضدرادار به سمت ما شلیک کردهاند. سریع داد زدم: «دستگاه Stand by». معنیاش این بود که بچهها رادار تعقیب هدف را در حالت انتظار قرار دهند.
حدودا هفت،هشت ثانیه از این موضوع نگذشته بود که ما صدای انفجاری در محدوده سایت شنیدیم و رادارهای ما خاموش شد. من با خودم گفتم چون موشک ضدرادار حافظه دارد و 9 تا 12ثانیه مختصات امواج رادار را در حافظه نگه میدارد، با وجود خاموشکردن رادار سمت ما را گرفته و رادار را زده. غم وجود من را گرفت که با تمام تلاشی که کردیم موفق نشدیم. در اتاق عملیات را باز کردم و بیرون را نگاه کردم. برای محافظت از بمباران ما روی اتاق خاک ریخته بودیم و این خاک در فضا پخش بود. جایی را نمیدیدم. شنیدم که بچهها هلهله میکنند و اللهاکبر میگویند. چون دستگاهها کار نمیکردند، اتاق عملیات را ترک کردم. دیدم همه دستگاهها سالم هستند.
اپراتور دستگاه مولد برق من را که دید گفت ما داشتیم نگاه میکردیم که شما موشک را شلیک میکنید یا نه. دیدیم رادار خوابید و پشتسرش یک چیزی از آسمان آمد و از روی رادار رد شد و 20متری رادار منفجر شد.
موشک با حافظهای که داشت، سمت رادار را گرفته بود اما چون زود رادار را خاموش کرده بودیم موفق نشده بود رادار را هدف بگیرد.