آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶

چکیده

ارسطو در آغاز کتاب چهارم(گاما)، مابعدالطبیعه ، را علم « موجود بماهو موجود» معرفی می کند و این علم را «فلسفه اولی » یا «فلسفه نخستین» نامیده است و همچنین در موارد دیگر نام «حکمت» و «الهیات» نیز به این علم داده است . همان طور که وی نام های مختلفی بر این علم نهاده است ، موضوعات متعدد و متنوعی نیز برای این علم قرار داده است . لذا از دیر باز شارحان و مفسران ارسطو در تعیین موضوع مابعدالطبیعه دچار مشکل شده اند و هر کدام به طریقی رفتنه اند. با ورود ابن سینا به بحث های قرون وسطی تحولات بسیار زیادی در بحث موضوع مابعدالطبیعه اتفاق می افتد. وی موضوع متافیزیک را موجود بماهو موجود می داند اما موجود را به نحو عام در نظر می گیرد که هم شامل خدا و هم موجودات محسوس می شود و این یک تحول در موضوع مابعدالطبیعه محسوب می شود . سوآرز نیز یک قرون وسطی است که ابن سینا را درک کرده است و اما موضوعی که ارائه می دهد خود را از ابن سینا و سایر اسلافش جدا می سازد .تفسیر او یک تفسیر ارسطویی ابن سینایی است که ناخواسته مودی به تاسیس مابعدالطبیعه نوین می شود که با نظام مابعدالطبیعی ارسطویی و ابن سینا متفاوت است . در این مقاله، مساله اصلی پرداختن به موضوع مابعدالطبیعه تطبیقی بین ابن سینا و سوآرز است به جهت بیان و تبیین وتعین نقاط اشتراک و اختلاف در دو سنت اسلامی و مسیحی در موضوع مابعدالطبیعه

تبلیغات