آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۳

چکیده

شکل گیری جمهوری دمکراتیک آذربایجان (1918 تا 1921) در دوران اوج گیری جنبش های ملی گرایانه در مناطق مختلف جهان صورت گرفت. قفقاز از مناطقی بود که از موج دولت-ملت سازی بعد از جنگ اول جهانی تأثیر زیادی پذیرفت و دولت های مستقل از دل آن سر بر آوردند. گزینش نام «آذربایجان» برای منطقه ای که تا قبل از آن «اران» نامیده می شد، برای ایرانیان اقدامی در راستای زمینه سازی برای جداسازی مناطق ترک نشین ایران و تحقق رؤیای الحاق گری پان ترک های عثمانی و قفقاز تعبیر شد. جمهوری آذربایجان نمونه ای ایده آل از واحد ملی است که بدون هیچ سابقه ای در تاریخ قبل از قرن نوزدهم، به یک باره در جریان مبارزات سیاسی و اجتماعی منتهی به فروپاشی تزارها شکل گرفت. در تحلیل شکل گیری جمهوری آذربایجان، رویکرد این نوشتار تمرکز بر فرایندی است که در آن سه نسل از روشنفکران، به برساختن «ایده ملت» در میان مسلمانان قفقاز پرداختند و مبنایی برای تلاش های سیاسی در این زمینه فراهم آوردند. این نوشتار با استفاده از الگوی نظری تحلیل گرانی چون بندیکت اندرسون، نشان می دهد که چگونه این روشنفکران در فرایندی تدریجی، ایده ملت را از حسی مبهم به ایده ای سیاسی تبدیل کردند و تعریفی از خویشتن در مقابل «دیگر»ی ارائه کردند. سرانجام با استفاده از شرایط فروپاشی امپراتوری های روسیه و عثمانی واحد سیاسی تشکیل دادند. این فرایند برساختن ایده ملت، از یک سو به معنای برجسته سازی برخی عناصر هویتی موجود در هویت مردم مسلمان قفقاز و از سوی دیگر حاشیه سازی و طرد برخی دیگر از عناصر هویتی مانند عناصر شیعی و ایرانی بوده است. این نوشتار نشان می دهد که چگونه این برساختن هویت در فرایندی سیاسی و با ملاحظه های برآمده از آن صورت گرفته است.

تبلیغات