در تاریخ فرهنگی کلاسیک، نخبگان، کارگزارانِ فرهنگ و سیاست محسوب می شدند؛ ازاین رو در این نوع تاریخ نگاری، جریان های فرهنگی سیاسی برآمده از مردمان عادی را مستقل از فرهنگ تولیدیِ نخبگان نمی دانستند. بااین حال، یکی از مهمترین جهت گیری های تاریخ فرهنگی جدید، تغییر موضوع مطالعه از نخبگان به فرودستان و مردمان عادی است. هدف از مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که در تاریخ فرهنگی جدید، مردمان عادی و اقشار فرودست در برساختن فرهنگ و سیاست چگونه صاحب عاملیت شدند. برای پاسخ بدین پرسش، نخست موضع تاریخ فرهنگی کلاسیک در باب مسئله عاملیت سیاسی و کاربست آن در کتاب تاریخ فرهنگ در ایتالیا بررسی شد. سپس برای اینکه نشان داده شود تاریخ نگاری فرهنگی جدید چگونه به این جهت گیری تحقق بخشیده است، ضمن شرح موضع این رویکرد، کتاب پنیر و کرم ها: جهان یک آسیابان قرن شانزدهمی به عنوان یکی از متون کلاسیک این جریان مطالعه شد. برای نیل به این هدف، با رویکرد «اکتشافی» از «روش مقایسه ای» استفاده شد تا شرایطِ امکانِ تحقق این عاملیت کشف شود.