هدف اصلی مقاله حاضر بررسی تحول گفتمانی بین نیروهای سیاسی پس از انقلاب اسلامی در ایران است. برای تحقق این هدف، ویژگی گفتمان نیروهای سیاسی به عنوان کنشگران گفتمان ساز، مطالعه شده و نوع و میزان تحول این گفتمان در اول انقلاب(دوره تب انقلابی) تا سال 1363، دولت جنگ تا سال 1368یعنی دوران حیات امام، دولت سازندگی و اصلاحات و آغاز دولت نهم و مشخص گردیده است. از نظریه گفتمان لکلائو و موفه به عنوان چهارچوب مفهومی، از روش تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف به عنوان روش تحقیق بهره گرفته شد. داده های این تحلیل، از مرام نامه ها و پاره ای از بیانیه ها و برخی از ارگان های رسمی به دست آمد. یافته های تحقیق حاکی از آن است که، در مفصل بندی این گفتمان ها، تا سال 1363 که، وحدت در بین نیروهای اسلامگرا دیده می شود، جمهوری اسلامی و امام(ره) دال مرکزی است و اغیار گفتمانی شان نیروهای سیاسی سکولار(سوسیالیست ها و لیبرال ها) بودند. اما با انشعاب در کنشگران سیاسی اسلامگرا (حزب جمهوری اسلامی)، گفتمان نیروهای سیاسی راست(اصول گرایان) و چپ(اصلاح طلبان)، از سال 1367 تا سال1384 مشمول تحولاتی بوده است. مهمترین تحولات گفتمانی از چپ سنتی به چپ مدرن و از راست سنتی به مدرن از 68 تا 84 دیده می شود. گفتمان راست مدرن به دو خرده گفتمان، اصولگرایان میانه و رادیکال تحول پیدا کرد. دال مرکزی راست میانه، با محوریت ولایت مطلقه فقیه است لذا جزء حامیان مردم سالاری دینی نخبه گرا طبقه بندی هستند(مثل جامعه روحانیت). اما راست های رادیکال بر نقش مردم در کنار دین تاکید می کنند، بر عدالت اقتصادی، مبارزه با فساد، پاک دستی، تاکید می کنند.