آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

بخش قابل توجهی از متون منظوم و منثور ادبیات فارسی را مضامین عارفانه تشکیل می دهد. در متون عرفانی نیز مانند دیگر آثار ادبی، از طبقات و پیشه های گوناگون مردم جامعه به بیان های مختلف سخن گفته شده و هر نویسنده و شاعر، با توجه به سبک شخصی و یا متأثر از محیط اجتماعی و سیاسی عصری که در آن زیسته، نگاه متفاوتی از اقشار مختلف جامعه ارائه کرده است. یکی از این اقشار، قاریان قرآن هستند. در دوره زمانی قرن پنجم تا هشتم هجری که دوره اوج و نضج متون عرفانی به شمار می آید، به دلیل ملازمت و معاشرت عرفا با طبقه مزبور، به تناسب بحث، از قاریان و نیات و عملکرد آن ها سخن گفته شده است. هدف این پژوهش که به روش توصیفی- تحلیلی برای نخستین بار در دست انجام است، تبیین جایگاه قاریان در چهار سده مهم رشد و اعتلای عرفان است، که ضمن آن قاریان به دو دسته مثبت و منفی تقسیم شده اند، البته شواهد دیگری وجود دارد که قاریان حضور دارند و قضاوتی نسبت به آنان صورت نگرفته به همین جهت این گونه شواهد ذیل عنوان خنثی، مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافته ها و حاصل تحقیق که از احصای بسامدها به دست آمده، حاکی از آن است که تحت تأثیر عوامل سیاسی اجتماعی، هرچه از قرن پنجم به سده های متأخرتر نزدیک می شویم، به نسبت دوره های قبل که به ویژگی های مثبت قاری توجه می شده، به ویژگی منفی قاریان قرآن تأکید می شود و به تعبیری عنایت و توجه عارفان در سده های هفت و هشت در پی کاهش محبوبیت این قشر، به ویژگی منفی این دسته معطوف بوده است. البته فارغ از عوامل سیاسی اجتماعی، نوع نگاه و مشرب عرفانی شاعر یا نویسنده نیز، در تعیین منزلت قاری مؤثر بوده است.

تبلیغات