پژوهش حاضر درصدد است تا دیدگاه مؤلفان دوره اسلامی را در بارة فرّه ایزدی با تأکید بر آثار منثور این دوره تحلیل نماید. بنابراین، این آثار؛ به سه حوزة تاریخی، حکمتِ اشراقی و اندرزنامه ای دسته بندی و مورد بررسی قرار گرفته و با تحلیل داده های آثار منتخبِ این سه حوزه، سعی دارد به این پرسش ها پاسخ دهد که قرائت اندرزنامه نویسان، مورخان و حکیم اشراق، از این مفهوم باستانی چگونه است و با اصل آن چه نسبتی برقرار می سازد؟ نتایج پژوهش مشخص می کند که شاخصه های فرّه ایزدی در حکمتِ خسروانی شیخ شهاب الدین سهروردی، عرفانی ترین تفسیر را از این مفهوم ارائه کرده، و بیشترین شباهت ماهوی و ظاهری را با نمونة اصلی آن داراست. مؤلفانِ آثار تاریخی نیز نزدیک به مؤلفه های الگوی باستانی و از منظر قدسی آن را به نگارش درآورده اند. در حالی که در خوانش اندرزنامه نویسانِ دوره اسلامی، تمایز مهمی نسبت به این مفهوم وجود دارد که کاربرد آن را با نمونة واقعی آن متفاوت می سازد. در واقع تصویری که اندرزنامه نویسان، از فره ایزدی ترسیم کرده اند، نه بر اساس شاخصه های نمونة اصلی؛ بلکه برپایة قرائتی است که آنان از مفاهیم دوره باستان، در حوزه سیاسی، خطاب به حاکمان خود نیاز داشته اند. این پژوهش با استناد به منابع کتابخانه ای و به روش توصیفی تحلیلی به بیان این تمایز پرداخته است.