آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

در مثنوی معنوی، از خود باختگی انسان زمانی آغاز می گردد که خودآگاهی وی رو به افول نهد؛ زیرا در این اثر انسان به آگاهی تعریف می شود. تصور انسان از خویشتن (خودِ پنداره) منشأ ادراک او از جهان پیرامون، ارزش ها، و رفتار اوست؛ در نتیجه آن گاه که خودِ پنداره واقعی و مطابق با خویشتن نباشد، ارزش ها، ادراکات، و دلبستگی های او نیز واقعی و اصیل نخواهد بود. رفتارهای بیمارگونه ای چون عجب و خودبینی، شهرت طلبی، و آرزو پردازی های دور و دراز نتیجه یک خودِ پنداره نادرست اند. به نظر مولانا در این سقوط و مسخ شدگی انسان، یک موقعیت تشویش می تواند لایه های درونی او را بر وی بگشاید و او را متوجه خود واقعی اش گرداند. موقعیتی که مرگ و زندگی در تقابل قرار گیرند و انسان به این تقابل آگاهی یابد. افزون بر این موقعیت ها، مرگ اندیشی یا مواجهه ذهنی با مرگ خویشتن نیز می تواند با ایجاد چنین تشویشی انسان را متوجه خود واقعی و ارزش های اصیل گرداند.

تبلیغات