مرا حق از میعشق آفریدست همان عشقم، اگر مرگم بساید (دیوان شمس( نظریات عرفانی، فلسفیمولانا در مجموع، بر یک اصل استوار است و آن «وحدت وجود» است. ارکان این اصل عبارت است از: هستیو نیستی، عشق، جمع و تفریق، تضاد، انسان کامل. بحث حاضر بر رکن عشق استوار است که در فلسفه وحدت وجود، مبنایعرفان و تصوف شناخته آمده است. مولانا «عشق» را خمیرمایه همه پیش رفت ها و بزرگ واریها میدانست. عین القضات همدانیمعتقد است که عشق، واسطه است میان عاشق و معشوق که موجب پیوند میشود. مولانا معتقد است که واجب الوجود، محور عشق است و جهان مدارهایمتصل و وابسته به آن. مثنویمولانا با عشق اغاز شده و با عشق پایان میپذیرد.