کتابهای انقلاب
آرشیو
چکیده
آنچه بر سر تاریخنگاری معاصر، به ویژه از دوران پهلوی به این طرف، آمده است به اندازه خود آن رویدادها خواندنی و جالب توجه و درعین حال دغدغه آفرین است و گویی تاریخ نویسان این دوره، داستان هفتادودو ملت شده اند. اما وظیفه ما این است که با نگرشی منصفانه و علمی و با لحاظ امانتداری برای آیندگان، به بررسی و تحلیل آثار جریانات و موسسات گوناگون تاریخنگاری قبل و بعد از انقلاب بپردازیم و نقطه های ضعف و قوت هرکدام را مشخص کنیم. یکی از راههای بررسی شیوه های تاریخنگاری انقلاب اسلامی، مراجعه به متون فراهم آمده دراین باره است. با مطالعه این آثار می توان به پیچیدگی و تنوع حوادث مربوط به انقلاب اسلامی و نیز تنوع جریانات مربوط به این عظیم ترین رویداد معاصر پی برد، که در مقاله زیر بدان پرداخته شده است.متن
این مقاله، بر مبنای مطالعه در منابع تاریخ انقلاب، خواننده را به تحریفات اعمالشده از سوی مخالفان این مرز و بوم در تاریخ معاصر ایران، بهویژه در تاریخ انقلاب اسلامی رهنمون میسازد؛ ضمنا در طبقهبندی مستندی که در نگاشته حاضر صورت پذیرفته، برخی نقاط ضعف یا قوت سبکهای مختلف تاریخنگاری انقلاب نیز تشریح شدهاند.
تاریخ معاصر ایران که رخداد مهم انقلاب اسلامی را در دل خود جای داده، سرشار از پیچیدگیها و فراز و فرودهایی است که بازشناسی آنها به زمان و پژوهشهای فراوانی نیاز دارد. سادهبینی است که بخواهیم تاریخ معاصر و نیز رویداد مهم انقلاب اسلامی را در چند کتاب و یا مجموعه خاطرات و اسناد خلاصه نموده و یا با برداشتی یکجانبه حوادث را تحلیل نماییم.
به همان میزان که دوران معاصر، بهویژه در مقطع انقلاب اسلامی، به دلیل شرایط، بستر زمانی، اهمیت استراتژیک و باورهای دینی و تعارض با نظام حاکم و قدرتهای جهانی، بسیار پیچیده است، تاریخنگاری آن نیز از ابهام، پیچیدگی و درهمآمیختگی، یکسونگری و نگارش براساس منافع و جریانات مختلف رنج میبرد. ما تلاش خواهیم کرد بهطوراجمال فرایند تدوین تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی و نیز نگرشهای گوناگون نسبت به حوادث این مقطع را طبقهبندی و ترسیم نماییم. اگرچه ممکن است این تلاش بهطوردقیق نتواند صفبندیهای مختلف را آشکار سازد، اما خطوط کلی این صفبندیها را از هم متمایز میکند و نگرش نسبتا جدیدی نسبت به چگونگی قرائتهای مختلف از تاریخ انقلاب بهدست میدهد.
سالهای حکومت پهلوی در ایران همواره با تعارض ملت و حکومت و در اغلب موارد با پیامدهای ناگوار برای مردم و مخالفان رژیم همراه بود. اختلاف مداوم میان مردم و حاکمیت، اذهان را به تلاش برای ترسیم چگونگی این تعارض واداشت؛ چنانکه موضوعاتی چون مشروعیت یا عدم مشروعیت نظام حاکم، پیشرفت و عقبماندگی، و... مباحث جدی سالهای حکومت پهلوی را تشکیل میدادند. گرچه این موضوعات در هرکدام از گرایشات عقیدتی و سیاسی به طرز متفاوتی مورد بررسی قرار میگرفتند اما با آغاز امواج انقلاب اسلامی و خیزش سریع آن برای سقوط نظام سلطنت، بر سرعت تحلیل آنها افزوده شد.
عوامل ایرانی رژیم پهلوی، در تاریخنگاری معاصر انقلاب اسلامی از یک جایگاه قابل توجه و درعینحال کاملا در خور نقد و بررسی برخوردارند. در این مقاله، آنها را از باب وحدت روش و برداشتها تحت عنوان «تاریخنگاری عصر پهلوی» آوردهایم که به چند دوره طبقهبندی میشوند. علاوه بر آنها نیروهای بیگانهای که در زمان رژیم شاه از حامیان او محسوب میشدند و پس از پیروزی انقلاب در خاطرات و کتابهایشان مواردی را ذکر کردهاند که جزو تاریخنگاری ایران و انقلاب و یا در ردیف منابع این حوزه شناخته میشوند همگی در ردیف گروههای متمایل به رژیم پهلوی در مقابل مخالفان آن رژیم (اسلامگرایان، ملیگرایان و چپگرایان) قرار میگیرند که در خارج از چارچوب رژیم و مسائل داخلی آن قرار داشتند. ازاینرو کل جریان تاریخنگاری مربوط به ایران معاصر و انقلاب اسلامی را میتوان تحت دو عنوان کلی «تاریخنگاران متمایل به پهلوی» و «تاریخنگاران مخالف رژیم پهلوی» طبقهبندی کرد؛ ضمنآنکه هرکدام از این عناوین نیز بهنوبهخود به چند شاخه تقسیم میشوند. تحت عنوان اول 1ــ تاریخنگاری به دستور رژیم پهلوی 2ــ تاریخنگاری نیروهای بیگانه 3ــ تاریخنگاری بریدگان از حکومت پهلوی 4ــ تاریخنگاران تجارینویس را میتوان برشمرد و تحت عنوان دوم 1ــ نیروهای مذهبی 2ــ ملیگرایان و 3ــ چپگرایان قرار میگیرند.
تاریخنگاران متمایل به پهلوی
1ــ تاریخنگاری به دستور رژیم پهلوی:
دوره اول ــ عصر رضاخان: دوره ادبیات باستانگرایانه:
در این دوره، عمده توجه پهلویها بر مدار «باستانگرایی» تاریخی، ستایش از رضاخان و تقبیح قاجاریه میچرخید. این شیوه تاریخنگاری تا سال 1356 ادامه یافت اما ازآنجاکه ما به دنبال بحث درخصوص تاریخنگاریهای بعد از انقلاب هستیم، شرح آن را به زمان دیگری واگذار میکنیم.
دوره دوم ــ عصر تثبیت محمدرضا پهلوی: دوره ادبیات تمجیدی:
در سالهای اولیه حکومت، محمدرضاشاه نفوذ چندانی بر ارگانهای فکری و مطبوعاتی نداشت و لذا نتوانست در این دوره جریان تاریخنگاری مشخصی را رقم بزند. اما از کودتای بیستوهشتم مرداد تا 1356 را باید سالهای تثبیت حکومت پهلوی به حساب آورد و ازاینمیان دوره 1342 تا اواسط 1357 از ویژگی خاصی برخوردار است. در این سالها سیاستهای اقتصادی ــ سیاسی امریکاییها در ایران بهشدت فعال بود و شاه خود را منادی رسیدن به «دروازههای تمدن بزرگ» میدانست. آثاری از قبیل «به سوی دروازههای تمدن بزرگ» و «عظمت بازیافته» درواقع حکایت از روح پرمدعا و تمجیدطلب شاه دارند.
دوره سوم ــ عصر سقوط پهلویها: ادبیات توجیهی:
با وقوع انقلاب اسلامی و سقوط سلطنت، شاه و دیگر مسئولان رژیم پهلوی متوجه شدند که تمام پرستیژ و اعتبار سیاسیشان را که در طول سالیان دراز بهدست آورده بودند، از دست دادهاند و اینک باید به گونهای اعمال و رفتار خود را در برابر تاریخ توجیه کنند. درواقع با این هدف بود که شاه در ایام تبعید در مکزیک، کتاب معروف «پاسخ به تاریخ» را نگاشت[i][i] و به دنبال او خواهرش اشرف پهلوی نیز کتاب «من و برادرم» را نوشت.
اقدام مهم دیگر در این راستا، «طرح تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد» است. این مجموعه که به پیشنهاد و اجرای حبیب لاجوردی، استاد تاریخ دانشگاه هاروارد، به انجام رسید، مجموعه مصاحبههایی است که با سران فراری رژیم پهلوی و بعضا تعدادی از مخالفان جمهوری اسلامی و نیز چند نفر از منسوبین به نظام صورت گرفته است. اما اصل و اساس طرح، ارائه تحلیلهای وفاداران به رژیم پهلوی است که هماینک چند مجلد از آن نیز به انتشار رسیده است؛ از جمله: خاطرات عبدالمجید مجیدی،[ii][ii] شاپور بختیار،[iii][iii] علی امینی،[iv][iv] امیرتیمور کلالی،[v][v] پرویز راجی (با عنوان خدمتگزار تخت طاووس)،[vi][vi] جهانگیر تفضلی[vii][vii] و فریدون هویدا.[viii][viii] تمامی این افراد به دنبال اثبات فاجعهبودن انقلاب اسلامی و یافتن مقصران وقوع انقلاب هستند و هریک پاسخ خاصی به این سوال خود میدهند. اما همگی در تبرئه خودشان از جرائم و مشکلاتی که سبب بروز انقلاب شدند، یکسان عمل کرده و همگی سعی دارند نقش خود را در حوادث تلخ عصر پهلوی کمرنگ جلوه دهند. بااینهمه، واقعیات تاریخی مهمی نیز ناخواسته از لابهلای حرفهایشان خارج شدهاند؛ بهعبارتی آنها در لابهلای پردهپوشیها و تبرئهها، بهناچار پارهای از واقعیات تلخ تاریخ پهلوی را از زبان خودشان برملا کردهاند.
2ــ تاریخنگاری نیروهای بیگانه:
بیتردید دولت امریکا تصمیمگیرنده اصلی سیاستهای عمده رژیم پهلوی بود و بدون شک میتوان یکی از اصلیترین علل وقوع انقلاب اسلامی را مخالفت مردم، رهبری انقلاب و گروههای سیاسی با نفوذ و سیطره سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی امریکا، اسرائیل و انگلیس بر شئون و سرنوشت ملت ایران، ذکر کرد. تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، کمتر متن مکتوب و سند قابلتوجهی در دسترس بود تا بتوان بر مبنای آنها سیطره و احاطه بیچون و چرای سیاسی ــ نظامی امریکا بر ایران را اثبات کرد اما پیروزی انقلاب اسلامی و شکست حکومت دموکرات جیمی کارتر در جلوگیری از وقوع آن، سرانجام سران دولت ایالاتمتحده را واداشت تا به توضیح و تبیین علل و چرایی شکست از انقلاب اسلامی بپردازند. آثاری نظیر خاطرات جیمی کارتر (رئیسجمهور امریکا)، برژینسکی (مشاور امنیت ملی)، ویلیام سولیوان (سفیر امریکا در تهران)،[ix][ix] هامیلتون جردن (رئیس دفتر کاخ سفید)،[x][x] استانسفیلد ترنر (رئیس سازمان جاسوسی امریکا «سیا»)،[xi][xi] ژنرال رابرت هایزر (نماینده ویژه نظامی امریکا در ایران)، چارلز بکویث (فرمانده امریکایی گروه مهاجم به طبس) و نیز خاطرات آنتونی پارسونز (سفیر انگلستان در ایران) و «قدرت و زندگی» نوشته والری ژیسکاردستن (رئیسجمهور فرانسه)، مجموعهای از گزارشات قابلتوجهی هستند که چگونگی فرایند مبارزه با انقلاب در اردوگاه دشمنان انقلاب اسلامی را به نمایش میگذارند. این آثار ضمناینکه ناآشنایی و ناآگاهی امریکاییها نسبت به ابعاد، گستردگی و چگونگی نیروهای واقعی انقلاب و رهبری آن را نشان میدهند، سند آشکار دخالت و تصمیمگیری آنها در مسائل مربوط به سرنوشت ملت ایران هستند.
علاوهبراین، منابع مذکور نشان میدهند که دستگاه رهبری سیاست خارجی امریکا در خصوص نحوه تعامل با انقلاب اسلامی با یکدیگر شدیدا اختلافنظر داشتند؛ چنانکه بین وزارتخارجه و سازمان سیا به رهبری سایروس ونس، و شورای امنیت ملی و وزارت دفاع به رهبری برژینسکی، شدیدا بر سر چگونگی مبارزه با انقلاب اسلامی و رهبری آن، اختلاف نظر وجود داشت. مهمترین مجموعه منتشرشده در این زمینه، اسناد لانه جاسوسی امریکا[xii][xii] میباشد که تاکنون در مجلدات بسیاری به چاپ رسیده است.
این اسناد درواقع به شکلی خام و غیرحرفهای توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) طبقهبندی و چاپ شدهاند، اما به لحاظ اهمیت و بیان نیات درونی دستگاه سیاست خارجی امریکا، چگونگی مبارزه با انقلاب اسلامی و پیوستگی منافع استعمار خارجی و استبداد داخلی، بسیار باارزش هستند.
3ــ تاریخنگاری بریدگان از حکومت پهلوی:
در میان آثار بریدگان از رژیم پهلوی، خاطرات ارتشبد فردوست[xiii][xiii] به چشم میخورد. فردوست علیرغم پیوستگی عمیق با شخص شاه در اواخر حکومت پهلوی، تا حدودی از رژیم فاصله گرفت و در جریان صدور اعلامیه بیطرفی ارتش، او بود که از میان ژنرالهای عصر پهلوی، برای این کار پیشقدم شد. وی بعد از پیروزی انقلاب، پس از مدتی زندگی مخفی، سرانجام دستگیر شد. او پس از این واقعه، خاطرات سالیان حضور خود در کنار شاه را بر روی کاغذ آورد. البته او نیز گرچه اطلاعات بسیاری را منتشر ساخت، بااینهمه همچون بقیه خاطرهنویسان چندان تمایلی به افشای نقش واقعی خود در دوران حکومت نداشته است.
خاطرات دیگری که بیشتر از خاطرات فردوست خاندان سلطنت و وابستگان به آنها را آزردهخاطر ساخت، خاطرات احمدعلی مسعودانصاری با عنوان «پس از سقوط»[xiv][xiv] است. در این خاطرات انصاری به تبیین روحیات، خلقیات و کارکرد خانواده سلطنت میپردازد. این مجموع خاطرات، فساد اخلاقی عناصر حاکمیت رژیم پهلوی و نیز خانوادهها و اطرافیان آنان را بهوضوح آشکار میسازد.
شاید ذکر نام کتاب «در دام تباهی» از پروین غفاری نیز خالی از فایده نباشد. هرچند ممکن است خاطرات پروین غفاری یک اثر جلف تلقی شود اما واقعیت آن است که این خاطرات ثابت میکند چگونه زن در خانواده پهلوی فاقد ارزش و اعتبار بود. این کتاب با تصویر روحیات لاتمنشانه و بسیار مضحک شاه، انسان را به هنگام تصور حکومت چنین فردی بر کشور و نیز در خصوص سرنوشت خویش و جامعهاش به فکر فرو میبرد.
خاطرات مینو صمیمی، رئیس دفتر امور بینالملل فرح پهلوی، تحت عنوان «پشت پرده تخت طاووس»،[xv][xv] یک اثر سنگین و قابل توجه است که بسیاری از حوادث پشت پرده تخت طاووس را برملا میسازد.
4ــ تاریخنگاران تجارینویس:
گروه چهارم، نویسندگانی هستند که در عصر پهلوی دارای مناصب فرهنگی بودند و در دوران آن نظام فعالیتهای فرهنگی و قلمی داشتند. آنها علیرغم پیروزی انقلاب اسلامی و تحول در دیدگاههای عموم مردم نسبت به حاکمیت پهلوی، همچنان نسبت به ارزشهای نظام سلطنتی وفادارند اما ازاینسو با یک واقعیت سیاسی روبرو شدهاند و آن وجود نظام جمهوری اسلامی برآمده از بطن انقلاب اسلامی است.
این عده نه با نظام پهلوی آنقدر پیوند عمیقی داشتند که آنها را وادارد به همراه آنان از کشور بگریزند و نه به نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی علاقمند بودند که بخواهند در راستای تثبیت اهداف نظم جدید تلاش نمایند. آنها هماکنون در چارچوب نظام جمهوری اسلامی در عرصههای فرهنگی و عقیدتی بهگونهای قلم میزنند یا فعالیت میکنند که در ضمن این فعالیتها، وفاداری خودشان به تعدادی از چهرههای نظام سلطنتی را همچنان بروز میدهند؛ از جمله با اتخاذ رویکرد ناهماهنگ با انقلاب اسلامی، نوشتن تاریخ معاصر را با رفتن به زیر چتر شعارهای ملیگرایانه در راستای تلطیف رژیم پهلوی آغاز کردهاند. در آثار این دسته از نویسندگان، نظیر مسعود بهنود، محمود طلوعی، باقر عاقلی، خسرو معتضد و ناصر نجمی، نوعی نزدیکی نسبت به آرای طرفداران جبهه ملی و نهضت آزادی دیده میشود، اما در عین این نزدیکی ظاهری، بهطورجدی رویکرد مبتنی بر تلطیف سیاستها و اعمال رژیم پهلوی در آثار آنان مشاهده میگردد. البته واضح است این مساله یک قاعده کلی نیست و در مواردی، آثار برخی تجارینویسان علیرغم شباهتهای اساسی در سبک و شیوه تاریخنگاری، به لحاظ نگرشی تفاوتهای اساسی با نویسندگان فوقالذکر دارد و بهویژه از این جمله میتوان آثار خسرو معتضد را نام برد.
اما مسعود بهنود در کتاب نخستوزیران ایران از سید ضیا تا بختیار، وقتی به زندگی سیدجعفر شریفامامی (نخستوزیر فراماسونر و آنگلوفیل ایران) میرسد، از دو دوره نخستوزیری وی در سالهای 1339ــ1340 و چند ماهه 1357، فقط به دوره 1339ــ1340 میپردازد، ضمناینکه مدعی میشود سیدجعفر شریفامامی در آن دوره ــ که دولت او درواقع «دولت محلل» نیز بود ــ «سیاست خارجی نه شرقی و نه غربی» را بنیان نهاده است. در اثر بهنود، اصلا از ترسیم آن چهره خونریز سال 1357 که کشتار هفدهم شهریور تهران و اعلام حکومت نظامی را در آستین خود دارد، خبری نیست. بهنود در سیر تاریخی وقایع نیز از حوادث جدی دولت دوم شریفامامی اصلا ذکری به میان نمیآورد. مشخصه عمده این دسته از نویسندگان که ما آنان را «تجارینویس» مینامیم، در چند چیز خلاصه میشود که البته بعضی از این ویژگیها در امر نگارش حسن تلقی میشوند و برخی نیز ممکن است به لحاظ اصول تاریخنگاری ایراد اساسی داشته باشند:
1ــ رواننویسی: به لحاظ ادبی آثار این دسته از نویسندگان از روانی خاصی برخوردار است که در سایر مجموعهها کمتر به چشم میخورد.
2ــ داستانپردازی: بسیاری از مطالب اینگونه کتابها، محصول ذهن نویسندگان آنها است و نه حقایق تاریخی؛ چنانکه خواننده خود را بیشتر در برابر یک رمان سیاسی و تاریخی میبیند تا یک متن تاریخی معتبر. از آثار بهنود در «نخستوزیر ایران» و «این سه زن» و از آثار خسرو معتضد، «فوزیه» در این زمینه خیالپردازیهای بیشتری دارند.
3ــ فقدان منابع استنادی: تقریبا اغلب این کتابها فاقد منبع هستند و همین مساله باعث میگردد اعتماد به این دسته از آثار بسیار کمرنگ شود و خواننده و محقق نمیتوانند آنها را آثاری جدی تلقی کنند.
4ــ کتابسازی: شیوه اصلی نویسندگان تجارینویس، در عرصه تاریخنگاری، کتابسازی است. هر خوانندهای که کتابهای «داستان انقلاب» و «پدر و پسر» محمود طلوعی را بخواند، بهخوبی متوجه خواهد شد که سیستم «چسب و قیچی» رویه اصلی در ساخت این کتاب بوده است؛ همینطور کتاب «درون ارتش شاه» از خسرو معتضد را باید نام برد که قسمتهایی از چند کتاب نویسندگان مختلف چپگرا و تودهای سابق را تنها با کندن بخشی از آنها و نصب پارهای تصاویر و نوشتن چند خط، به کتاب بسیار قطوری تبدیل کرده است که خواننده را از وسعت تحقیقات بهاصطلاح مولف در خصوص ارتش شاه به اعجاب وامیدارد.
5ــ زنپردازی: یکی از شگردهای تبلیغاتی برای جذب خواننده توسط نویسندگان تجاری، پرداختن به امور نسوان دربار است. درواقع آنها سبکی همانند سبک مجله سپید و سیاه در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی را در پیش میگیرند؛ مثلا به ذکر حوادث مختلف روابط نامشروع شاه و اطرافیان میپردازند تا هرچهبیشتر در جذب مخاطب و مشتری به موفقیت دست یابند، ضمنآنکه این شیوه نوعی تبلیغ برای آن فضا را نیز دنبال میکند و البته از باب خالینبودن عریضه، گاه کنایهای هم میزند. کتابهایی نظیر فوزیه، این سه زن، زیبای تنها، من و فرح پهلوی، اشرف از سنگلج تا سریر سلطنت نمونههایی از این دسته آثارند.
6ــ استفاده از تصاویر: یکی از روشهای جذب مشتری در آثار مذکور، در نحوه استفاده از تصاویر جلوه میکند. اعتقاد به جذب مخاطب از طریق انتشار تصاویر بیشتر، همراه با کمی سلیقة زنپردازانه، سبب فروش بیشتر این کتابها میشود.
خواننده یا هر فرد ناآشنا به عصر پهلوی، وقتی با این آثار روبرو میشود، احساس میکند که رژیم پهلوی تقریبا هیچ نکته منفیِ جدی غیرقابلتحمل نداشته است تا ضرورت یک تحول وسیع، عمیق و خسارتبار در قالب انقلاب را ایجاب نماید.
تاریخنگاران مخالف رژیم پهلوی
دسته دیگر از تاریخنگاریهای انقلاب، متعلق به مخالفان رژیم پهلوی است که به چند گروه عمده تقسیم میشوند: 1ــ نیروهای مذهبی 2ــ ملیگرایان 3ــ چپگرایان. این سه گروه، جبهه مخالفان رژیم پهلوی را تشکیل میدادند و آوردن آنها در یک مجموعه تحت عنوان «مخالفان رژیم پهلوی» به معنای وزن واحد آنها در تعاملات سیاسی و انقلابی نیست.
1ــ نیروهای مذهبی:
منظور از نیروهای مذهبی، نویسندگانی هستند که با اعتقاد به مبارزه در چارچوب اسلام و تحت رهبری حضرت امامخمینی(ره) وارد مبارزه علیه رژیم پهلوی شدند. این عنوان، از مسلمانان تندرو مسلح انقلابی تا مبارزان صرفا معترض را شامل میشود که همگی با اعتقاد به مبارزه در چارچوب اسلام و تحت رهبری حضرت امامخمینی وارد گود شده بودند و مهمترآنکه انقلاب اسلامی را بهویژه از حوادث سال 1341 پیگیری میکردند.
بدون هیچگونه اغراق، آقای سیدحمید روحانی پیشگام تاریخنگاری در این گروه به شمار میرود که با نوشتن کتاب «بررسی و تحلیلی بر نهضت امامخمینی» در سال 1356 اولین قدم مهم را در این عرصه برداشت. وی در کتاب مذکور نهایت سعی خود را در ایجاد انزجار عمومی علیه خاندان پهلوی به کار برد و بههمینخاطر نویسنده آن مستحق چیزی کمتر از تیرباران از سوی عوامل رژیم در آن تاریخ نبود. لازم به ذکر است که سیدحمید روحانی یکی از مجموعههای مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی را نیز گردآوری کرده است.
کتاب مهم دیگر این مجموعه، کتاب «نهضت روحانیون ایران» نوشته حجتالاسلام علی دوانی است. این کتاب ازآنجاکه با هدف چاپ در مطبوعات نوشته شده، علیرغم برخورداری از حجم قابلتوجهی از اسناد، متاسفانه نویسنده کتاب آن را به صورت روزنامهای و با دقت کمتری به چاپ رسانده است و همین امر تاحدزیادی از وزن و اهمیت کتاب کاسته است اما بیتردید اسنادی که نویسنده آنها را گردآوری کرده، قابل توجه و درخور اهمیت هستند.
در این میان لازم است از چند کتاب مهم دانشگاهی نظیر ریشههای انقلاب اسلامی نوشته آقای عباسعلی عمید زنجانی نیز نام ببریم. نویسنده مذکور ضمن ارائه یک تحلیل تاریخی ــ سیاسی و اندیشهای از انقلاب اسلامی، به ذکر سریع حوادث و جزئیات انقلاب میپردازد. گرچه این کتاب از فقدان دقت لازم و بافت دقیق و فشرده مطالب رنج میبرد، اما بیانصافی است که به نگاه جامع نگارنده به کلیت انقلاب و همچنین پاسخ وی به خلأ موجود، به دیده احترام نگریسته نشود.
اثر دیگری که در این راستا قابل توجه است، «تاریخ سیاسی معاصر ایران» نوشته دکتر سیدجلالالدین مدنی میباشد که درواقع به درخواست شهید سرهنگ موسی نامجو نوشته شده و با اکتساب قدر و قیمتی در خور توجه، جایگاه خوبی در مراکز آکادمیک و دانشگاهی یافته است. صرفنظر از نوع نگاه نویسنده و نشاندادن پارهای تمایلات از سوی وی و نیز تلاش ایشان برای ترسیم چهرهای نسبتا مثبت از مظفر بقائی، نویسنده توانسته است حوادث تاریخی را در یک پیوستگی مناسب به رشته تحریر درآورد.
با گذشت چند سال از پیروزی انقلاب اسلامی و سپریشدن جنگ تحمیلی، زمان برای نگارش تاریخ انقلاب اسلامی فراهم گردید. این فرصت باعث شد مجموعههای متنوعی به امر تدوین تاریخ انقلاب اسلامی و گردآوری و چاپ خاطرات بپردازند: 1ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی 2ــ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی 3ــ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی 4ــ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی 5ــ مرکز نشر و تنظیم آثار امامخمینی(ره) 6ــ مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات 7ــ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
الفــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی:
این مرکز به دستور امامخمینی و با ریاست سیدحمید روحانی شروع به کار کرد و مجموعه آثاری را به چاپ رساند که جدیترین آنها جلد دوم و سوم «نهضت امام خمینی» است. نویسنده این کتاب پرسروصدا، در جلد سوم، با انتشار پارهای از اسناد مربوط به گروههای مخالف رژیم پهلوی با دید امروزی به تحلیل نقاط ضعف آنها پرداخت. ازاینرو منتقدان به نگاه مولف ایراد گرفتهاند که از «فقدان درک شرایط عینی یک زندانی سیاسی در چنگال ساواک رژیم پهلوی» رنج میبرد. این انتقاد بیشتر در مورد دستنوشته معروف دکتر علی شریعتی خطاب به سران ساواک صدق میکند.
کتاب «اسناد انقلاب اسلامی» در پنج جلد نیز در دوره ریاست سیدحمید روحانی توسط مرکز اسناد منتشر گردید. مرکز اسناد با ورود حجتالاسلام روحالله حسینیان، رویکرد جدیدی را نسبت به جذب محققان و خاطرهنویسی نشان داد. در دوره ریاست حسینیان، مرکز اسناد به لحاظ رعایت روشهای علمی ــ پژوهشی در آثار خود در معرض تامل و نقد جدی قرار دارد و لازم است این مرکز سطح و کیفیت تحقیق را بدون توجه به تاثیر آن در کمیت آثار، بالا ببرد و به جای کمیتگرایی به کیفیت بپردازد، معذلک آثار چاپشده در زمینه خاطرات و اسناد توسط این مرکز قابلتوجه و باارزش هستند.
بــ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی:
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی که با اثر مشهور «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» و خاطرات ارتشبد حسین فردوست بر سر زبانها افتاد، گام مهمی را در نوع نگرش به تاریخنگاری انقلاب اسلامی برداشت. دیدگاه منظم و مبتنی بر شناخت «اطلاعاتی» از حوادث سیاسی تاریخ معاصر که کمابیش از اطلاعات فردوست و اسناد در دسترس و مهارت محققان آن ــ بهویژه عبدالله شهبازی ــ حکایت دارد، توانسته است تعداد زیادی از نویسندگان را عمیقا تحتتاثیر قرار دهد و به منبع ارجاعی بسیاری از آثار و نوشتههای تاریخی تبدیل شود.
از دیگر آثار این مرکز که دیدگاههای متفاوتی را پوشش میدهند، عبارتند از: «زرسالاران یهودی و پارسی» اثر عبدالله شهبازی، خاطرات احمدعلی مسعود انصاری، نورالدین کیانوری و ایرج اسکندری، محمدی ریشهری و نیز کتابهای «مردی برای تمام فصول» و «مظفر بقایی».
جــ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی:
از «بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی» بهترین اثر بهیادگارمانده، مجموعه مصاحبههای منتشرشده در مجله «یاد» است. کتاب «هفتهزار روز» به کوشش غلامرضا کرباسچی نیز تلاش خوبی جهت نگارش یک کرونولوژی انقلاب اسلامی به شمار میرود. مجموعه مصاحبههای بنیاد تاریخ و مجله یاد هرچند ناتمام ماند، اما در زمان خود تاثیر عمیقی در تاریخنگاری انقلاب اسلامی و معاصر برجای گذاشت.
دــ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی:
دفتر ادبیات انقلاب اسلامی (حوزه هنری) که بر عکس سایر سازمانهای دولتی، با همت و تلاش هدایت بهبودی ابتدا از یک میز و صندلی تشکیل شده بود، آرامآرام راه سخت تدوین تاریخ انقلاب را در پیش گرفت.
این دفتر هرچند حمایت مدیریت حوزه هنری را به دنبال داشت اما با بسط منطقی و تدریجی خود، به یکی از قطبهای عمده نگارش تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل شد و در راستای «تدوین» تاریخ انقلاب و نیز در حوزه «تاریخ شفاهی» انقلاب اسلامی، اقدامات اساسی مهمی را به انجام رساند. بدون اغراق باید گفت آثاری که این دفتر تحتعنوان تاریخ شفاهی به چاپ رسانده است، قطعا در جایگاهی فراتر از مجموعه تاریخ شفاهی هاروارد قرار دارند و این نگارنده (یعقوب توکلی) با توجه به آشنایی به هر دو مجموعه منتشرشده، بهخوبی به این امر واقف هستم؛ چراکه آثار دفتر ادبیات بهمراتب منظمتر و دقیقتر گردآوری و تدوین شدهاند. از مجموعه آثار دفتر میتوان از زوایای تاریک یا خاطرات جلالالدین فارسی، روزشمار تاریخ انقلاب اسلامی، خاطرات حجتالاسلام هادی غفاری، خاطرات حجتالاسلام سیدعلیاکبر محتشمی و خاطرات آیتالله پسندیده نام برد. این آثار در نوع خود انصافا از آثار کمنظیر بهشمار میروند و هرکدام برگههای قابلتوجهی از تاریخ انقلاب اسلامی را تبیین نمودهاند؛ علاوهبراین، آثاری نظیر خاطرات مرتضی الویری، رجبعلی طاهری و اکبر براتی و نیز خاطرات علی امینی و جهانگیر تفضلی نیز از سوی این دفتر منتشر شدهاند. بااینهمه قابل انکار نیست که پارهای از این خاطرات به همان بیماری معمول «خودمحوربینی» گرفتارند و بعضا گرفتار نادیدهگرفتن نقش دیگران نیز هستند. شاید بهترین اثر از این میان، «خاطرات احمد احمد» باشد که در سالهای اخیر چندبار چاپ شده است. البته باید تاکید کنم که این اظهارنظر، به منزله نفی نقد نگارنده به دیگر فعالیتهای تاریخی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی نیست.
هـ ــ موسسه تنظیم نشر آثار امامخمینی(ره):
این مرکز فعالیت خود را در زمینه تاریخ انقلاب اسلامی پس از رحلت حضرت امام و زیر نظر مرحوم حاج سیداحمد خمینی آغاز کرد و تاکنون با چند اثر که بیشتر حول محور شخصیت حضرت امامخمینی(ره) و اندیشههای ایشان دور میزنند، وارد عرصه تاریخنگاری انقلاب شد و تاکنون توانسته است منابع قابلتوجهی را به عرصه نشر درآورد. بررسی مبانی فکری، فلسفی و عرفانی امامخمینی از جمله مباحث مورد توجه این مرکز بودهاند، ضمناینکه مرکز به تاریخنگاری تحولات انقلاب در شهرستانها نظیر «خمین در انقلاب» نیز اهتمام جدی نموده است. بیتردید اگر این نحوه فعالیت از سوی موسسه تداوم و گسترش یابد، بسیار حائز اهمیت و در خور توجه خواهد بود؛ بهعبارتی هماکنون جریان تاریخنگاری از حالت تاریخنگاری عمومی به سمت تاریخنگاری منطقهای و محلی در حال تحول است. چنانچه تدوین اینگونه آثار از سوی موسسه تداوم یابد، باید گفت موسسه نیز اهمیت منطقهگرایی در تهیه آثار تاریخی را بهخوبی دریافته است.
وــ مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات:
یکی از مراکزی که بسیار دیر به عرصه تاریخنگاری انقلاب پا گذاشت، «مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات» است. وقتی حجم انبوه اسناد مربوط به شهیدانی چون آیتالله شهید دکتر بهشتی، آیتالله صدوقی، شهید سیدعلی اندرزگو ... را دیدم، بسیار متاسف شدم از اینکه نسل دوم انقلاب در زمانیکه علاقه، اشتیاق و فرصت مطالعه درباره این شهیدان را داشت و جامعه سیاسی ایران این شهیدان والامقام را میشناخت، جز اطلاعات روزنامهای و درجهچندم از صداوسیما و یا مطبوعات درباره آنها چیزی منتشر نکرد و همین مطالب نیز در خلال پردازش نامناسب از هرگونه تاثیرگذاری خالی بودند. حال اگر مجموعه مطالب منتشرشده در مطبوعات را کنار بگذاریم ــ که نگارنده نیز چنین کرده است ــ اکثر نویسندگان این کتابها مانند دانشآموزان کمحوصله صرفا از روی دست یکدیگر و بدون ذکر ماخذ نوشتهاند. اکنون که این اسناد منتشر میشود، نسل دوم گرفتار زندگی سخت اقتصادی هستند و نسل سوم انقلاب و جوانان نیز امثال بهشتی، صدوقی، اندرزگو و دیگران را نه دیدهاند و نه میشناسند.
در کنار این مجموعهها به نوشتههای پراکنده دیگر نیز باید اشاره کرد؛ آثاری نظیر مجموعههای منتشرشده توسط موتلفه اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و آثار منفرد دیگر که هرکدام در شرایط سیاسی و زمانی خاص خود به چاپ رسیده و البته از ملاحظات سیاسی بیبهره نبودهاند و تحلیل هریک از آنها مجال خاص خود را میطلبد. هرچند مرکز بررسی اسناد اخیرا به انتشار اسناد شخصیتهای رژیم پهلوی اقدام نموده که در نوع خود بسیار ارزشمند است اما در مواردی بهنظر میرسد تهیهکنندگان اثر، دقت، حوصله و فرصت لازم را برای پژوهش به خرج نمیدهند. بهعنوانمثال در کتاب «اسناد اشرف پهلوی» تقریبا تمام مطالب مقدمه مفصل آن از روی کتاب اشرف نوشته خسرو معتضد کپیبرداری شدهاند. واقعا جای تامل است مرکزی با چنین اطلاعات گسترده، از منابعی استفاده کند که چندان مستند و دقیق نیستند و بیشتر از شیوه ژورنالیسم بهره گرفتهاند. این امر، درواقع از کمی حوصله پژوهش در مرکز خبر میدهد.
زــ موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران:
موسسه مطالعات معاصر یکی از جدیترین مراکز تاریخنگاری و اسنادی ایران بهشمار میرود و از سطح تحقیق و پژوهش مناسبی برخوردار است که البته عمده تلاش آنها مصروف تاریخ قاجار و پهلوی و حوزه عمومی تاریخ معاصر است؛ بهعبارتی پرداختن به تاریخ انقلاب اسلامی در اولویت اصلی موسسه قرار ندارد. بااینهمه موسسه اقدامات گستردهای را در حوزه تاریخ معاصر، خصوصا در ارتباط با دوره پهلوی دوم به انجام رسانده است که طبعا زمینههای انقلاب اسلامی در ایران را منعکس میسازد.
2ــ ملیگرایان:
دومین گروه مهم از مخالفان رژیم پهلوی که بیشتر مخالف استبداد سلطنتی ــ و نه خود سلطنت ــ بودند، ملیگرایان هستند. مقصود از ملیگرایان آن دسته از باقیماندگان جبهه ملی در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت و جداشدگان از آنان، یعنی نهضت آزادی و هواداران و پیروان آنان، میباشند که البته سایر طبقههای ملیگرایان را نیز در بر میگیرند.
این نویسندگان با اعتقاد به رهبری دکتر محمد مصدق در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت، تقریبا هیچ شریک دیگری را برای وی در نظر نمیگیرند. آنها همه فعالان نهضت را زیر سایه دکتر مصدق ارزیابی مینمایند.
تا این جای مساله، یک امر اثباتی را به نمایش میگذارد. اما دعوی اصحاب تاریخ بیشتر بر سر امر عدمی و مورد نفی آنان است؛ چراکه این نویسندگان نهتنها مخالفان مصدق را در جریان نهضت ملیشدن شریک نمیدانند بلکه به خاطر پارهای مخالفتها، در بعضی شرایط آنان را شریک و مقصر کودتای بیستوهشتم مرداد قلمداد میکنند. از جمله اینگونه اقدامات آنها میتوان به تاکید بسیار بر برخی مخالفتهای آیتالله کاشانی، نادیدهانگاشتن نقش فدائیان اسلام، بزرگکردن قضیه مجروحشدن دکتر فاطمی، تلاش فراوان برای انکار نقش فدائیان اسلام در ملیشدن صنعت نفت، و اصرار بسیار در جعلینشاندادن برخی اسناد در ماجرای ملیشدن صنعت نفت اشاره کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی که افتخارآمیزبودن آن تمام گروهها را اغوا کرد، ملیگرایان تلاش بسیاری کردند تا آغاز نهضت اسلامی را معطوف به تحولات نهضت ملیشدن صنعت نفت ارزیابی نمایند، که البته این امر با اظهارنظر امامخمینی در تضاد قرار دارد. امامخمینی اعتقاد داشتند که مبدا نهضت اسلامی پانزدهم خرداد 1342 است. بااینهمه آنچه این گروه بهعنوان آثار مهم تاریخی نوشتهاند، بیشتر درباره فعالیتهای فرعی نهضت آزادی و جبهه ملی هستند. بهعنواننمونه «تاریخ بیستوپنج ساله ایران» سرهنگ غلامرضا نجاتی بیشازآنکه تاریخ بیستوپنجساله ایران باشد، تاریخ بیستوپنجساله جبهه ملی و نهضت آزادی است؛ همچنین در هنگام پرداختن به حوادث مربوط به سالهای انقلاب اسلامی، بیشتر به تبیین مواضع این گروهها میپردازد تا به حوادث انقلاب اسلامی.
مطالعه آثار غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و... همگی حکایت از تاکید بیشازحد بر نقش سران جبهه ملی و نهضت آزادی در سقوط شاه دارند؛ حالآنکه آنها به اقرار خودشان، معتقد به براندازی نظام سلطنت نبودند و صرفا تحتتاثیر تصمیم، قاطعیت و قدرت بلامنازع و بدون بازگشت مردم و امامخمینی(ره) بود که از این لحاظ تسلیم شدند.
تاریخ مکتوب اصحاب جبهه ملی و نهضت آزادی نیز از درد یکسویهنگری و خودبزرگبینی شدیدا رنج میبرد. توجه و دقت در محتوای کتابهای نویسندگان ملیگرا، سطحی و ضعیفبودن آنان در ارزیابی واقعیات موجود جامعه ایران و در مواردی حتی سادهاندیشی آمیخته به پرستیژ علمی را بهخوبی نشان میدهد. وقتی دیدگاههای امامخمینی را با آنها مقایسه میکنیم، تفاوت دریافتها و برداشتها و نوع ارتباط با مردم و واقعیات جهان سیاست بیشازپیش آشکار میشود و آنچه از ملیگرایان باقی میماند، بیشتر یک تاریخنگاری حزبی و متعصبانه است.
3ــ چپگرایان:
مقصود از چپگرایان، نویسندگان مارکسیست منسوب به حزب توده و گرایشات مشابه آنان هستند. خاطرات نورالدین کیانوری، خاطرات اسکندری و تاریخ سیساله ایران نوشته بیژن جزنی، از این دستهاند.[xvi][xvi] هرچند اغلب آثار این نویسندگان، به تاریخ و عملکرد حزب توده و یا دیگر گروههای چپ اختصاص دارند، اما در بیان مظالم رژیم پهلوی و بیرحمیهای دستگاههای امنیتی شاه و ساواک، منابع مناسبی تلقی میشوند. این نوشتهها که اخیرا بهصورت خاطرات متعدد انتشار یافتهاند، غالبا درگیر مسائل درونگروهی و بیان علل اختلافات دو باند اصلی حزب توده یعنی جناح کامبخش و کیانوری ازیکسو و ایرج اسکندری ازسویدیگر هستند. ازآنجاکه این نویسندگان و خاطرهنویسان، دیدگاه چپگرایانه شدیدی دارند، دچار ضعف دریافت درخصوص باورهای عمومی و مذهبی مردم ایران هستند. ملاحظه کتابهایی که آنان در خصوص قیام افسران خراسان نوشتهاند و حرکت بیبرنامه چند افسر از لشکر مشهد را «قیام» تلقی نمودند ــ و سادهاندیشان حوزه تاریخنگاری[xvii][xvii] نیز عینا همان تلقی را پذیرفتهاند ــ نشان میدهد که نویسندگان و تاریخسازان آن حوادث و سایر فعالیتهای جنبش چپ در ایران، از دریافت واقعیتهای جامعه بسیار فاصله دارند.
آثار این نویسندگان، نگاهی ویژه از منظر چپگرایانی است که سالها برای رسیدن به مدینه فاضلهای از نوع «شوروی» درد و رنج و مرارت و تبعید را به جان خریدند اما در آخر، هر آنچه که بدان دل بسته بودند، جز سراب چیز دیگری برای آنان به ارمغان نیاورد. طی سالهای اخیر، نویسندگان چپ تلاش بسیاری را برای احیای جریان چپگرا در ایران به راه انداختند که محمدعلی عمویی از جدیترین این فعالان بهشمار میرود. انتشار پیاپی آثاری درباره ارنستو چهگوارا که اتفاقا مورد اهتمام نویسندگان ملیگرا و لیبرال نیز قرار گرفته است، حکایت از تلاش گسترده جریان چپ در احیای ارزشهای روشنفکری چپ در ایران دارد.
سخن آخر
تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، روالی است که با گرایشها و نگرشهای متفاوت و دارای خاستگاههای گوناگون تدوین شده است. البته در اینجا به علت کمی فرصت، همه گروههای موردنظر مورد بررسی قرار نگرفتهاند؛ بااینهمه، محققان و دانشجویان باید به این نکته اساسی توجه داشته باشند که ثبت خاطرات، تحقیق، ارائه و تنظیم اسناد و مصاحبه، هرکدام دارای سمت و سوی خاصی هستند و هیچکدام از آثار تاریخی انقلاب اسلامی را نباید مطلق و کامل به حساب آورد؛ چراکه هرکدام از این آثار گویای بخش قابلتوجهی از تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی ایران هستند. نادیدهگرفتن هرکدام از بخشها، درواقع نادیدهگرفتن بخشی از تاریخ این مرز و بوم است؛ ضمنآنکه این نحوه برخورد، لزوما به معنای ارزشیبودن و یا محققبودن آن دیدگاهها نیست.
پینوشتها
[i][i]ــ محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه: حسن ابوترابیان، تهران، مترجم، 1371
[ii][ii]ــ عبدالحمید مجیدی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، 1337
[iii][iii]ــ شاپور بختیار، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، 1373
[iv][iv]ــ علی امینی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، 1374
[v][v]ــ امیرتیمور کلالی، مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد، 1376
[vi][vi]ــ پروین راجی، خدمتگزار تختطاووس، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران, اطلاعات، 1365
[vii][vii]ــ جهانگیر تفضلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، به کوشش یعقوب توکلی، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1377
[viii][viii]ــ فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه: ج.ا. مهران، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371
[ix][ix]ــ ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران، ترجمه: محمود شرقی، تهران، انتشارات هفته، 1361
[x][x]ــ هامیلتون جردن، بحران، ترجمه: محمود مشرقی، تهران، انتشارات هفته، 1362
[xi][xi]ــ استانسفیلد ترنر، پنهانکاری و دمکراسی، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، 1366
[xii][xii]ــ اسناد لانه جاسوسی امریکا، مجلات متعدد، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تهران، 1366
[xiii][xiii]ــ حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371
[xiv][xiv]ــ احمدعلی مسعودانصاری، پس از سقوط، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1372
[xv][xv]ــ مینو صمیمی، پشت پرده تختطاووس، ترجمه: حسین ابوترابیان، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368
[xvi][xvi]ــ بیژن جزنی، تاریخ سیساله، بیجا، بیتا، بینا.
[xvii][xvii]ــ فرهنگ ناموران معاصر ایران، زندگینامه عبدالرضا آذر.