مطالب مرتبط با کلیدواژه

هیفاء بیطار


۱.

بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: داستان کوتاه ازخودبیگانگی جامعة پدرسالار هیفاء بیطار زویا پیر

حوزه‌های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اجتماعی
  2. حوزه‌های تخصصی ادبیات حوزه های ویژه ادبیات تطبیقی تطبیق ادبیات فارسی و ادبیات عرب
تعداد بازدید : ۱۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۲۷۷
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.
۲.

نگاهی تطبیقی به جایگاه ادبیات زنان در کشورهای اسلامی: مطالعه موردی "عادت می کنیم" از زویا پیرزاد و"خاطرات یک زن مطلقه" از هیفاء بیطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جینوکریتیسیزم زویا پیرزاد عادت می کنیم هیفاء بیطار خاطرات یک زن مطلقه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۵ تعداد دانلود : ۶۲۰
بیش از صد سال از آشنایی زنان جهان اسلام با مدرنیته و جریان های فکری-اجتماعی آن چون فمنیسم می گذرد. در این سال ها دغدغه اصلی زنان این سرزمین ها، احقاق حقوق سلب شده آنان و برابری آنان با مردان بوده است. با این حال بررسی آثار نگاشته شده توسط زنان (در قالب های رمان، شعر و...) نشان می دهد که هنوز فاصله زیادی میان جامعه آرمانی زنان فمنیست با واقعیت های اجتماعی وجود دارد و زنان فمنیست همچنان در حاشیه جامعه نگه داشته شده اند. در مقاله حاضر ابتدا (و با کاربست نظریه جینوکریتیسیزم) جایگاه زنان کشورهای اسلامی در سه مرحله تعریف شده توسط شوالتر مشخص شده، در ادامه از چرایی ناتوانی آنان برای عبور از این آستانه سخن گفته خواهد شد. برای نیل بدین هدف، دو اثر از دو نویسنده پیشرو زنِ جهان اسلامی یعنی رمان عادت می کنیم از زویا پیرزاد و رمان خاطرات یک زن مطلقه از هیفاء بیطار، که از رمان های موفّق ایران و سوریه هستند و هر دو با محویّت موضوع طلاق نوشته شده اند، انتخاب و از منظر نظریه جینوکریتیسیزم بررسی شده است. نتیجه این بررسی حکایت از آن دارد که زنانِ فمنیست جهان اسلام، در مرحله دوم از مراحل سه گانه ای که شوالتر آن را ترسیم کرده است، متوقف شده اند؛ بدین معنی که آنها از تقلید از سنت های مردانه روی برگردانده اند اما هنوز به صورت کامل به مرحله سوم که در آن زنان به جای توجّه به مردان، خویشتن زنانه خویش را مورد توجّه قرار می دهند و با لحن، ادبیات و شیوه روایت خاص خود، به بیان تجربه های خاص خود می پردازند پای ننهاده اند و در آستانه این مرحله برجای مانده اند.