ابراهیم بن شیبه اصفهانی
آرشیو
چکیده
متن
یکی ازیاران امام جواد و امام هادی(ع) شخصیتی به نام ابراهیم است. وی فرزند شیبه اصفهانی و اصالتاً کاشانی است. شیخ طوسی در کتاب خود ضمن برشماری اصحاب حضرت جواد(ع)، از او این گونه یاد کرده است:«ابراهیم شیبه الاصفهانی مولی بنی اسد و اصله من قاشان؛ [1] ابراهیم شیبة اصفهانی ـ که در اصل از کاشان بوده ـ تحت حمایت طایفه بنی اسد قرار داشت».
همچنین طوسی او را در شمار یاران حضرت هادی(ع) آورده است.[2]
برقی هم در کتاب خود، ابراهیم را از یاران حضرت جواد(ع)، دانسته است.[3]
ابراهیم در نظر اندیشمندان
عدهای از رجال شناسان نظیر شیخ طوسی و برقی، ابراهیم را ستایش یا مذمتی نکرده و به اصطلاح او را «مهمل» گذاردهاند، اما جمعی از پژوهشگران و رجالشناسان عصرهای اخیر با توجه به نشانههایی، به تعریف و تمجید وی دست زدهاند. علامه وحید بهبهانی بر این باور است که چون شخصیت جلیل القدری چون احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از او حدیث نقل کرده، میتوان استنباط کرد که ابراهیم فردی موثق و مورد اطمینان بوده است.[4]
علامه سید محسن امین عاملی روایت احمد از ابراهیم را، علامت اطمینان و اعتماد احمد بزنطی به او دانسته است.[5]
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از جمله یاران با عظمت حضرت رضا(ع) بود و در اصطلاح جزء «اصحاب اجماع» به شمار میآید.[6] برخی از رجالیون معتقدند که اگر در سند روایتی، یکی از اصحاب اجماع باشد و سند حدیث تا اصحاب اجماع مشکل نداشته باشد، ما بعد آنها احتیاج به بررسی رجال ندارد؛ زیرا اصحاب اجماع از افراد غیر موثق روایت نقل نمیکردند و چون بزنطی از ابراهیم شیبه روایت نقل کرده، معلوم میشود او را فرد مطمئنی میدانسته است.[7]
علامه بهبهانی در این باره میگوید: «روی عنه احمد بن ابی نصر و فیه اشعار بوثاقته؛ از ابراهیم کسی مثل احمد بن محمد بن ابی نصر روایت نقل کرده و همین نشانه موثق بودن ابراهیم است».[8]
مامقانی هم در مورد این شخصیت با توجه به مکاتبهای که او با حضرت هادی(ع) داشته، گوید: «فیه دلالة علی دیانة الرجل و غایة احتیاطه فی الدین و منه یستشمّ حسنه؛[9] یعنی این مطلب از دین مداری و نهایت احتیاط ابراهیم در مذهب، حکایت میکند و از آن نیکو بودن او استشمام میشود».
شیخ علی نمازی هم با اشاره به این نامهنگاری گوید: لإبراهیم ... مکاتبة ... تدل علی دیانته و احتیاطه فی الدین؛[10] او دارای نامهای است که بر دیانت و احتیاطش در دین دلالت دارد».
راویان از ابراهیم
از ابراهیم بن شیبه ظاهراً فقط دو نفر روایت نقل کردهاند. البته منظور تعدادی است که نگارنده در تحقیق خود به آنها دست یافت. آن دو عبارتاند از: 1.احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی؛2. موسی بن جعفر بن وهب.[11] بنابراین ابراهیم دو شاگرد داشته که یکی از آنها جزء اصحاب اجماع و بسیار جلیل القدر است.
اساتید ابراهیم
ظاهراً ابراهیم فقط از محضر امام جواد و امام هادی(ع) روایت و حدیث نقل کرده است. البته مطالبی که او از آن دو بزرگوار آورده، بسیار اندک است. شاید علتش این بوده که کمتر به محضر آنان حاضر میشده و این احتمالاً ناشی از بعد مسافتی بوده که میان او و ائمه زمان وی وجود داشته. به هر حال، ابراهیم از حضرت جواد(ع) فقط دو روایت به سینه سپرد و گزارش داد و از حضرت هادی(ع) تنها یک روایت. برخی معتقدند که ابراهیم تنها از حضرت جواد(ع) روایت و گزارش حکایت کرده است.[12]
ما معتقدیم علت اینکه شرح حال بسیاری از راویان شیعه دارای ابهامات فراوانی است، جوّ خفقان آلودی است که در عصر اموی و عباسی بر آنان حاکم بود. حکام ستمگر وقت به شدت با شیعیان و حتی پیشوایان آنان مبارزه میکردند و در پی از بین بردن آل پیامبر(ص) و دوستدارانشان بودند. به همین جهت، چون طیف وسیعی از تاریخ نگاران و سیرهنویسان وابسته به دربار اموی و عباسی بودند، در نوشتن شرح حال شیعیان و رهبرانشان اهتمام نداشتند و یا کمتر در این زمینه کوشش میکردند. ابهامات مزبور حتی در مورد وابستگان نزدیک اهل بیت(ع) و حتی خود آنها هم به چشم میخورد.[13]
جریانهای فکری انحرافی
همواره در اعصاری که ائمه هدی(ع) زندگی میکردند، گروهها و دستههایی وجود داشتند که در رویارویی با مرام و مسلک اهل بیت، گام برمیداشتند و اسباب و علل گمراهی مردم را فراهم میساختند. به طور مسلم، بسیاری از این گروهها ساخته و پرداخته کارگزاران حکومتهای ستمگر وقت بودند و هدف آنها مقابله با حرکت اصیل تشیع و مشغول ساختن رهبری شیعه به نحلههای بیاصل و بنیان و آلوده به انحراف و کفر و شرک بود تا غاصبان حکومت بتوانند راحتتر ترکتازی کنند. از سوی دیگر، آنان در صدد بودند با ایجاد شبهه و تردید در مبانی فکری شیعه، برتری عقیدتی اهل بیت را به چالش بکشند و ائمه هدی را در نظر و نگاه عامه، بیارزش جلوه دهند. هدف دیگر سیاست بازان اموی و عباسی موجه جلوه دادن ستمگریهای خلفای حکومتگر و کمرنگ یا بیرنگ کردن رسواییهای فکری و اخلاقی و فسادهایی بود که سراپای وجودشان را فراگرفته بود. حربه جعل حدیث هم که در جهت تطهیر خلفای ستمگر از پلیدیها و زدودن قداست و نورانیت از ساحت اهل بیت در سایه احادیث سهو و نسیان و نسبت دادن شماری از گناهان و آلودگیها به دامان مطهر آنان بود ـ سمت و سویش در این محور قرار داشت. البته دنیاپرستی و پیروی از هواهای نفسانی و ضعف ایمان و عدم بهرهگیری از یاران درجه اول و خصوصاً اصحاب سرّ ائمه و بالاخص اهل بیت(ع)ـ چه از روی عمد و اختیار و چه به سبب موانعی که حاکمان جابر برای هواداران ائمه یا افرادی که در پی یافتن حقیقت بودند ـ از عوامل دیگری است که میتوانست زمینه ظهور و بروز فرقههای انحرافی را فراهم سازد.
بنابراین نمیتوان گفت که در پیدایش گروههای مخالف ائمه ـ در اصول یا فروع یا هر دو ـ فقط سلطه حاکمه دخالت داشته است. به هر حال، جریانهای فکری ضد شیعی در عصر امام هادی(ع) هم وجود داشت و این بزرگوار همانند پدران گرامی خود، با تمام توان خود به مبارزه با آنها پرداختند و از افرادی که در این زمینه میتوانستند به انتشار فکر اصیل شیعه دست بزنند، بهره میجستند. بدین ترتیب، نشر مبانی امامیه و برطرف ساختن شبههها، مهمترین دغدغه اهل بیت عصمت و طهارت در طول حیات نورانی آنان در بیش از دو قرن بود. در واقع تمامی آن فرزانگان برای تثبیت موانع عقیدتی خود، فدا شدند و ردای شهادت به تن کردند.
در نامهای که ابراهیم به امام هادی(ع) نگاشته، به اوضاع اسفباری که برخی منحرفان رقم زده بودند، اشاره شده است. این نامه را در ادامه ذکر خواهیم کرد.
روایتهای ابراهیم بن شیبه
از روایتهای ابراهیم شیبه چندان اطلاعی در دست نیست. آنچه میدانیم، سه روایت و گزارش است که در جوامع شیعی ذکر شده است و اینک به نقل آنها میپردازیم:
1. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از ابراهیم شیبه نقل کرده است که او گوید: به ابو جعفر(امام جواد)(ع) نامه نوشته، در مورد کامل خواندن نماز در حرمین ـ یعنی مسجد الحرام و مسجد النبی ـ پرسش کردم. امام(ع) در پاسخ مرقوم فرمودند:
«کان رسول الله(ص) یحب اکثار الصلاة فی حرمین. فاکثر فیها و اتم؛[14] پیامبر(ص) به فراوانی نماز در حرمین علاقهمند بودند. پس در آن دو مکان، نماز زیاد بخوان و کامل به جا آور».
مرحوم مجلسی بعد از ذکر این روایت گوید: ظاهر دستور امام(ع)، واجب بودن اتمام در این دو محل است. ظاهر سخن سید مرتضی هم وجوب اتمام در همه مواضع چهارگانه (مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه و حرم امام حسین(ع)) است، اما مشهور آن است که نمازگزار مختار است قصر یا تمام بخواند و در عین حال تمام خواندن از فضیلت بیشتری برخوردار است.[15]
2. احمد بن محمد بن ابی نصر گوید: ابراهیم بن شیبه نامهای به این مضمون به امام جواد(ع) نگاشت: نماز پشت سر کسی که ولایت امیرالمؤمنین(ع) را پذیرفته، ولی به جای مسح روی پا، روی کفش مسح میکند، و نیز نماز به امامت کسی که مسح کشیدن را حرام میداند و با این حال، به این عمل مبادرت میورزد، چگونه است؟
امام(ع) پاسخ فرمودند:
«ان جامعک و ایاهم موضع فلم تجد بدّاً من الصلاة، فأذّن لنفسک و أقم. فان سَبَقَکَ ای القراءة، فسبح؛[16] اگر در جایی با چنین افرادی بودی و مجبور شدی نماز بخوانی، برای خودت اذان و اقامه بگو. اگر امام جماعت در قرائت از تو پیشی گرفت، تسبیح بگو».
توضیح: برخی از مذاهب اهل سنت، مسح روی کفش را در وضو به جای مسح روی پا مجاز میشمرند، ولی پیداست که از نظر شیعه امامیه چنین وضویی باطل است. در آیه ششم سوره مائده به مسح روی پا تأکید شده است و وقتی وضو باطل شود، نماز هم باطل خواهد شد. در روایتی از پیامبرخدا(ص) آمده است: نماز بدون طهارت تحقق پیدا نمیکند. بر این پایه، امام جماعتی که چنین وضویی دارد، طاهر و قابل اقتدا نیست. ولی اگر مسئله تقیه و ترس از دشمن مطرح باشد، انسان بایستی به ظاهر وانمود کند که به چنین امامی اقتدا کرده است. در حدیث مزبور، امام(ع) به ابراهیم میفرماید به ظاهر وانمود کند به امام جماعت مخالفان اهل بیت اقتدا کرده، اما در واقع برای خودش حمد و سوره بخواند و اگر دید که نمیتواند به قرائت امام جماعت برسد، به جای حمد و سوره، سبحان الله بگوید که در وقت ضرورت، کافی و کارساز است.
ابراهیم در آن فضای خفقان آلود عباسی با مشکل دیگری هم مواجه بود و آن اذان و اقامه بود. مخالفان اهل بیت در آن دو شعار اسلامی هم دست برده و جملههایی از آن را حذف یا دگرگون ساخته بودند؛ مثلاً آنها «حی علی خیر العمل» را به «الصلاة خیر من النوم» (نماز از خوابیدن بهتر است) تغییر دادند.
به همین دلیل، اذان و اقامه مخالفان هم غیر شرعی بود. امام(ع) برای رفع این مشکل، به ابراهیم میفرماید که برای خودش و به طور آهسته اذان و اقامه صحیح بگوید و سپس به خواندن نماز بپردازد.[17]
ناهنجاریهای عصر ابراهیم
به دلیل خفقان سیاسی موجود در عصر ائمه، شیعیان و هواداران اهل بیت با مشکلات فراوانی مواجه بودند. این نابسامانیها در عصر امام جواد و امام هادی(ع) هم فراوان بود. در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
1. مشکلات اقتصادی
حکام مخالف اهل بیت(ع)، چون هیچ تمایلی به بقای شیعه و رهبرانشان نداشتند، آنان را در تنگناهای شدید مالی قرار میدادند تا هر گونه قدرتی را از پیروان ولایت سلب کنند. این شیوه امویان و عباسیان، هر چند به ظاهر از جمله عوامل مهم برای سلطه جائرانهشان به شمار میآمد، اما در واقع از جمله عوامل زمینهساز برای رویکردهای مبارزاتی شیعیان بود که باعث میشد طومار ننگین ستمگران در هم پیچیده شود.
2. محصور کردن رهبران شیعه
از معضلات درخور توجه شیعه بلکه مهمترین مشکل ولایتمداران در عصرهای اولیه اسلام، حصار محکمی بود که از طرف خلفای ستمگر وقت پیرامون امامان اهل بیت(ع)[18] کشیده بودند تا آنان نتوانند به نشر و گسترش فرهنگ اصیل خود که اسلام ناب محمدی بود، بپردازند.
3. فرقههای منحرف
غالیان (که قائل به الوهیت امامان بودند)، زیدیه، واقفه و مجسمه (که خداوند را جسم و شبیه انسان میپنداشتند) از جمله فرقهها و دستههای منحرف عصر امام جواد و امام هادی(ع) بودند و چون در آن عصر، اهلبیت در محدویت فراوانی به سر میبردند و حکام غاصب وقت، تلاش فراوانی را برای مسخ افکار شیعه و روگردان کردن مردم از آنان میکردند، فرقهها و نحلههای بیپایه و اساس و باطل، نضج زیادی گرفتند. بدون تردید عباسیان در پر و بال دادن به این ناهنجاریهای فکری ـ فرهنگی، تأثیر فراوان داشتند، بلکه باید گفت یکی از روشهای آل عباس برای رویارویی با ائمه هدی(ع) و نابود سازی تبلیغات مذهبی تشیع، تقویت جبهه مخالف بود.
البته امامان و اصحاب بزرگوارشان به طور جدی در حدی که شرایط اجازه میداد ـ با مذاهب و فرقههای گوناگون و بدعتگزاران مبارزه میکردند. برخی از غالیان و افراد منحرف عصر امام هادی(ع) عبارت بودند از:
1. علی بن حسکه قمی؛ 2. قاسم یقطینی؛ 3. حسن بن محمد بن بابای قمی؛ 4. محمد بن نصیر.
علی بن حسکه باور داشت که امام هادی(ع)، خدا و خالق و مدبر هستی است و خود ابن حسکه، خود را پیامبر و فرستاده امام میدانست و میگفت تمامی واجبات اسلامی چون زکات و حج و روزه، از پیروانش ساقط است.
نگرانی از فضای فرهنگی آلوده
در گزارشی که ابراهیم ناقل آن است، به برخی کژرویها آن عصر اشاره رفته و نام دو تن از سران کفر و الحاد آمده است. ابراهیم گوید: به امام هادی(ع) نامه نگاشته، عرض کردم: فدایت گردم، در گرداگرد ما گروهی هستند که در شناخت فضیلت شما، با سخنهای گوناگونی که جان انسان از آنها تنفر دارد و سینهها را در تنگنا قرار میدهد، با یکدیگر اختلاف دارند و در مورد عقاید و نظریات خود روایاتی نقل میکنند که ما نمیتوانیم به صحت و درستی آنها اقرار و اعتراف کنیم؛ زیرا در آنها سخنان بزرگ و غلوّآمیزی است. از سویی، به رد انکارشان هم نمیتوانیم دست بزنیم؛ زیرا آن سخنان را به پدران شما نسبت میدهند. از این رو، ما در قبال آنها توقف میکنیم. از جمله سخنان آنها این است که این فرموده خداوند عزوجل )ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر( و )اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة( را تأویل کرده، گویند: صلات یعنی مردی به این نام، نه رکوع و سجود، و نیز زکات یعنی همان مرد، نه تعدادی از درهمها و خارج ساختن مال، و آنها اعمالی از واجبات و سنتها را که شبیه زکات است و نیز گناهان را تأویل میکنند. اگر صلاح میدانید، به دوستان خود منت گذارده سخنی بفرمایید که از تأویل و گفتارهای کفرآمیزی که آنها را به هلاکت و نیستی کشانده، ایمن گردند. متأسفانه کسانی که مطالب مزبور را ادعا میکنند، مدعیاند از جمله اولیا هستند و مردم را به طاعت خود دعوت میکنند؛ از جمله آنها علی بن حسکه و قاسم یقطینی است. نظر شما درباره پذیرفتن عقاید آنان چیست؟
امام(ع) در پاسخ مرقوم فرمودند: «لیس هذا دیننا فاعتزله؛[19] این پندارهای باطل جزء دین ما نیست؛ از آنها کنارهگیری کن».
در این گزارش از انحراف و باورهای افراطیون و بدعتگذاران و اهل هوی و دوری آنان از طریق اهل بیت عصمت و طهارت و کفر و انکار احکام شریعت سخن به میان آمده است که نشان دهنده وضعیت بسیار ناهنجار و فضای فرهنگی مسموم و آلوده آن عصر است.
از سویی دیگر، این گزارش به ایمان و تقوای ابراهیم شیبه اشاره دارد؛ زیرا ابراهیم نه در آن حد از اعتلای علمی بود تا خود تشخیص دهد که روایات نقل شده از سوی کسانی چون قاسم باطل و جعلی است و نه میتوانسته به انکار سخنان منحرفان بپردازد. به عبارت دیگر، تقوای ابراهیم چنین اجازه و جسارتی به او نمیداد. از این رو، برای رفع این معضل فکری تنها به ائمه تمسک جست و از آنان استمداد طلبید تا از هلاکت و گمراهی نجات یابد.
پینوشتها
[1] . رجال الطوسی، ص398.
[2] . همان، ص411.
[3] . ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج1،ص235.
[4] . ر.ک: تنقیح المقال، ج1، ص20.
[5] . ر.ک: اعیان الشیعه، ج2، ص144.
[6] . ر.ک: تتمة المنتهی، قمی، انتشارات دلیل ما، ص2371.
[7] . ر.ک: اصول علم الرجال (تقریرات بحث آیت الله داوری)، ص389.
[8] . منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال، میرزا محمد علی استرآبادی به همراه تعلیقه علامه وحید بهبهانی، ج1، حاشیه ص292.
[9] . تنقیح المقال، ج1، ص20.
[10] . مستدرکات علم رجال الحدیث، ج1، ص157.
[11] . ر.ک: اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، ص517.
[12] . ر.ک: معجم الرجال الحدیث، ج1، ص236.
[13] . شاید علت یا علتهای دیگری هم در این زمینه وجود داشته باشد.
[14] . الاستبصار، شیخ طوسی، تحقیق سید حسن خرسان، ج2، ص330؛ الکافی، تصحیح غفاری، ج4، ص524.
[15] . ر.ک: مرآة العقول.
[16] . تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج 3، ص276و277.
[17] . ر.ک: الامام الجواد(ع) من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی ، ص 99و100.
[18] . یکی از تعبیراتی که میتوان آن را در مورد همه امامان به کار برد، واژه «مهدی» است. در زیارت جامعه کبیره، آن ذوات نورانی، «المهدیون» نامیده شدهاند.
[19] . ر.ک: اختیار معرفة الرجال، ص517و518.
همچنین طوسی او را در شمار یاران حضرت هادی(ع) آورده است.[2]
برقی هم در کتاب خود، ابراهیم را از یاران حضرت جواد(ع)، دانسته است.[3]
ابراهیم در نظر اندیشمندان
عدهای از رجال شناسان نظیر شیخ طوسی و برقی، ابراهیم را ستایش یا مذمتی نکرده و به اصطلاح او را «مهمل» گذاردهاند، اما جمعی از پژوهشگران و رجالشناسان عصرهای اخیر با توجه به نشانههایی، به تعریف و تمجید وی دست زدهاند. علامه وحید بهبهانی بر این باور است که چون شخصیت جلیل القدری چون احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از او حدیث نقل کرده، میتوان استنباط کرد که ابراهیم فردی موثق و مورد اطمینان بوده است.[4]
علامه سید محسن امین عاملی روایت احمد از ابراهیم را، علامت اطمینان و اعتماد احمد بزنطی به او دانسته است.[5]
احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از جمله یاران با عظمت حضرت رضا(ع) بود و در اصطلاح جزء «اصحاب اجماع» به شمار میآید.[6] برخی از رجالیون معتقدند که اگر در سند روایتی، یکی از اصحاب اجماع باشد و سند حدیث تا اصحاب اجماع مشکل نداشته باشد، ما بعد آنها احتیاج به بررسی رجال ندارد؛ زیرا اصحاب اجماع از افراد غیر موثق روایت نقل نمیکردند و چون بزنطی از ابراهیم شیبه روایت نقل کرده، معلوم میشود او را فرد مطمئنی میدانسته است.[7]
علامه بهبهانی در این باره میگوید: «روی عنه احمد بن ابی نصر و فیه اشعار بوثاقته؛ از ابراهیم کسی مثل احمد بن محمد بن ابی نصر روایت نقل کرده و همین نشانه موثق بودن ابراهیم است».[8]
مامقانی هم در مورد این شخصیت با توجه به مکاتبهای که او با حضرت هادی(ع) داشته، گوید: «فیه دلالة علی دیانة الرجل و غایة احتیاطه فی الدین و منه یستشمّ حسنه؛[9] یعنی این مطلب از دین مداری و نهایت احتیاط ابراهیم در مذهب، حکایت میکند و از آن نیکو بودن او استشمام میشود».
شیخ علی نمازی هم با اشاره به این نامهنگاری گوید: لإبراهیم ... مکاتبة ... تدل علی دیانته و احتیاطه فی الدین؛[10] او دارای نامهای است که بر دیانت و احتیاطش در دین دلالت دارد».
راویان از ابراهیم
از ابراهیم بن شیبه ظاهراً فقط دو نفر روایت نقل کردهاند. البته منظور تعدادی است که نگارنده در تحقیق خود به آنها دست یافت. آن دو عبارتاند از: 1.احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی؛2. موسی بن جعفر بن وهب.[11] بنابراین ابراهیم دو شاگرد داشته که یکی از آنها جزء اصحاب اجماع و بسیار جلیل القدر است.
اساتید ابراهیم
ظاهراً ابراهیم فقط از محضر امام جواد و امام هادی(ع) روایت و حدیث نقل کرده است. البته مطالبی که او از آن دو بزرگوار آورده، بسیار اندک است. شاید علتش این بوده که کمتر به محضر آنان حاضر میشده و این احتمالاً ناشی از بعد مسافتی بوده که میان او و ائمه زمان وی وجود داشته. به هر حال، ابراهیم از حضرت جواد(ع) فقط دو روایت به سینه سپرد و گزارش داد و از حضرت هادی(ع) تنها یک روایت. برخی معتقدند که ابراهیم تنها از حضرت جواد(ع) روایت و گزارش حکایت کرده است.[12]
ما معتقدیم علت اینکه شرح حال بسیاری از راویان شیعه دارای ابهامات فراوانی است، جوّ خفقان آلودی است که در عصر اموی و عباسی بر آنان حاکم بود. حکام ستمگر وقت به شدت با شیعیان و حتی پیشوایان آنان مبارزه میکردند و در پی از بین بردن آل پیامبر(ص) و دوستدارانشان بودند. به همین جهت، چون طیف وسیعی از تاریخ نگاران و سیرهنویسان وابسته به دربار اموی و عباسی بودند، در نوشتن شرح حال شیعیان و رهبرانشان اهتمام نداشتند و یا کمتر در این زمینه کوشش میکردند. ابهامات مزبور حتی در مورد وابستگان نزدیک اهل بیت(ع) و حتی خود آنها هم به چشم میخورد.[13]
جریانهای فکری انحرافی
همواره در اعصاری که ائمه هدی(ع) زندگی میکردند، گروهها و دستههایی وجود داشتند که در رویارویی با مرام و مسلک اهل بیت، گام برمیداشتند و اسباب و علل گمراهی مردم را فراهم میساختند. به طور مسلم، بسیاری از این گروهها ساخته و پرداخته کارگزاران حکومتهای ستمگر وقت بودند و هدف آنها مقابله با حرکت اصیل تشیع و مشغول ساختن رهبری شیعه به نحلههای بیاصل و بنیان و آلوده به انحراف و کفر و شرک بود تا غاصبان حکومت بتوانند راحتتر ترکتازی کنند. از سوی دیگر، آنان در صدد بودند با ایجاد شبهه و تردید در مبانی فکری شیعه، برتری عقیدتی اهل بیت را به چالش بکشند و ائمه هدی را در نظر و نگاه عامه، بیارزش جلوه دهند. هدف دیگر سیاست بازان اموی و عباسی موجه جلوه دادن ستمگریهای خلفای حکومتگر و کمرنگ یا بیرنگ کردن رسواییهای فکری و اخلاقی و فسادهایی بود که سراپای وجودشان را فراگرفته بود. حربه جعل حدیث هم که در جهت تطهیر خلفای ستمگر از پلیدیها و زدودن قداست و نورانیت از ساحت اهل بیت در سایه احادیث سهو و نسیان و نسبت دادن شماری از گناهان و آلودگیها به دامان مطهر آنان بود ـ سمت و سویش در این محور قرار داشت. البته دنیاپرستی و پیروی از هواهای نفسانی و ضعف ایمان و عدم بهرهگیری از یاران درجه اول و خصوصاً اصحاب سرّ ائمه و بالاخص اهل بیت(ع)ـ چه از روی عمد و اختیار و چه به سبب موانعی که حاکمان جابر برای هواداران ائمه یا افرادی که در پی یافتن حقیقت بودند ـ از عوامل دیگری است که میتوانست زمینه ظهور و بروز فرقههای انحرافی را فراهم سازد.
بنابراین نمیتوان گفت که در پیدایش گروههای مخالف ائمه ـ در اصول یا فروع یا هر دو ـ فقط سلطه حاکمه دخالت داشته است. به هر حال، جریانهای فکری ضد شیعی در عصر امام هادی(ع) هم وجود داشت و این بزرگوار همانند پدران گرامی خود، با تمام توان خود به مبارزه با آنها پرداختند و از افرادی که در این زمینه میتوانستند به انتشار فکر اصیل شیعه دست بزنند، بهره میجستند. بدین ترتیب، نشر مبانی امامیه و برطرف ساختن شبههها، مهمترین دغدغه اهل بیت عصمت و طهارت در طول حیات نورانی آنان در بیش از دو قرن بود. در واقع تمامی آن فرزانگان برای تثبیت موانع عقیدتی خود، فدا شدند و ردای شهادت به تن کردند.
در نامهای که ابراهیم به امام هادی(ع) نگاشته، به اوضاع اسفباری که برخی منحرفان رقم زده بودند، اشاره شده است. این نامه را در ادامه ذکر خواهیم کرد.
روایتهای ابراهیم بن شیبه
از روایتهای ابراهیم شیبه چندان اطلاعی در دست نیست. آنچه میدانیم، سه روایت و گزارش است که در جوامع شیعی ذکر شده است و اینک به نقل آنها میپردازیم:
1. احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی از ابراهیم شیبه نقل کرده است که او گوید: به ابو جعفر(امام جواد)(ع) نامه نوشته، در مورد کامل خواندن نماز در حرمین ـ یعنی مسجد الحرام و مسجد النبی ـ پرسش کردم. امام(ع) در پاسخ مرقوم فرمودند:
«کان رسول الله(ص) یحب اکثار الصلاة فی حرمین. فاکثر فیها و اتم؛[14] پیامبر(ص) به فراوانی نماز در حرمین علاقهمند بودند. پس در آن دو مکان، نماز زیاد بخوان و کامل به جا آور».
مرحوم مجلسی بعد از ذکر این روایت گوید: ظاهر دستور امام(ع)، واجب بودن اتمام در این دو محل است. ظاهر سخن سید مرتضی هم وجوب اتمام در همه مواضع چهارگانه (مسجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه و حرم امام حسین(ع)) است، اما مشهور آن است که نمازگزار مختار است قصر یا تمام بخواند و در عین حال تمام خواندن از فضیلت بیشتری برخوردار است.[15]
2. احمد بن محمد بن ابی نصر گوید: ابراهیم بن شیبه نامهای به این مضمون به امام جواد(ع) نگاشت: نماز پشت سر کسی که ولایت امیرالمؤمنین(ع) را پذیرفته، ولی به جای مسح روی پا، روی کفش مسح میکند، و نیز نماز به امامت کسی که مسح کشیدن را حرام میداند و با این حال، به این عمل مبادرت میورزد، چگونه است؟
امام(ع) پاسخ فرمودند:
«ان جامعک و ایاهم موضع فلم تجد بدّاً من الصلاة، فأذّن لنفسک و أقم. فان سَبَقَکَ ای القراءة، فسبح؛[16] اگر در جایی با چنین افرادی بودی و مجبور شدی نماز بخوانی، برای خودت اذان و اقامه بگو. اگر امام جماعت در قرائت از تو پیشی گرفت، تسبیح بگو».
توضیح: برخی از مذاهب اهل سنت، مسح روی کفش را در وضو به جای مسح روی پا مجاز میشمرند، ولی پیداست که از نظر شیعه امامیه چنین وضویی باطل است. در آیه ششم سوره مائده به مسح روی پا تأکید شده است و وقتی وضو باطل شود، نماز هم باطل خواهد شد. در روایتی از پیامبرخدا(ص) آمده است: نماز بدون طهارت تحقق پیدا نمیکند. بر این پایه، امام جماعتی که چنین وضویی دارد، طاهر و قابل اقتدا نیست. ولی اگر مسئله تقیه و ترس از دشمن مطرح باشد، انسان بایستی به ظاهر وانمود کند که به چنین امامی اقتدا کرده است. در حدیث مزبور، امام(ع) به ابراهیم میفرماید به ظاهر وانمود کند به امام جماعت مخالفان اهل بیت اقتدا کرده، اما در واقع برای خودش حمد و سوره بخواند و اگر دید که نمیتواند به قرائت امام جماعت برسد، به جای حمد و سوره، سبحان الله بگوید که در وقت ضرورت، کافی و کارساز است.
ابراهیم در آن فضای خفقان آلود عباسی با مشکل دیگری هم مواجه بود و آن اذان و اقامه بود. مخالفان اهل بیت در آن دو شعار اسلامی هم دست برده و جملههایی از آن را حذف یا دگرگون ساخته بودند؛ مثلاً آنها «حی علی خیر العمل» را به «الصلاة خیر من النوم» (نماز از خوابیدن بهتر است) تغییر دادند.
به همین دلیل، اذان و اقامه مخالفان هم غیر شرعی بود. امام(ع) برای رفع این مشکل، به ابراهیم میفرماید که برای خودش و به طور آهسته اذان و اقامه صحیح بگوید و سپس به خواندن نماز بپردازد.[17]
ناهنجاریهای عصر ابراهیم
به دلیل خفقان سیاسی موجود در عصر ائمه، شیعیان و هواداران اهل بیت با مشکلات فراوانی مواجه بودند. این نابسامانیها در عصر امام جواد و امام هادی(ع) هم فراوان بود. در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
1. مشکلات اقتصادی
حکام مخالف اهل بیت(ع)، چون هیچ تمایلی به بقای شیعه و رهبرانشان نداشتند، آنان را در تنگناهای شدید مالی قرار میدادند تا هر گونه قدرتی را از پیروان ولایت سلب کنند. این شیوه امویان و عباسیان، هر چند به ظاهر از جمله عوامل مهم برای سلطه جائرانهشان به شمار میآمد، اما در واقع از جمله عوامل زمینهساز برای رویکردهای مبارزاتی شیعیان بود که باعث میشد طومار ننگین ستمگران در هم پیچیده شود.
2. محصور کردن رهبران شیعه
از معضلات درخور توجه شیعه بلکه مهمترین مشکل ولایتمداران در عصرهای اولیه اسلام، حصار محکمی بود که از طرف خلفای ستمگر وقت پیرامون امامان اهل بیت(ع)[18] کشیده بودند تا آنان نتوانند به نشر و گسترش فرهنگ اصیل خود که اسلام ناب محمدی بود، بپردازند.
3. فرقههای منحرف
غالیان (که قائل به الوهیت امامان بودند)، زیدیه، واقفه و مجسمه (که خداوند را جسم و شبیه انسان میپنداشتند) از جمله فرقهها و دستههای منحرف عصر امام جواد و امام هادی(ع) بودند و چون در آن عصر، اهلبیت در محدویت فراوانی به سر میبردند و حکام غاصب وقت، تلاش فراوانی را برای مسخ افکار شیعه و روگردان کردن مردم از آنان میکردند، فرقهها و نحلههای بیپایه و اساس و باطل، نضج زیادی گرفتند. بدون تردید عباسیان در پر و بال دادن به این ناهنجاریهای فکری ـ فرهنگی، تأثیر فراوان داشتند، بلکه باید گفت یکی از روشهای آل عباس برای رویارویی با ائمه هدی(ع) و نابود سازی تبلیغات مذهبی تشیع، تقویت جبهه مخالف بود.
البته امامان و اصحاب بزرگوارشان به طور جدی در حدی که شرایط اجازه میداد ـ با مذاهب و فرقههای گوناگون و بدعتگزاران مبارزه میکردند. برخی از غالیان و افراد منحرف عصر امام هادی(ع) عبارت بودند از:
1. علی بن حسکه قمی؛ 2. قاسم یقطینی؛ 3. حسن بن محمد بن بابای قمی؛ 4. محمد بن نصیر.
علی بن حسکه باور داشت که امام هادی(ع)، خدا و خالق و مدبر هستی است و خود ابن حسکه، خود را پیامبر و فرستاده امام میدانست و میگفت تمامی واجبات اسلامی چون زکات و حج و روزه، از پیروانش ساقط است.
نگرانی از فضای فرهنگی آلوده
در گزارشی که ابراهیم ناقل آن است، به برخی کژرویها آن عصر اشاره رفته و نام دو تن از سران کفر و الحاد آمده است. ابراهیم گوید: به امام هادی(ع) نامه نگاشته، عرض کردم: فدایت گردم، در گرداگرد ما گروهی هستند که در شناخت فضیلت شما، با سخنهای گوناگونی که جان انسان از آنها تنفر دارد و سینهها را در تنگنا قرار میدهد، با یکدیگر اختلاف دارند و در مورد عقاید و نظریات خود روایاتی نقل میکنند که ما نمیتوانیم به صحت و درستی آنها اقرار و اعتراف کنیم؛ زیرا در آنها سخنان بزرگ و غلوّآمیزی است. از سویی، به رد انکارشان هم نمیتوانیم دست بزنیم؛ زیرا آن سخنان را به پدران شما نسبت میدهند. از این رو، ما در قبال آنها توقف میکنیم. از جمله سخنان آنها این است که این فرموده خداوند عزوجل )ان الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر( و )اقیموا الصلاة و آتوا الزکاة( را تأویل کرده، گویند: صلات یعنی مردی به این نام، نه رکوع و سجود، و نیز زکات یعنی همان مرد، نه تعدادی از درهمها و خارج ساختن مال، و آنها اعمالی از واجبات و سنتها را که شبیه زکات است و نیز گناهان را تأویل میکنند. اگر صلاح میدانید، به دوستان خود منت گذارده سخنی بفرمایید که از تأویل و گفتارهای کفرآمیزی که آنها را به هلاکت و نیستی کشانده، ایمن گردند. متأسفانه کسانی که مطالب مزبور را ادعا میکنند، مدعیاند از جمله اولیا هستند و مردم را به طاعت خود دعوت میکنند؛ از جمله آنها علی بن حسکه و قاسم یقطینی است. نظر شما درباره پذیرفتن عقاید آنان چیست؟
امام(ع) در پاسخ مرقوم فرمودند: «لیس هذا دیننا فاعتزله؛[19] این پندارهای باطل جزء دین ما نیست؛ از آنها کنارهگیری کن».
در این گزارش از انحراف و باورهای افراطیون و بدعتگذاران و اهل هوی و دوری آنان از طریق اهل بیت عصمت و طهارت و کفر و انکار احکام شریعت سخن به میان آمده است که نشان دهنده وضعیت بسیار ناهنجار و فضای فرهنگی مسموم و آلوده آن عصر است.
از سویی دیگر، این گزارش به ایمان و تقوای ابراهیم شیبه اشاره دارد؛ زیرا ابراهیم نه در آن حد از اعتلای علمی بود تا خود تشخیص دهد که روایات نقل شده از سوی کسانی چون قاسم باطل و جعلی است و نه میتوانسته به انکار سخنان منحرفان بپردازد. به عبارت دیگر، تقوای ابراهیم چنین اجازه و جسارتی به او نمیداد. از این رو، برای رفع این معضل فکری تنها به ائمه تمسک جست و از آنان استمداد طلبید تا از هلاکت و گمراهی نجات یابد.
پینوشتها
[1] . رجال الطوسی، ص398.
[2] . همان، ص411.
[3] . ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج1،ص235.
[4] . ر.ک: تنقیح المقال، ج1، ص20.
[5] . ر.ک: اعیان الشیعه، ج2، ص144.
[6] . ر.ک: تتمة المنتهی، قمی، انتشارات دلیل ما، ص2371.
[7] . ر.ک: اصول علم الرجال (تقریرات بحث آیت الله داوری)، ص389.
[8] . منهج المقال فی تحقیق احوال الرجال، میرزا محمد علی استرآبادی به همراه تعلیقه علامه وحید بهبهانی، ج1، حاشیه ص292.
[9] . تنقیح المقال، ج1، ص20.
[10] . مستدرکات علم رجال الحدیث، ج1، ص157.
[11] . ر.ک: اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، تصحیح حسن مصطفوی، ص517.
[12] . ر.ک: معجم الرجال الحدیث، ج1، ص236.
[13] . شاید علت یا علتهای دیگری هم در این زمینه وجود داشته باشد.
[14] . الاستبصار، شیخ طوسی، تحقیق سید حسن خرسان، ج2، ص330؛ الکافی، تصحیح غفاری، ج4، ص524.
[15] . ر.ک: مرآة العقول.
[16] . تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن خرسان، ج 3، ص276و277.
[17] . ر.ک: الامام الجواد(ع) من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی ، ص 99و100.
[18] . یکی از تعبیراتی که میتوان آن را در مورد همه امامان به کار برد، واژه «مهدی» است. در زیارت جامعه کبیره، آن ذوات نورانی، «المهدیون» نامیده شدهاند.
[19] . ر.ک: اختیار معرفة الرجال، ص517و518.