فاطمه(س) اسوه حیات زیبا
آرشیو
چکیده
متن
درودهاى خداوند و فرشتگان و حاملان عرش او و همه آفریدگان زمینى و آسمانى بر آن گوهر قدسى باد که قالب انسانى یافت. آن صورت نفس کلّى، فیض بخش عوالم عقلانى، پاره حقیقت نبوى، سرآمد نگاه انوار علوى، سرچشمههاى اسرار فاطمى، رهایى یافته و رهایى دهنده دوستدارانش از آتش دوزخ، میوه درخت یقین، بانوى بانوان دو عالم، شناخته ارج و ناشناخته مزار، روشنىِ چشم رسول و زهراى پاک بتول.*
* صلوات کبیر، محىالدّینابنعربى.
سیره رفتارى حضرت زهرا علیهاالسلام
گاهى شکوه بانوى بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبریز مىسازد که توان سخن گفتن را از انسان مىگیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر علیهاالسلام خیره کننده دیدگان هر بیناست. بارى! برخى در شناختن و شناساندن این بانو، که مادرِ عصمت و آینه عفاف است، به دامن روایات و آیاتى پناه مىبرند که گویاى شأن والاى اوست.
در شأن فاطمه علیهاالسلام آیات بسیارى نازل گشته و روایات نیز همچون دریایى موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل اندیشهها و کرانههاى معرفت است.
امّا در این میان، راه دیگرى نیز وجود دارد که ما را با ژرفاى کمالات و جلوه فضیلتهاى این بانو آشنا مىسازد، آن هم نگریستن به سیره عملى و شیوه رفتارى آن بزرگوار است. در واقع، زندگینامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینهاى است که نورى از بزرگىها و فضیلتهاى او را بر رواق دلمان مىتاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن مىسازد.
نگارنده در این نوشته مرورى دارد بر چند فراز برجسته از زندگى حضرت زهرا علیهاالسلام که بیشتر کاربردى و عملى است؛ چرا که فاطمه علیهاالسلام «اسوه» و «الگو» است.
پس شایسته است که در بند بند این بخشهاى نورانى از حیات فاطمه علیهاالسلام ، به دقت بنگریم و با نگرشى جامع درس هایى را که از این نمونهها مىآموزیم، در کلاس زندگى به کار بندیم.
1. معنویت در خانه فاطمه علیهاالسلام
زندگى حضرت فاطمه علیهاالسلام سراسر نور و پر از معنویت بود. او توانست در خانه کوچک خود، با تمام مشکلات، به عرفان کامل برسد. وى به جایى رسید که جبرئیل امین بر او نازل مىشد.
فاطمه علیهاالسلام عاشق عبادت بود. او در تسلیم و اطاعت و در استقبال از عبادت، چنان به پیش رفت که حتى سلامت خویش را از یاد بُرد.
امام باقر علیهالسلام در شأن عبادت او فرمود: «کانت تَقُومُ حَتّى تَورَّمَ قدماها»
روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به او فرمود: «دخترم از خدا چیزى بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت داده است.»، فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: «حاجتى جز توفیق در بندگى خدا ندارم. آرزویم این است ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش نظاره کنم» و خود در مناجاتش مىفرمود: «أسالک لذّة النّظر الى وجهک».
همسر و فرزندان او، عاشق معبود یگانه بودند. خانهاى که پر از نور و نماز و قرآن و عبادت است، ارزشمند است.
حضرت على علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت مىکردند. این طور نبود که فقط على علیهالسلام در نماز غرق شود؛ بلکه فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز چنان در محراب به عبادت مىایستاد که از شدّت ترس، نَفَسش به شماره مىافتاد.
امروز باید زن و مرد به این زوج ملکوتى اقتدا کنند و هر دو به معراج عرفان، معنویّت و سیر و سلوک برسند.
علاّمه مجلسى قدسسره در مورد خانه على و فاطمه علیهماالسلام از انس بن مالک، و بُریره نقل مىکند:
هنگامى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این آیه شریفه را خواند: «فى بیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بالْغُدُوِّ والآصالِ»1؛ در خانههایى (مانند معابد، مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن، ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
مردى برخاست و سؤال کرد: اى رسول خدا! این خانهها کدامند؟
حضرت فرمود: خانههاى انبیا. سپس ابوبکر برخاست و پرسید: اى رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه على و فاطمه) نیز از همان خانههاست؟ حضرت فرمود: آرى و از برترین آنان است.
ابن عباس مىگوید: در مسجد پیامبر بودیم که یکى از قاریان قرآن آیه «فى بیوتٍ اذِنَ اللّهُ...» را تلاوت کرد. پرسیدم: اى رسول خدا! این خانهها کدام خانهها هستند؟
حضرت فرمود: خانههاى انبیا. و سپس با دست خویش به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره کرد.2
2. ایمان فاطمه علیهاالسلام
امام باقر علیهالسلام مىفرماید: روزى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم سلمان را براى رساندن پیامى به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستاد. سلمان مىگوید: سپس از درنگ کوتاهى در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صداى فاطمه علیهاالسلام را از داخل خانه شنیدم که قرآن مىخواند و در بیرون اتاق، دستاس در حال چرخیدن بود. ماجرا را به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم خبر دادم. آن حضرت تبسّمى کرده و فرمود:
«یا سلمانُ اِنَّ ابنَتى فاطمةَ مَلاءَ اللّهُ قَلْبَها و جَوارِحَها الى مشاشِها...؛ اى سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان کرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشتهاى را به نام زوقابیل (جبرئیل) فرستاده تا به جاى او دستاس را بگرداند.»3
3. در محراب عبادت
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از اوّلین و آخرین است. هنگامى که او در محراب عبادت مىایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایى را که به مریم مىگفتند، به فاطمه علیهاالسلام مىگویند که: «اِنَّ اللّهَ اصطَفاکِ و طَهَّرَکِ واصْطفاکِ على نِساءالعالمینَ»4
حَسن بَصرى (زاهد معروف) مىگوید: «لم یَکُنْ فى الاُمّةِ اَزْهَدَ و لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ...؛ در امت اسلام عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبود. وى آنقدر نماز مىخواند و عبادت مىکرد که دو پاى مبارکش ورم مىنمود.»5
4. فاطمه علیهاالسلام و مائده آسمانى
حضرت فاطمه علیهاالسلام به نماز، علاقه فراوانى داشت و هرگاه حاجتى داشت، به نماز متوسّل مىشد. سه روز بود که در خانه على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام غذا یافت نمىشد و آنان این مدت را بدون غذا سپرى کردند. على علیهالسلام وارد منزل شد در حالى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نشسته و فاطمه علیهاالسلام نماز مىخواند و بین این دو نفر ظرفى سرپوشیده بود. وقتى فاطمه علیهاالسلام از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. على علیهالسلام فرمود: اى فاطمه! این از کجا برایت رسیده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است. خداوند به هر که بخواهد، روزى مىدهد. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: آیا مىخواهید نظیر این را براى شما نقل کنم؟ گفتند: بله، اى رسول خدا! فرمود: اى على! مَثَل شما مثل زکریاست که هر وقت بر حضرت مریم علیهاالسلام وارد مىشد، مىدید که در محراب عبادت است و در نزد وى خوراک نهاده شده است. زکریا مىفرمود: اى مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب مىگفت: از جانب خدا! خدا هرکس را که بخواهد، روزى مىدهد. آن گاه آن غذا را یک ماه خوردند و آن کاسه همان ظرفى است که حضرت مهدى «قائم آل محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم » در آن غذا مىخورد.6
5. حضرت زهرا علیهاالسلام و ترس از قیامت
حضرت زهرا علیهاالسلام به شدّت از روز قیامت و سختى آن نگران بود. او از پدرش رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم درباره چگونگى زنده شدن و احوال قیامت سؤالات بسیارى مىنمود.
علاّمه مجلسى قدسسره مىنویسد:
هنگامى که آیه «و اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اجمعین لها سبعةُ ابوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ»7 بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد، آن حضرت به شدّت گریست و یارانش نیز با گریه آن حضرت، گریه کردند؛ اما کسى نمىدانست که پیامبر چرا مىگرید و جبرئیل چه چیزى را بر او نازل کرده که باعث گریه فراوان پیامبر شده است. از طرفى، هیچ کس یاراى سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. اصحاب چون مىدانستند وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نگاهش به فاطمه علیهاالسلام مىافتد، شاد مىگردد، فردى را به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستادند تا وى را از این ماجرا و گریه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنیدن این خبر برآشفت و خانه را به قصد مسجد و دیدار پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ترک گفت. هنگامى که فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبر آمد، فرمود: «پدرجان! جانم فدایت باد! چه چیز تو را به گریه درآورده است؟!». پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود، بر دخترش تلاوت کرد. فاطمه علیهاالسلام از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمین افتاد، در حالى که مىفرمود: «اَلوَیْلُ وِ ثُمَّ الوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ فِىالنّار؛ واى، پس واى بر کسى که وارد دوزخ شود!»
على علیهالسلام دست بر سر مىگذاشت و فریاد مىزد: «وا بُعْدَ سَفَراه وا قِلّة زاداهُ فى سَفَرِالقیامة؛ واى از دورى سفر، واى از کمى توشه راه سفر قیامت!»
6. اُنس با قرآن کریم
توجّه ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام به قرآن کریم، درس دیگرى به شیفتگان این کتاب آسمانى مىدهد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «حُبِّبَ اِلىَّ مِنْ دنیاکُمْ ثلاث، تِلاوَتُ کتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فى وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فى سبیل اللّه؛ سه چیز از دنیاى شما را دوست دارم: تلاوت قرآن کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ؛ انفاق در راه خدا.»8
فاطمه زهرا علیهاالسلام ، با قرآن مأنوس بود و پیوسته از خانه کوچکش آواى خوش قرآن به گوش مىرسید. گفتههاى یاران و اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مؤیّد این سیره و شیوه آن بانوى باعظمت است.
حضرت فاطمه علیهاالسلام به قرآن اهمیت مىداد به گونهاى که وصیّت کرد در شب اوّل قبر، على علیهالسلام بر مزارش بسیار قرآن بخواند. حتّى خادمهاش فضّه نیز تا بیست سال به غیر قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
7. دعا براى دیگران
فاطمه علیهاالسلام چگونه سخن گفتن با خدا و دعا کردن را به آیندگان آموخت. او در دعا نیز همه را بر خود مقدّم مىداشت. امام حسن علیهالسلام مىفرماید:
مادرم فاطمه علیهاالسلام را در شب جمعهاى دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و زنان با ایمان را نام مىبُرد و بسیار براى آنان دعا مىکرد؛ اما ندیدم حتّى یک بار براى خود دعا کند. از روى تعجّب گفتم: مادر! چرا براى خودت دعا نمىکنى و از خدا چیزى نمىخواهى ؛ همان گونه که براى دیگران دعا مىکنى؟ مادرم در پاسخ فرمود: «یا بُنىَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسایه سپس اهل خانه.»9
8. احترام به پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم
هنگامى که آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»10 بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل گشت؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام پدر را «رسول اللّه» خطاب کرد. امام حسین علیهالسلام از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل مىکند:
از آن روزى که این آیه بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را «پدر» خطاب کنم، از این رو مىگفتم: یا رسول اللّه. چون پیامبر چنین دید، فرمود: «دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستى و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. دخترم! این آیه درباره مُستکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمىدارند. پدر گفتن تو براى آرامش قلب من بهتر و به خشنودى خداوند نزدیکتر است.» سپس پیشانى مرا بوسید و مقدارى از آب دهان خود را به [صورت] من کشید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.11
«ادب» نمودار شخصیت انسان و بزرگترین سرمایه است. على علیهالسلام فرمود: «لامیراث کَالأَدَب؛ هیچ ارثى گران بهاتر از ادب نیست.»
ادب، سیره رایج بین این دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نزد فاطمه علیهاالسلام مىرفت، او بر مىخاست و پدر را مىبوسید و او را در جاى خود مىنشانید. البته رسول خدا هم به فاطمهاش عنایت ویژه داشت؛ چرا که وى کوثر الهى بود که به او کرامت شده است.
9. سبقت گرفتن در سلام
آن حضرت به پیروى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به سلام کردن بسیار اهمیت مىداد. در روایت آمده است که شخصى گفت: نزد حضرت فاطمه علیهالسلام آمدم، تا مرا دید، سلام کرد و در این امرِ نیکو بر من پیشى گرفت. سپس فرمود: چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ عرض کردم: به جهت به دست آوردن خیر و برکت. فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم مرا خبر داد که هرکس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام کند، خداوند بهشت را بر وى واجب مىگرداند.12
10. تحمّل سختىها
در روزهاى نخست شکلگیرى حکومت اسلامى در مدینه، مسلمانان با مشکلات بسیارى مواجه بودند. بسیارى از مهاجران و انصار، با تنگدستى روزگار مىگذراندند. در این حال على علیهالسلام نیز همانند سایر مسلمانان زندگى مىکرد و هنگام توانمندى، دیگران را برخود مقدّم مىداشت. تا چند سال، وضع به همین منوال سپرى شد. على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام در خانه زیراندازى جز یک پوست گوسفند نداشتند. فاطمه علیهاالسلام صبر کرد و سختىهاى زندگى را به خاطر رضاى خدا و خشنودى پدر و شوهر خویش تحمّل نمود. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ضمن باخبر بودن از وضع زندگى على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام ، پیوسته دختر خود را به صبر و شکیبایى در برابر مشکلات زندگى فرامىخواند.
اَنَس مىگوید: روزى فاطمه علیهاالسلام خدمت پدر آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! من و پسر عمویم زیراندازى جز یک پوست گوسفند نداریم. شبها خودمان از آن استفاده مىکنیم و روزها علف شترمان را روى آن پهن مىنماییم. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: دخترم! صبر کن؛ زیرا موسى بن عمران تا ده سال از روزهاى زندگى خود را سپرى کرد، در حالى که چیزى جز یک عباى قطوانیه نداشت.13
فاطمه علیهاالسلام هنگام سختىها مىفرمود: «یا رسول اللّه! خداوند را در برابر نعمتهایش ستایش مىکنم و بر نعمتهاى ظاهرىاش شکر گزارم.»14 او ساده زندگى مىکرد و از تحمّل مشکلات زندگى پرهیز نداشت تا به شیرینىهاى آخرت برسد. وسایل زندگى حضرت ساده و مهریهاش اندک بود. او آیین خانه دارى و همسر دارى را به خوبى مراعات مىکرد و در زندگى، واقعاً شریک همسرش بود. گاهى که در خانه غذایى نبود و کودکان گرسنه بودند، فاطمه علیهاالسلام به على علیهالسلام چیزى نمىگفت و چیزى از او درخواست نمىکرد. او بیم داشت از این که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود. فاطمه علیهاالسلام در جواب على علیهالسلام که مىفرمود: چرا به من خبر ندادى تا غذایى براى شما تهیه کنم؟ مىگفت: اى ابوالحسن! من از خدایم شرم مىکنم که تو را به چیزى که بر آن قدرت ندارى، تکلیف کنم!
آرى، فاطمه علیهاالسلام در تمام عرصهها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنجها و غصّههاى شوهر بود و پناه او.
على علیهالسلام مىفرمود: وقتى به خانه مىآمدم و به زهرا نگاه مىکردم، تمام غم و اندوهم برطرف مىشد. هرگز کارى نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.
11. حجاب و عفاف
حضرت زهرا علیهاالسلام هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وى عقیده داشت: «بهترین چیز براى زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردان نامحرم را.» على علیهالسلام مىفرماید: روزى با گروهى از اصحاب، خدمت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودیم. آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ صحیحى بدهد، وقتى که اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به فاطمه علیهاالسلام گفتم. فرمود: من جوابش را مىدانم:
«صلاح زن در آن است که مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند.»
من هنگامى که خدمت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسیدم، عرض کردم: فاطمه علیهاالسلام در پاسخ سؤال شما چنین فرموده است. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم سخنِ پخته و منطقى زهرا علیهاالسلام را پسندید و فرمود: «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است.»15
البته در توضیح فرموده حضرت زهرا علیهاالسلام مىتوان گفت که عدم رعایت پوشش از طرف زنان در جامعه، مىتواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد که سرانجام این بىمبالاتى، به سستى بنیان خانواده و اجتماع خواهد انجامید.
پس بهترین، زیباترین و با صفاترین زندگى براى زنان در پرتو سخن پرمغز زهرا علیهاالسلام خلاصه مىشود که: «صلاح زن در آن است که نه او مرد بیگانه را ببیند و نه مرد بیگانه او را.»
حضرت زهرا علیهاالسلام همان گونه که فرمود، طبق آن نیز رفتار کرد. تا آنجا حجاب را رعایت مىکرد که روزى یکى از مسلمانان به نام «ابن مکتوم» که نابینا بود، به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگرى رفت، به او گفتند: ابن مکتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من که نابینا نیستم...!
از وصیّتهاى فاطمه علیهاالسلام این بود که: «پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتى بگذارید، تا حجم بدنم پیدا نشود.» این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود و این وصیّت، درسى از عفاف و حجاب و حیا بود که بانوان باید آن را مورد توجّه قرار دهند.
اى زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزندهترین زینت زن، حفظ حجاب است
فرمان خدا، قول نبىّ، نصّ کتاب است از بهر زنان افضلِ طاعات، حجاب است
12. انفاق و ایثار
نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسى» به زن فقیر، آن هم در شب عروسىاست.
هنگامى که موکب عروس رهسپار خانه على علیهالسلام بود، زن سائلى پیش آمد، و در برابر عروس اظهار احتیاج به لباس نمود. فاطمه علیهاالسلام مظهر تقوا و ایثار، همراهان را به دور خود جمع کرد، و بى درنگ «لباس عروسى» را از تن در آورد و به آن زن فقیر بخشید. حضرت با این عمل، دیگرى را برخود مقدّم داشت. این عمل وى به قدرى جالب و این فداکارى، به اندازهاى بزرگ است که تاکنون تاریخ نتوانسته نمونهاى از آن را در خاطره خود ثبت نماید. آرى، زهراى اطهر با همان لباس معمولى به خانه شوهر رفت و سند ایثار در چهره درخشان زندگىاش ثبت گردید.16
فاطمه علیهاالسلام و خانوادهاش، مأواى بیچارگان و نیازمندان بودند. على علیهالسلام و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز، غذاى افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خداى متعال در تقدیر از این ایثار خالصانه، که جز به خاطر خدا انگیزه دیگرى نداشت، سوره «هل أتى» را نازل فرمود.
13. فعالیتهاى سیاسى ـ اجتماعى
فاطمه علیهاالسلام در برابر مسائل سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامى، بى تفاوت نبود و پیوسته جبهه حق را یارى مىکرد. در صحنههاى اجتماعى و دفاع از دین و رهبر، حاضر بود. حضرت در جنگ اُحُد شرکت داشت و به امدادگرى و مداواى زخمهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مشغول بود. پس از رحلت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم که خلافت غصب شد و «فدک» را از او گرفتند، همراه زنان بنى هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبهاى غرّا که پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق کشىها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیاى سنّتهاى جاهلى انتقاد کرد.
فاطمه علیهاالسلام در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبرى امت اسلامى، از هیچ کوششى فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود دانست. گاهى شبها همراه على علیهالسلام به در خانه مهاجرین و انصار مىرفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول را در یادها زنده مىکرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا مىخواند، اگرچه جز کلامى سرد و بى مهر نمىشنید!
فاطمه علیهاالسلام عنایت ویژهاى به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام على علیهالسلام داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعى در قالبهاى مختلف، روى آن اهتمام و جدّیت مىورزید. در مسئله «فدک» آن چیزى که جوهر اصلى کارها و پیگیرىهاى حضرت فاطمه علیهاالسلام بود، همان دفاع از «حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام » بود. حتّى آخرین وصیّت او یعنى تشییع، به خاک سپارى و مخفى نگه داشتن قبر هم در واقع تداوم حضور سیاسى و اجتماعى حضرت زهرا علیهاالسلام بود. این وصیّت، میزان هدفدارى و بزرگوارى ایشان را نشان مىدهد. تا حضرت زنده بود، على علیهالسلام حامى نیرومندى داشت. به تعبیر بعضى از بزرگان: «به خاطر فاطمه علیهاالسلام ، حُرمت حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام را تا حدّى پاس مىداشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، على علیهالسلام تنها و بى پناه و مظلومتر شد.» در یک جمله، فاطمه، فدایى امامت و رهبریت شد.
اینها و نمونههایى دیگر از سیره رفتارى آن بانوى بىهمتا، جلوههاى الگو بودن او براى همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پى «اُسوه» و سر مشق «چگونه زیستن»اند.
امید است این خصلتها و رفتارها، چون تابلویى، پیوسته در برابر دیدگانمان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه مىدانیم و معرّفى مىکنیم، «ابعاد الگویى» او را نیز در قالب سیره عملى و رفتارى حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. زیرا این گونه، بهتر مىتوان مَشى و مرام فاطمى را در بستر زندگى و اخلاق عینى پیاده کرد.
نکتهها
الف) ناگفته نماند آنچه فاطمه علیهاالسلام را اسوه و نمونه ساخته، کمال انسانى اوست و بدین خاطر، متعلّق به عالم انسانیت است.
ارزشهاى انسانى، اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن، اسوههاى انسانى نیز همین گونهاند.
در یک جمله، فاطمه علیهاالسلام چنان که اسوه زنان است، اسوه مردان نیز هست. همان گونه که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام این چنیناند.
ب) باید توجّه داشت که سنّتهاى الهى و قوانین هستى، که قواعد حاکم بر زندگى انسان بخشى از آن است، همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطهاى است که در جوهر خود از اصول ثابتى تبعیت مىکند و قابل تغییر نیست و حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان زنى که عالِم به این ارزشها بوده و بر طبق موازین الهى و انسانى زندگى مىکرده، مىتواند الگوى همه انسانها تا «انتهاى تاریخ» باشد.
به عبارت دیگر، همان طور که «دین» امر ثابتى است، «الگو»هم مىتواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگى و سلوک آن حضرت همواره براى انسانها «چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.
ج) از خصوصیات اسوههاى الهى این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانى پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتى است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمىتواند بىنیاز از آنان باشد. ما انسانها هرچه سعى و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمىرسیم و نمىتوانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولى باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.
این که مىگوییم فاطمه علیهاالسلام یا سایر حضرات معصومان علیهمالسلام الگوى همگانند، بدان معنا نیست که باید فاطمه علیهاالسلام یا على علیهالسلام شد، بلکه مقصود «فاطمهوار بودن و فاطمه گونه زیستن» است... .
در سخنى از صادق آل محمّد علیهالسلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و روحهاىتان و بوى خوشتان را دوست مىدارم. ما را در این جهت با پرهیزکارى و تلاش خود یارى کنید. هرگز به ولایت ما نمىرسید جز با کوشش و تقوا. و کسى که دیگرى را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.17
پىنوشتها:
1. نور / 35.
2. فاطمه در کلام اهل سنّت، ص 343.
3. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 338.
4. آل عمران / 42؛ اَمالى، صدوق، ص 437.
5. ربیع الابرار، ج 2، ص 104.
6. بحارالانوار، ج 42، ص 31.
7. حجر / 44.
8. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 17.
9. علل الشرایع، ص 215.
10. نور، / 63.
11. بحارالانوار، ج 43، ص 93.
12. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 63.
13. احقاق الحق، ج 10، ص 400.
14. سفینةالبحار، ج 1، ص 571.
15. کشف الغمّه، ج 2، ص 92. البته در بعضى از روایات آمده امام حسن(ع) سؤال رسول خدا(ص) را از مادرش پرسید و زهرا(س) جواب فوق را داد. ر.ک: وسایل الشیعه، ج 2، ص 9.
16.بااقتباسازالوقایعوالحوادث،ملبوبى،ج4،ص186.
17. ارشاد القلوب، دیلمى، ص 101، چ بیروت.
* صلوات کبیر، محىالدّینابنعربى.
سیره رفتارى حضرت زهرا علیهاالسلام
گاهى شکوه بانوى بزرگ جهان، چنان دل و جان را لبریز مىسازد که توان سخن گفتن را از انسان مىگیرد. جایگاه رفیع فاطمه اطهر علیهاالسلام خیره کننده دیدگان هر بیناست. بارى! برخى در شناختن و شناساندن این بانو، که مادرِ عصمت و آینه عفاف است، به دامن روایات و آیاتى پناه مىبرند که گویاى شأن والاى اوست.
در شأن فاطمه علیهاالسلام آیات بسیارى نازل گشته و روایات نیز همچون دریایى موّاج و متلاطم طراوت بخش ساحل اندیشهها و کرانههاى معرفت است.
امّا در این میان، راه دیگرى نیز وجود دارد که ما را با ژرفاى کمالات و جلوه فضیلتهاى این بانو آشنا مىسازد، آن هم نگریستن به سیره عملى و شیوه رفتارى آن بزرگوار است. در واقع، زندگینامه زیبا و پرنکته و آموزنده او در ابعاد گونه گون، آینهاى است که نورى از بزرگىها و فضیلتهاى او را بر رواق دلمان مىتاباند و شبستان جان را همچون روز، روشن مىسازد.
نگارنده در این نوشته مرورى دارد بر چند فراز برجسته از زندگى حضرت زهرا علیهاالسلام که بیشتر کاربردى و عملى است؛ چرا که فاطمه علیهاالسلام «اسوه» و «الگو» است.
پس شایسته است که در بند بند این بخشهاى نورانى از حیات فاطمه علیهاالسلام ، به دقت بنگریم و با نگرشى جامع درس هایى را که از این نمونهها مىآموزیم، در کلاس زندگى به کار بندیم.
1. معنویت در خانه فاطمه علیهاالسلام
زندگى حضرت فاطمه علیهاالسلام سراسر نور و پر از معنویت بود. او توانست در خانه کوچک خود، با تمام مشکلات، به عرفان کامل برسد. وى به جایى رسید که جبرئیل امین بر او نازل مىشد.
فاطمه علیهاالسلام عاشق عبادت بود. او در تسلیم و اطاعت و در استقبال از عبادت، چنان به پیش رفت که حتى سلامت خویش را از یاد بُرد.
امام باقر علیهالسلام در شأن عبادت او فرمود: «کانت تَقُومُ حَتّى تَورَّمَ قدماها»
روزى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به او فرمود: «دخترم از خدا چیزى بخواه که جبرئیل از جانب خدا وعده اجابت داده است.»، فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: «حاجتى جز توفیق در بندگى خدا ندارم. آرزویم این است ناظر جمال او باشم و به وجه کریمش نظاره کنم» و خود در مناجاتش مىفرمود: «أسالک لذّة النّظر الى وجهک».
همسر و فرزندان او، عاشق معبود یگانه بودند. خانهاى که پر از نور و نماز و قرآن و عبادت است، ارزشمند است.
حضرت على علیهالسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام هر دو عاشقانه و خالصانه عبادت مىکردند. این طور نبود که فقط على علیهالسلام در نماز غرق شود؛ بلکه فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز چنان در محراب به عبادت مىایستاد که از شدّت ترس، نَفَسش به شماره مىافتاد.
امروز باید زن و مرد به این زوج ملکوتى اقتدا کنند و هر دو به معراج عرفان، معنویّت و سیر و سلوک برسند.
علاّمه مجلسى قدسسره در مورد خانه على و فاطمه علیهماالسلام از انس بن مالک، و بُریره نقل مىکند:
هنگامى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم این آیه شریفه را خواند: «فى بیوتٍ اَذِنَ اللّهُ اَن تُرْفَعَ و یُذْکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بالْغُدُوِّ والآصالِ»1؛ در خانههایى (مانند معابد، مساجد و منازل انبیا و اولیا) خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد و در آن، ذکر نام خدا شود و صبح و شام تسبیح و تنزیه ذات پاک او کنند.
مردى برخاست و سؤال کرد: اى رسول خدا! این خانهها کدامند؟
حضرت فرمود: خانههاى انبیا. سپس ابوبکر برخاست و پرسید: اى رسول خدا! آیا این خانه (اشاره به خانه على و فاطمه) نیز از همان خانههاست؟ حضرت فرمود: آرى و از برترین آنان است.
ابن عباس مىگوید: در مسجد پیامبر بودیم که یکى از قاریان قرآن آیه «فى بیوتٍ اذِنَ اللّهُ...» را تلاوت کرد. پرسیدم: اى رسول خدا! این خانهها کدام خانهها هستند؟
حضرت فرمود: خانههاى انبیا. و سپس با دست خویش به خانه فاطمه زهرا علیهاالسلام اشاره کرد.2
2. ایمان فاطمه علیهاالسلام
امام باقر علیهالسلام مىفرماید: روزى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم سلمان را براى رساندن پیامى به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستاد. سلمان مىگوید: سپس از درنگ کوتاهى در پشت درخانه آن حضرت، سلام گفتم، صداى فاطمه علیهاالسلام را از داخل خانه شنیدم که قرآن مىخواند و در بیرون اتاق، دستاس در حال چرخیدن بود. ماجرا را به پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم خبر دادم. آن حضرت تبسّمى کرده و فرمود:
«یا سلمانُ اِنَّ ابنَتى فاطمةَ مَلاءَ اللّهُ قَلْبَها و جَوارِحَها الى مشاشِها...؛ اى سلمان! خداوند قلب، اعضا و جوارح دخترم فاطمه را تا فرق سرش مملوّ از ایمان کرده است. دخترم خود را در اطاعت و عبادت خدا قرار داده. پس خداوند فرشتهاى را به نام زوقابیل (جبرئیل) فرستاده تا به جاى او دستاس را بگرداند.»3
3. در محراب عبادت
پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از اوّلین و آخرین است. هنگامى که او در محراب عبادت مىایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایى را که به مریم مىگفتند، به فاطمه علیهاالسلام مىگویند که: «اِنَّ اللّهَ اصطَفاکِ و طَهَّرَکِ واصْطفاکِ على نِساءالعالمینَ»4
حَسن بَصرى (زاهد معروف) مىگوید: «لم یَکُنْ فى الاُمّةِ اَزْهَدَ و لا اَعْبَدَ مِنْ فاطِمَةَ...؛ در امت اسلام عابدتر از فاطمه علیهاالسلام نبود. وى آنقدر نماز مىخواند و عبادت مىکرد که دو پاى مبارکش ورم مىنمود.»5
4. فاطمه علیهاالسلام و مائده آسمانى
حضرت فاطمه علیهاالسلام به نماز، علاقه فراوانى داشت و هرگاه حاجتى داشت، به نماز متوسّل مىشد. سه روز بود که در خانه على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام غذا یافت نمىشد و آنان این مدت را بدون غذا سپرى کردند. على علیهالسلام وارد منزل شد در حالى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نشسته و فاطمه علیهاالسلام نماز مىخواند و بین این دو نفر ظرفى سرپوشیده بود. وقتى فاطمه علیهاالسلام از نماز فارغ شد، سرپوش را از آن ظرف برداشت اما ظرف مملوّ از نان و گوشت بود. على علیهالسلام فرمود: اى فاطمه! این از کجا برایت رسیده؟ گفت: از جانب خدا نازل شده است. خداوند به هر که بخواهد، روزى مىدهد. رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: آیا مىخواهید نظیر این را براى شما نقل کنم؟ گفتند: بله، اى رسول خدا! فرمود: اى على! مَثَل شما مثل زکریاست که هر وقت بر حضرت مریم علیهاالسلام وارد مىشد، مىدید که در محراب عبادت است و در نزد وى خوراک نهاده شده است. زکریا مىفرمود: اى مریم! این از کجا آمده است؟ مریم در جواب مىگفت: از جانب خدا! خدا هرکس را که بخواهد، روزى مىدهد. آن گاه آن غذا را یک ماه خوردند و آن کاسه همان ظرفى است که حضرت مهدى «قائم آل محمّد صلىاللهعلیهوآلهوسلم » در آن غذا مىخورد.6
5. حضرت زهرا علیهاالسلام و ترس از قیامت
حضرت زهرا علیهاالسلام به شدّت از روز قیامت و سختى آن نگران بود. او از پدرش رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم درباره چگونگى زنده شدن و احوال قیامت سؤالات بسیارى مىنمود.
علاّمه مجلسى قدسسره مىنویسد:
هنگامى که آیه «و اِنَّ جَهَنَّم لَمَوعِدُهُم اجمعین لها سبعةُ ابوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنهُمْ جُزءٌ مَقْسومٌ»7 بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد، آن حضرت به شدّت گریست و یارانش نیز با گریه آن حضرت، گریه کردند؛ اما کسى نمىدانست که پیامبر چرا مىگرید و جبرئیل چه چیزى را بر او نازل کرده که باعث گریه فراوان پیامبر شده است. از طرفى، هیچ کس یاراى سخن گفتن با آن حضرت را نداشت. اصحاب چون مىدانستند وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نگاهش به فاطمه علیهاالسلام مىافتد، شاد مىگردد، فردى را به خانه فاطمه علیهاالسلام فرستادند تا وى را از این ماجرا و گریه پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم باخبر سازد. دختر رسول خدا با شنیدن این خبر برآشفت و خانه را به قصد مسجد و دیدار پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ترک گفت. هنگامى که فاطمه علیهاالسلام نزد پیامبر آمد، فرمود: «پدرجان! جانم فدایت باد! چه چیز تو را به گریه درآورده است؟!». پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم آنچه را که جبرئیل بر او نازل کرده بود، بر دخترش تلاوت کرد. فاطمه علیهاالسلام از شدّت ترس و وحشت، با صورت بر زمین افتاد، در حالى که مىفرمود: «اَلوَیْلُ وِ ثُمَّ الوَیْلُ لِمَنْ دَخَلَ فِىالنّار؛ واى، پس واى بر کسى که وارد دوزخ شود!»
على علیهالسلام دست بر سر مىگذاشت و فریاد مىزد: «وا بُعْدَ سَفَراه وا قِلّة زاداهُ فى سَفَرِالقیامة؛ واى از دورى سفر، واى از کمى توشه راه سفر قیامت!»
6. اُنس با قرآن کریم
توجّه ویژه حضرت زهرا علیهاالسلام به قرآن کریم، درس دیگرى به شیفتگان این کتاب آسمانى مىدهد. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «حُبِّبَ اِلىَّ مِنْ دنیاکُمْ ثلاث، تِلاوَتُ کتاب اللّهِ، والنَّظَرُ فى وجه رسول اللّهِ وَالإِنفاقُ فى سبیل اللّه؛ سه چیز از دنیاى شما را دوست دارم: تلاوت قرآن کریم، نگاه به چهره مقدّس پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ؛ انفاق در راه خدا.»8
فاطمه زهرا علیهاالسلام ، با قرآن مأنوس بود و پیوسته از خانه کوچکش آواى خوش قرآن به گوش مىرسید. گفتههاى یاران و اصحاب رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مؤیّد این سیره و شیوه آن بانوى باعظمت است.
حضرت فاطمه علیهاالسلام به قرآن اهمیت مىداد به گونهاى که وصیّت کرد در شب اوّل قبر، على علیهالسلام بر مزارش بسیار قرآن بخواند. حتّى خادمهاش فضّه نیز تا بیست سال به غیر قرآن لب نگشود و جز با قرآن پاسخ نداد.
7. دعا براى دیگران
فاطمه علیهاالسلام چگونه سخن گفتن با خدا و دعا کردن را به آیندگان آموخت. او در دعا نیز همه را بر خود مقدّم مىداشت. امام حسن علیهالسلام مىفرماید:
مادرم فاطمه علیهاالسلام را در شب جمعهاى دیدم که پیوسته در حال رکوع و سجود بود تا این که صبح دمید و شنیدم که مردان و زنان با ایمان را نام مىبُرد و بسیار براى آنان دعا مىکرد؛ اما ندیدم حتّى یک بار براى خود دعا کند. از روى تعجّب گفتم: مادر! چرا براى خودت دعا نمىکنى و از خدا چیزى نمىخواهى ؛ همان گونه که براى دیگران دعا مىکنى؟ مادرم در پاسخ فرمود: «یا بُنىَّ! اَلْجار ثُمّ الدّار؛ فرزندم! اوّل همسایه سپس اهل خانه.»9
8. احترام به پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم
هنگامى که آیه «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعاءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً»10 بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل گشت؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام پدر را «رسول اللّه» خطاب کرد. امام حسین علیهالسلام از مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل مىکند:
از آن روزى که این آیه بر پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم نازل شد، هیبت آن حضرت، مانع شد که او را «پدر» خطاب کنم، از این رو مىگفتم: یا رسول اللّه. چون پیامبر چنین دید، فرمود: «دخترم! این آیه درباره تو و اهل بیت تو نازل نشده است؛ زیرا تو از من هستى و من از تو. تو مرا پدر خطاب کن. دخترم! این آیه درباره مُستکبران نازل گشته که احترام مرا نگه نمىدارند. پدر گفتن تو براى آرامش قلب من بهتر و به خشنودى خداوند نزدیکتر است.» سپس پیشانى مرا بوسید و مقدارى از آب دهان خود را به [صورت] من کشید که از آن پس هرگز نیاز به عطر پیدا نکردم.11
«ادب» نمودار شخصیت انسان و بزرگترین سرمایه است. على علیهالسلام فرمود: «لامیراث کَالأَدَب؛ هیچ ارثى گران بهاتر از ادب نیست.»
ادب، سیره رایج بین این دختر و پدر بزرگوارش بود. هرگاه رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم نزد فاطمه علیهاالسلام مىرفت، او بر مىخاست و پدر را مىبوسید و او را در جاى خود مىنشانید. البته رسول خدا هم به فاطمهاش عنایت ویژه داشت؛ چرا که وى کوثر الهى بود که به او کرامت شده است.
9. سبقت گرفتن در سلام
آن حضرت به پیروى از رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم به سلام کردن بسیار اهمیت مىداد. در روایت آمده است که شخصى گفت: نزد حضرت فاطمه علیهالسلام آمدم، تا مرا دید، سلام کرد و در این امرِ نیکو بر من پیشى گرفت. سپس فرمود: چه چیز تو را به اینجا آورده است؟ عرض کردم: به جهت به دست آوردن خیر و برکت. فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم مرا خبر داد که هرکس سه روز نزد من و یا پدرم آید و سلام کند، خداوند بهشت را بر وى واجب مىگرداند.12
10. تحمّل سختىها
در روزهاى نخست شکلگیرى حکومت اسلامى در مدینه، مسلمانان با مشکلات بسیارى مواجه بودند. بسیارى از مهاجران و انصار، با تنگدستى روزگار مىگذراندند. در این حال على علیهالسلام نیز همانند سایر مسلمانان زندگى مىکرد و هنگام توانمندى، دیگران را برخود مقدّم مىداشت. تا چند سال، وضع به همین منوال سپرى شد. على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام در خانه زیراندازى جز یک پوست گوسفند نداشتند. فاطمه علیهاالسلام صبر کرد و سختىهاى زندگى را به خاطر رضاى خدا و خشنودى پدر و شوهر خویش تحمّل نمود. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم ضمن باخبر بودن از وضع زندگى على علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام ، پیوسته دختر خود را به صبر و شکیبایى در برابر مشکلات زندگى فرامىخواند.
اَنَس مىگوید: روزى فاطمه علیهاالسلام خدمت پدر آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه! من و پسر عمویم زیراندازى جز یک پوست گوسفند نداریم. شبها خودمان از آن استفاده مىکنیم و روزها علف شترمان را روى آن پهن مىنماییم. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: دخترم! صبر کن؛ زیرا موسى بن عمران تا ده سال از روزهاى زندگى خود را سپرى کرد، در حالى که چیزى جز یک عباى قطوانیه نداشت.13
فاطمه علیهاالسلام هنگام سختىها مىفرمود: «یا رسول اللّه! خداوند را در برابر نعمتهایش ستایش مىکنم و بر نعمتهاى ظاهرىاش شکر گزارم.»14 او ساده زندگى مىکرد و از تحمّل مشکلات زندگى پرهیز نداشت تا به شیرینىهاى آخرت برسد. وسایل زندگى حضرت ساده و مهریهاش اندک بود. او آیین خانه دارى و همسر دارى را به خوبى مراعات مىکرد و در زندگى، واقعاً شریک همسرش بود. گاهى که در خانه غذایى نبود و کودکان گرسنه بودند، فاطمه علیهاالسلام به على علیهالسلام چیزى نمىگفت و چیزى از او درخواست نمىکرد. او بیم داشت از این که همسرش نتواند خواسته او را برآورده کند و شرمنده شود. فاطمه علیهاالسلام در جواب على علیهالسلام که مىفرمود: چرا به من خبر ندادى تا غذایى براى شما تهیه کنم؟ مىگفت: اى ابوالحسن! من از خدایم شرم مىکنم که تو را به چیزى که بر آن قدرت ندارى، تکلیف کنم!
آرى، فاطمه علیهاالسلام در تمام عرصهها نمونه و الگوست. در خانواده، همدم رنجها و غصّههاى شوهر بود و پناه او.
على علیهالسلام مىفرمود: وقتى به خانه مىآمدم و به زهرا نگاه مىکردم، تمام غم و اندوهم برطرف مىشد. هرگز کارى نکردم که فاطمه از من خشمناک و ناراحت شود. فاطمه نیز هرگز مرا خشمناک نساخت.
11. حجاب و عفاف
حضرت زهرا علیهاالسلام هم در سخن، معلّم حجاب بود، هم در رفتار، اسوه عفاف. وى عقیده داشت: «بهترین چیز براى زن، آن است که نه مردان نامحرم او را ببینند و نه او مردان نامحرم را.» على علیهالسلام مىفرماید: روزى با گروهى از اصحاب، خدمت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم بودیم. آن حضرت به اصحاب فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟ هیچ کس نتوانست پاسخ صحیحى بدهد، وقتى که اصحاب متفرّق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سؤال رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم را به فاطمه علیهاالسلام گفتم. فرمود: من جوابش را مىدانم:
«صلاح زن در آن است که مردان بیگانه را نبیند و مردان بیگانه هم او را نبینند.»
من هنگامى که خدمت رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم رسیدم، عرض کردم: فاطمه علیهاالسلام در پاسخ سؤال شما چنین فرموده است. پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم سخنِ پخته و منطقى زهرا علیهاالسلام را پسندید و فرمود: «فاطمه علیهاالسلام پاره تن من است.»15
البته در توضیح فرموده حضرت زهرا علیهاالسلام مىتوان گفت که عدم رعایت پوشش از طرف زنان در جامعه، مىتواند فساد مردان را به دنبال داشته باشد که سرانجام این بىمبالاتى، به سستى بنیان خانواده و اجتماع خواهد انجامید.
پس بهترین، زیباترین و با صفاترین زندگى براى زنان در پرتو سخن پرمغز زهرا علیهاالسلام خلاصه مىشود که: «صلاح زن در آن است که نه او مرد بیگانه را ببیند و نه مرد بیگانه او را.»
حضرت زهرا علیهاالسلام همان گونه که فرمود، طبق آن نیز رفتار کرد. تا آنجا حجاب را رعایت مىکرد که روزى یکى از مسلمانان به نام «ابن مکتوم» که نابینا بود، به خانه فاطمه علیهاالسلام آمد. فاطمه از آن اتاق به اتاق دیگرى رفت، به او گفتند: ابن مکتوم نابیناست. حضرت فرمود: او نابیناست؛ اما من که نابینا نیستم...!
از وصیّتهاى فاطمه علیهاالسلام این بود که: «پس از مرگ، بدن مرا داخل تابوتى بگذارید، تا حجم بدنم پیدا نشود.» این شیوه تا آن زمان مرسوم نبود و این وصیّت، درسى از عفاف و حجاب و حیا بود که بانوان باید آن را مورد توجّه قرار دهند.
اى زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزندهترین زینت زن، حفظ حجاب است
فرمان خدا، قول نبىّ، نصّ کتاب است از بهر زنان افضلِ طاعات، حجاب است
12. انفاق و ایثار
نمونه بارز انفاق و ایثار آن بزرگوار، بخشش «لباس عروسى» به زن فقیر، آن هم در شب عروسىاست.
هنگامى که موکب عروس رهسپار خانه على علیهالسلام بود، زن سائلى پیش آمد، و در برابر عروس اظهار احتیاج به لباس نمود. فاطمه علیهاالسلام مظهر تقوا و ایثار، همراهان را به دور خود جمع کرد، و بى درنگ «لباس عروسى» را از تن در آورد و به آن زن فقیر بخشید. حضرت با این عمل، دیگرى را برخود مقدّم داشت. این عمل وى به قدرى جالب و این فداکارى، به اندازهاى بزرگ است که تاکنون تاریخ نتوانسته نمونهاى از آن را در خاطره خود ثبت نماید. آرى، زهراى اطهر با همان لباس معمولى به خانه شوهر رفت و سند ایثار در چهره درخشان زندگىاش ثبت گردید.16
فاطمه علیهاالسلام و خانوادهاش، مأواى بیچارگان و نیازمندان بودند. على علیهالسلام و زهرا سه روز روزه نذر گرفتند و هر سه روز، غذاى افطار خود را به یتیم، مسکین و اسیر دادند. خداى متعال در تقدیر از این ایثار خالصانه، که جز به خاطر خدا انگیزه دیگرى نداشت، سوره «هل أتى» را نازل فرمود.
13. فعالیتهاى سیاسى ـ اجتماعى
فاطمه علیهاالسلام در برابر مسائل سیاسى و اجتماعى جامعه اسلامى، بى تفاوت نبود و پیوسته جبهه حق را یارى مىکرد. در صحنههاى اجتماعى و دفاع از دین و رهبر، حاضر بود. حضرت در جنگ اُحُد شرکت داشت و به امدادگرى و مداواى زخمهاى رسول خدا صلىاللهعلیهوآلهوسلم مشغول بود. پس از رحلت رسول اکرم صلىاللهعلیهوآلهوسلم که خلافت غصب شد و «فدک» را از او گرفتند، همراه زنان بنى هاشم به مسجد آمد و در جمع مسلمانان حاضر، در خطبهاى غرّا که پشت پرده خواند، از بدعتها، ستمها، حق کشىها، فراموش کردن وصیّت پیامبر و احیاى سنّتهاى جاهلى انتقاد کرد.
فاطمه علیهاالسلام در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبرى امت اسلامى، از هیچ کوششى فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود دانست. گاهى شبها همراه على علیهالسلام به در خانه مهاجرین و انصار مىرفت و حمایت از ولایت و وصیت رسول را در یادها زنده مىکرد و آنان را به دفاع از حقّ شوهرش در مسئله خلافت و حقّ خودش فرا مىخواند، اگرچه جز کلامى سرد و بى مهر نمىشنید!
فاطمه علیهاالسلام عنایت ویژهاى به مسئله دفاع از امامت و ولایت امام على علیهالسلام داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعى در قالبهاى مختلف، روى آن اهتمام و جدّیت مىورزید. در مسئله «فدک» آن چیزى که جوهر اصلى کارها و پیگیرىهاى حضرت فاطمه علیهاالسلام بود، همان دفاع از «حقّ ولایت حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام » بود. حتّى آخرین وصیّت او یعنى تشییع، به خاک سپارى و مخفى نگه داشتن قبر هم در واقع تداوم حضور سیاسى و اجتماعى حضرت زهرا علیهاالسلام بود. این وصیّت، میزان هدفدارى و بزرگوارى ایشان را نشان مىدهد. تا حضرت زنده بود، على علیهالسلام حامى نیرومندى داشت. به تعبیر بعضى از بزرگان: «به خاطر فاطمه علیهاالسلام ، حُرمت حضرت امیرمؤمنان علیهالسلام را تا حدّى پاس مىداشتند؛ اما پس از شهادت آن مظلومه، على علیهالسلام تنها و بى پناه و مظلومتر شد.» در یک جمله، فاطمه، فدایى امامت و رهبریت شد.
اینها و نمونههایى دیگر از سیره رفتارى آن بانوى بىهمتا، جلوههاى الگو بودن او براى همه فضیلت خواهان و حق جویان است که در پى «اُسوه» و سر مشق «چگونه زیستن»اند.
امید است این خصلتها و رفتارها، چون تابلویى، پیوسته در برابر دیدگانمان باشد. و اگر همواره آن حضرت را سرمشق و اسوه مىدانیم و معرّفى مىکنیم، «ابعاد الگویى» او را نیز در قالب سیره عملى و رفتارى حضرتش بشناسیم و بشناسانیم. زیرا این گونه، بهتر مىتوان مَشى و مرام فاطمى را در بستر زندگى و اخلاق عینى پیاده کرد.
نکتهها
الف) ناگفته نماند آنچه فاطمه علیهاالسلام را اسوه و نمونه ساخته، کمال انسانى اوست و بدین خاطر، متعلّق به عالم انسانیت است.
ارزشهاى انسانى، اختصاص به زن یا مرد ندارد و به تبع آن، اسوههاى انسانى نیز همین گونهاند.
در یک جمله، فاطمه علیهاالسلام چنان که اسوه زنان است، اسوه مردان نیز هست. همان گونه که پیامبر صلىاللهعلیهوآلهوسلم و امامان علیهمالسلام این چنیناند.
ب) باید توجّه داشت که سنّتهاى الهى و قوانین هستى، که قواعد حاکم بر زندگى انسان بخشى از آن است، همه ثابت و غیر قابل تغییرند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطهاى است که در جوهر خود از اصول ثابتى تبعیت مىکند و قابل تغییر نیست و حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان زنى که عالِم به این ارزشها بوده و بر طبق موازین الهى و انسانى زندگى مىکرده، مىتواند الگوى همه انسانها تا «انتهاى تاریخ» باشد.
به عبارت دیگر، همان طور که «دین» امر ثابتى است، «الگو»هم مىتواند ثابت و جاودانه باشد؛ لذا زندگى و سلوک آن حضرت همواره براى انسانها «چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.
ج) از خصوصیات اسوههاى الهى این است که همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانى پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتى است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، بازهم نمىتواند بىنیاز از آنان باشد. ما انسانها هرچه سعى و تلاش کنیم، به افق فضائل آنان نمىرسیم و نمىتوانیم در حدود آنان و مانند آنها عمل کنیم، ولى باید در محدوده توان و استعداد خود در مسیر آنان حرکت نماییم.
این که مىگوییم فاطمه علیهاالسلام یا سایر حضرات معصومان علیهمالسلام الگوى همگانند، بدان معنا نیست که باید فاطمه علیهاالسلام یا على علیهالسلام شد، بلکه مقصود «فاطمهوار بودن و فاطمه گونه زیستن» است... .
در سخنى از صادق آل محمّد علیهالسلام آمده است: به خدا سوگند! من شما و روحهاىتان و بوى خوشتان را دوست مىدارم. ما را در این جهت با پرهیزکارى و تلاش خود یارى کنید. هرگز به ولایت ما نمىرسید جز با کوشش و تقوا. و کسى که دیگرى را به عنوان «امام» و «اسوه» برگزیده است، باید عملش مطابق با عمل او باشد.17
پىنوشتها:
1. نور / 35.
2. فاطمه در کلام اهل سنّت، ص 343.
3. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 338.
4. آل عمران / 42؛ اَمالى، صدوق، ص 437.
5. ربیع الابرار، ج 2، ص 104.
6. بحارالانوار، ج 42، ص 31.
7. حجر / 44.
8. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 17.
9. علل الشرایع، ص 215.
10. نور، / 63.
11. بحارالانوار، ج 43، ص 93.
12. اخلاق حضرت فاطمه(س)، ص 63.
13. احقاق الحق، ج 10، ص 400.
14. سفینةالبحار، ج 1، ص 571.
15. کشف الغمّه، ج 2، ص 92. البته در بعضى از روایات آمده امام حسن(ع) سؤال رسول خدا(ص) را از مادرش پرسید و زهرا(س) جواب فوق را داد. ر.ک: وسایل الشیعه، ج 2، ص 9.
16.بااقتباسازالوقایعوالحوادث،ملبوبى،ج4،ص186.
17. ارشاد القلوب، دیلمى، ص 101، چ بیروت.