آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره:
در قسمت اول این مقاله پس از بررسی اجمالی موارد استعمال کلمه «اهل بیت » و دیگر لغات مشابه با آن، در قرآن، معنا و مفهوم و شان نزول آیه تطهیر مورد بررسی قرار گرفت و سخن به اینجا رسید که ابن ابی الحدید در شرح خطبه نهج البلاغه، «عترت » پیامبر را علی، علیه السلام، و فرزندان ایشان دانسته و آیه تطهیر را مؤید نظر خود قرار داده است.
تصریح به عصمت و عترت علی(ع)
سپس ابن ابی الحدید ادامه می دهد:
اگر کسی بگوید: این سخن از آن حضرت، مشعر به این است که عترت معصوم اند، پس طرفداران تو از معتزله، در خصوص عصمت آنان چه خواهند گفت؟ پاسخ می دهیم: «ابومحمد بن مثویه » در کتاب «کفایة » تصریح نموده است بر این که علی، علیه السلام، معصوم است، هر چند که عصمت واجب نبوده و شرط در امامت هم نباشد، لیکن ادله صریح بر عصمت آن حضرت دلالت دارند. و این عصمت مخصوص به آن امام، علیه السلام، است، و غیر از آن امام، علیه السلام، از سایر فرق را در آن حقی نیست. و این فرق بسیار ظاهر و روشن است که بگوییم: زید معصوم است. یا اینکه بگوییم: زید واجب العصمة است. زیرا که امام است و از شرایط امامت این است که معصوم باشد پس قول اول [یعنی اینکه بگوییم: علی، علیه السلام، معصوم است بدون اینکه عصمت شرط یا واجب باشد.] قول مذهب ما (معتزله) است، و قول دوم [یعنی اینکه بگوییم: علی، علیه السلام، معصوم است و عصمتش شرط امامت و واجب است.] قول مذهب امامیه است.
اقرار صحابی به فضایل اهل بیت
«عبدالکریم بن روح » با اسناد خود از «شریک بن عبدالله » در کتاب «مناقب الفاخرة فی العترة الطاهرة » روایت کرده است که گوید:
«روزی امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، را دیدم، ایستاده و اصحاب رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نشسته بودند و آن حضرت فرمود:
شما را سوگند می دهم به آن کسی که از همه عظیم تر است! آیا در میان شما غیر از من کسی هست که با رسول خدا، صلی الله علیه وآله، برادر باشد؟ همگی گفتند: خیر.
شما را به خدا سوگند می دهم! آیا در میان شما کسی غیر از من هست که پیش از همه به پیامبر، صلی الله علیه وآله، ایمان آورده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! در میان شما کسی هست که قبل از من به دو قبله نماز خوانده باشد؟ و قبل از من، دو بیعت کرده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! در میان شما غیر از من کسی هست که عمویی مانند حمزه داشته باشد که شیر خدا، شیر رسول خدا و سید شهدا است و کسی است که ملائکه او را غسل دادند؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! آیا در میان شما کسی است که همسری همانند همسر من، سلیله مصطفی، صلی الله علیه وآله، اصل پاک و بزرگوار، والا مرتبه بزرگوار، فاطمه زهرا، علیهاالسلام، بانوی زنان عالمیان داشته باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! کسی از شما هست که او را فرزندی باشد، مانند فرزندان من، حسن و حسین که سادات جوانان بهشت اند؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا! در میان شما کسی هست که، منزلت او نزد رسول خدا، صلی الله علیه وآله، نزدیک تر از منزلت من به آن حضرت باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، را غسل داده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست که چشمان رسول خدا، صلی الله علیه وآله، را موقع جان دادن بسته باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست که جانش را برای رسول خدا، صلی الله علیه وآله، فدا کرده و در خوابگاه خوابیده و از جان خود گذشته باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را سوگند می دهم به خدا، آیا در میان شما کسی غیر از من هست هرگاه در میدان جنگ کارزار کند، جبرئیل از جانب راست و میکائیل از جانب چپ او همراه باشند؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا سوگند، آیا در میان شما کسی جز من هست که خداوند در آیه شریفه مودت «قل لا اسئلکم علیه اجرا الاالمودة فی القربی » (1) به دوستی و مودت او امر کرده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در میان شما کسی جز من هست که خداوند در کتاب خود، در آیه شریفه تطهیر « انما یریدالله عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (2) آنها را پاک و پاکیزه کرده باشد؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا، آیا در میان شما کسی جز من هست که رسول خدا، صلی الله علیه وآله، در روز غدیر دست او را گرفته و فرموده باشد: «من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من اولاده و عاد من عاداه وانصر من نصره و اخذل من خذله »؟ همه گفتند: نه.
شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در میان شما کسی غیر از من وجود دارد که خداوند، پیامبرش، صلی الله علیه وآله، را دستور می دهد، تا درهای همه حجره هایی که به مسجد باز می شدند، ببندد، ولی باب حجره مرا باز بگذارد؟ حتی عمویم عباس بلند شد و گفت: یا رسول الله چه امری باعث شد که دستور دادی درهای حجره های ما بسته شود ولی در حجره علی را باز گذاشتی؟ حضرت رسول، صلی الله علیه وآله، فرمود: به خدا سوگند، من این کار را به دلخواه خود انجام ندادم بلکه این کار خداوند متعال بود که در حجره علی را باز گذاشت و علی را در مسجد اسکان داد ولی درهای حجره های شما را بسته و شماها را از مسجد بیرون کرد؟ همگی گفتند: نه کسی جز تو نبود.
آنگاه امام رو به درگاه خداوند برداشت و عرض کرد: بار خدایا شاهد و گواه باش. و از نظر شهادت، شهادت خداوند کافی است.» (3)
شمول لفظ «اهل بیت » به سایر ائمه
در اینجا این پرسش مطرح می شود که: اگر، «اهل بیت » تنها پنج نفر ممتاز «آل کساء» هستند، پس سایر ائمه اطهار، علیهم السلام، نباید جزء اهل بیت، علیهم السلام، باشند و مشمول عنایت آیه تطهیر قرار گیرند در صورتی که سایر ائمه در موارد مختلف خود را مشمول آیه تطهیر دانسته و از «اهل بیت » نامیده اند؟
برای یافتن پاسخ پرسش مزبور باید به سراغ کلمات پیامبر اکرم و ائمه معصومین، علیهم السلام، رفت. آنچه از پیامبر، صلی الله علیه وآله، در این زمینه حکایت شده، به دو صورت است:
1. پیامبر اکرم، صلی الله علیه وآله، در برخی از روایاتی که در ذیل آیه تطهیر نقل شده اند می فرماید: «این آیه، درباره پنج نفر است: خودم، علی، فاطمه، حسن و حسین، علیهم السلام.»
2. در برخی دیگر از روایات آمده است که ایشان پس از نزول آیه تطهیر فرمود: «این گردآمدگان زیر پوشش، اهل بیت منند». (4)
چنانکه ملاحظه می شود، پیامبر اسلام در روایات بالا اهل بیت یاد شده در آیه تطهیر را، منحصر در همان پنج نفری که در زیر عبا جمع شده بودند، دانسته اند و امام صادق، علیه السلام، نیز در روایتی همین گفته را، تایید می نماید. ایشان در پاسخ عبدالرحمن بن کثیر فرمود:
«این آیه، درباره پیامبر، امیرالمؤمنین، حسن، حسین و فاطمه، علیهم السلام، نازل گشته است و اهل بیت، همین پنج نفرند.»
اما دیگر ائمه، با استمداد از آیه ای دیگر از قرآن کریم، که می فرماید: «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله; خویشان و اقربای نسبی، در کتاب خداوند، به همدیگر ولایت دارند.» (15) مورد عنایت پروردگار واقع شده اند و این آیه، تطهیر را شامل سایر ائمه اطهار، علیهم السلام، نموده است (6) .
در «تفسیر الصافی » نیز به نقل از «علل الشرایع » از امام صادق، علیه السلام، چنین روایت شده است:
«این آیه، درباره پیامبر، امیرالمؤمنین، حسن، حسین و فاطمه، علیهم السلام، نازل شد هنگامی که پیامبر از دنیا رفتند، امیرالمؤمنین، علیه السلام، سپس حسن، علیه السلام، و پس از او حسین، علیه السلام، بود، سپس تاویل این آیه: «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله »، واقع شد که علی بن الحسین، علیه السلام، بود، اطاعت از خدا و معصیت و نافرمانی از آنها، نافرمانی خداست.» (7)
بنابراین، آیه تطهیر، سایر ائمه را از فیض تطهیر و زدودن رجس، محروم نکرده است، بلکه آنها هم مورد این عنایت ویژه خداوند هستند; و به آنها هم «اهل بیت » گفته می شود، گرچه، «اهل بیت » بنا به فرموده امام صادق، علیه السلام، از نظر تنزیل، جز پنج نفر انسانهای ممتاز را فرا نمی گیرد ولی سایر ائمه را از نظر تاویل آیه، شامل می شود که تاویل آیه تطهیر هم، همان آیه: «و اولوا الارحام ...» است. و از نظر لفظ و اطلاق لفظ، «اهل بیت » از آن پنج نفر تجاوز نمی کند وگرنه امام صادق، علیه السلام، استناد به آیه «و اولوا الارحام...» نمی فرمود که از طریق تاویل، شامل سایر ائمه شود.
به عبارت واضح تر، آیه تطهیر، از نظر شمول، دو جنبه دارد: یکی جنبه تنزیل دیگری جنبه تاویل; از نظر تنزیل، آیه تطهیر، در جنبه های زدودن رجس، اثبات طهارت واطلاق تعبیر «اهل بیت » تنها و تنها به پنج نفر آل کساء (پیامبر، علی، فاطمه، حسن، حسین، علیهم السلام) اختصاص دارد. اما از نظر تاویل، به ائمه دیگر (فرزندان امام حسین، علیه السلام) نیز به استناد آیه «و اولوا الارحام » که شارح آیه تطهیر است، شامل می شود; و ائمه اطهار (نه نفر از اولاد حسین، علیه السلام) نیز مشمول جنبه های اذهاب رجس، اثبات طهارت و اطلاق تعبیر «اهل بیت، علیهم السلام » می شوند منتها از طریق تاویل آیه تطهیر، که آیه دوم آن را شرح کرد و مورد تاویل را همچون مورد تنزیل مشمول مورد توجه و تلطف و عنایت خاص پروردگار اعلام گردد.
اساس اولویت ائمه، علیهم السلام
امام صادق، علیه السلام، در روایت مفصلی که در «الکافی » آمده است، اساس اولویت ائمه و چگونگی شمول آیه تطهیر نسبت به آنها را شرح داده اند که ما در اینجا آن را نقل می کنیم:
«ابو بصیر گوید: از امام صادق، علیه السلام، درباره قول خداوند تعالی: «اطیعوالله و اطیعواالرسول و اولی الامر منکم » (8)
پرسیدم، فرمود: درباره
امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، حسن و حسین، علیهم السلام، نازل شده است. گفتم مردم می گویند: چرا نام علی، علیه السلام، و اهل بیتش در کتاب خدا ذکر نشده است؟ فرمود: به آنها بگو: آیه نماز، بر پیامبر اکرم نازل شد، ولی سه رکعتی و چهار رکعتی آن نام برده نشد، تا اینکه پیامبر، صلی الله علیه وآله، خود برای مردم بیان می کرد آیه «اطیعواالله » هم درباره علی، حسن، حسین، علیهم السلام، نازل شد، پس پیامبر، صلی الله علیه وآله، درباره علی، علیه السلام، فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه » و نیز فرمود: درباره کتاب خدا و اهل بیتم به شما سفارش می کنم; من از پروردگارم، خواسته ام که میان آنها جدایی نیندازد، تا آنها را در سر حوض [کوثر] به من رساند، خدا خواسته مرا عطا کرد; و نیز فرمود: شما به آنها چیزی نیاموزید که آنها از شما داناترند و باز فرمود: آنها شما را از هدایت بیرون نکنند و در گمراهی وارد نسازند.
اگر پیامبر، صلی الله علیه وآله، درباره اهل بیتش، ساکت می شد و بیان نمی کرد، آل فلان و آل فلان آن را برای خود ادعا می کردند ولی خدای عزوجل برای تصدیق پیامبرش، بیان آن حضرت را در کتابش نازل کرد: « انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» جز پیامبر، صلی الله علیه وآله، علی، حسن، حسین و فاطمه، علیهم السلام، بودند; پیامبر، صلی الله علیه وآله، علی، فاطمه و حسنین، علیهم السلام، را زیر عبا گرد آورد و سپس گفت: خدایا هر پیامبری اهل و حشمی داشت، اهل و حشم من هم، اینها هستند; ام سلمه گفت: من از اهل شما نیستم؟ فرمود: تو به خوبی می گرایی، ولی اینها اهل و حشم من هستند.
هنگامی که پیامبر، صلی الله علیه وآله، وفات یافت، برای پیشوایی مردم، علی، علیه السلام، از همه، سزاوارتر بود، به خاطر اولویتهای زیادی که پیامبر، صلی الله علیه وآله، درباره علی، علیه السلام، فرموده بود دست علی را گرفته و در میان مردم بپا داشته بود; چون علی، علیه السلام، درگذشت، برای جانشینی خود، نمی توانست پسران دیگر خود، مانند: محمد، عباس، و یا غیر آنها، جز حسن و حسین، علیهماالسلام، را تعیین کند، و آن دیگران را داخل در اهل بیت نماید; زیرا در آن صورت، حسن و حسین، علیهماالسلام، [به پدرشان] می گفتند: خداوند: آیه اهل البیت را درباره ما نازل فرمود، همچنانکه درباره تو نازل کرد و مردم را به اطاعت ما و تو امر کرد، پیامبر درباره ما و تو اولویتها را ابلاغ کرد و خدا ناپاکی و پلیدی را هم از ما و هم از تو دور کرد; (پس آن اولویتی که برای رهبری تو داشتی، ما هم داریم ولی فرزندان دیگرت آن امتیازات را ندارند.) به هر حال بعد از علی، علیه السلام، امام حسن، علیه السلام، به خاطر اولویتهای بزرگسالی، عهده دار امامت گردید.
وقتی امام حسن وفات یافت، نمی توانست به استناد آیه «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله »; خویشاوندان در کتاب خدا به یکدیگر سزاوارترند. امر امامت را در میان فرزندانش قرار دهد، و اقدام هم نکرد; زیرا در آن صورت، حسین، علیه السلام، [به برادرش حسن] می گفت: خدا مردم را به اطاعت من، تو و پدرت به یک نحو امر فرموده است، پیامبراکرم، صلی الله علیه وآله، درباره هر سه نفرمان (من، تو و پدر) اولویتها را تبلیغ کرده است، و خدا از هر سه نفر ما (من، تو و پدرت) رجس و پلیدی را دور نموده است. (پس بنابراین، اولویت امامت با من است و تا من بر اساس اولویتهای آیه تطهیر هستم، نمی توان به استناد آیه «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله » امامت را به اولاد خود واگذار کنی).
هنگامی که امامت به امام حسین، علیه السلام، رسید، هیچ یک از اهل بیت و خانواده او، نمی توانست بر او ادعا کند، همچنان که اگر پدر و برادرش، امامت را به او، نمی دادند، او می توانست بر پدر ادعا کند [چون او هم مانند پدر و برادرش، مشمول تنزیلی آیه تطهیر بود].
امامت به امام حسین رسید [اولویتهای تنزیلی آیه تطهیر، با امام حسین به پایان می رسید، لذا] معنی و تاویل آیه «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله ...» جاری گشت، و به استناد همین آیه بعد از امام حسین، علیه السلام، امامت به علی بن الحسین، علیه السلام، رسید. و بعد از او به محمد بن علی، علیه السلام، رسید; آنگاه امام صادق، علیه السلام، فرمود: مقصود از «رجس » همان شرک است، به خدا که ما درباره پروردگار خود هرگز شک نکرده و نمی کنیم.» (9)
با دقت نظر در این روایت مفصل به طور دقیق و صریح ثابت می شود که تنها «پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین، علیهم السلام » بر حسب تنزیل آیه تطهیر مشمول این آیه هستند; ولی ائمه بعدی بر حسب تاویل آیه تطهیر مشمول این آیه هستند و این تاویل را آیه «و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض » تفسیر می کند.
پی نوشتها:
1. سوره شوری (42)، آیه 23.
2. سوره احزاب (33)، آیه 33.
3. البحرانی، السید هاشم غایة المرام حجة الخصام عن طریق الخاص و العام، ص 292-287 و ترجمه آن: کفایة الخصام، ترجمه شیخ محمدتقی دزفولی، ص 382-376.
4. العروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعة، ج 4، ص 276و277.
5. سوره انفال (8)، آیه 75.
6. العروسی الحویزی، عبدعلی بن جمعة، همان، ص 273.
7. الفیض الکاشانی، محمدمحسن، تفسیرالصافی، ج 4، ص 189.
8. سوره نساء (4)، آیه 59.
9. الکلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج 1، ص 287، ح 1.

تبلیغات