عمروبن حمق خزاعى فدایى امامت (بخش سوم)
آرشیو
چکیده
متن
بعد علمى
عمروبن حمق خزاعى از دانشمندان مشهور صدر اسلام است. معارف پژوهان فراوانى ازنقاط مختلف جهان, به ویژه در سال هاى سکونت او در شام, به نزدش مى رفتند و از دانشش بهره مى بردند. روایاتى نیز در کتب تاریخ و حدیث از رسول گرامى اسلام به نقل از عمروبن حمق آمده است, که در اینجا تنها به دو روایت اشاره مى گردد:
1 ـ عن رفاعه قال: حدثنى اخى, عمروبن حمق قال سمعت رسول الله(ص) یقول: ((ما من رجل إمن رجلا على دمه فقتله فانا بریىء من القاتل و ان کان المقتول کافرا));(1) رفاعه گفت: برادرم, عمروبن حمق برایم از زبان مبارک پیغمبر(ص) چنین گفت: ((از مردانگى به دور است که فردى, مردى را در پناه خود گیرد (به او امان دهد. ) و زنده بودنش را تعهد کند, آن گاه او را بکشد. من از چنین کشنده اى بیزارم, هرچند مقتول کافر باشد.))
رفاعه بن شداد, راوى دوم حدیث, پرورش یافته مکتب امیرالمومنین(ص) است و از عمروبن حمق استفاده علمى فراوانى برده و تاواپسین لحظات عمر همراه او بوده است.
2 ـ حدثنا ابویوسف عن عبدالرحمن بن شریح المعافرى عن عمیره بن عبدالله المعافرى یقول: حدثنى ابى انه سمع عن عمروبن الحمق انه قال: قال رسول الله(ص):
((تکون فتنه اسلم الناس فیها او قال: خیرالناس فیها الجند العربى قال عمرو فلذالک قدمت علیکم));(2) ابویوسف ازعبدالرحمن بن شریح معافرى و او از پسرعموى خود عمیره بن عبدالله معافرى و او از قول پدرش نقل کرد: شنیدم که عمروبن حمق خزاعى گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
((فتنه اى خواهد آمد که سالم ترین مردم یابهترین آنان در آن فتنه, سپاه عرب هستند.)) عمروگفت: براى همین فرموده حضرت بود که من نزد شما آمدم.
عمروبن حمق درعصر ((ممنوعیت حدیث)) مى زیست ولى همواره احادیث پیامبر(ص) را آشکارا باز مى گفت و مردم را با کلام و زندگى آن حضرت آشنا مى کرد. او از صحابه اى است که امیرالمومنین(ع) را به عنوان نخستین ایمان آورنده یاد کرده(3) و از روایان مشهور حدیث غدیر است.(4)
عمروبن حمق در نگاه معصومین علیهم السلام
عمروبن حمق از آغاز پذیرش اسلام, لحظه اى قرار نداشت. قلبش مالامال از عشق به خدا بود. نام خدا زبانش را به خود مشغول مى داشت. چون زبانش از ذکر باز مى ایستاد, نداى حق روحش را بر مى انگیخت و تسبیح الله از سینه اش به گوش مى رسید. سعادت را در پیروى از پیامبر و اهل بیت او مى دید.
هوش و تلاش او باعث گشت تا به سرعت در ردیف بزرگ ترین صحابه رسول خدا(ع) قرارگیرد و از دعاى مخصوص پیامبر(ص) بهره مند گردد. رسول خدا(ص) درحضوریاران خویش, عمرو را این گونه دعا فرمود: ((اللهم امتعه بشبابه)); خداوندا! به جوانى اش برکت ده! دراثر همین دعاى آن حضرت بودکه عمروبن حمق در هشتادسالگى هیچ موى سفیدى در سر و صورتش یافت نمى شد.(5)
حضرت على(ع) در جنگ صفین درباره اش فرمود: ((اللهم نورقلبه بالتقى و اهدنا الى صراط المستقیم.)); پروردگارا! قلب او را به نور تقوا روشن کن و ما را به راه راست هدایت فرما. اى عمرو! کاش صدنفر مانند تو در لشگر من بود.(6)
امام حسین(ع) از شهادت عمروبن حمق خزاعى به دست معاویه, بسیار ناراحت گردید. آن حضرت نامه اى به معاویه نوشت و او را بدین گونه سرزنش کرد: ((اولست قاتل عمروبن حمق صاحب رسول الله(ص) العبد الصالح الذى ابلته العباده فنحل جسمه و اصغر طائرا انزل علیک من رإس الجبل ثم قتله جرإه على ربک استخفافا بذالک العهد.)); آیا تو قاتل عمروبن حمق نیستى; آن بنده شایسته اى که در عبادت خداوند پیکرش لاغر و ناتوان و چهره اش زرد و رنجور شده بود. تو او را کشتى, در حالى که به او امان داده بودى, آن چنان امانى که اگر به مرغان آسمان داده بودى, ازکوهستان ها به سویت مىآمدند, آنگاه ناجوانمردانه خونش را ریختى. تو بر پروردگارت گستاخ شده اى و پیمانش را درهم شکسته اى))(7)
سخن امام حسین(ع) اشاره به امانى است که معاویه در صلح با امام حسن(ع) به شیعیان داده بود.
پیامد شهادت عمروبن حمق
شهادت عمروبن حمق, یاروفادار حضرت محمد(ص) از رخدادهاى دردناک جهان اسلام بود. مومنان آگاه از شنیدن آن به سوگ نشستند و برغربت اسلام اشک ریختند. موج اعتراضات بالا گرفت. سخنان انتقادآمیز مسلمانان, به ویژه صحابه پیامبر(ص) به دربار دمشق رسید و خیال معاویه را پریشان نمود.
او که تا آن لحظه ازکشتن عمروبن حمق با افتخار سخن مى گفت و مردم را از هرسو به تماشاى سربریده وى فرا مى خواند; ناگهان تغییر روش داد و مرگ عمروبن حمق را بر اثر ((مارگزیدگى)) اعلام کرد.
مورخان چندى نیز از روى غفلت و یا تعصبات سیاسى و مذهبى از گفتار معاویه پیروى کرده اند و نوشته اند: ((دخل غارا فنهشته حیه فقتله. فبعث الى الغار فى طلبه فوجد میتا)); عمرو داخل غارى شد. مارى وى راگزید و از دنیا رفت. چون براى دستگیرىاش آمدند, او را مرده یافتند.
از میان مورخان مسلمان, تنها ابن قتیبه و ابن عبدالبرقرطبى به دام چنین ترفندى نیفتاده اند. پیامد شهادت عمروبن حمق براى فرزند هند چنان سنگین بود که درواپسین لحظات زندگى برخود مى پیچید و از انجام آن مى نالید. ابن اعثم کوفى مى نویسد: ((معاویه در بستر مرگ با رنج و اندوه مى گفت: مرا باتو چه افتاده بود اى حجربن عدى ونیز چه افتاده بود مرا با تو اى عمروبن حمق خزاعى. چرا با تو خلاف کردم, اى پسرابوطالب! و چندان بى قرارى کرد تا ازهوش رفت.))(8)
زن عمرو در زندان
آمنه زن عمروبن حمق نخستین زنى بود که در اسلام به جرم مبارزات شوهر, به زندان افتاد. او فشار غل و زنجیرهاى سنگین راتحمل کرد و ماه ها در یک اتاق تاریک به سربرد. پیکرش براثر رنج هاى فراوان و کمى آب و غذا بسیار نحیف شده بود. سرانجام در یکى از روزها چند مإمور با شتاب و پرخاش به سوى او آمدند و جسم نسبتا سنگینى را به دامنش پرتاب کردند. نخست از شدت تعجب چیزى نفهمید. اما پس از چندى که به دقت نگریست, سر شوهر را در دامن دید. زن مدت کوتاهى خاموش بود و با حیرت به چهره خون آلود شوهرنگاه کرد. آمنه چهره خود را خراشید و در برابر مإموران معاویه گفت: ((اى واى از مظلومیت تو در این دنیاى پست و این تنگناى دردناکى که ستمگران برایت فراهم آورده اند! درود و سلام برهمسرى که مرا همیشه دوست مى داشت و امروز هم به دیدار من آمده است, تا هرگز از یادش نبرم!))(9)
مقبره عمرو
به دستور معاویه, سرازتن عمروبن حمق جداکردند و پیکرش را در کنار شهر موصل, بربالاى تپه اى گذاردند. کسى جرإت دفن کردن پیکر او را نداشت. سرانجام پس از چند روز که غلام عمروبن حمق از شهادت اربابش آگاه شد, بدن پاک آن شهید راه امامت را به خاک سپرد. معزالدوله دیلمى در قرن پنجم هجرى براى عمروبن حمق مقبره اى ساخت و خادمى نیز برآن گماشت. هم اکنون مزار عمروبن حمق در غرب شهر موصل, زیارتگاه شیعیان و مورد احترام سایر مسلمانان است.(10)
غلام عمروبن حمق
زاهر, غلام عمروبن حمق خزاعى نیز از شیفتگان خاندان رسول خدا(ص) بود. محمدبن سنان زاهرى, محدث معروف شیعى از نسل اوست. زاهر در سال 60 ه' .ق. براى انجام حج و زیارت کعبه به مکه رفت و امام حسین(ع) را ملاقات کرد و از عزم آن حضرت براى سفر به سوى عراق آگاه گردید. اوکه شوق جهاد و عشق به شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور, در مکتب سرخ علوى از ارباب فداکار خود, عمروبن حمق خزاعى به نیکى آموخته بود, بى درنگ به کاروان امام حسین(ع) پیوست.
صبح عاشورا در حالى که در صف نخست یاران امام حسین(ع) قرار داشت, در نبردى دلاورانه, در اولین هجوم سپاه یزید به شهادت رسید.
حضرت مهدى(ع) در زیارت ناحیه مقدسه مى فرماید: السلام على زاهر مولاعمروبن حمق خزاعى.(11)
سلام بر زاهر! همو که غلام آزاده شده عمروبن حمق خزاعى است.
پى نوشتها:
1 ـ التهذیب الکمال فى اسمإ الرجال, ج 2, ص 486.
2 ـ الاصابه فى تمییزالصحابه, ج 4, ص ;626 المعرفه و التاریخ, ج 1, ص 330.
3 ـ الصحیح فى سیره النبى, ج 2, ص 218.
4 ـ الغدیر, ج 1, ص 58.
5 ـ الاصابه, ج 4, ص ;624 اسدالغابه, ج 4, ص ;218 التهذیب و التهذیب, ج 8, ص ;22 البدایه والنهایه, ج 8, ص 52.
6 ـ الفتوح, ص ;498 سفینه البحار, ج 2, ص 360.
7 ـ تعلیقات, ص 246.
8 ـ الفتوح, ص 809.
9 ـ تاریخ یعقوبى, ج 2, ص ;165 اسدالغابه, ج 4, ص 218.
10 ـ مراقدالمعارف, ج 3, ص 93.
11 ـ ناسخ التواریخ, ج 3, ص ;24 منتهى الامال, ص 283.
عمروبن حمق خزاعى از دانشمندان مشهور صدر اسلام است. معارف پژوهان فراوانى ازنقاط مختلف جهان, به ویژه در سال هاى سکونت او در شام, به نزدش مى رفتند و از دانشش بهره مى بردند. روایاتى نیز در کتب تاریخ و حدیث از رسول گرامى اسلام به نقل از عمروبن حمق آمده است, که در اینجا تنها به دو روایت اشاره مى گردد:
1 ـ عن رفاعه قال: حدثنى اخى, عمروبن حمق قال سمعت رسول الله(ص) یقول: ((ما من رجل إمن رجلا على دمه فقتله فانا بریىء من القاتل و ان کان المقتول کافرا));(1) رفاعه گفت: برادرم, عمروبن حمق برایم از زبان مبارک پیغمبر(ص) چنین گفت: ((از مردانگى به دور است که فردى, مردى را در پناه خود گیرد (به او امان دهد. ) و زنده بودنش را تعهد کند, آن گاه او را بکشد. من از چنین کشنده اى بیزارم, هرچند مقتول کافر باشد.))
رفاعه بن شداد, راوى دوم حدیث, پرورش یافته مکتب امیرالمومنین(ص) است و از عمروبن حمق استفاده علمى فراوانى برده و تاواپسین لحظات عمر همراه او بوده است.
2 ـ حدثنا ابویوسف عن عبدالرحمن بن شریح المعافرى عن عمیره بن عبدالله المعافرى یقول: حدثنى ابى انه سمع عن عمروبن الحمق انه قال: قال رسول الله(ص):
((تکون فتنه اسلم الناس فیها او قال: خیرالناس فیها الجند العربى قال عمرو فلذالک قدمت علیکم));(2) ابویوسف ازعبدالرحمن بن شریح معافرى و او از پسرعموى خود عمیره بن عبدالله معافرى و او از قول پدرش نقل کرد: شنیدم که عمروبن حمق خزاعى گفت: رسول خدا(ص) فرمود:
((فتنه اى خواهد آمد که سالم ترین مردم یابهترین آنان در آن فتنه, سپاه عرب هستند.)) عمروگفت: براى همین فرموده حضرت بود که من نزد شما آمدم.
عمروبن حمق درعصر ((ممنوعیت حدیث)) مى زیست ولى همواره احادیث پیامبر(ص) را آشکارا باز مى گفت و مردم را با کلام و زندگى آن حضرت آشنا مى کرد. او از صحابه اى است که امیرالمومنین(ع) را به عنوان نخستین ایمان آورنده یاد کرده(3) و از روایان مشهور حدیث غدیر است.(4)
عمروبن حمق در نگاه معصومین علیهم السلام
عمروبن حمق از آغاز پذیرش اسلام, لحظه اى قرار نداشت. قلبش مالامال از عشق به خدا بود. نام خدا زبانش را به خود مشغول مى داشت. چون زبانش از ذکر باز مى ایستاد, نداى حق روحش را بر مى انگیخت و تسبیح الله از سینه اش به گوش مى رسید. سعادت را در پیروى از پیامبر و اهل بیت او مى دید.
هوش و تلاش او باعث گشت تا به سرعت در ردیف بزرگ ترین صحابه رسول خدا(ع) قرارگیرد و از دعاى مخصوص پیامبر(ص) بهره مند گردد. رسول خدا(ص) درحضوریاران خویش, عمرو را این گونه دعا فرمود: ((اللهم امتعه بشبابه)); خداوندا! به جوانى اش برکت ده! دراثر همین دعاى آن حضرت بودکه عمروبن حمق در هشتادسالگى هیچ موى سفیدى در سر و صورتش یافت نمى شد.(5)
حضرت على(ع) در جنگ صفین درباره اش فرمود: ((اللهم نورقلبه بالتقى و اهدنا الى صراط المستقیم.)); پروردگارا! قلب او را به نور تقوا روشن کن و ما را به راه راست هدایت فرما. اى عمرو! کاش صدنفر مانند تو در لشگر من بود.(6)
امام حسین(ع) از شهادت عمروبن حمق خزاعى به دست معاویه, بسیار ناراحت گردید. آن حضرت نامه اى به معاویه نوشت و او را بدین گونه سرزنش کرد: ((اولست قاتل عمروبن حمق صاحب رسول الله(ص) العبد الصالح الذى ابلته العباده فنحل جسمه و اصغر طائرا انزل علیک من رإس الجبل ثم قتله جرإه على ربک استخفافا بذالک العهد.)); آیا تو قاتل عمروبن حمق نیستى; آن بنده شایسته اى که در عبادت خداوند پیکرش لاغر و ناتوان و چهره اش زرد و رنجور شده بود. تو او را کشتى, در حالى که به او امان داده بودى, آن چنان امانى که اگر به مرغان آسمان داده بودى, ازکوهستان ها به سویت مىآمدند, آنگاه ناجوانمردانه خونش را ریختى. تو بر پروردگارت گستاخ شده اى و پیمانش را درهم شکسته اى))(7)
سخن امام حسین(ع) اشاره به امانى است که معاویه در صلح با امام حسن(ع) به شیعیان داده بود.
پیامد شهادت عمروبن حمق
شهادت عمروبن حمق, یاروفادار حضرت محمد(ص) از رخدادهاى دردناک جهان اسلام بود. مومنان آگاه از شنیدن آن به سوگ نشستند و برغربت اسلام اشک ریختند. موج اعتراضات بالا گرفت. سخنان انتقادآمیز مسلمانان, به ویژه صحابه پیامبر(ص) به دربار دمشق رسید و خیال معاویه را پریشان نمود.
او که تا آن لحظه ازکشتن عمروبن حمق با افتخار سخن مى گفت و مردم را از هرسو به تماشاى سربریده وى فرا مى خواند; ناگهان تغییر روش داد و مرگ عمروبن حمق را بر اثر ((مارگزیدگى)) اعلام کرد.
مورخان چندى نیز از روى غفلت و یا تعصبات سیاسى و مذهبى از گفتار معاویه پیروى کرده اند و نوشته اند: ((دخل غارا فنهشته حیه فقتله. فبعث الى الغار فى طلبه فوجد میتا)); عمرو داخل غارى شد. مارى وى راگزید و از دنیا رفت. چون براى دستگیرىاش آمدند, او را مرده یافتند.
از میان مورخان مسلمان, تنها ابن قتیبه و ابن عبدالبرقرطبى به دام چنین ترفندى نیفتاده اند. پیامد شهادت عمروبن حمق براى فرزند هند چنان سنگین بود که درواپسین لحظات زندگى برخود مى پیچید و از انجام آن مى نالید. ابن اعثم کوفى مى نویسد: ((معاویه در بستر مرگ با رنج و اندوه مى گفت: مرا باتو چه افتاده بود اى حجربن عدى ونیز چه افتاده بود مرا با تو اى عمروبن حمق خزاعى. چرا با تو خلاف کردم, اى پسرابوطالب! و چندان بى قرارى کرد تا ازهوش رفت.))(8)
زن عمرو در زندان
آمنه زن عمروبن حمق نخستین زنى بود که در اسلام به جرم مبارزات شوهر, به زندان افتاد. او فشار غل و زنجیرهاى سنگین راتحمل کرد و ماه ها در یک اتاق تاریک به سربرد. پیکرش براثر رنج هاى فراوان و کمى آب و غذا بسیار نحیف شده بود. سرانجام در یکى از روزها چند مإمور با شتاب و پرخاش به سوى او آمدند و جسم نسبتا سنگینى را به دامنش پرتاب کردند. نخست از شدت تعجب چیزى نفهمید. اما پس از چندى که به دقت نگریست, سر شوهر را در دامن دید. زن مدت کوتاهى خاموش بود و با حیرت به چهره خون آلود شوهرنگاه کرد. آمنه چهره خود را خراشید و در برابر مإموران معاویه گفت: ((اى واى از مظلومیت تو در این دنیاى پست و این تنگناى دردناکى که ستمگران برایت فراهم آورده اند! درود و سلام برهمسرى که مرا همیشه دوست مى داشت و امروز هم به دیدار من آمده است, تا هرگز از یادش نبرم!))(9)
مقبره عمرو
به دستور معاویه, سرازتن عمروبن حمق جداکردند و پیکرش را در کنار شهر موصل, بربالاى تپه اى گذاردند. کسى جرإت دفن کردن پیکر او را نداشت. سرانجام پس از چند روز که غلام عمروبن حمق از شهادت اربابش آگاه شد, بدن پاک آن شهید راه امامت را به خاک سپرد. معزالدوله دیلمى در قرن پنجم هجرى براى عمروبن حمق مقبره اى ساخت و خادمى نیز برآن گماشت. هم اکنون مزار عمروبن حمق در غرب شهر موصل, زیارتگاه شیعیان و مورد احترام سایر مسلمانان است.(10)
غلام عمروبن حمق
زاهر, غلام عمروبن حمق خزاعى نیز از شیفتگان خاندان رسول خدا(ص) بود. محمدبن سنان زاهرى, محدث معروف شیعى از نسل اوست. زاهر در سال 60 ه' .ق. براى انجام حج و زیارت کعبه به مکه رفت و امام حسین(ع) را ملاقات کرد و از عزم آن حضرت براى سفر به سوى عراق آگاه گردید. اوکه شوق جهاد و عشق به شهادت در راه معبود را از دوران بسیار دور, در مکتب سرخ علوى از ارباب فداکار خود, عمروبن حمق خزاعى به نیکى آموخته بود, بى درنگ به کاروان امام حسین(ع) پیوست.
صبح عاشورا در حالى که در صف نخست یاران امام حسین(ع) قرار داشت, در نبردى دلاورانه, در اولین هجوم سپاه یزید به شهادت رسید.
حضرت مهدى(ع) در زیارت ناحیه مقدسه مى فرماید: السلام على زاهر مولاعمروبن حمق خزاعى.(11)
سلام بر زاهر! همو که غلام آزاده شده عمروبن حمق خزاعى است.
پى نوشتها:
1 ـ التهذیب الکمال فى اسمإ الرجال, ج 2, ص 486.
2 ـ الاصابه فى تمییزالصحابه, ج 4, ص ;626 المعرفه و التاریخ, ج 1, ص 330.
3 ـ الصحیح فى سیره النبى, ج 2, ص 218.
4 ـ الغدیر, ج 1, ص 58.
5 ـ الاصابه, ج 4, ص ;624 اسدالغابه, ج 4, ص ;218 التهذیب و التهذیب, ج 8, ص ;22 البدایه والنهایه, ج 8, ص 52.
6 ـ الفتوح, ص ;498 سفینه البحار, ج 2, ص 360.
7 ـ تعلیقات, ص 246.
8 ـ الفتوح, ص 809.
9 ـ تاریخ یعقوبى, ج 2, ص ;165 اسدالغابه, ج 4, ص 218.
10 ـ مراقدالمعارف, ج 3, ص 93.
11 ـ ناسخ التواریخ, ج 3, ص ;24 منتهى الامال, ص 283.