آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

(انا اعطیناک الکوثر, فصل لربک وانحر, ان شانئک هوالابتر)(1)
تاریخ نامگذارى
امروزه هر فردى داراى نام و نام خانوادگى است که شناسه اوست. قدمت نامگذارى در جامعه بشرى همپاى قدمت خود بشر است.
حتى اگر نشود از لحاظ تاریخى سندى قابل قبول براى تاریخ آغازین نامگذارى پیداکرد ولى نمى شود این حقیقت را انکار کرد که بشر نخستین داراى نام بوده است.
نامى که کتاب هاى آسمانى بدان تصریح کرده اند.
قرآن کریم از نخستین انسان با نام ((آدم)) یاد مى کند: (واذ قلنا للملائکه اسجدوا للادم); هنگامى(2) که به فرشتگان گفتیم براى ((آدم)) سجده کنید. (و علم آدم الاسمإ کلها)(3); و خدا تمامى اسم ها را به ((آدم)) تعلیم داد.
سنت جامعه عربى در نامگذارى
امروزه تقریبا در تمام دنیا هر فردى داراى دو نام است:
1 ـ نام فردى و شخصى یا اسم کوچک
2 ـ نام خانوادگى و فامیلى یا اسم بزرگ. درحالى که پیش تر این چنین نبود و اقوام و ملیت هاى گوناگون داراى روش هاى متفاوتى براى نامگذارى بودند. به عنوان مثال در جامعه عرب معمولا هر فردى داراى اسم, کنیه و لقب, و چه بسا چندین اسم و کنیه و لقب بود. اسم و یا اسامى را غالبا بزرگترهاى خانواده انتخاب و معرفى مى کردند. مشابه آنچه که امروزه متداول و رائج است. منشإ و خاستگاه کنیه اسامى پدر, مادر, فرزندان و مانند آن بود.
کنیه ها با پیشوندهایى چون:
((اب, ابن, عبد, ام, اخ, اخت, سید, شیخ)) و کلماتى از این دست همراه بود.
مانند:
اباالحسن, ابن الرضا, عبدالمطلب, ام المبنین, اخت هارون,(4) سیدالبطحإ, شیخ الطائفه و...
ویژگى هاى جسمى و خصوصیات اخلاقى باعث پیدایش و اشتهار القاب بود. القابى چون:
((امین, طیب, طاهر, بطل, مصطفى, مرتضى و...))
نامگذارى برخى از اولیإ الهى
اگرچه شیوه نامگذارى بسیارى از اولیإ الهى به همان روش معهود و متداول در میان مردمشان بود; یعنى توسط والدین و اجداد صورت مى گرفت, شبیه آنچه که راجع به حضرت مریم(س) آمده است که مادرش این نام را براى او برگزید. در قرآن کریم آمده است که مادر مریم پس از به دنیا آوردن او, در مناجات با خدا چنین گفت: (رب انى وضعتها انثى... و انى سمیتها مریم, و انى اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم);(5) خدایا من او را دختر زائیدم... و نامش را مریم گذاشتم, او و نسلش را در پناه تو قرار مى دهم.
نام برخى از اولیاى الهى توسط خداوند انتخاب گردید. حضرت یحیى(ع) از این طائفه است. ظاهرا نام حضرت آدم(ع) را خداى متعال براى او برگزید. قرآن کریم به صراحت اعلام مى دارد که خدا نام ((یحیى)) را براى پسر حضرت زکریا(ع) انتخاب نمود. در آیه 7 سوره مریم آمده است: (یازکریا انا نبشرک بغلام اسمه یحیى لم نجعل له من قبل سمیا); اى زکریا! ما پسرى را به تو بشارت مى دهیم.
نامش یحیى است. این نام را پیش تر برکسى ننهادیم.
انتخاب نام و معرفى آن از طرف خدا, علاوه برجنبه شرافت تکریم; بیانگر شخصیت, عظمت, امتیازات و ویژگى ها و حقایق فراوانى است که اینک مجال ذکر آن ها نیست. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
نام خمسه طیبه را خدا برگزید
نام احمد نام جمله انبیاست. براساس روایات فراوانى از فریقین, نام هاى مقدس احمد و محمد, على, فاطمه, حسن و حسین, نام هاى عرشى و آسمانیند, نه زمینى و از سوى خداوند براین پنج وجود مقدس عالم آفرینش نهاده شدند.
محمدبن على بن حسین بن بابویه قمى, معروف به شیخ صدوق این روایت را از جابربن عبدالله انصارى نقل مى کند: قال رسول الله(ص): ((انا اشبه الناس بآدم, و ابراهیم اشبه الناس بى خلقه و خلقه, و سمانى الله من فوق عرشه عشره اسمإ... فسمانى محمدا... و جعل اسمى فى التوراه احید... و سمانى فى الانجیل احمد...))(6); پیامبر خدا(ص) فرمود: من شبیه ترین مردم به آدم(ع) هستم, و ابراهیم(ع) شبیه ترین مردم به من از جهت قیافه و اخلاق. خدا مرا به 10 نام نامید... مرا محمد نامید... و درتورات اسمم را ((احید)) قرار داد... و در انجیل مرا با نام ((احمد)) معرفى کرد...
پیامبر اکرم(ص) به امیرالمومنین(ع) فرمود:
((ان الله تبارک و تعالى شق لى اسما من اسمائه, فهو محمود و انا محمد, و شق لک یاعلى اسما من اسمائه, فهو العلى الاعلى و انت على, و شق لک یا حسن اسما من اسمائه, فهوالمحسن و انت حسن و شق لک یا حسین اسما من اسمائه فهو ذوالاحسان و انت حسین, و شق لک یا فاطمه اسما من اسمائه فهوالفاطر و انت فاطمه...))(7) خداى متعال براى من اسمى از اسمهاى خودش منشق کرد, او ((محمود)) است و من محمد, و براى تو نیز اسمى از اسم هاى خودش را; او ((على اعلى)) است و تو ((على)).
اسم هاى حسن, حسین و فاطمه را هم از اسم هاى خودش منشعب کرد. پس اى حسن! او ((محسن)) است و توحسن, و اى حسین! او ((ذوالاحسان)) است و تو ((حسین)) و اى فاطمه! او((فاطر)) است و تو فاطمه...
علت نامگذارى
علل و انگیزه هاى گوناگونى را مى شود براى انتخاب یک اسم مطرح کرد. همانند: انگیزه هاى دینى, فرهنگى, تاریخى, هنرى, ذوقى, عاطفى, اجتماعى و... یکى به انگیزه تاریخى نام سهراب را براى پسرش بر مى گزیند و دیگرى به انگیزه دینى نام حسین را, و سومى به انگیزه فرهنگ نام ((دانش)) را, و چهارمى نامى دیگر را. وجه مشترک تمامى این نام ها وجود حکمت و مصلحتى است که دروراى این نام ها خوابیده است; به خصوص نام هاى منتخب از سوى خداوند که از پشتوانه حکمت و علم بیکران الهى برخوردار است. در روایات متعددى, سر و حکمت انتخاب دو نام حسن وحسین براى پسران فاطمه و على علیهما السلام مسإله ولایت و جانشینى على(ع) براى پیامبر(ص) معرفى شده است. این دو اسم معرب شبر و شبیر مى باشند و شبر و شبیر نام فرزندان هارون, وصى حضرت موسى(ع) است. چون على(ع) وصى و جانشین پیامبر است, خداوند این دو اسم را براى فرزندان على(ع) برگزید.(8)
اسامى حضرت فاطمه(س)
براى حضرت فاطمه(س) اسم ها و لقب هاى زیادى در روایات ذکر شده است, از جمله: فاطمه, زهرا, مبارکه, طاهره, زکیه, راضیه, مرضیه, محدثه, بتول, حصان, حره, سیده, عذرا, حورإ, نوریه, سماویه, حانیه, صدیقه و...(9)
امام صادق(ع) فرمود: براى فاطمه(س) 9 اسم نزد خداى متعال هست: ((فاطمه, صدیقه, مبارکه, طاهره, زکیه, راضیه, مرضیه, محدثه و زهرا))(10)
اینک به توضیح و تبیین اجمالى برخى از این اسم ها مى پردازیم.
1 ـ فاطمه
این کلمه مشتق از مصدر ((فطم)) است که در لغت عرب به معناى بریدن, قطع کردن و جدا شدن است. لفظ فاطمه از جهت هیئت به صورت صیغه ((فاعل)) است, ولى داراى معناى مفعولى است و به معناى بریده و جدا شده مى باشد.(11)
در رابطه با وجه نامگذارى آن حضرت به این اسم ـ که مشهورترین نام آن حضرت مى باشد.ـ دلایل متعددى در روایات بیان شده است, از جمله:
1 ـ بریدگى و دورى او و شیعیان او از جهنم:
جعفربن محمد(ع) قال رسول الله(ص) لعلى(ع):
((هل تدرى لم سمیت فاطمه؟
قالى على(ع) لم سمیت فاطمه یا رسول الله؟
قال: لانها فطمت هى و شیعتها من النار.))(12)
امام صادق(ع) فرمود: رسول گرامى اسلام به حضرت على(ع) فرمود: آیا مى دانى براى چه فاطمه(س) به این نام نامیده شد؟
حضرت على(ع) فرمود: براى چه؟
پیامبر(ص) فرمود: براى آن که او و شیعیانش از آتش (جهنم) منع شدند.
در برخى از روایات آمده است: چون او و شیعیان و دوستانش از آتش منع شدند. (13)
در این دسته از روایات, حکمت نامگذارى آن حضرت به ((فاطمه)) دورى او و شیعیان و محبین او از آتش و عذاب جهنم بیان شده که روشنگر جایگاه بلند اونزد حق, و برکت پیروى از او و آثار محبت و ارادت به اوست, ضمن این که اشاره و تلمیح لطیفى است به مقام ((شفاعت)) آن بانوى بزرگ در قیامت.
2 ـ بریدگى و دورى از شر
یونس به ظبیان نقل مى کند: امام صادق(ع) پس از شمارش اسامى حضرت فاطمه(س), فرمود: ((اتدرى اى شىء تفسیر فاطمه؟
قلت: اخبرنى یا سیدى. قال: فطمت من الشر))(14)
یونس! آیا مى دانى تفسیر فاطمه چیست؟
گفتم: مرا از آن آگاه سازید. فرمود: دورى از شر و بدى.
فتال نیشابورى نیز در ضمن حدیثى از امام صادق(ع) آورده است: ((چون از بدىها بریده شده است او را فاطمه نامیدند.))(15)
شر در مقابل خیر است و این دو از صفات متقابلند. کسى که شر در حریم و آستانه او راه ندارد خیر محض و حسن مطلق است. این حسن, حسن خدادادى است و کاشف از طهارت و قداست ظاهر و باطن.
دلفریبا نباتى همه زیور بستند
دلبرما است که با حسن خداداد آمد(16)
ارباب تفسیر و حدیث سوره کوثر را ناظر به حضرت فاطمه(س) دانستند و با استناد به احادیث, بیان داشتند که مراد از کوثر در (انا اعطیناک الکوثر) فاطمه است.
وکوثر را به خیر فراوان معنا کردند. حضرت فاطمه ـ سلام الله علیهاـ ظهور و تبلور خیر و خوبى است و همه ابعاد وجودیش لبریز از خوبى هاست. او از مصادیق برجسته سوره هاى کوثر, انبیإ و فاطر است که با عناوین ((کوثر)), ((اوحیناالیهم فعل الخیرات)) و ((سابق بالخیرات)) مورد ستایش خداوند قرار گرفت. به مشک چین و چگل نیست بوى گل محتاج
که نافه هایش زبند قباى خویشتن است(17)
3 ـ برخوردارى از دانش
عن ابى جعفر(ع) قال: ((لما ولدت فاطمه(س) اوحى الله عزوجل الى ملک, فانطق به لسان محمد(ص) فسماها فاطمه, ثم قال تعالى: انى فطمتک بالعلم, و فطمتک عن الطمث, ثم قال ابوجعفر(ع) و الله لقد فطمها الله تبارک و تعالى بالعلم و عن الطمث بالمیثاق.))(18)
امام باقر(ع) فرمود: هنگامى که فاطمه(ع) متولد شد, خداى متعال به فرشته اى وحى رسانید و با این وحى, زبان محمد(ص) به نطق آمد و او را فاطمه نامید. پس خداى متعال فرمود: من تو را به شیر علم از شیرخوارگى بریدم و به طهارت از قاعدگى.
سپس امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند! خداى متعال او را به این دو خصیصه از آغاز سرشت.
جابربن عبدالله انصارى روایت کرد: حضرت محمد(ص) فرمود:
((ان الله جعل علیا و زوجته و ابنائه حجج الله على خلقه و هم ابواب العلم فى امتى, من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقیم.));(19) خداى متعال على(ع) و همسرش, فاطمه(ع) و فرزندانش را حجت بر خلق قرار داده است. آن ها درهاى علم در امت منند. هرکه به هدایت آن ها اقتدا کند به صراط مستقیم هدایت شده است.
در انبوهى علم و دانش حضرت فاطمه(س) همین بس است که از سرچشمه نبوت نوشید و در دامان ((شهرعلم)) پرورش پیدا کرد و همسر دروازه شهر علم بود. دو خطبه و اندک کلمات و دعاهاى به یادگار مانده از آن حضرت, به روشنى تمام دریاى متلاطم و مواج دانش او را به تماشا مى گذارد. از دانش سرشار او چه مى شود گفت؟!
او محدثه است و فرشتگان بزرگ الهى حاملان پیام الهى به محضرش بودند. پس سخن کوتاه باید.
4 ـ بریدگى و طهارت از قاعدگى بانوان
امام باقر(ع) یکى از علل تسمیه حضرت فاطمه(س) به این اسم را طهارت آن حضرت از عادت هاى زنانگى ذکر کرده است.
پیامبر(ص) در تفسیر کلمه بتول ـ که از نام هاى حضرت فاطمه(س) است ـ فرمود:
((البتول التى لم ترحمره قط, اى لم تحض, فان الحیض مکروه فى بنات الانبیإ))(20); بتول بانوى است که خون نبیند; یعنى حیض نشود. حیض شدن دختران پیامبران ناپسند است.
پیامبر اسلام(ص) به عایشه فرمود: عائشه! فاطمه همانند دیگر بانوان نیست, او عادت نمى شود.(21)
ابن عباس از پیامبر(ص) نقل کرد که فرمود:
((دخترم, فاطمه(س) حوریه آدمى (انسان پرى گونه) است; هرگز عادت نمى شود و حیض نمى بیند.(22) سیوطى مى نویسد: ((از ویژگى ها و امتیازات حضرت فاطمه(س) حیض نشدن اوست.(23) احادیث در این سخن فراوان است و نیازى به ذکر همه آن ها نیست.
فاطمه(س) اگرچه در ظاهر, زنى همسان زنان دیگر است ولى در سرشت و حقیقت, پرى و حوریه بهشتى است. خصائص و ویژگى هاى او خصائص پرى وحور است; حوریان بهشتى عادت نمى شوند. حواره عذرإ هستند; (انا انشاناهن انشإ فجعلناهن ابکارا)(24)
حضرت زهرا(س) نیز این گونه بود. خدا او را به همسرى حضرت على(ع) برگزید و جز على کسى شایسته همسرى با او نبود.(25)
پیامبر(ص) همواره از او به عنوان ((حورإ انسیه)) و ((مخلوق از میوه هاى بهشت)) یاد مى فرمود.(26)
جان فداى دهنش باد که درباغ نظر
چمن آراى جهان خوشتر از این غنچه نیست(27)
5 ـ ناتوانى از شناخت آن حضرت
امام صادق(ع) فرمود: ((... و انما سمیت فاطمه لان الخلق فطموا عن معرفتها))(28); همانا فاطمه نامیده شد, چون خلق ازمعرفت و شناخت (عظمت و شخصیت و مراتب وجودى) او دورند.
حضرت فاطمه(س) از آن چنان مرتبه و عظمت وجلالى برخوردار استکه امام عسکرى(ع) فرمود: ((نحن حجج الله على الخلق و فاطمه حجه الله علینا))(29); ما حجت خدا بر مردم و فاطمه حجت خدا برماست.
یک دهان خواهم به پهناى فلک
تابگویم وصف آن رشک ملک(30)
با اعتراف و عجز از تبیین و تفسیر این سخن امام عسکرى(ع), به این بیت مترنم مى شوم:
من چه گویم یک رگم هشیار نیست
شرح آن یارى که او را یار نیست
پى نوشتها:
1 ـ سوره کوثر.
2 ـ سوره بقره, آیه 34.
3 ـ همان, آیه 31.
4 ـ سوره مریم, آیه 28.
5 ـ سوره آل عمران, آیه 36.
6 ـ معانى الاخبار, ص 51.
7 ـ همان, ص 55.
8 ـ بحارالانوار, ج 43, باب 11.
9 ـ همان, باب 2.
10 ـ همان.
11 ـ لسان العرب, ج 10, ص ;289 مصباح المنیر, ماده فطم.
12 ـ بحارالانوار, ج 43, ص ;211 ینابیع الموده, ج 2, ص 19 ـ 20.
13 ـ همان, ص 211.
14 ـ همان, ج 43, باب 2.
15 ـ زندگانى فاطمه زهرا(س), شهیدى, ص 34. به نقل از روضه الواعظین, ص 148.
16 ـ حافظ.
17 ـ همان.
18 ـ بحارالانوار, ج 43, باب 2.
19 ـ فاطمه من المهد الى اللحد, ص 218. به نقل از شواهد التنزیل, ج 1, ص 58.
20 ـ بحارالانوار, ج 43, باب 2.
21 ـ همان.
22 و 23 ـ فاطمه من المهد الى اللحد, ص 101.
24 ـ سوره واقعه, آیه 35 ـ 36.
25 و 26 ـ بحارالانوار, ج 43, باب 1 و 2.
27 ـ حافظ.
28 ـ فاطمه من المهد الى اللحد.
29 ـ همان.
30 ـ مولوى.

تبلیغات