آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

بدن انسان ترکیبى است از اجزاء مختلف که هریک از آن‏ها درجایگاه خود لازم و مفید است. اما بخشى از اجزاء تشکیل دهنده بدن‏نقش ممتازترى دارند. تمام گروه‏هاى انسانى در جایگاه خویش مهم‏تلقى مى‏شوند اما گروه دانشمندان و پژوهشگران که با دانش واندیشه سروکار دارند اهمیت ویژه دارند.
یکى از محدثان فرزانه شیعى محمدبن اسماعیل بن بزیع است. کنیه‏اش ابو جعفر و معروف به ابن بزیع ومولى‏المنصور است.
سال و محل تولد او آن چنان مشخص و روشن نیست اما بعضى ازنشانه‏ها حکایتگر است که او در اواسط سده دوم هجرى پا به عرصه‏گیتى نهاد.
خاندان
ابن بزیع در خاندانى پرورش یافت که در آن روزگار از معروفیت‏ویژه‏اى برخوردار بود. نجاشى مى‏گوید: فرزندان بزیع از خاندان‏مهمى هستند که از این خاندان است: احمدبن حمزه بن بزیع که وزیراو روایتگر احادیث اهل‏بیت علیهم السلام بود.
پدر اسماعیل که از یاران حضرت موسى‏بن جعفر(ع)بود وجاهت ووثاقت او روشن نیست اما او از محدثان ارادتمند به امامان شیعه‏علیهم السلام بود.
حمزه بن بزیع که از اصحاب امام هفتم شمرده مى‏شود وقتى نامش‏نزد امام رضا(ع) برده شد و امام برایش طلب رحمت کرد.اما بعضى‏از نقلها حکایت مى‏کند که او از گروه منحرف واقفیه بوده است. اودر جرگه راویان قرار دارد. محمدبن اسماعیل از عموى خویش روایت‏نقل کرده است.
صحابى معصومین علیهم السلام
محمدبن اسماعیل بن‏بزیع از سرچشمه گوارا و زلال دانش سه امام‏معصوم علیهم السلام بهره بود: حضرت موسى بن جعفر، حضرت رضا وحضرت جواد علیهم السلام.
شیخ طوسى او را جزو یاران موسى بن جعفر، حضرت رضا و امام‏جواد علیهم السلام شمرده است.
نجاشى از کشى نقل مى‏کند که محمدبن اسماعیل بن بزیع از یاران‏حضرت موسى بن جعفراست و حضرت جواد را نیز درک کرده است.
علامه حلى و عالمان دیگر شیعه به نقل سخنان شیخ و نجاشى‏درباره محمدبن اسماعیل بن بزیع در کتب خود بسنده کرده‏اند.
از منظر معصوم(ع)
از تتبع و سیر در روایات به دست مى‏آید که این محدث بزرگوارمورد عنایت و توجه امامان معصوم علیهم السلام قرار داشت. حسین‏بن خالد صیرفى مى‏گوید: با جمعى از شیعیان پیش حضرت رضا(ع)بودم‏تا این که نام ابن بزیع به میان آمد. حضرت فرمود: دوست داشتم‏در میان شما شخصیتى همانند محمدبن اسماعیل بن بزیع مى‏بود.
على بن مهزیار مى‏گوید: محمدبن اسماعیل بن بزیع به من گفت: ازحضرت جواد(ع) درخواست کردم که یکى از پیراهن‏هاى خود را به من‏بدهند تا هنگام مردن، کفن خود قرار دهم. حضرت جواد(ع)خواسته‏ام‏را اجابت کرد و یکى از پیراهن‏هاى خویش را برایم فرستاد. به‏امام عرض کردم: چگونه این پیراهن را کفن خود قرار دهم؟ امام‏فرمود: تکمه هایش را از او جدا کن.
شیخ طوسى در تهذیب مى‏گوید: محمدبن اسماعیل روایت مى‏کند که‏یکى از شیعیان از دنیا رفت و موفق نشد که وصیت کند. قاضى کوفه‏محمدبن عبدالحمید را قیم فرزندان صغیر ومال و کنیزان او قرارداد. محمدبن عبدالحمید مال، ثروت و میراث او را فروخت ولى‏هنگامى که مى‏خواست کنیزان را بفروشد دچار تردید شد که چون من‏از ناحیه قاضى کوفه قیم هستم آیا حق دارم این کار را بکنم؟ محمدبن اسماعیل مى‏گوید: من این قضیه را خدمت امام جواد(ع)گفتم. امام فرمود: اگر قیم همانند تو و محمدبن‏عبدالحمید باشد فروختن‏آن‏ها اشکالى ندارد.
از این حدیث اعتماد و علاقه امام(ع)به ابن بزیع روشن مى‏شود. شیخ عباس قمى مى‏نویسد: سید مرتضى طباطبائى، پدر علامه بحرالعلوم‏در شبى که بحرالعلوم چشم به جهان گشود حضرت رضا(ع)را درخواب‏دید. شمعى را به دست محمدبن اسماعیل بن بزیع داد و آن شمع رابر بالاى خانه آن‏ها روشن کرد. آن روشنى چنان گسترش یافت که‏اندازه‏اش قابل درک نبود و با زبان حال مى‏گفت: این مولود، بشرمعمولى نیست.
از نگاه بزرگان
تمام شرح حال نگاران محدثان شیعى محمدبن اسماعیل بن بزیع رابه نیکوترین زبان ستوده‏اند. شیخ طوسى مى‏گوید: ابن بزیع محدثى‏موثق و موجه است. نجاشى مى‏نگارد: او از نیکان و موثقان شیعى ومردى صاحب زهد و تقوابود.
کشى مى‏گوید: از على بن حسن بن فضال که از چهره‏هاى برجسته‏شیعه بود، از ابن بزیع پرسش کردم. او گفت: موثق و از بزرگان‏است.
وزارت
محمدبن اسماعیل بن بزیع مدتى وزیر یکى از خلفاى عباسى بود. مولى المنصور و او یکى از وزراء است.
رفع یک شبهه
ممکن است در ذهن خواننده نقاد و خرد ورز این قطعه تاریخى‏شگفت‏انگیز باشد که چگونه یکى از چهره‏هاى برجسته روایتى شیعى که‏دل در گرو حکومت امام دارد و قهرا حکومت عباسیان را حکومت غصب‏و ستم مى‏داند، حاضر شده است که وزارت یک خلیفه ستمگر رابپذیرد؟
در پاسخ مى‏توان گفت که پذیرفتن مسئولیت در هر سیستم حکومتى‏که بربنیاد استبداد و قساوت استوار است و به اصطلاح فقیهان شیعى‏حکومت جور است، از منظر دین کارى ناشایست است. اما اگر ورود به‏دستگاه خلافت موجب کمک به شیعیان ستمدیده و رفع مشکلات آنان شودپذیرفتن مسئولیت در دستگاه خلافت جور رواست و بدین خاطر است که‏امامان معصوم علیهم السلام به عده‏اى از شیعیان اجازه دادند که‏براى تحقق این ایده‏هاى انسانى وارد کومت‏شوند. از این جهت است‏که ما در تاریخ پرفراز و نشیب شیعه مى‏بینیم که بعضى از شیعیان‏خالص و ناب، سمت وزارت داشتند. در این جا به دو مورد بسنده‏مى‏شود:
1- عبدالله بن سنان: او از یاران امام صادق(ع)و امام‏کاظم(ع)است و از آن بزرگواران(1146)حدیث نقل کرده است. احمدبن محمدخالد برقى مى‏گوید: او خزانه‏دار منصور و مهدى‏عباسى بود.
نجاشى مى‏گوید: عبدالله بن سنان روایتگرى است که با وجاهت وبزرگ منزلت که در آینه وجود او هیچ نقطه تاریکى وجود ندارد. درحکومت‏هاى منصور، مهدى، هادى و هارون الرشید متولى و خزانه‏داربیت المال بود. کتاب‏هاى فراوانى دارد که راویان شیعى تمام آن‏هارا روایت کرده‏اند.
2- على بن یقطین بغدادى: او یکى از انقلابى‏ترین ودین‏باورترین محدثان شیعى بود و با این که در جرگه روایتگران‏قرار داشت ولى در دستگاه هارون الرشید سمت صدارت داشت. و ازیاران خاص امام کاظم(ع)به شمار مى‏آمد و وجوهات شرعیه خویش رابه خدمت آن حضرت مى‏فرستاد. منزلت و شان او به اندازه‏اى بود که‏امام موسى بن جعفر(ع)درباره‏اش فرمود: هرکسى که مى‏خواهد یکى ازاصحاب رسول خدا(ص)را ببیند به على‏بن یقطین بنگرد. او اهل بهشت‏است.
روزى على بن یقطین از مسئولیتى که در دستگاه خلافت هارون به‏عهده داشت، نزد امام کاظم(ع)اظهار ناراحتى و دلتنگى کرد. امام‏به او فرمود: یاعلى! خداوند متعال در دستگاه ستمگران دوستانى‏دارد که به وسیله آنان ستم‏ها و بلاها را از دوستان اهل‏بیت علیهم‏السلام دور مى‏کند و تو از آنان هستى.
با این نگرش عقلانى و دینى است که فقیهان شیعه همکارى بادولت‏هاى ستمگر را به خاطر مصالح فراوانى مانند: کمک به مومنان‏و اقامه امر به معروف و نهى از منکر جایز مى‏دانند و بعضى ازفقیهان آن را لازم مى‏دانند.
امام صادق(ع)فرمود: «کفاره عمل السلطان الاحسان الى الاخوان‏»; کفاره مسئولیت‏پذیرى در حکومت‏ستمگران نیکى به برادران دینى‏است.
على بن یقطین از امام کاظم(ع)اجازه طلبید که از وزارت استعفادهد. امام اجازه نداد و فرمود: امید است‏خداوند به وسیله توگره هایى را باز کند و فتنه و شر مخالفان را دور کند.
حضرت رضا(ع)به محمدبن اسماعیل بن بزیع فرمود: خداوند دردربار ستمگران دوستانى دارد که به خاطر آنان برهان و نشانه دین‏را روشن مى‏کند و از دوستانش سختى‏ها را دور مى‏کند و امورمسلمانان را به صلاح مى‏آورد. آنان پناهگاه مومنانند. نیازمندان‏به آن‏ها مراجعه مى‏کنند. اینانند مومنان راستین و امانت داران‏خدا در زمین. بهشت‏براى آن‏ها خلق شده است و اینان براى بهشت.
اى محمد! تو از این گونه افراد باش.
استادان
ابن بزیع تمام عظمت‏خویش را در سایه تلاش و کوششى که در راه‏دانش‏طلبى به کار برده به دست آورد. او از محضر پاک امامان‏معصوم علیهم السلام بهره برد و استادان بزرگى را در دانش حدیث‏درک کرد و از آنان کسب معرفت و حدیث نمود. او استادان زیادى‏داشت که در این‏جا به نام جمعى از برگزیده‏هاى آنان اشاره مى‏شود:
1- منصوربن حازم; 2- یونس بن عبدالرحمن;3- عبدالله بن‏بکیر; 4- اسماعیل بن بزیع; 5- صفوان بن یحیى;6- جعفربن‏بشیر;7- اسماعیل سراج; 8- ثعلبه بن میمون;9- على بن‏نعمان; 10- منصوربن یونس; 11- على بن نعمان اعلم.
شاگردان
عده زیادى از شیفتگان دانش حدیث، پروانه‏وار گرد شمع وجود اوجمع شدند و کام تشنه خویش را از این چشمه زلال سیراب کردند. دراین جا به ذکر نام جمعى از آنان بسنده مى‏شود:
1- ابراهیم بن هاشم قمى; 2- احمدبن محمدبن عیسى قم;3- احمدبن محمدبن خالد برقى; 4- حسین بن سعید اهوازى; 5- على بن‏مهزیار اهوازى;6- سعد بن عبدالله قمى;7- عباس بن معروف‏قمى; 8- محمدبن على بن بلال;9- احمدبن محمدبن یحیى; 10- محمدبن عبدالجبار قمى; 11- سهل بن زیاد آدمى.
تالیف
ابن بزیع در حوزه حدیث از نخبگان دانشمندان شیعى است. اواخبار فراوانى را از امامان بزرگوار و محدثان برجسته فرا گرفته‏و سپس اندوخته‏هاى خویش را همانند میراثى گرانبها، براى نسل‏هاى‏آینده به یادگار نهاد.
شیخ طوسى مى‏گوید: ابن بزیع اثرى دارد به نام «کتاب الحج‏». شیخ طوسى در جاى دیگر مى‏گوید: محمدبن اسماعیل چند کتاب داشت که‏یکى از آن‏ها کتاب الحج است.
نجاشى مى‏گوید: او داراى کتاب‏هایى است که از جمله آن‏ها کتاب‏الحج و کتاب ثواب الحج است.
آیت الله خوئى چنین مى‏نگارد: از ابن بزیع در کتاب‏هاى حدیثى‏شیعه 228 روایت نقل شده است.
محمدبن اسماعیل بن بزیع بنابر وصیت على بن نعمان اعلم، که‏یکى از یاران حضرت رضا(ع)بود و در هنگام مرگ وصیت کرد که‏کتاب‏هایش به ابن بزیع سپرده شود، روایات زیادى را از على بن‏نعمان نقل مى‏کند.
گل‏هایى از بوستان روایات او
1- یکى از روایات مشهور روایتى است که محمدبن احمدبن یحیى‏را نقل مى‏کند. او مى‏گوید: من در سرزمین فید بودم که محمدبن على‏بن بلال به من گفت: بیا باهم به زیارت مرقد محمدبن اسماعیل بن‏بزیع برویم. به اتفاق هم رفتیم. محمدبن على‏بن بلال بالاسر قبر ورو به قبله نشست و قبر را در جلو خود قرار داد. در این هنگام‏به من گفت: صاحب این قبر به من گفت: از امام جواد(ع)شنیدم که‏فرمود: هرکس به زیارت قبر برادر دینى خود برود و دست‏خویش رابر روى قبر بگذارد و سوره قدر را هفت مرتبه بخواند از اندوه وسختى روز قیامت مصون خواهد ماند.
2- ثواب نماز در مسجدالنبى(ص)
با واسطه از حضرت صادق(ع)نقل مى‏کند که امام فرمود: ثواب نمازخواندن در مسجدالنبى(ص)برابرى مى‏کند با دوازده هزار نماز.
3- کیفیت نذرکردن
باواسطه از ابوالصباح کنانى نقل مى‏کند: از امام صادق(ع)درباره مردى سؤال کردم که هنگام نذرکردن گفته بود برمن نذر است; کنایه از این که آیا این نذر درست است؟ امام فرمود: هیچ نذرى‏صحیح نیست تا این که نام خدا برده شود، روزه باشد یا صدقه،قربانى باشد یا حج.
4- امام زمان(ع)
احمدبن هلال مى‏گوید: از ابن بزیع شنیدم که گفت: خدمت امام‏جواد(ع)بودم که امیه بن على القیسى از امام(ع)سؤال کرد: جانشین‏شما کیست؟ فرمود: فرزندم، على. سپس امام فرمود: به زودى مردم‏دچار تحیر مى‏شوند. گفتم: آن وقت‏به کجا باید رفت؟ امام(ع)فرمود: به مدینه. گفتم: کدام مدینه؟ فرمود: همین‏مدینه‏اى که ما در او زندگى مى‏کنیم. آیا در جهان مدینه دیگرى هم‏هست؟
5- حقیقت ایمان
باواسطه از امام باقر(ع)روایت مى‏کند که آن حضرت فرمود: رسول‏خدا(ص)در یکى از مسافرت‏هایش با جمعى ملاقات کرد. آن‏ها به حضرت‏سلام کردند. رسول اکرم(ص)متوجه آنان شد و فرمود: شما چه کسانى‏هستید؟ گفتند: ما مؤمن هستیم. پیامبر(ص)فرمود: حقیقت ایمان شماچیست؟ گفتند: ما خشنودیم به قضاى الهى و تسلیم امر خدا هستیم وامور را به خدا وا مى‏گذاریم و بر او توکل مى‏کنیم. رسول‏خدا(ص)فرمود: شما دانشمندان خردمند هستید که فاصله‏اى باپیامبران ندارید. اگر در ادعاى خود راستگو هستید نسازیدخانه‏هایى را که در آن‏ها سکونت همیشگى نمى‏کنید و جمع نکنید آنچه‏را نمى‏توانید بخورید و تقواى خداوندى را که به سوى او بازمى‏گردید، پیشه کنید.
وداع آخرین
ابن بزیع بعد از این که عمرى را در مسیر آرمان‏هاى امامان‏شیعه علیهم السلام گام برداشت و در راه گسترش آثار اهل‏بیت علیهم‏السلام کوشید، سرانجام هنگامى که به سوى حج مى‏رفت و یا از حج‏برمى‏گشت، در شهر کوچک «فید» از دنیا رفت و جانش به سوى معبودپرکشید. از تاریخ غروب این ستاره تابناک، اطلاع چندانى در دست‏نیست اما قبرش در مکانى است که از دنیا رفت.
فید درکجاست؟
جغرافى‏دان مشهور اسلامى، یاقوت حموى(متوفاى‏626 ه .)مى‏نویسد: فید شهر کوچکى است که در راه کوفه به مکه واقع شده است. آن‏هاکه قصد زیارت خانه خدا را دارند مقدارى از زاد و توشه خود راکه به همراه دارند، در این شهر به اهل آن جا به عنوان ودیعه‏مى‏سپارند و هنگامى که از سفر مکه بر مى‏گردند امانت‏هاى خود رااز آنان مى‏گیرند. آنان در مقابل این نیکى، مقدارى از آن زاد وتوشه را به آنان مى‏دهند. مردم فید در آن منطقه دور افتاده‏زائران خانه خدا را یارى مى‏کنند. زندگى آنان از راه ذخیره کردن‏علوفه است که در طول سال آن‏ها را جمع مى‏کنند تا موسم حج فرامى‏رسد. زائران که به آن جا مى‏رسند این علوفه‏ها را براى مرکب‏هاى‏آنان به فروش مى‏رسانند. این تنها راه کسب در آمد آن‏ها است.

تبلیغات