تبلور ایمان(محمدبن اسماعیل بن بزیع )
آرشیو
چکیده
متن
بدن انسان ترکیبى است از اجزاء مختلف که هریک از آنها درجایگاه خود لازم و مفید است. اما بخشى از اجزاء تشکیل دهنده بدننقش ممتازترى دارند. تمام گروههاى انسانى در جایگاه خویش مهمتلقى مىشوند اما گروه دانشمندان و پژوهشگران که با دانش واندیشه سروکار دارند اهمیت ویژه دارند.
یکى از محدثان فرزانه شیعى محمدبن اسماعیل بن بزیع است. کنیهاش ابو جعفر و معروف به ابن بزیع ومولىالمنصور است.
سال و محل تولد او آن چنان مشخص و روشن نیست اما بعضى ازنشانهها حکایتگر است که او در اواسط سده دوم هجرى پا به عرصهگیتى نهاد.
خاندان
ابن بزیع در خاندانى پرورش یافت که در آن روزگار از معروفیتویژهاى برخوردار بود. نجاشى مىگوید: فرزندان بزیع از خاندانمهمى هستند که از این خاندان است: احمدبن حمزه بن بزیع که وزیراو روایتگر احادیث اهلبیت علیهم السلام بود.
پدر اسماعیل که از یاران حضرت موسىبن جعفر(ع)بود وجاهت ووثاقت او روشن نیست اما او از محدثان ارادتمند به امامان شیعهعلیهم السلام بود.
حمزه بن بزیع که از اصحاب امام هفتم شمرده مىشود وقتى نامشنزد امام رضا(ع) برده شد و امام برایش طلب رحمت کرد.اما بعضىاز نقلها حکایت مىکند که او از گروه منحرف واقفیه بوده است. اودر جرگه راویان قرار دارد. محمدبن اسماعیل از عموى خویش روایتنقل کرده است.
صحابى معصومین علیهم السلام
محمدبن اسماعیل بنبزیع از سرچشمه گوارا و زلال دانش سه اماممعصوم علیهم السلام بهره بود: حضرت موسى بن جعفر، حضرت رضا وحضرت جواد علیهم السلام.
شیخ طوسى او را جزو یاران موسى بن جعفر، حضرت رضا و امامجواد علیهم السلام شمرده است.
نجاشى از کشى نقل مىکند که محمدبن اسماعیل بن بزیع از یارانحضرت موسى بن جعفراست و حضرت جواد را نیز درک کرده است.
علامه حلى و عالمان دیگر شیعه به نقل سخنان شیخ و نجاشىدرباره محمدبن اسماعیل بن بزیع در کتب خود بسنده کردهاند.
از منظر معصوم(ع)
از تتبع و سیر در روایات به دست مىآید که این محدث بزرگوارمورد عنایت و توجه امامان معصوم علیهم السلام قرار داشت. حسینبن خالد صیرفى مىگوید: با جمعى از شیعیان پیش حضرت رضا(ع)بودمتا این که نام ابن بزیع به میان آمد. حضرت فرمود: دوست داشتمدر میان شما شخصیتى همانند محمدبن اسماعیل بن بزیع مىبود.
على بن مهزیار مىگوید: محمدبن اسماعیل بن بزیع به من گفت: ازحضرت جواد(ع) درخواست کردم که یکى از پیراهنهاى خود را به منبدهند تا هنگام مردن، کفن خود قرار دهم. حضرت جواد(ع)خواستهامرا اجابت کرد و یکى از پیراهنهاى خویش را برایم فرستاد. بهامام عرض کردم: چگونه این پیراهن را کفن خود قرار دهم؟ امامفرمود: تکمه هایش را از او جدا کن.
شیخ طوسى در تهذیب مىگوید: محمدبن اسماعیل روایت مىکند کهیکى از شیعیان از دنیا رفت و موفق نشد که وصیت کند. قاضى کوفهمحمدبن عبدالحمید را قیم فرزندان صغیر ومال و کنیزان او قرارداد. محمدبن عبدالحمید مال، ثروت و میراث او را فروخت ولىهنگامى که مىخواست کنیزان را بفروشد دچار تردید شد که چون مناز ناحیه قاضى کوفه قیم هستم آیا حق دارم این کار را بکنم؟ محمدبن اسماعیل مىگوید: من این قضیه را خدمت امام جواد(ع)گفتم. امام فرمود: اگر قیم همانند تو و محمدبنعبدالحمید باشد فروختنآنها اشکالى ندارد.
از این حدیث اعتماد و علاقه امام(ع)به ابن بزیع روشن مىشود. شیخ عباس قمى مىنویسد: سید مرتضى طباطبائى، پدر علامه بحرالعلومدر شبى که بحرالعلوم چشم به جهان گشود حضرت رضا(ع)را درخوابدید. شمعى را به دست محمدبن اسماعیل بن بزیع داد و آن شمع رابر بالاى خانه آنها روشن کرد. آن روشنى چنان گسترش یافت کهاندازهاش قابل درک نبود و با زبان حال مىگفت: این مولود، بشرمعمولى نیست.
از نگاه بزرگان
تمام شرح حال نگاران محدثان شیعى محمدبن اسماعیل بن بزیع رابه نیکوترین زبان ستودهاند. شیخ طوسى مىگوید: ابن بزیع محدثىموثق و موجه است. نجاشى مىنگارد: او از نیکان و موثقان شیعى ومردى صاحب زهد و تقوابود.
کشى مىگوید: از على بن حسن بن فضال که از چهرههاى برجستهشیعه بود، از ابن بزیع پرسش کردم. او گفت: موثق و از بزرگاناست.
وزارت
محمدبن اسماعیل بن بزیع مدتى وزیر یکى از خلفاى عباسى بود. مولى المنصور و او یکى از وزراء است.
رفع یک شبهه
ممکن است در ذهن خواننده نقاد و خرد ورز این قطعه تاریخىشگفتانگیز باشد که چگونه یکى از چهرههاى برجسته روایتى شیعى کهدل در گرو حکومت امام دارد و قهرا حکومت عباسیان را حکومت غصبو ستم مىداند، حاضر شده است که وزارت یک خلیفه ستمگر رابپذیرد؟
در پاسخ مىتوان گفت که پذیرفتن مسئولیت در هر سیستم حکومتىکه بربنیاد استبداد و قساوت استوار است و به اصطلاح فقیهان شیعىحکومت جور است، از منظر دین کارى ناشایست است. اما اگر ورود بهدستگاه خلافت موجب کمک به شیعیان ستمدیده و رفع مشکلات آنان شودپذیرفتن مسئولیت در دستگاه خلافت جور رواست و بدین خاطر است کهامامان معصوم علیهم السلام به عدهاى از شیعیان اجازه دادند کهبراى تحقق این ایدههاى انسانى وارد کومتشوند. از این جهت استکه ما در تاریخ پرفراز و نشیب شیعه مىبینیم که بعضى از شیعیانخالص و ناب، سمت وزارت داشتند. در این جا به دو مورد بسندهمىشود:
1- عبدالله بن سنان: او از یاران امام صادق(ع)و امامکاظم(ع)است و از آن بزرگواران(1146)حدیث نقل کرده است. احمدبن محمدخالد برقى مىگوید: او خزانهدار منصور و مهدىعباسى بود.
نجاشى مىگوید: عبدالله بن سنان روایتگرى است که با وجاهت وبزرگ منزلت که در آینه وجود او هیچ نقطه تاریکى وجود ندارد. درحکومتهاى منصور، مهدى، هادى و هارون الرشید متولى و خزانهداربیت المال بود. کتابهاى فراوانى دارد که راویان شیعى تمام آنهارا روایت کردهاند.
2- على بن یقطین بغدادى: او یکى از انقلابىترین ودینباورترین محدثان شیعى بود و با این که در جرگه روایتگرانقرار داشت ولى در دستگاه هارون الرشید سمت صدارت داشت. و ازیاران خاص امام کاظم(ع)به شمار مىآمد و وجوهات شرعیه خویش رابه خدمت آن حضرت مىفرستاد. منزلت و شان او به اندازهاى بود کهامام موسى بن جعفر(ع)دربارهاش فرمود: هرکسى که مىخواهد یکى ازاصحاب رسول خدا(ص)را ببیند به علىبن یقطین بنگرد. او اهل بهشتاست.
روزى على بن یقطین از مسئولیتى که در دستگاه خلافت هارون بهعهده داشت، نزد امام کاظم(ع)اظهار ناراحتى و دلتنگى کرد. امامبه او فرمود: یاعلى! خداوند متعال در دستگاه ستمگران دوستانىدارد که به وسیله آنان ستمها و بلاها را از دوستان اهلبیت علیهمالسلام دور مىکند و تو از آنان هستى.
با این نگرش عقلانى و دینى است که فقیهان شیعه همکارى بادولتهاى ستمگر را به خاطر مصالح فراوانى مانند: کمک به مومنانو اقامه امر به معروف و نهى از منکر جایز مىدانند و بعضى ازفقیهان آن را لازم مىدانند.
امام صادق(ع)فرمود: «کفاره عمل السلطان الاحسان الى الاخوان»; کفاره مسئولیتپذیرى در حکومتستمگران نیکى به برادران دینىاست.
على بن یقطین از امام کاظم(ع)اجازه طلبید که از وزارت استعفادهد. امام اجازه نداد و فرمود: امید استخداوند به وسیله توگره هایى را باز کند و فتنه و شر مخالفان را دور کند.
حضرت رضا(ع)به محمدبن اسماعیل بن بزیع فرمود: خداوند دردربار ستمگران دوستانى دارد که به خاطر آنان برهان و نشانه دینرا روشن مىکند و از دوستانش سختىها را دور مىکند و امورمسلمانان را به صلاح مىآورد. آنان پناهگاه مومنانند. نیازمندانبه آنها مراجعه مىکنند. اینانند مومنان راستین و امانت دارانخدا در زمین. بهشتبراى آنها خلق شده است و اینان براى بهشت.
اى محمد! تو از این گونه افراد باش.
استادان
ابن بزیع تمام عظمتخویش را در سایه تلاش و کوششى که در راهدانشطلبى به کار برده به دست آورد. او از محضر پاک امامانمعصوم علیهم السلام بهره برد و استادان بزرگى را در دانش حدیثدرک کرد و از آنان کسب معرفت و حدیث نمود. او استادان زیادىداشت که در اینجا به نام جمعى از برگزیدههاى آنان اشاره مىشود:
1- منصوربن حازم; 2- یونس بن عبدالرحمن;3- عبدالله بنبکیر; 4- اسماعیل بن بزیع; 5- صفوان بن یحیى;6- جعفربنبشیر;7- اسماعیل سراج; 8- ثعلبه بن میمون;9- على بننعمان; 10- منصوربن یونس; 11- على بن نعمان اعلم.
شاگردان
عده زیادى از شیفتگان دانش حدیث، پروانهوار گرد شمع وجود اوجمع شدند و کام تشنه خویش را از این چشمه زلال سیراب کردند. دراین جا به ذکر نام جمعى از آنان بسنده مىشود:
1- ابراهیم بن هاشم قمى; 2- احمدبن محمدبن عیسى قم;3- احمدبن محمدبن خالد برقى; 4- حسین بن سعید اهوازى; 5- على بنمهزیار اهوازى;6- سعد بن عبدالله قمى;7- عباس بن معروفقمى; 8- محمدبن على بن بلال;9- احمدبن محمدبن یحیى; 10- محمدبن عبدالجبار قمى; 11- سهل بن زیاد آدمى.
تالیف
ابن بزیع در حوزه حدیث از نخبگان دانشمندان شیعى است. اواخبار فراوانى را از امامان بزرگوار و محدثان برجسته فرا گرفتهو سپس اندوختههاى خویش را همانند میراثى گرانبها، براى نسلهاىآینده به یادگار نهاد.
شیخ طوسى مىگوید: ابن بزیع اثرى دارد به نام «کتاب الحج». شیخ طوسى در جاى دیگر مىگوید: محمدبن اسماعیل چند کتاب داشت کهیکى از آنها کتاب الحج است.
نجاشى مىگوید: او داراى کتابهایى است که از جمله آنها کتابالحج و کتاب ثواب الحج است.
آیت الله خوئى چنین مىنگارد: از ابن بزیع در کتابهاى حدیثىشیعه 228 روایت نقل شده است.
محمدبن اسماعیل بن بزیع بنابر وصیت على بن نعمان اعلم، کهیکى از یاران حضرت رضا(ع)بود و در هنگام مرگ وصیت کرد کهکتابهایش به ابن بزیع سپرده شود، روایات زیادى را از على بننعمان نقل مىکند.
گلهایى از بوستان روایات او
1- یکى از روایات مشهور روایتى است که محمدبن احمدبن یحیىرا نقل مىکند. او مىگوید: من در سرزمین فید بودم که محمدبن علىبن بلال به من گفت: بیا باهم به زیارت مرقد محمدبن اسماعیل بنبزیع برویم. به اتفاق هم رفتیم. محمدبن علىبن بلال بالاسر قبر ورو به قبله نشست و قبر را در جلو خود قرار داد. در این هنگامبه من گفت: صاحب این قبر به من گفت: از امام جواد(ع)شنیدم کهفرمود: هرکس به زیارت قبر برادر دینى خود برود و دستخویش رابر روى قبر بگذارد و سوره قدر را هفت مرتبه بخواند از اندوه وسختى روز قیامت مصون خواهد ماند.
2- ثواب نماز در مسجدالنبى(ص)
با واسطه از حضرت صادق(ع)نقل مىکند که امام فرمود: ثواب نمازخواندن در مسجدالنبى(ص)برابرى مىکند با دوازده هزار نماز.
3- کیفیت نذرکردن
باواسطه از ابوالصباح کنانى نقل مىکند: از امام صادق(ع)درباره مردى سؤال کردم که هنگام نذرکردن گفته بود برمن نذر است; کنایه از این که آیا این نذر درست است؟ امام فرمود: هیچ نذرىصحیح نیست تا این که نام خدا برده شود، روزه باشد یا صدقه،قربانى باشد یا حج.
4- امام زمان(ع)
احمدبن هلال مىگوید: از ابن بزیع شنیدم که گفت: خدمت امامجواد(ع)بودم که امیه بن على القیسى از امام(ع)سؤال کرد: جانشینشما کیست؟ فرمود: فرزندم، على. سپس امام فرمود: به زودى مردمدچار تحیر مىشوند. گفتم: آن وقتبه کجا باید رفت؟ امام(ع)فرمود: به مدینه. گفتم: کدام مدینه؟ فرمود: همینمدینهاى که ما در او زندگى مىکنیم. آیا در جهان مدینه دیگرى همهست؟
5- حقیقت ایمان
باواسطه از امام باقر(ع)روایت مىکند که آن حضرت فرمود: رسولخدا(ص)در یکى از مسافرتهایش با جمعى ملاقات کرد. آنها به حضرتسلام کردند. رسول اکرم(ص)متوجه آنان شد و فرمود: شما چه کسانىهستید؟ گفتند: ما مؤمن هستیم. پیامبر(ص)فرمود: حقیقت ایمان شماچیست؟ گفتند: ما خشنودیم به قضاى الهى و تسلیم امر خدا هستیم وامور را به خدا وا مىگذاریم و بر او توکل مىکنیم. رسولخدا(ص)فرمود: شما دانشمندان خردمند هستید که فاصلهاى باپیامبران ندارید. اگر در ادعاى خود راستگو هستید نسازیدخانههایى را که در آنها سکونت همیشگى نمىکنید و جمع نکنید آنچهرا نمىتوانید بخورید و تقواى خداوندى را که به سوى او بازمىگردید، پیشه کنید.
وداع آخرین
ابن بزیع بعد از این که عمرى را در مسیر آرمانهاى امامانشیعه علیهم السلام گام برداشت و در راه گسترش آثار اهلبیت علیهمالسلام کوشید، سرانجام هنگامى که به سوى حج مىرفت و یا از حجبرمىگشت، در شهر کوچک «فید» از دنیا رفت و جانش به سوى معبودپرکشید. از تاریخ غروب این ستاره تابناک، اطلاع چندانى در دستنیست اما قبرش در مکانى است که از دنیا رفت.
فید درکجاست؟
جغرافىدان مشهور اسلامى، یاقوت حموى(متوفاى626 ه .)مىنویسد: فید شهر کوچکى است که در راه کوفه به مکه واقع شده است. آنهاکه قصد زیارت خانه خدا را دارند مقدارى از زاد و توشه خود راکه به همراه دارند، در این شهر به اهل آن جا به عنوان ودیعهمىسپارند و هنگامى که از سفر مکه بر مىگردند امانتهاى خود رااز آنان مىگیرند. آنان در مقابل این نیکى، مقدارى از آن زاد وتوشه را به آنان مىدهند. مردم فید در آن منطقه دور افتادهزائران خانه خدا را یارى مىکنند. زندگى آنان از راه ذخیره کردنعلوفه است که در طول سال آنها را جمع مىکنند تا موسم حج فرامىرسد. زائران که به آن جا مىرسند این علوفهها را براى مرکبهاىآنان به فروش مىرسانند. این تنها راه کسب در آمد آنها است.
یکى از محدثان فرزانه شیعى محمدبن اسماعیل بن بزیع است. کنیهاش ابو جعفر و معروف به ابن بزیع ومولىالمنصور است.
سال و محل تولد او آن چنان مشخص و روشن نیست اما بعضى ازنشانهها حکایتگر است که او در اواسط سده دوم هجرى پا به عرصهگیتى نهاد.
خاندان
ابن بزیع در خاندانى پرورش یافت که در آن روزگار از معروفیتویژهاى برخوردار بود. نجاشى مىگوید: فرزندان بزیع از خاندانمهمى هستند که از این خاندان است: احمدبن حمزه بن بزیع که وزیراو روایتگر احادیث اهلبیت علیهم السلام بود.
پدر اسماعیل که از یاران حضرت موسىبن جعفر(ع)بود وجاهت ووثاقت او روشن نیست اما او از محدثان ارادتمند به امامان شیعهعلیهم السلام بود.
حمزه بن بزیع که از اصحاب امام هفتم شمرده مىشود وقتى نامشنزد امام رضا(ع) برده شد و امام برایش طلب رحمت کرد.اما بعضىاز نقلها حکایت مىکند که او از گروه منحرف واقفیه بوده است. اودر جرگه راویان قرار دارد. محمدبن اسماعیل از عموى خویش روایتنقل کرده است.
صحابى معصومین علیهم السلام
محمدبن اسماعیل بنبزیع از سرچشمه گوارا و زلال دانش سه اماممعصوم علیهم السلام بهره بود: حضرت موسى بن جعفر، حضرت رضا وحضرت جواد علیهم السلام.
شیخ طوسى او را جزو یاران موسى بن جعفر، حضرت رضا و امامجواد علیهم السلام شمرده است.
نجاشى از کشى نقل مىکند که محمدبن اسماعیل بن بزیع از یارانحضرت موسى بن جعفراست و حضرت جواد را نیز درک کرده است.
علامه حلى و عالمان دیگر شیعه به نقل سخنان شیخ و نجاشىدرباره محمدبن اسماعیل بن بزیع در کتب خود بسنده کردهاند.
از منظر معصوم(ع)
از تتبع و سیر در روایات به دست مىآید که این محدث بزرگوارمورد عنایت و توجه امامان معصوم علیهم السلام قرار داشت. حسینبن خالد صیرفى مىگوید: با جمعى از شیعیان پیش حضرت رضا(ع)بودمتا این که نام ابن بزیع به میان آمد. حضرت فرمود: دوست داشتمدر میان شما شخصیتى همانند محمدبن اسماعیل بن بزیع مىبود.
على بن مهزیار مىگوید: محمدبن اسماعیل بن بزیع به من گفت: ازحضرت جواد(ع) درخواست کردم که یکى از پیراهنهاى خود را به منبدهند تا هنگام مردن، کفن خود قرار دهم. حضرت جواد(ع)خواستهامرا اجابت کرد و یکى از پیراهنهاى خویش را برایم فرستاد. بهامام عرض کردم: چگونه این پیراهن را کفن خود قرار دهم؟ امامفرمود: تکمه هایش را از او جدا کن.
شیخ طوسى در تهذیب مىگوید: محمدبن اسماعیل روایت مىکند کهیکى از شیعیان از دنیا رفت و موفق نشد که وصیت کند. قاضى کوفهمحمدبن عبدالحمید را قیم فرزندان صغیر ومال و کنیزان او قرارداد. محمدبن عبدالحمید مال، ثروت و میراث او را فروخت ولىهنگامى که مىخواست کنیزان را بفروشد دچار تردید شد که چون مناز ناحیه قاضى کوفه قیم هستم آیا حق دارم این کار را بکنم؟ محمدبن اسماعیل مىگوید: من این قضیه را خدمت امام جواد(ع)گفتم. امام فرمود: اگر قیم همانند تو و محمدبنعبدالحمید باشد فروختنآنها اشکالى ندارد.
از این حدیث اعتماد و علاقه امام(ع)به ابن بزیع روشن مىشود. شیخ عباس قمى مىنویسد: سید مرتضى طباطبائى، پدر علامه بحرالعلومدر شبى که بحرالعلوم چشم به جهان گشود حضرت رضا(ع)را درخوابدید. شمعى را به دست محمدبن اسماعیل بن بزیع داد و آن شمع رابر بالاى خانه آنها روشن کرد. آن روشنى چنان گسترش یافت کهاندازهاش قابل درک نبود و با زبان حال مىگفت: این مولود، بشرمعمولى نیست.
از نگاه بزرگان
تمام شرح حال نگاران محدثان شیعى محمدبن اسماعیل بن بزیع رابه نیکوترین زبان ستودهاند. شیخ طوسى مىگوید: ابن بزیع محدثىموثق و موجه است. نجاشى مىنگارد: او از نیکان و موثقان شیعى ومردى صاحب زهد و تقوابود.
کشى مىگوید: از على بن حسن بن فضال که از چهرههاى برجستهشیعه بود، از ابن بزیع پرسش کردم. او گفت: موثق و از بزرگاناست.
وزارت
محمدبن اسماعیل بن بزیع مدتى وزیر یکى از خلفاى عباسى بود. مولى المنصور و او یکى از وزراء است.
رفع یک شبهه
ممکن است در ذهن خواننده نقاد و خرد ورز این قطعه تاریخىشگفتانگیز باشد که چگونه یکى از چهرههاى برجسته روایتى شیعى کهدل در گرو حکومت امام دارد و قهرا حکومت عباسیان را حکومت غصبو ستم مىداند، حاضر شده است که وزارت یک خلیفه ستمگر رابپذیرد؟
در پاسخ مىتوان گفت که پذیرفتن مسئولیت در هر سیستم حکومتىکه بربنیاد استبداد و قساوت استوار است و به اصطلاح فقیهان شیعىحکومت جور است، از منظر دین کارى ناشایست است. اما اگر ورود بهدستگاه خلافت موجب کمک به شیعیان ستمدیده و رفع مشکلات آنان شودپذیرفتن مسئولیت در دستگاه خلافت جور رواست و بدین خاطر است کهامامان معصوم علیهم السلام به عدهاى از شیعیان اجازه دادند کهبراى تحقق این ایدههاى انسانى وارد کومتشوند. از این جهت استکه ما در تاریخ پرفراز و نشیب شیعه مىبینیم که بعضى از شیعیانخالص و ناب، سمت وزارت داشتند. در این جا به دو مورد بسندهمىشود:
1- عبدالله بن سنان: او از یاران امام صادق(ع)و امامکاظم(ع)است و از آن بزرگواران(1146)حدیث نقل کرده است. احمدبن محمدخالد برقى مىگوید: او خزانهدار منصور و مهدىعباسى بود.
نجاشى مىگوید: عبدالله بن سنان روایتگرى است که با وجاهت وبزرگ منزلت که در آینه وجود او هیچ نقطه تاریکى وجود ندارد. درحکومتهاى منصور، مهدى، هادى و هارون الرشید متولى و خزانهداربیت المال بود. کتابهاى فراوانى دارد که راویان شیعى تمام آنهارا روایت کردهاند.
2- على بن یقطین بغدادى: او یکى از انقلابىترین ودینباورترین محدثان شیعى بود و با این که در جرگه روایتگرانقرار داشت ولى در دستگاه هارون الرشید سمت صدارت داشت. و ازیاران خاص امام کاظم(ع)به شمار مىآمد و وجوهات شرعیه خویش رابه خدمت آن حضرت مىفرستاد. منزلت و شان او به اندازهاى بود کهامام موسى بن جعفر(ع)دربارهاش فرمود: هرکسى که مىخواهد یکى ازاصحاب رسول خدا(ص)را ببیند به علىبن یقطین بنگرد. او اهل بهشتاست.
روزى على بن یقطین از مسئولیتى که در دستگاه خلافت هارون بهعهده داشت، نزد امام کاظم(ع)اظهار ناراحتى و دلتنگى کرد. امامبه او فرمود: یاعلى! خداوند متعال در دستگاه ستمگران دوستانىدارد که به وسیله آنان ستمها و بلاها را از دوستان اهلبیت علیهمالسلام دور مىکند و تو از آنان هستى.
با این نگرش عقلانى و دینى است که فقیهان شیعه همکارى بادولتهاى ستمگر را به خاطر مصالح فراوانى مانند: کمک به مومنانو اقامه امر به معروف و نهى از منکر جایز مىدانند و بعضى ازفقیهان آن را لازم مىدانند.
امام صادق(ع)فرمود: «کفاره عمل السلطان الاحسان الى الاخوان»; کفاره مسئولیتپذیرى در حکومتستمگران نیکى به برادران دینىاست.
على بن یقطین از امام کاظم(ع)اجازه طلبید که از وزارت استعفادهد. امام اجازه نداد و فرمود: امید استخداوند به وسیله توگره هایى را باز کند و فتنه و شر مخالفان را دور کند.
حضرت رضا(ع)به محمدبن اسماعیل بن بزیع فرمود: خداوند دردربار ستمگران دوستانى دارد که به خاطر آنان برهان و نشانه دینرا روشن مىکند و از دوستانش سختىها را دور مىکند و امورمسلمانان را به صلاح مىآورد. آنان پناهگاه مومنانند. نیازمندانبه آنها مراجعه مىکنند. اینانند مومنان راستین و امانت دارانخدا در زمین. بهشتبراى آنها خلق شده است و اینان براى بهشت.
اى محمد! تو از این گونه افراد باش.
استادان
ابن بزیع تمام عظمتخویش را در سایه تلاش و کوششى که در راهدانشطلبى به کار برده به دست آورد. او از محضر پاک امامانمعصوم علیهم السلام بهره برد و استادان بزرگى را در دانش حدیثدرک کرد و از آنان کسب معرفت و حدیث نمود. او استادان زیادىداشت که در اینجا به نام جمعى از برگزیدههاى آنان اشاره مىشود:
1- منصوربن حازم; 2- یونس بن عبدالرحمن;3- عبدالله بنبکیر; 4- اسماعیل بن بزیع; 5- صفوان بن یحیى;6- جعفربنبشیر;7- اسماعیل سراج; 8- ثعلبه بن میمون;9- على بننعمان; 10- منصوربن یونس; 11- على بن نعمان اعلم.
شاگردان
عده زیادى از شیفتگان دانش حدیث، پروانهوار گرد شمع وجود اوجمع شدند و کام تشنه خویش را از این چشمه زلال سیراب کردند. دراین جا به ذکر نام جمعى از آنان بسنده مىشود:
1- ابراهیم بن هاشم قمى; 2- احمدبن محمدبن عیسى قم;3- احمدبن محمدبن خالد برقى; 4- حسین بن سعید اهوازى; 5- على بنمهزیار اهوازى;6- سعد بن عبدالله قمى;7- عباس بن معروفقمى; 8- محمدبن على بن بلال;9- احمدبن محمدبن یحیى; 10- محمدبن عبدالجبار قمى; 11- سهل بن زیاد آدمى.
تالیف
ابن بزیع در حوزه حدیث از نخبگان دانشمندان شیعى است. اواخبار فراوانى را از امامان بزرگوار و محدثان برجسته فرا گرفتهو سپس اندوختههاى خویش را همانند میراثى گرانبها، براى نسلهاىآینده به یادگار نهاد.
شیخ طوسى مىگوید: ابن بزیع اثرى دارد به نام «کتاب الحج». شیخ طوسى در جاى دیگر مىگوید: محمدبن اسماعیل چند کتاب داشت کهیکى از آنها کتاب الحج است.
نجاشى مىگوید: او داراى کتابهایى است که از جمله آنها کتابالحج و کتاب ثواب الحج است.
آیت الله خوئى چنین مىنگارد: از ابن بزیع در کتابهاى حدیثىشیعه 228 روایت نقل شده است.
محمدبن اسماعیل بن بزیع بنابر وصیت على بن نعمان اعلم، کهیکى از یاران حضرت رضا(ع)بود و در هنگام مرگ وصیت کرد کهکتابهایش به ابن بزیع سپرده شود، روایات زیادى را از على بننعمان نقل مىکند.
گلهایى از بوستان روایات او
1- یکى از روایات مشهور روایتى است که محمدبن احمدبن یحیىرا نقل مىکند. او مىگوید: من در سرزمین فید بودم که محمدبن علىبن بلال به من گفت: بیا باهم به زیارت مرقد محمدبن اسماعیل بنبزیع برویم. به اتفاق هم رفتیم. محمدبن علىبن بلال بالاسر قبر ورو به قبله نشست و قبر را در جلو خود قرار داد. در این هنگامبه من گفت: صاحب این قبر به من گفت: از امام جواد(ع)شنیدم کهفرمود: هرکس به زیارت قبر برادر دینى خود برود و دستخویش رابر روى قبر بگذارد و سوره قدر را هفت مرتبه بخواند از اندوه وسختى روز قیامت مصون خواهد ماند.
2- ثواب نماز در مسجدالنبى(ص)
با واسطه از حضرت صادق(ع)نقل مىکند که امام فرمود: ثواب نمازخواندن در مسجدالنبى(ص)برابرى مىکند با دوازده هزار نماز.
3- کیفیت نذرکردن
باواسطه از ابوالصباح کنانى نقل مىکند: از امام صادق(ع)درباره مردى سؤال کردم که هنگام نذرکردن گفته بود برمن نذر است; کنایه از این که آیا این نذر درست است؟ امام فرمود: هیچ نذرىصحیح نیست تا این که نام خدا برده شود، روزه باشد یا صدقه،قربانى باشد یا حج.
4- امام زمان(ع)
احمدبن هلال مىگوید: از ابن بزیع شنیدم که گفت: خدمت امامجواد(ع)بودم که امیه بن على القیسى از امام(ع)سؤال کرد: جانشینشما کیست؟ فرمود: فرزندم، على. سپس امام فرمود: به زودى مردمدچار تحیر مىشوند. گفتم: آن وقتبه کجا باید رفت؟ امام(ع)فرمود: به مدینه. گفتم: کدام مدینه؟ فرمود: همینمدینهاى که ما در او زندگى مىکنیم. آیا در جهان مدینه دیگرى همهست؟
5- حقیقت ایمان
باواسطه از امام باقر(ع)روایت مىکند که آن حضرت فرمود: رسولخدا(ص)در یکى از مسافرتهایش با جمعى ملاقات کرد. آنها به حضرتسلام کردند. رسول اکرم(ص)متوجه آنان شد و فرمود: شما چه کسانىهستید؟ گفتند: ما مؤمن هستیم. پیامبر(ص)فرمود: حقیقت ایمان شماچیست؟ گفتند: ما خشنودیم به قضاى الهى و تسلیم امر خدا هستیم وامور را به خدا وا مىگذاریم و بر او توکل مىکنیم. رسولخدا(ص)فرمود: شما دانشمندان خردمند هستید که فاصلهاى باپیامبران ندارید. اگر در ادعاى خود راستگو هستید نسازیدخانههایى را که در آنها سکونت همیشگى نمىکنید و جمع نکنید آنچهرا نمىتوانید بخورید و تقواى خداوندى را که به سوى او بازمىگردید، پیشه کنید.
وداع آخرین
ابن بزیع بعد از این که عمرى را در مسیر آرمانهاى امامانشیعه علیهم السلام گام برداشت و در راه گسترش آثار اهلبیت علیهمالسلام کوشید، سرانجام هنگامى که به سوى حج مىرفت و یا از حجبرمىگشت، در شهر کوچک «فید» از دنیا رفت و جانش به سوى معبودپرکشید. از تاریخ غروب این ستاره تابناک، اطلاع چندانى در دستنیست اما قبرش در مکانى است که از دنیا رفت.
فید درکجاست؟
جغرافىدان مشهور اسلامى، یاقوت حموى(متوفاى626 ه .)مىنویسد: فید شهر کوچکى است که در راه کوفه به مکه واقع شده است. آنهاکه قصد زیارت خانه خدا را دارند مقدارى از زاد و توشه خود راکه به همراه دارند، در این شهر به اهل آن جا به عنوان ودیعهمىسپارند و هنگامى که از سفر مکه بر مىگردند امانتهاى خود رااز آنان مىگیرند. آنان در مقابل این نیکى، مقدارى از آن زاد وتوشه را به آنان مىدهند. مردم فید در آن منطقه دور افتادهزائران خانه خدا را یارى مىکنند. زندگى آنان از راه ذخیره کردنعلوفه است که در طول سال آنها را جمع مىکنند تا موسم حج فرامىرسد. زائران که به آن جا مىرسند این علوفهها را براى مرکبهاىآنان به فروش مىرسانند. این تنها راه کسب در آمد آنها است.