آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۰

چکیده

متن

شرح و تفسیر دعاى مکارم الاخلاق
محمدتقى فلسفى
3 جلد، جلد اول 544 صفحه، جلد دوم 528 صفحه جلد سوم‏533 صفحه‏ناشر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ اول و دوم 1370قطع وزیرى
صحیفه سجادیه، زبور آل محمد(ص) والاتر از آن است که نیازى به‏معرفى داشته باشد و کمتر کسى یافت مى‏شود که از آن بى‏خبر باشد.
طنطاوى عالم و مفسر بزرگ مصرى هنگامى که به زیارت قم نایل شد،مرحوم آیه‏الله نجفى مرعشى(ره) صحیفه سجادیه را به عنوان‏بهترین هدیه حوزه علمیه قم به او اهدا کرد. طنطاوى پس از تلاوت‏صحیفه، بارها یادآور مى‏شد که «و من الشقاء عدم معرفتى‏للصحیفه...» یکى از بدبختى‏هاى من، ناآشنایى با صحیفه سجادیه‏بود.
صحیفه، چاپ و ترجمه و شرح‏هاى گوناگونى دارد. چاپ کامل و جامع‏آن، چاپ «مدرسه الامام المهدى (عجل‏الله تعالى‏فرجه‏الشریف‏»)است.
دعاى مکارم الاخلاق بیستمین دعاى صحیفه است که معمولا در اواخرکتاب مفاتیح الجنان نیز منتشر مى‏شود.
ادعیه و اذکار معصومان(علیهم السلام) اقیانوس‏هاى مواج معارف‏آسمانى‏اند، ولى هر کدام جهت و برجستگى ویژه‏اى دارند; مثلامناجات ابوحمزه ثمالى و مناجات خمسه عشر و دعاى کمیل و... رازو نیاز و مناجات دل شدگان است، بخش‏هایى از دعاى ندبه و افتتاح‏و زیارت عاشورا و... سیاسى است، زیارت جامعه، عقیدتى وامام‏شناسى است و دعاى مکارم الاخلاق رنگ اخلاقى دارد. اخلاقى جامع‏و همه‏جانبه، شامل مسایل روحى و روانى و اجتماعى معیشتى وخودشناسى و خودسازى و خانوادگى و... این دعا یکى از بهترین‏منابع درس اخلاق و موعظه بزرگان است.
شرح و تفسیر دعاى مکارم الاخلاق اثر مرحوم فلسفى
مرحوم فلسفى در ادامه جلسات فن خطابه، هفته‏اى یک جلسه در قم‏به شرح و تفسیر دعاى مکارم الاخلاق مى‏پرداخت. این شرح و تفسیردر جلسه‏هاى متعددى در تهران ادامه یافت و مدتى نیز صداى‏جمهورى اسلامى ایران، نوار این درس‏ها را براى علاقمندان دروس‏معارف اسلامى پخش کرد.
مجموعه این سخنرانى‏ها، پس از اصلاحات و تغییرات لازم و افزودن‏بعضى از آیات و روایات، در هشتاد و نه فصل در سه مجلد بارعایت نکات فنى لازم به صورتى زیبا و مناسب و حروفى چشم نوازبه چاپ رسید.
دعاى «مکارم الاخلاق‏» برنامه انسان‏سازى است. حضرت امام‏زین‏العابدین(ع) در این دعا خلقیات کریمه و سجایاى انسانى رابیان فرموده است. تاثیر شایسته این دعاى شریف آن‏چنان است که‏اگر مشتاقان به آن خلقیات متخلق گردند، و در عمل آن‏ها را به‏کار بندند به مقام رفیع انسانیت نایل مى‏شوند.
نکته‏هایى در باره این کتاب
اول) این اثر اگر چه حاصل سخنرانى‏هاى مرحوم فلسفى است ولى‏کاملا متفاوت از آثار دیگر آن مرحوم است. این اثر به نوشتارتحقیقى بیشتر شباهت دارد تا گفتار. به رغم این که بر این اثرنام گفتار نهاده شده و خود آن مرحوم نیز هنگام ارجاع، از آن‏به «سخنرانى‏» یاد مى‏کند، مثلا گفته است: «سخنرانى هفتم...»ولى از تمام مزایاى نوشتار تحقیقى برخوردار است. (1) دوم) از آن مرحوم- به جز مقاله‏هایى که براى کنگره‏ها وبزرگداشت‏ها نگارش یافته - هشت اثر، به ترتیب زیر منتشر شده‏است:
1) کودک از نظر وراثت و تربیت در دو مجلد;2) جوان از نظر عقل و احساسات در دو مجلد;3) بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات در دو مجلد;4) آیه‏الکرسى پیام آسمانى توحید در یک جلد;5) اخلاق از نظر همزیستى و ارزش‏هاى انسانى در دو مجلد;6) معاد از نظر روح و جسم در سه مجلد;7) سخن و سخنورى از نظر بیان و فن خطابه در یک جلد;8) شرح و تفسیر دعاى مکارم الاخلاق در سه مجلد;کتاب اخیر از آخرین آثار آن مرحوم است، از این رو بسیارسنجیده، به‏جا و پخته ارایه شده است. یکى از فضلاى حوزه - درعهد شباب - مى‏گفت:
مرحوم فلسفى سفارش مى‏کرد تا توانا و پخته نشده‏اید آثار خویش‏را منتشر نکنید زیرا چند صباح بعد که از علماى اعلام شدید و درباره برخى آرا و مطالب خودتان تجدیدنظر کردید یا به سطحى بودن‏برخى مطالب پى بردید، شرمنده مى‏شوید.
سوم این اثر علاوه بر فهرست تفصیلى مطالب در آغاز فهرست اعلام وکتب در انجام، گاهى به پاره‏اى مطالب مرتبط و متناسب، که درجاى دیگر آمده ارجاع و اشاره دارد، از این رو داراى انسجام وانتظام و فایده بیشترى است.
به عنوان نمونه در مبحث «شرک در طاعت و عبادت‏» در جلد دوم،درس چهل و سوم صفحه دویست و بیست و یک خاطرنشان مى‏کند:
در سخنرانى هفتم، جلد اول این کتاب، به بعضى از آیات و روایات‏اشاره شد و در این جا نیز قسمتى از آن‏ها ذکر مى‏شود.
در این کتاب از داستان‏هاى جالب و واقعى، یا حکایات تاریخى، درتبیین مطالب پیچیده، استفاده شده است، همچنین از شعر وضرب‏المثل بهره گرفته است.
چهارم) در نقل روایات گاهى به شرایط زمانى و مکانى و فضاى‏سیاسى حاکم بر عهد صدور روایت‏یا برخى ویژگى‏هاى روانى راوى،اشاراتى - که در فهم حدیث‏بسیار راهگشا است- دارد. به عنوان‏نمونه در جلد دوم صفحه دویست و بیست و سه آورده است:
...پیشواى بزرگ اسلام، در سخنرانى حساس [در مراسم حج] در مسجدخیف سه مطلب را خاطر نشان ساخت... سفیان ثورى - مردى‏تحصیل‏کرده و حافظ احادیث - او مکرر حضور امام صادق(ع) شرفیاب‏شده و مطالبى را فراگرفته، اما در باطن به آن حضرت، دلبستگى وعلاقه نداشت...
پنجم) از کاستى‏هاى این اثر، استفاده نکردن از کتب قدیمى لغت،براى شرح واژه‏هاى مشکل است. براى درک درست واژگانى که در زبان‏وحى و عصمت آمده است، باید از قراینى سود جست که معناى واژه‏را در همان عصر بنمایاند، مراجعه به کتاب‏هایى مانند«المنجد» براى این هدف، به‏جا و رسا نیست. بلکه باید از کتاب‏العین اثر خلیل بن احمد فراهیدى، م 175 ق و المحیط فى اللغه‏اثر صاحب اسماعیل بن عباد، م 385 ق و مجمل اللغه و مقاییس‏اللغه اثر احمدبن فارس، م 395 ق و تهذیب اللغه اثر محمدبن‏احمد ازهرى، م 370، المخصص و المحکم و المحیط الاعظم اثر على‏بن اسماعیل بن سیده، م 458 ق و صحاح جوهرى و دیگر قاموس‏هاى‏لغت که زمان تالیف آن نزدیکتر به صدر اسلام است، استفاده شود.
قرینه دیگرى که براى فهم «نصوص‏» در دسترس است، بررسى چگونگى‏کاربرد لغت‏یا عبارت در سایر آیات و روایات و دعاها است.
مرحوم مولف در این وادى خبره است، او عمرى به ایراد سخنرانى‏مى‏پرداخته و با سخنان معصومان(علیهم السلام) مانوس بوده، هم‏به معجم‏هایى مثل سفینه البحار و میزان الحکمه مراجعه مى‏کرده،هم در تنظیم یادداشت و فیش‏بردارى، روش‏هاى کارآمدى را اعمال‏مى‏کرد و همان روش‏ها را در کلاس فن خطابه، آموزش مى‏داد، با این‏همه همچنان بر فراگیرى حدیث تاکید داشت، یکى از فضلا از مرحوم‏فلسفى نقل کرد:
من نذر کرده‏ام روزى چهار حدیث‏حفظ کنم
ششم) از دیگر کاستى‏هاى این اثر نداشتن نمایه موضوعى است، اگردر چاپ‏هاى بعدى، چنین نمایه‏اى تهیه شود، این کتاب مرجعى‏کارآمد براى مبلغان خواهد شد.
هفتم) گاهى یک روایت‏یا آیه مکرر ذکر شده، به عنوان مثال درجلد سوم، صفحه دویست و هشت روایتى در باره حقوق فرزند آمده‏است و قبلا همین روایت در باره فرزند در جلد اول، صفحه صد و شش‏آورده شده است. همچنین در جلد سوم صفحه چهارصد و شصت و هشت وشش.
هشتم) از آموزندگى‏هاى این اثر ادب در گفتار است. در سراسر این‏اثر به هیچ کس اسائه ادب نشده و نام صنف یا گروهى به زشتى‏برده نشده است. از طرفى نام پیامبر اکرم(ص) و قرآن کریم وشخصیت‏ها، بسیار موقر و محترمانه ذکر شده است، مثلا پیامبرگرامى اسلام، پیامبر اکرم، قرآن شریف، قرآن مجید، حدیث‏شریف،دعاى شریف مکارم الاخلاق این کتاب آسمانى.
نهم) نظم منطقى و مشخص بودن موضوع در هر جلسه، درس، از نکات‏آموزنده دیگر کتاب است. نگارنده هر گاه در چند فصل سخن‏مى‏گوید، از همان آغاز، این نکته را خاطر نشان مى‏کند و هر گاه‏مبحثى تمام مى‏شود، پیش از ورود در بخش دیگر به روشنى مخاطب راباخبر مى‏کند و او را آگاهانه به همراه خود مى‏برد.
گلچینى از تفسیر دعا
اللهم صل على محمد و آل محمد
امام سجاد(ع) در آغاز همه دعاهاى صحیفه، بر پیامبر(ص) و اهل‏بیت گرامیش(ع) درود مى‏فرستد.
در جمله اول دو مطلب قابل بحث است، یکى مشروعیت اصل دعا و آن‏دیگر، درود بر نبى معظم اسلام قبل از آغاز دعا.
دعا یکى از قطعى‏ترین امور دینى و از جمله ضروریات اسلام است،در ادیان انبیاى گذشته و نزد پیامبران سلف نیز دعا امرى حتمى‏بوده است. دعا گاهى قابل استجابت است و گاهى به علل و مصالحى‏قابل پذیرفتن نیست، اما آنچه در بین تمام دعاها که همیشه‏مستجاب مى‏شود، دعاى صلوات است. در روایات آمده که چون دعاى‏درود بر پیغمبر مورد پذیرش است، براى این که دعاهایتان مستجاب‏شود، در آغاز دعا، به رسول اکرم(ص) و اهل‏بیتش صلوات بفرستید وسپس تقاضاى خود را بگویید. حضرت على(ع) مى‏فرماید:
«کل دعاء محجوب عن السماء حتى یصلى على محمد واله‏». (2)
و امام صادق(ع) مى‏فرماید: وقتى یکى از شما در پیشگاه خداونددعا مى‏کند البته تقاضاى خود را با صلوات بر پیامبر(ص) آغازکند، چه آن که درود بر پیامبر(ص)، مقبول درگاه الهى است وچنین نیست که خداوند دعایى را که شامل چند مطلب است و باصلوات بر نبى آغاز شده، قسمتى را بپذیرد و قسمت دیگر را ردکند. (3) در روایت دیگرى است: «در پایان دعا هم درود بفرستد». (4)
دعاى ناشدنى
گاهى افراد از روى عدم توجه، دعاهایى مى‏کنند که از نظر حفظنظام عالم عملى نیست و ائمه معصومین(علیهم السلام) در مواقعى‏به افراد تذکر داده‏اند و آن تذکرات به صورت حدیث در کتب اخلاق‏آمده، تا مردمى که از آن به بعد مى‏آیند و پیرو اسلام‏اند، متوجه‏آن دقایق و نکات شوند. در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است،دعا کننده نگوید: اللهم لا تحوجنى الى احد من خلقک فانه لیس من‏احد الا هو محتاج الى الناس بل یقول: اللهم لا تحوجنى الى شرارخلقک، ولا یقول: اللهم انى اعوذبک من الفتنه بل یقول: من مضلات‏الفتن و ان لا یسال فوق قدره فانه یستحق الحرمان. (5) در هنگام‏دعا نباید بگوید: بارالها مرا محتاج به هیچیک از مخلوقات خودمنما، زیرا هر انسانى محتاج به دیگران است. بلکه بگوید:
خداوندا! مرا به اشرار خلقت محتاج منما; و نگوید: خدایا! ازفتنه و امتحان به تو پناه مى‏برم. زیرا آزمایش و امتحان الهى‏قطعى است، بلکه در مقام دعا بگوید: خدایا از آن امتحاناتى که‏موجب لغزش و باعث گمراهى و کجروى مى‏شود، به تو پناه مى‏برم.
دعا کننده، از خدا بالاتر از ارزش و قدر و منزلت‏خود تقاضاننماید، که شایسته محرومیت است.
دو دیدگاه در معنى ایمان
«و بلغ بایمانى اکمل الایمان‏»
جمعى از محققان را عقیده بر آن است که: ایمان از ماده «امن‏»و آن حالت آرامش و اطمینان خاطرى است که در باطن انسان تحقق‏مى‏یابد. پس ایمان تنها عقیده قلبى است. اقرار به زبان و عمل‏به بدن، از شرایط ایمان است. این گروه به آیات زیر استشهادمى‏کنند. (کتب فى قلوبهم الایمان) (6)
ایمان را در دل‏هاى آنان [حزب الله] نوشته است.
(قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا و لکن قولوا اسلمنا و لمایدخل الایمان فى قلوبکم) (7)
اعراب بادیه‏نشین گفتند: ما ایمان آوردیم، بگو ایمان‏نیاورده‏اید، بلکه اسلام آورده‏اید و هنوز ایمان در دل‏هاى شماداخل نشده است. در آیاتى هم (وعملوا الصالحات) بر (الذین‏آمنوا) (8) عطف شده است. اگر عمل صالح جزء ایمان و مجموع عقد قلب‏و عمل یک چیز باشد، آن گاه «عمل صالح‏» که خودش جزء ایمان‏است عطف بر نفس خود، یعنى ایمان شده، در حالى که عطف شى به‏نفس خود از نظر ادبى غلط است، پس باید گفت: «عمل صالح‏»ایمان نیست. در مقابل آنان، محققانى هستند که مى‏گویند: ایمان‏هم عقد قلب است و هم عمل جوارح. این گروه به آیات و روایاتى‏نظیر حدیث نبوى زیر استدلال مى‏کنند: «الایمان معرفه بالقلب وقول باللسان و عمل بالا رکان‏». (9) ایمان عبارت از عرفان قلب وعقیده باطنى و همچنین گفتار زبان و عمل جوارح و ارکان است. درتاریخ، افراد فراوانى بوده‏اند که حق را شناخته و منکر شده‏اند،مانند: ابلیس و ابوجهل و فرعون. آیات متعددى در قرآن نیز این‏نظریه را تایید مى‏کند. (10)
امام صادق(ع) در این باره فرموده است: تمام ایمان عمل است، اگر برادران و خواهران مسلمان‏بخواهند طبق گفته قرآن شریف، واجد ایمان باشند، باید هر سه‏مرتبه ایمان را در نظر داشته باشند، از جهت زبان، اعتراف، ودر مقام عمل اوامر الهى را اطاعت کنند، تا بتوانند جایگاه خودرا در صف مردم با ایمان و مؤمنین راستین قرار دهند. (11)
بهترین اعمال
امام سجاد(ع) به خداوند عرضه مى‏دارد:
خداوندا، نیت مرا به بهترین نیت‏ها منتهى بفرما و عمل مرا به‏بهترین اعمال پایان ده.
از رسول اکرم(ص) در روایت زیر، عملى را نیک مى‏دانند که با سنت‏هماهنگ باشد و مى‏فرمایند:
«لا یقبل قول الا بالعمل ولا یقبل قول و عمل الا بنیه ولا یقبل‏قول و عمل و نیه الا باصابه السنه‏». (12)
سخن پذیرفته نمى‏شود، مگر با عمل، سخن همراه با عمل قبول‏نمى‏شود مگر با نیت و سخن و عمل و نیت مقبول نیست، مگر آن که‏منطبق با سنت‏باشد. خداوند از اعمال نیک، خرسند مى‏شود. اماگاهى در حالى که انسان عمل صالحى را انجام مى‏دهد عمل‏شایسته‏ترى که نزد خدا محبوبیت‏بیشترى دارد، پیش مى‏آید، در این‏حال، افراد باایمان بهتر است که از پى انجام کارى که نزد خدامحبوبتر است‏بروند. به عنوان نمونه در چندین روایت آمده است:
اگر فردى در حال طواف است و مسلمانى براى استمداد به نزد اومى‏آید و تمناى کمک فورى مى‏کند، باید طواف کننده در پى به جاآوردن حاجت آن برادر مسلمان رود، زیرا اجابت‏برادر مسلمان درنزد خدا محبوب‏تر است - و هر گاه مشکل او را برطرف و او رادلشاد کرد، برگردد و به طواف خود ادامه دهد. در روایت ابوحمزه‏از حضرت سجاد(ع) است، که مى‏فرماید: «ان احبکم الى الله عز وجل احسنکم عملا و ان اعظمکم عندالله عملا اعظمکم فیما عندالله‏رغبه‏». (13)
عبادت منفور
اگر فردى وظیفه‏شناس نباشد و اولویت‏هاى اوامر الهى را مراعات‏نکند، گاه ممکن است عمل خوبى که بدان مشغول است، مطرود درگاه‏الهى بشود و حتى موجب سقوط او گردد.
امام صادق(ع) در این باره مى‏فرمایند:
پیرمرد مقدسى در بنى اسراییل خدا را عبادت مى‏کرد. در یکى ازمواقع عبادت، دید که دو کودک خروسى را گرفته و پر و بال او رامى‏کنند و خروس فریاد مى‏زند، ولى این پیرمرد عابد همچنان به‏عبادت خود ادامه داد و به این امر مهم توجه نکرد که باید آن‏دو کودک را از این عمل ناروا منع کند، از این رو خداوند او رامجازات کرد. (14)
یقین
«واجعل یقینى افضل الیقین‏»
راه وصول به ایمان کامل در حدیثى از امام موسى بن‏جعفر(علیهماالسلام) چنین بیان شده است. «وجدت علم الناس فى‏اربع: اولها ان تعرف ربک والثانى ان تعرف ما صنع بک والثالث‏ان تعرف ما اراد منک و الرابع ان تعرف ما یخرجک من دینک‏». (15)
علم مردم را در چهار چیز یافته‏ام: اول آن که خدایت را بشناسى،دوم آن که بدانى در تو چه آفرینشى را به کار برده، سوم آن که‏بدانى در آفرینش تو چه اراده‏اى داشته، چهارم آن که بدانى چه‏چیز تو را از دینت‏بیرون مى‏برد.
معیار سعادت
حضرت على(ع) درباره معیار سعادت فرموده است:
«الدنیا کلها جهل الا مواقع العلم، والعلم کله حجه الا ما عمل‏به، و العمل کله ریاء الا ما کان مخلصا، والاخلاص على خطر حتى‏ینظر العبد بما یختم له‏». (16) جمیع شوون دنیا براى ما ناشناخته‏است، مگر مواردى که به آن‏ها عالم شده باشیم و تمام علم‏هاى ما،در نزد خدا حجت است و با آن علم در قیامت‏با ما احتجاج مى‏کند،مگر آن علمى که بر طبق آن عمل شده باشد و تمامى اعمال ماخودنمایى است، مگر آن‏هایى که همراه خلوص نیت و پاکى ضمیرباشد. پس از آن مى‏فرماید: اخلاص در عمل را خطرى بزرگ تهدیدمى‏کند، تا روزى که انسان ببیند که چگونه وضع‏اش ختم مى‏شود وعمرش پایان مى‏پذیرد.
عالى‏ترین سجایاى انسانى
«وهب لى معالى الاخلاق و اعصمنى من الفخر».
بار الها به من برترین اخلاق را عطا فرما و از فخر و مباهات به‏مکارم اخلاق، در بین مردم مصون و محفوظم بدار.
رسول گرامى(ص) فرموده:
خداوند دوستدار اخلاق برجسته است و از فرومایگى و خلقیات پست‏بیزار است. (17)
مکارم و محاسن اخلاقى
محاسن اخلاق و مکارم اخلاق با یکدیگرمتفاوت هستند.
(محاسن اخلاق) به‏معناى (خوى خوب و پسندیده) است و (مکارم اخلاق)به معناى «بزرگوارى و کرامت نفس‏».
در روایات زیادى آمده است که، عموم اخلاق حمیده و به ویژه‏مکارم اخلاق در قیامت، کفه اعمال خوب را سنگین مى‏کند و موجب‏نجات و رستگارى مى‏شود. علاوه بر این در روایتى آمده است که،تخلق به مکارم اخلاق همچنین مایه سعادت و رستگارى در زندگى‏دنیوى است. عن امیرالمؤمنین(ع) قال:
«لو کنا لا نرجوا جنه ولا نخشى نارا ولا ثوابا ولا عقابا لکان‏ینبغى لنا ان نطلب مکارم الاخلاق، فانها مما تدل على سبیل‏النجاح‏». (18) اگر به فرض، به بهشت امید نمى‏داشتیم و از عذاب‏الهى خایف نمى‏بودیم، شایسته انسانیت آن بود که در پى مکارم‏اخلاق باشیم، زیرا کرامت‏خلق، ما را به راه رستگارى هدایت‏مى‏کند و موجبات سعادت را فراهم مى‏آورد.
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره‏زار خس
اما امیرالمؤمنین(ع) در توصیه به مکارم اخلاق و پرهیز از مدارا بانااهل مى‏فرمایند: «احمل نفسک من اخیک عند صرمه على الصله وعند صدوده على اللطف و المقاربه و عند جموده على البذل و عندتباعده على الدنو و عند شدته على اللین و ایاک ان تضع ذلک فى‏غیر موضعه او ان تفعله بغیر اهله‏». (19) خود را در باره برادرت‏وادار کن که وقتى از تو جدا مى‏شود به او بپیوندى و در هنگام‏روگردانى‏اش با لطف و محبت‏به او نزدیک شوى و زمانى که دچاربخل و امساک مى‏شود به او کرامت کنى و چون از تو دورى کند توبه او نزدیک شوى و موقع تندى و شدتش، تو با نرمى و ملایمت‏بااو سخن گویى و بپرهیز از این که تذکرات مرا نابجا و بى موردبه کار بندى و آن‏ها را با افراد نااهل که لایق فضیلت اخلاقى‏نیستند اعمال کنى.
کفایت امور
«واکفنى ما یشغلنى الاهتمام به‏».
بار الها کفایت کن مرا در چیزى که اگر خود به انجام آن همت‏گمارم وقتم را اشغال و از کارهاى اساسى بازم مى‏دارد.
این جمله از دعا در باره کارهایى است که هدف از آن‏ها فقط‏انجام عمل است و شخص معینى در انجام آن‏ها مورد نظر نیست. چه‏بسا افرادى که لایق و شایسته اعمال بزرگ هستند اما قسمت مهمى‏از عمرشان در کارهایى صرف مى‏شود که دیگرى هم مى‏تواند به‏نیابت‏شان آن را انجام دهد.
بازجویى الهى
«واستعملنى بما تشالنى غدا عنه‏»
بار الها مرا عامل کارهایى قرار ده که فرداى قیامت در باره‏آن‏ها از من سؤال خواهى فرمود.
امام صادق(ع) فرمود: از جمله مواعظ لقمان به فرزندش این است:
«واعلم انک ستسال غدا اذا وقفت‏بین یدى الله عز و جل عن‏اربع: شبابک فیما بلیته و عمرک فیما افنیته و مالک ممااکتسبته و فیما انفقته‏». (20)
در قیامت، وقتى در جایگاه حساب قرار گرفتى، چهار چیز را از تومى‏پرسند: جوانیت را چگونه گذراندى؟ عمرت را در چه راهى صرف‏کردى؟ مالت را از کجا به دست آوردى؟ و آن را در چه راهى مصرف‏کردى؟
هادى بندگان
«واجعلنى... و من ادله الرشاد و من صالحى العباد»بار الها مرا از راهنمایان رشد و از بندگان صالح و شایسته‏قرار ده. دعوت مردم به خداوند و هدایت آنان به صراط مستقیم،بس گرانقدر و مهم است، قرآن شریف در این باره مى‏فرماید:
(و من احسن قولا ممن دعا الى‏الله). (21)
کدام انسان نیکوسخن‏تر از کسى است که خلق را به خالق دعوت‏مى‏کند و با گفته‏هاى خود بذر ایمان در قلوب‏شان مى‏افشاند.
این وظیفه مقدس در وهله اول بر عهده رسول اکرم(ص) و جانشینان‏بر حق اوست. کسى که در این راه قدم بر مى‏دارد در واقع، راه‏رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(علیهم السلام) را مى‏پیماید. این‏کار بزرگ، هدایت‏یافته را از گمراهى مى‏رهاند و هدایت کننده رادر پیشگاه الهى سربلند مى‏کند به شرط آن که هدایت و ارشاد واجدشرایط لازم باشد.
شرایط ارشاد
1) ارشاد کننده باید - به موضوع دعوت خود - آگاه باشد و بابینش سخن گوید. قرآن شریف مى‏فرماید:
(قل هذه سبیلى ادعوا الى الله على بصیره انا و من اتبعنى) (22)
پیغمبر گرامى بگو! این است راه من، مردم را با بینش و بصیرت‏به سوى خدا مى‏خوانم و پیروان من نیز دعوت‏شان به سوى خداوند،آگاهانه و با بصیرت است.
عن زراره بن اعین قال:
«سالت اباجعفر(ع) ما حق الله على العباد؟ قال ان یقولوا مایعلمون و یقفوا عند ما لا یعلمون‏» (23)
زراره مى‏گوید: از امام باقر(ع) پرسیدم، حق خداوند بر بندگان‏چیست؟ در جواب فرمود: آن را که مى‏دانند بگویند و در چیزى که‏اطلاع ندارند و نمى‏دانند توقف نمایند.
این وظیفه مهم و حق بزرگ الهى در یکى از آیات قرآن شریف باتعبیر خاصى این چنین بیان شده است:
«ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل‏اولئک کان عنه مسوولا». (24)
هرگز به آنچه در باره آن علم ندارى اعتماد مکن و ناآگاه قدم‏بر ندار که گوش و چشم و دل آدمى در پیشگاه الهى مواخذ ومسوول‏اند.
امام سجاد(ع) مى‏فرماید:
«لیس لک ان تتکلم بما شئت لا ن رسول الله(ص) قال: رحم الله‏عبدا قال خیرا فغنم اوصمت فسلم). (25)
نباید هر چه را که خواستى، بگویى، زیرا رسول گرامى اسلام(ص)فرموده است: مشمول رحمت الهى باد آن کس که سخن خوب بگوید وسود برد یا سکوت کند و سالم بماند.
2) سخن از عمق دل باشد.
ارشاد کننده باید از عمق دل سخن گوید. قرآن مى‏فرماید:
(آمن الرسول بما انزل الیه من ربه). (26)
پیغمبر گرامى(ص) به آن‏چه از طرف خداوند بر وى نازل شده است،ایمان دارد. از این رو آن حضرت به ایمان آوردن مردم علاقه شدیدداشت و تمام همتش در این راه مصروف مى‏شد. و مى‏خواست جامعه رابه خداوند، متوجه نماید. مرشد و راهنما هم باید این چنین باشدو هدفش هدایت‏باشد والا مشمول این روایت‏حضرت مسیح(ع) هستند که‏مى‏فرمایند:
«بحق اقول لکم: لا تکونوا کالمنخل یخرج الدقیق الطیب و یمسک‏النخاله. کذلک انتم، تخرجون الحکمه من افواهکم و یبقى الغل فى‏صدورکم‏». (27)
از روى حق به شما مى‏گویم، همانند الک آردبیز نباشید که آردخوب و خالص را از خود بیرون مى‏دهد و سبوس را نگاه مى‏دارد، شمانیز مطالب حکیمانه را از دهان بیرون مى‏دهید و در دلتان‏اندیشه‏هاى مضر باقى مى‏ماند.
3) هدایت از راه عمل
از شرایط ارشاد کننده این است که خود عامل به گفتارش باشد.
عمل، مایه اطمینان قلبى کسانى است که مى‏خواهند راه هدایت وسعادت را بیابند و ارشاد شوند. على(ع) در این باره مى‏فرمایند:
«علموا الناس الخیر بغیر السنتکم و کونوا دعاه القوم بفعلکم‏و الزموا الصدق والورع‏». (28)
خیرو خوبى را با غیر زبان به مردم بیاموزید، و دعوتتان به‏وسیله عمل باشد و هرگز از راستى و تقوا جدا نشوید.
قرآن کریم مى‏فرماید:
(کبر مقتا عندالله ان تقولوا مالا تفعلون). (29)
نزد خدا سخت ناپسند است که چیزى را بگویید و انجام ندهید.
یکى از علل تاثیر و نفوذ عمیق اولیاى گرامى اسلام در قلوب‏مؤمنین واقعى این بود که خودشان در انجام وظایف دینى پیش‏قدم‏بودند و به همه دستورهایى که به مردم مى‏دادند، عمل مى‏نمودند.
على(ع) مى‏فرماید:
«ایها الناس والله ما احثکم على طاعه الا و اسبقکم الیها ولاانها کم عن معصیه الا و اتناهى قبلکم عنها». (30)
قسم به خدا که هیچ وقت‏شما را به طاعتى ترغیب ننمودم، مگر آن‏که پیش از شما به آن سبقت جستم، و از هیچ گناهى نهى‏تان‏ننمودم، جز آن که خود قبل از شما، از آن اجتناب داشتم.
پى‏نوشت‏ها:
1. شرح و تفسیر دعاى مکارم الاخلاق، ج 2، ص 221.
2. سفینه البحار، ضمن شرح کلمه «دعا».
3. امالى شیخ صدوق، ج 1، ص‏157.
4. سفینه البحار، ص 448 واژه «دعا».
5. سفینه البحار، ج 1، ص‏447.
6. مجادله (58): 22.
7. حجرات (49): 14.
8. بقره (2): 25 و277، عصر(103): 1.
9. میزان الحکمه، ج 1، ص 301.
10. (27): آیه 14 (2): آیه‏146 و143.
11. عصاره سخنرانى اول.
12. مستدرک الوسایل، ج 1، ص 8.
13. روضه کافى، ص 68.
14. مجموعه ورام، ج 2، ص 80.
15. بحارالانوار، ج 75، ص 328.
16. سفینه البحار، ج 1، ص 401، ماده خطر.
17. میزان الحکمه، ج‏3، ص‏146.
18. مستدرک الوسایل، ج 2، ص‏283.
19. نهج‏البلاغه، نامه 31.
20. کافى، ج 2، ص 135.
21. فصلت (41):33.
22. یوسف (12): 108.
23. میزان الحکمه، ج 5، ص 14.
24. اسرا (17):36.
25. تفسیر صافى، ص 315.
26. بقره (2): 285.
27. تحف العقول، ص 510.
28. تاریخ یعقوبى، ص 152.
29. صف (61):3.
30. نهج البلاغه (صبحى صالح)، خطبه 175.

تبلیغات