آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

و خدا بود و عشق.عشق به پرتو افشانی در زمین و آسمان.عشق به هدایت آدمی و عشق به همه خوبی‌ها و مهربانی‌ها.و همه اینها نبود مگر برای آفرینش یک آفتاب.آفتابی برتر و بزرگتر از آفتاب عالمتاب.آفتابی که سراسر نور بود؛نوری که همه چیز به خاطر او آفریده شد.
لولاک لما خلقت الافلاک«ای پیامبر اگر تو نبودی زمین و آسمان را نمی‌آفریدم».(حدیث قدسی) و بدینسان این نور مبدأ آفرینش کائنات قرار گرفت تا پس از آن،قرنی بعد از قرنی،نسلی بعد از نسلی و امتی پس از امتی بیاید تا این نور منصه ظهور یابد و دین و خداشناسی به وسیله او به کمال برسد.«… الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً……امروز دین شما را به کمال رساندم و بر شما نعمت را تمام کردم و راضی شدم که اسلام آیین شما باشد».(سوره مائده، آیه 3)
که اگر این نور نبود؛نه تابش خورشید، نه گردش زمین و آسمان و نه آفرینش هر پدیده‌ای دیگر معنا پیدا نمی‌کرد و کمال آدمی در تشرف به دین اسلام و قبول و پذیرش آن پدیدار نمی شد.او یک عنایت و یک نهایت برای بشریت و تکمیل دین بود،پس خدا با آفرینش او بر کائنات مباهات کرد و از نعمت‌های بیشماری که به حق قابل شمارش نبودند، فقط او را نعمتی برتر دانست و به عرضه کردنش بر جهانیان منّت نهاده و فرمود:«لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم…؛خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت…».(سوره آل عمران، آیه 164)
که تنها خود می‌دانست چه آفریده است و این نعمتی که به خاطر او بر همگان منت می‌گذارد،چگونه جهان کفر و ظلمت را دگرگون می‌سازد و شرک و پلیدی را از سراسر جهان محو می‌سازد.
و محمد(ص) آمد. برگزیده و محبوب. مسجود ملائک در آسمان و محبوب آدمیان در زمین. پاک از هر گونه رجس و پلیدی.که این را خدا برایش خواسته بود و اراده‌اش بر این قرار گرفته بود،تا دامان رسالت و خاندانش از زشتی‌ها و ناپاکی‌ها دور باشد:«… انّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس اهل البیت و یطهرّکم تطهیرا؛خدا چنین می‌خواهد که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عیب پاک و منزه گرداند».(سوره احزاب،آیه 33)
و این پاکی آنچنان زلال بود که هر کس در چشمه وجود محمد(ص) می‌نگریست،شیفته‌اش می‌شد و خود را در آن غوطه‌ور می‌ساخت. و این،برای دوست واله،شیدا شدن و برای دشمن ایمان آوردن و تسلیم حق شدن بود.او بزرگوارانه به هر چیز می‌نگریست و بدی را جز به نیکی پاسخ نمی‌داد.رفتار او سرشار از لطف و کرم و کردار او توأم با تواضع و فروتنی بود.وجود او رحمتی برای عالمیان بود که به واسطه‌اش از فیض الهی بهره مند می‌شدند.«و ما ارسلناک الاّ رحمة للعالمین؛نفرستادیم تو را مگر اینکه رحمتی برای جهانیان باشی».
و هم به خاطر او بود که علیرغم همه ظلم‌ها و فسادهایی که در جامعه آن روز رواج داشت خداوند عذابی بر اهل آن دیار نازل نکرد.«و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم…؛و خدا تا تو در میان آنها هستی آنان را عذاب نخواهد کرد».(سوره انفال، آیه 33)
قلب مهربان او کجا می توانست هلاکت مردمی را ببیند که آنها را دوست می‌داشت و برای هدایتشان تلاش می‌کرد؟آری مهربان بود،بیشتر از همه پیامبران.چه او قوم خود را نفرین نکرد و از آنها روی برنگرداند.از جهالتشان در عذاب بود، از اینکه چیزی را می‌پرستند که دوایی بر دردشان نیست.ولی افسوس که آنها این را نمی‌فهمیدند.پس سخت تنگدل می شد و این تنگدلی چنان بر او چیره می‌شد که جان گرامیش را در معرض خطر قرار می‌داد، تا آنجا که خدا به او فرمود:«لعلّک باخع نفسک الاّ یکونوا مؤمنین؛ای رسول ما تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که خواهی جان عزیزت را از اینکه ایمان نمی‌آورند هلاک سازی».(سوره شعراء، آیه 3)
ای پیامبر(ص) چرا اینگونه خود را به رنج می‌افکنی؟جان تو بسی والاتر از آن است که برای قومی که نمی‌فهمند آن را هلاک کنی.تو خورشیدی هستی که علیرغم اینکه فروغت چشمشان را خیره کرده است،باز تو را انکار می کنند و می‌خواهند پشت ابر کینه پنهان سازند.پس برای چه کسانی غم می‌خوری و طلب آمرزش داری؟ ای پرنده مهربان بال و پر رحمت خود را بر مؤمنین بگشای و آنان را زیر سایه مهرت جای ده.
«واخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین؛آنگاه پر و بال مرحمت بر تمام پیروان با ایمانت به تواضع بگستران».(سوره شعرا، آیه 215)
که اگر این مهربانی و رأفت تو نبود پایه‌های اسلام محکم بنا نمی شد و دین اسلام گسترش نمی‌یافت.نرم دلی و مدارای تو با همگان خصوصاً مؤمنین، اسلام را بیمه کرد.«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظّاً غلیظ القلب لانفضّوامن حولک…؛ای رسول رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوی گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می‌شدند…».(سوره آل عمران، آیه 159)
علاوه بر این رحمت، چیزی به او داده شد که به هیچ یک از پیامبران الهی پیش از او داده نشده بود. یعنی «شرح صدر».(سوره انشراح، آیه 1)
شرح صدری که بیان از وصف آن عاجز و عقول از درک آن ناتوان.چه این شرح صدر بود که به او توان ایستادگی و مقاومت در مقابل قومی جاهل را می داد که جز به بتان به چیزی فکر نمی‌کردند و برای حفظ آنان از هیچ اذیت و آزاری دریغ نداشتند.به پیامبر(ص) سنگ می‌زدند، بر سر راهش خار می‌افکندند، او را مسخره می‌کردند، دیوانه‌اش می‌شمردند. به او ناسزا می‌گفتند و بر آن جام جهان افترا می‌بستند ولی او نه تنهابدی‌های آنها را با بدی پاسخ نمی‌داد که بر ایشان دعا می‌کرد ومی‌فرمود:(اللّهم اهدنی قومی فانهم لایعلمون.خدایا قوم مرا هدایت کن زیرا ایشان نادانند) این وجود وارسته به واسطه این شرح صدر بود که در برابر همه ناملایمات صبر می‌کرد و در همه حال از خدا مدد و یاری می‌جست.ذوب شدن در کوره سختی ها هر روز او را پخته‌تر می کرد و اخلاق او را نیکوتر و عظیم‌تر.«انّک لعلی خلق عظیم؛ای پیامبر(ص) به تحقیق که تو بر خلق و خوی بزرگی آراسته شده‌ای».(سوره قلم، آیه 4)
او چیزی کم نداشت.نقصی در او دیده نمی شد؛پس می توانست سرمشق و الگوی همگان واقع شود:الگویی زنده که در همه عصرها و نسل‌ها مورد توجه همگان قرار گیرد و تکامل انسان‌ها را خصوصاً در بعد مکارم اخلاق عینیت بخشد.«لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة…؛به طور یقین زندگی رسول خدا(ص) برای شما و آنان که به خدا و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار یاد می‌کنند،سرمشق نیکویی است».(سوره احزاب، آیه 21)
در عصر حاضر که هر روز شاهد سرگشتگی و از خود بیخودی هر چه بیشتر انسان‌ها هستیم؛فرومایه‌گی‌ها،دنیا طلبی‌ها و پیروی از هوای نفس آنچنان بر انسان‌ها چیره گشته است که اعتمادشان را نسبت به یکدیگر سلب نموده و الگو برداریشان جز سایه‌ای وحشت زا نیست که بعد از درک آن،آن را وا نهاده و از آن می‌گریزند.راهی به جز پیروی از تعالیم الهی و سرمشقی که برای انسان‌ها ارائه داده است، نیست!یعنی همان سرمشق قرار دادن پیامبر اعظم(ص) در همه شئونات زندگی. که راه نجات و سعادت بشر همین است و بس.
چه می‌بینیم که الگوهای کاذب هر روز رنگ عوض کرده و به شکلی که نفع خودشان در آن است، در می‌آیند و در این میان چه بسیار افرادی که چون الگوی واقعی خود را گم کرده و نمی شناسند فریب آنان را خورده و به دره بدبختی و سوء اخلاق سقوط می‌کنند.پس تنها پیامبر عظیم الشأن اسلام است که نمونه خوب و صحیحی برای پیروی می‌باشد که هم معصوم است و هم پاک و نیکو نهاد.که بشر همواره در معرض خطا و انحراف قرار دارد و هیچگاه نمی تواند الگویی برای همه دوران‌ها قرار گیرد.
حیای پیامبر(ص) هم که جزیی از این خلق و خوی عظیم بود، مانع از آن می‌شد تا هر گاه کسی به خدمتش نائل می‌آمد و سخن را به درازا می‌کشاند.حتی با اشاره‌ای او را متوجه کند که از جای برخیزد و مشغول نقل و حدیث نشود.هر لحظه از عمر پیامبر (ص) ارزشی داشت و خدا در آن حضور پیدا می‌کرد.پس تفاوتی در رفتن به خانه پیامبر(ص) به عنوان میهمان و خانه سایرین وجود داشت و آن هم این بود که رفتار بعضی افراد که از آداب معاشرت چندانی برخوردار نبودند،پیامبر را می‌آزرد ولی او به دلیل حیا و عفت سرشار که از اخلاق کریمانه او سرچشمه می‌گرفت سخنی بر زبان نمی‌راند و چیزی نمی‌گفت تا مبادا کسی که نزد اوست، از او ناراحت شود!و خدا که گواه بر این بزرگ منشی پیامبر(ص) بود به مؤمنین فرمود:«یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوت النّبی الاّ ان یؤذن لکم…؛ای مؤمنان به خانه‌های پیامبر(ص) داخل نشوید مگر آن که شما ر اذن دهد و به غذایی دعوت کند بی‌آن که منتظر آماده شدن آن باشید.مادام که دعوت شدید داخل شوید و پس ازغذا خوردن پراکنده شوید و سرگرم صحبت نشوید که پیامبر از این رفتار ناراحت می‌شود ولی از شما شرم می‌کند اما از خدا از بیان حق شرم ندارد…».(سوره احزاب، آیه 53)
آری حیا در پیامبر(ص) تثبیت شده بود و با هیچ چیز از میان نمی‌رفت.
و امانتداری او که قبل از آغاز رسالت بر همگان ثابت شده بود و کسی در آن شک نداشت.پس قرآن که معجزه‌ای جاویدان بود باید به او سپرده می شد.
محمد (ص) به جایی رسید که جبرییل هم نتوانست برسد و فرمود اگر بالاتر روم سطوت الهی بال و پر مرا می‌سوزاند.کیست که معنای «قاب قوسین» را بفهمد یا بداند؟
و دستان گشاده‌اش که همواره در حال دهش و بخشش بود و گاه این بخشش به جایی می‌رسید که او را به رنج،فقر و نداری می‌افکند و دچار تنگی می‌کرد.و این چنین است که خدا به رنج پیامبرش راضی نمی شود.
«و لا تجعل یدک مغولة الی عنقک…؛ و هرگز دستت را به گردن خود نبند و بیش از حد آن را مگشا که مورد سرزنش قرار گیری و از کار فرو مانی».(سوره اسراء، آیه 29)
و اینها همه محمد(ص) را عزیز می‌کند.آنقدر عزیز که خداوند به جان او قسم می‌خورد:
«لعمرک انّهم لفی سکرتهم یعمهون؛به جان تو سوگند که اینها در مستی خود سرگردانند».(سوره حجر، آیه 72)
همان گونه که به آسمان و زمین قسم می‌خورد و به ماه و ستاره،به روز و روشنی آن شب و سکوت و آرامشش و به طور سینا و هر چیزی که عظمت دارد و مقدس است.که محمد(ص) نیز صاحب شخصیتی عظیم و منشی والاست.جان او با جانان پیوندی ناگسستنی دارد از این رو ارزش قسم خوردن را پیدا کرده است.
اینک با اجازه حضرتش سخن را به پایان می‌بریم و با تمام وجود،عشق و علاقه قلبی خود را به او اظهار می‌کنیم و صلوات و درودی بی‌پایان را به پیشگاه مقدسش تقدیم می‌کنیم.که خدا نیز به او سلام می‌کند و هم ملائکه.سلامی بی‌حد و حصار.سلامی از زمان خلقتش تا بعثت اولین و آخرینش که او محمد است و ستوده، محمود است و احمد است و ستایش شونده.پس شما ای مؤمنان به پاس ارج داشتن رنج‌های بی‌شمار او،که موجب نجات همه ما از گمراهی و تیرگی‌ها گردید بر او سلام کنید و روح مقدسش را با ذکر صلوات و تحیات از مقامی که دارد بالاتر برید. که او شایسته بیشتر از این است و آنچه که ما انجام می‌دهیم نیز به فرمان خداست.
«ان الله و ملائکة یصلّون علی النّبی…؛ خدا و فرشتگان او به روان پاک پیامبر(ص) صلوات و درود می‌فرستد، شما هم ای اهل ایمان بر او صلوات و درود فرستید و به تعظیم به روان او سلام گویید و تسلیم او باشید».(سوره احزاب، آیه 56)

تبلیغات