گفت و گو با شور و عاطفه جوانی: حضرت آیت الله گرامی
آرشیو
چکیده
متن
حضرت آیت اللّه گرامی از اساتید برجسته و با سابقه حوزه هستند. تحمل سالها سختی و زندان و تبعید در رژیم پهلوی و توجه داشتن به مسایل و مشکلات روز و برخورداری از دانش و علم تفسیر و فقه و فلسفه از ایشان چهرهای درد آشنا و مؤثر ساخته است. گفت و گوی زیر حاصل نشستی با معظمله میباشد.
بشارت: چگونه یک جوان میتواند با قرآن دوست شود و انس پیدا کند؟
در اوایل بلوغ، عشق عمیقی به مذهب در جوان هست، امّا گاه به دلایل گوناگون نوعی فرار از مذهب در این نسل بوجود میآید. من مایل هستم قبل از پاسخ به سؤال، به یک عامل فرار از مذهب در زمان کنونی اشاره کنم: به نظر من دخالت روحانیت در امور سیاسی و ارتباط دادن آن با دین و مذهب یک مقدار زدگی از این قشر پیش آورده و موجب شده بین نسل جوان ما و روحانیت مقداری فاصله ایجاد شود و کمتر به یکدیگر اعتماد کنند. البته این امر کلّی نیست، ولی است، این دخالت گرچه برکات و دستاوردهایی داشته است، ولی آفاتی نیز به دنبال داشته است.
امّا کارهایی که میشود کرد: اول اینکه باید از سیره معصومین(ع) و زندگی ایشان ـالبته بدون تطبیق به دیگر اشخاصـ زیاد صحبت کرد. در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «مَن اَرادَاللّه بَدأَ بِکم؛ اگر کسی میخواهد به خدا برسد باید از طریق چهارده معصوم(ع) برسد» ارتباط با اینها و خواندن زیارت نامههایشان و توسّل به ایشان انسان را از آلودگی پاک میکند.
دوم اینکه: باید توجه داشت که جوان دو ویژگی دارد: یکی عاطفه و دیگری شور. شور جوان را باید با میدان دادن در مسایل اجتماعی درست کرد و عاطفهاش را با جلب محبّت نسبت به انسانهای وارسته. تا این دو خواسته جوان ارضا نشود، کاری صورت نمیگیرد.
و سوم اینکه: باید جوانان تشویق شوند با بعضی از سورهها ارتباط پیدا کنند و مرتب آنها را بخوانند، مثل سوره معارج که بسیار سوره عجیبی است و برای عروج روح و رفع آلودگیها بسیار مؤثر است. مجموعه این کارها انس یک جوان را با قرآن بوجود میآورد.
برای تحقق زمینههای فوق چه مقدار دخالت نهادهای رسمی و دولتی و فرهنگی را لازم میدانید؟
به نظر من نباید خرج ملت را بالا برد، این کارها اگر دولتی شد، ضررش بیشتر است. مخاطب نباید احساس کند دست قدرت حکومت در پشت مسایل هدایتی و تربیتی است. من یک مثال ساده از صدر اسلام برای شما میزنم. چرا اسلام بردگی را قبول کرد؟ برای اینکه زندانی سیاسی نباشد. مأمور حکومت نمیتواند روی زندانی سیاسی کار کند، لذا اسرای جنگی را به دستور اسلام به داخل خانههای مردم میفرستادند تا با یک ارتباط طبیعی و معمولی و بدون فشار سیاسی با تعلیمات مذهبی آشنا شوند. من معتقدم جوان باید با یک ارتباط آزاد و از روی شناخت با انسانهای وارسته به بخشی از نیازهای روحی و معنوی خود پاسخ گوید.
در تبلیغات دنیای امروز استفاده از روشهای غیر مستقیم برای تأثیر بیشتر امری مسلّم و پذیرفته شده است، لذا گاهی برای رساندن یک پیام یک سطری ساعتها فیلم ساخته میشود، یا رمان و قصه و شعر گفته و سروده میشود. به نظر شما، چطور میتوانیم پیامهای قرآن را با زبان امروزی به مخاطبان برسانیم؟
من خیلی به این حرفها اعتقاد ندارم، این چیزها مهم نیست. مهم آن است که جوان و غیر جوان درک کند که شما با او صاف و صادق هستید، این مهم است. چه مستقیم و چه غیر مستقیم. نباید بین گفتار و عمل مُبلِّغ تفاوت باشد. همه مردم خصوصاً جوان که حساسیت بیشتری دارد، اینها را خوب میفهمند. البته این که من در بخش قبلی تأکید کردم که از سیره معصومین(ع) برای جوانان بگوییم، برای همین بود که رفتار و گفتار معصومین، نور دارد که با ظلمات من گوینده، تاریک نمیشود و اثر خود را میگذارد گرچه در من اشکالاتی باشد، لذا باید بیشتر از زندگانی آنان بگوئیم، البته باز تأکید میکنم بدون اینکه فرمایشات آنان را بر این و آن تطبیق دهیم.
غیر از این اباحیگری که ـمتأسفانهـ پیش آمده است، گرایش به معنویتهای وارداتی هم در بین جوانان زیاد شده است مثل خواندن کتب عرفانی بودایی، هندی، صوفیگری خودمان و یا عرفان سرخ پوستی، شما دلیل این گرایش را چه میدانید؟
من در قضیه انجمن حجتیه، نامهای به امام نوشتم و به ایشان گفتم: اگر سه راه باشد: دین سخت، دین راحت و بی دینی، اکثریت مردم به طرف دین راحت میروند، نه دین سخت و بیدینی، ولی اگر دو راه باشد: یکی بی دینی و دیگری دین سخت، مردم چون وجدان دینی دارند، سراغ همان دین سخت میروند، چون بیدینی دوام ندارد. برای مثال تصوف، دین راحتی است زیرا خیلی از احکام را ندارد، خوب یک عدهای جذب میشوند و فکر میکنند هم دین خودشان را حفظ میکنند و هم متحمل سختی زیادی نمیشوند؛ علاوه بر آنکه گاهی اوقات کراماتی هم از آنها میبینند.
چه مقدار به نقش مربی و راهنما در پرورش و تربیت و رسیدن به حقیقت معتقد هستید؟
به این نکته باید توجه داشت که نقش یک مربی در هدایت ـبنابر مکتب و مذهب ماـ فقط ارایه راه و طریق است و چهارده معصوم(ع) اصل هستند. این را همه مربیان سیر و سلوک باید تذکر دهند در غیر این صورت خوف زوال خودشان میرود، بسیار دیدهایم افراد دنبال یک نفر میروند و عاشق میشوند بعد خود او لگد میزند و اینها را طرد میکند برای اینکه بفهماند اصل جای دیگری است و دیگران فقط رشحهای از آن را دارند. فرض کنید آقایی یک پاکت به دست ما داده است که به دست فلان کس برسانیم. ما نامه را ببریم، ولی نگوییم که چه کسی داده است و طوری برخورد کنیم که او فکر کند، این پاکت از خودمان است. این گناه بزرگی است و از دید اهل معرفت مبنای سقوط فرد است.
گاهی محبّت یکی از معصومین(ع) به دل فردی میافتد. آیا این نکتهای دارد؟
بلی، احتمالاً یک رابطهای است. گرچه دقیقاً آن رابطه را ندانیم؛ مثلاً شخصی بسیاری از مشکلاتش با توسّل به حضرت زهرا(س) حلّ میشود، ممکن است در عالم واقع یک چیزی در طینت این شخص باشد که با آن معصوم تناسب داشته باشد، ولی این مطلب خیلی قابل تبیین نیست، بالاخره یک ارتباطاتی هست که فرمودهاند: «شیعَتنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طینتنا؛ شیعیان ما از زیاده خاک ما [ائمه(ع)] خلق شدهاند».
نتیجهای که از مجموع صحبتهای شما میشود گرفت این است که: توسل به ائمه و ارتباط با آنها، قرائت قرآن و ارتباط با انسانهای پاک و وارسته کلید هدایت است. در این میان چه مقدار به مطالعه و تدبّر و تفکّر اهمیت میدهید؟
اینها همه جایگاه خود را دارد. من چون به دو صفت اساسی جوان یعنی شور و عاطفه اشاره کردم از این دریچه به هدایت این نسل نگاه کردم و گرنه فلسفه و مباحث عقلی، کلیات مفاهیم را به دست ما میدهد. دیدن جمال خدا که دل باطنی میخواهد با درک مفاهیم حاصل نمیشود این علوم گر چه بسیار مفید و در جای خود لازم هم هستند، ولی انسان را واصل نمیکند مثلاً من هر دلیلی براثبات وجود بخاری برای شما بیاورم، فقط مفهومی از بخاری در ذهن شما درست میشود، ولی آدم تا کنار بخاری ننشیند گرم نمیشود.
لطفاً اگر خاطرهای از علمای گذشته و اساتیدتان در مورد حالات معنوی آنها به یاد دارید بیان نمایید؟
مرحوم شیخ مرتضی زاهد در تهران که من او را میشناختم، بسیار اهل معنی بود، با اینکه سالهاست از دنیا رفته است مردم در و دیوار خانه اورا مردم میبوسند. گاهی اوقات یک واعظ محترم چقدر تلاش میکند تا با خواندن روضه، مردم توسلی به ائمه پیدا کنند، امّا نقل میکنند که این مرحوم روز عاشورا همینطور که گوشهای نشسته بودند، دلش میخواهد روضهای بخواند، ناگهان دستان خود را به سینه میزند و این یک بیت شعر را میخواند :
هـذا عـزاک یا حسین جانها فدایت یا حسین
با همین یک جمله غوغا میشود.
مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی بسیار مرد بزرگی بود. کرامات زیادی از او نقل میکنند مثلاً: یکی از عموزادههای آقای بروجردی که آن زمان نماینده مجلس بود، خدمت ایشان میرود، ولی آقای بروجردی اجازه ملاقات به او نمیدهد. مرحوم سلطانی طباطبایی واسطه میشود و به ایشان میگویند: آقای فلانی از اقوام شما هستند؛ چرا راه نمیدهید؟ آقای بروجردی تأملی کردند و فرمودند: قوری… قوری… قوری… آقای سلطانی طباطبایی میگوید: ما که نفهمیدیم یعنی چه و منظور آقا چه بود؟ بیرون که میآیند از آن نماینده مجلس میپرسند داستان قوری چیست؟ آن شخص با تعجب میگوید: آقای بروجردی نامهای داده بود که من ببرم تهران پیش آقای بهبهانی. نامه را به منزل آوردم و روی تاقچه گذاشتم تا بعداً ببرم. پیش خدمت خانه یک قوری پر از خاکستر را روی این نامه گذاشت چون فکر میکرد یک کاغذ معمولی است و نامه خراب شد، من ماندم که چه کار کنم! با این وضع پیش آقای بهبهانی ببرم میگوید: این چه جور نامهای است! برگردانم پیش آقای بروجردی میگوید: تو نتوانستی نامه مرا درست نگهداری (آقای بروجردی روی این مسایل خیلی حساس بودند) گفت: ما صدایش را در نیاوردیم و نامه را به جایی نبردیم و هیچکس هم از این قضیه خبر نداشت؛ پیش خدمت هم که بی سواد بود. این بود اصل ماجرای قوری که آقا بیان داشتند. به هرحال کرامات زیادی به یاد داریم باشد برای فرصتهای بعد.
در آخر اگر توصیه و راهنمایی خاصی هم برای جوانان دارید بیان کنید.
من در ابتدا توسّل به ائمه معصومین(ع) را سفارش میکنم و بعد به مداومت انس با قرآن، همانطور که اشاره کردم سوره معارج بسیار انسان ساز است. خواندن سوره حدید یا سوره حشر بسیار مؤثر است و با اوصافی که از حضرت حق در آنجا بیان شده و با تأمّل در آنها روح ساخته میشود. بنده یقین دارم تداوم بر خواندن آیه شریفه « قل اللّهم مالک الملک تُؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر» (سوره آل عمران، آیه 26) روزی چهل بار و بعد از آن ذکر «یا اللّه یا اللّه یا اللّه أنت اللّه لا اله الاّ انت وَحدَک لا شریک لک تجبرّت أن یکون لک ولد و تعالیت أن یکون لک شریک و تعاظمت ان یکون لک وزیر یا اللّه یا اللّه یا اللّه صل علی محمد و آله و اقض حاجتی» اثراتی دارد.
خواندن آیه نور (سوره نور، آیه 35) وآیه»اللّه لا اله الاّ هو له الاسماء الحسنی…» (سوره طه، آیه 8) خصوصاً قبل از طلوع فجر اثراتی دارد.
طبق بعضی از روایات خواندن سوره عمّ یتسائلون در نماز صبح اثراتی دارد، از این قبیل دستورات زیبا زیاد است.
از اینکه در این گفت و گو شرکت کردید بسیار متشکریم.
بشارت: چگونه یک جوان میتواند با قرآن دوست شود و انس پیدا کند؟
در اوایل بلوغ، عشق عمیقی به مذهب در جوان هست، امّا گاه به دلایل گوناگون نوعی فرار از مذهب در این نسل بوجود میآید. من مایل هستم قبل از پاسخ به سؤال، به یک عامل فرار از مذهب در زمان کنونی اشاره کنم: به نظر من دخالت روحانیت در امور سیاسی و ارتباط دادن آن با دین و مذهب یک مقدار زدگی از این قشر پیش آورده و موجب شده بین نسل جوان ما و روحانیت مقداری فاصله ایجاد شود و کمتر به یکدیگر اعتماد کنند. البته این امر کلّی نیست، ولی است، این دخالت گرچه برکات و دستاوردهایی داشته است، ولی آفاتی نیز به دنبال داشته است.
امّا کارهایی که میشود کرد: اول اینکه باید از سیره معصومین(ع) و زندگی ایشان ـالبته بدون تطبیق به دیگر اشخاصـ زیاد صحبت کرد. در زیارت جامعه کبیره میخوانیم: «مَن اَرادَاللّه بَدأَ بِکم؛ اگر کسی میخواهد به خدا برسد باید از طریق چهارده معصوم(ع) برسد» ارتباط با اینها و خواندن زیارت نامههایشان و توسّل به ایشان انسان را از آلودگی پاک میکند.
دوم اینکه: باید توجه داشت که جوان دو ویژگی دارد: یکی عاطفه و دیگری شور. شور جوان را باید با میدان دادن در مسایل اجتماعی درست کرد و عاطفهاش را با جلب محبّت نسبت به انسانهای وارسته. تا این دو خواسته جوان ارضا نشود، کاری صورت نمیگیرد.
و سوم اینکه: باید جوانان تشویق شوند با بعضی از سورهها ارتباط پیدا کنند و مرتب آنها را بخوانند، مثل سوره معارج که بسیار سوره عجیبی است و برای عروج روح و رفع آلودگیها بسیار مؤثر است. مجموعه این کارها انس یک جوان را با قرآن بوجود میآورد.
برای تحقق زمینههای فوق چه مقدار دخالت نهادهای رسمی و دولتی و فرهنگی را لازم میدانید؟
به نظر من نباید خرج ملت را بالا برد، این کارها اگر دولتی شد، ضررش بیشتر است. مخاطب نباید احساس کند دست قدرت حکومت در پشت مسایل هدایتی و تربیتی است. من یک مثال ساده از صدر اسلام برای شما میزنم. چرا اسلام بردگی را قبول کرد؟ برای اینکه زندانی سیاسی نباشد. مأمور حکومت نمیتواند روی زندانی سیاسی کار کند، لذا اسرای جنگی را به دستور اسلام به داخل خانههای مردم میفرستادند تا با یک ارتباط طبیعی و معمولی و بدون فشار سیاسی با تعلیمات مذهبی آشنا شوند. من معتقدم جوان باید با یک ارتباط آزاد و از روی شناخت با انسانهای وارسته به بخشی از نیازهای روحی و معنوی خود پاسخ گوید.
در تبلیغات دنیای امروز استفاده از روشهای غیر مستقیم برای تأثیر بیشتر امری مسلّم و پذیرفته شده است، لذا گاهی برای رساندن یک پیام یک سطری ساعتها فیلم ساخته میشود، یا رمان و قصه و شعر گفته و سروده میشود. به نظر شما، چطور میتوانیم پیامهای قرآن را با زبان امروزی به مخاطبان برسانیم؟
من خیلی به این حرفها اعتقاد ندارم، این چیزها مهم نیست. مهم آن است که جوان و غیر جوان درک کند که شما با او صاف و صادق هستید، این مهم است. چه مستقیم و چه غیر مستقیم. نباید بین گفتار و عمل مُبلِّغ تفاوت باشد. همه مردم خصوصاً جوان که حساسیت بیشتری دارد، اینها را خوب میفهمند. البته این که من در بخش قبلی تأکید کردم که از سیره معصومین(ع) برای جوانان بگوییم، برای همین بود که رفتار و گفتار معصومین، نور دارد که با ظلمات من گوینده، تاریک نمیشود و اثر خود را میگذارد گرچه در من اشکالاتی باشد، لذا باید بیشتر از زندگانی آنان بگوئیم، البته باز تأکید میکنم بدون اینکه فرمایشات آنان را بر این و آن تطبیق دهیم.
غیر از این اباحیگری که ـمتأسفانهـ پیش آمده است، گرایش به معنویتهای وارداتی هم در بین جوانان زیاد شده است مثل خواندن کتب عرفانی بودایی، هندی، صوفیگری خودمان و یا عرفان سرخ پوستی، شما دلیل این گرایش را چه میدانید؟
من در قضیه انجمن حجتیه، نامهای به امام نوشتم و به ایشان گفتم: اگر سه راه باشد: دین سخت، دین راحت و بی دینی، اکثریت مردم به طرف دین راحت میروند، نه دین سخت و بیدینی، ولی اگر دو راه باشد: یکی بی دینی و دیگری دین سخت، مردم چون وجدان دینی دارند، سراغ همان دین سخت میروند، چون بیدینی دوام ندارد. برای مثال تصوف، دین راحتی است زیرا خیلی از احکام را ندارد، خوب یک عدهای جذب میشوند و فکر میکنند هم دین خودشان را حفظ میکنند و هم متحمل سختی زیادی نمیشوند؛ علاوه بر آنکه گاهی اوقات کراماتی هم از آنها میبینند.
چه مقدار به نقش مربی و راهنما در پرورش و تربیت و رسیدن به حقیقت معتقد هستید؟
به این نکته باید توجه داشت که نقش یک مربی در هدایت ـبنابر مکتب و مذهب ماـ فقط ارایه راه و طریق است و چهارده معصوم(ع) اصل هستند. این را همه مربیان سیر و سلوک باید تذکر دهند در غیر این صورت خوف زوال خودشان میرود، بسیار دیدهایم افراد دنبال یک نفر میروند و عاشق میشوند بعد خود او لگد میزند و اینها را طرد میکند برای اینکه بفهماند اصل جای دیگری است و دیگران فقط رشحهای از آن را دارند. فرض کنید آقایی یک پاکت به دست ما داده است که به دست فلان کس برسانیم. ما نامه را ببریم، ولی نگوییم که چه کسی داده است و طوری برخورد کنیم که او فکر کند، این پاکت از خودمان است. این گناه بزرگی است و از دید اهل معرفت مبنای سقوط فرد است.
گاهی محبّت یکی از معصومین(ع) به دل فردی میافتد. آیا این نکتهای دارد؟
بلی، احتمالاً یک رابطهای است. گرچه دقیقاً آن رابطه را ندانیم؛ مثلاً شخصی بسیاری از مشکلاتش با توسّل به حضرت زهرا(س) حلّ میشود، ممکن است در عالم واقع یک چیزی در طینت این شخص باشد که با آن معصوم تناسب داشته باشد، ولی این مطلب خیلی قابل تبیین نیست، بالاخره یک ارتباطاتی هست که فرمودهاند: «شیعَتنا خُلِقُوا مِن فاضِلِ طینتنا؛ شیعیان ما از زیاده خاک ما [ائمه(ع)] خلق شدهاند».
نتیجهای که از مجموع صحبتهای شما میشود گرفت این است که: توسل به ائمه و ارتباط با آنها، قرائت قرآن و ارتباط با انسانهای پاک و وارسته کلید هدایت است. در این میان چه مقدار به مطالعه و تدبّر و تفکّر اهمیت میدهید؟
اینها همه جایگاه خود را دارد. من چون به دو صفت اساسی جوان یعنی شور و عاطفه اشاره کردم از این دریچه به هدایت این نسل نگاه کردم و گرنه فلسفه و مباحث عقلی، کلیات مفاهیم را به دست ما میدهد. دیدن جمال خدا که دل باطنی میخواهد با درک مفاهیم حاصل نمیشود این علوم گر چه بسیار مفید و در جای خود لازم هم هستند، ولی انسان را واصل نمیکند مثلاً من هر دلیلی براثبات وجود بخاری برای شما بیاورم، فقط مفهومی از بخاری در ذهن شما درست میشود، ولی آدم تا کنار بخاری ننشیند گرم نمیشود.
لطفاً اگر خاطرهای از علمای گذشته و اساتیدتان در مورد حالات معنوی آنها به یاد دارید بیان نمایید؟
مرحوم شیخ مرتضی زاهد در تهران که من او را میشناختم، بسیار اهل معنی بود، با اینکه سالهاست از دنیا رفته است مردم در و دیوار خانه اورا مردم میبوسند. گاهی اوقات یک واعظ محترم چقدر تلاش میکند تا با خواندن روضه، مردم توسلی به ائمه پیدا کنند، امّا نقل میکنند که این مرحوم روز عاشورا همینطور که گوشهای نشسته بودند، دلش میخواهد روضهای بخواند، ناگهان دستان خود را به سینه میزند و این یک بیت شعر را میخواند :
هـذا عـزاک یا حسین جانها فدایت یا حسین
با همین یک جمله غوغا میشود.
مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی بسیار مرد بزرگی بود. کرامات زیادی از او نقل میکنند مثلاً: یکی از عموزادههای آقای بروجردی که آن زمان نماینده مجلس بود، خدمت ایشان میرود، ولی آقای بروجردی اجازه ملاقات به او نمیدهد. مرحوم سلطانی طباطبایی واسطه میشود و به ایشان میگویند: آقای فلانی از اقوام شما هستند؛ چرا راه نمیدهید؟ آقای بروجردی تأملی کردند و فرمودند: قوری… قوری… قوری… آقای سلطانی طباطبایی میگوید: ما که نفهمیدیم یعنی چه و منظور آقا چه بود؟ بیرون که میآیند از آن نماینده مجلس میپرسند داستان قوری چیست؟ آن شخص با تعجب میگوید: آقای بروجردی نامهای داده بود که من ببرم تهران پیش آقای بهبهانی. نامه را به منزل آوردم و روی تاقچه گذاشتم تا بعداً ببرم. پیش خدمت خانه یک قوری پر از خاکستر را روی این نامه گذاشت چون فکر میکرد یک کاغذ معمولی است و نامه خراب شد، من ماندم که چه کار کنم! با این وضع پیش آقای بهبهانی ببرم میگوید: این چه جور نامهای است! برگردانم پیش آقای بروجردی میگوید: تو نتوانستی نامه مرا درست نگهداری (آقای بروجردی روی این مسایل خیلی حساس بودند) گفت: ما صدایش را در نیاوردیم و نامه را به جایی نبردیم و هیچکس هم از این قضیه خبر نداشت؛ پیش خدمت هم که بی سواد بود. این بود اصل ماجرای قوری که آقا بیان داشتند. به هرحال کرامات زیادی به یاد داریم باشد برای فرصتهای بعد.
در آخر اگر توصیه و راهنمایی خاصی هم برای جوانان دارید بیان کنید.
من در ابتدا توسّل به ائمه معصومین(ع) را سفارش میکنم و بعد به مداومت انس با قرآن، همانطور که اشاره کردم سوره معارج بسیار انسان ساز است. خواندن سوره حدید یا سوره حشر بسیار مؤثر است و با اوصافی که از حضرت حق در آنجا بیان شده و با تأمّل در آنها روح ساخته میشود. بنده یقین دارم تداوم بر خواندن آیه شریفه « قل اللّهم مالک الملک تُؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شیء قدیر» (سوره آل عمران، آیه 26) روزی چهل بار و بعد از آن ذکر «یا اللّه یا اللّه یا اللّه أنت اللّه لا اله الاّ انت وَحدَک لا شریک لک تجبرّت أن یکون لک ولد و تعالیت أن یکون لک شریک و تعاظمت ان یکون لک وزیر یا اللّه یا اللّه یا اللّه صل علی محمد و آله و اقض حاجتی» اثراتی دارد.
خواندن آیه نور (سوره نور، آیه 35) وآیه»اللّه لا اله الاّ هو له الاسماء الحسنی…» (سوره طه، آیه 8) خصوصاً قبل از طلوع فجر اثراتی دارد.
طبق بعضی از روایات خواندن سوره عمّ یتسائلون در نماز صبح اثراتی دارد، از این قبیل دستورات زیبا زیاد است.
از اینکه در این گفت و گو شرکت کردید بسیار متشکریم.