۱.
کلید واژه ها:
حکمت اشراق سهروردی موسیقی سنتی ایران آلبوم عشق داند محمدرضا لطفی
حکمت اشراق سهروردی با دربرداشتن مفاهیم ایرانی اسلامی، می تواند مبنایی برای برّرسی مباحث حکمی در هنرهای سنّتی باشد. شأن وجودشناختی و حیث معرفتی زیبایی به مثابه یک مفهوم و امر زیبا به عنوان وجه تحقّقی آن، زمینه های تأملات زیباشناختی در این باب را فراهم آورده است. به رغم گسست های تاریخی و نفوذ فرهنگ های بیگانه، تحوّلات موسیقی سنّتی ایران از پیوستگی و تداوم نسبی برخوردار بوده است و وجوه اشتراکات صوری و مضمونی فراوانی در آثار دوره های مختلف، خصوصاً سال های بعد از انقلاب اسلامی با ظهور آهنگسازانی چون محمّدرضا لطفی مشاهده می شود. هدف از انجام این تحقیق، پاسخ به این پرسش بود که مؤلفه هایِ زیبایی شناسی حکمت اشراق چیستند و چگونه در آلبوم موسیقی عشق داند نمود پیدا کرده اند؟ روش انجام این تحقیق از منظر هدف، کاربردی نظری و از منظر شیوه انجام، توصیفی تحلیلی با رویکرد تطبیقی بود. اطّلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای به دست آمد. نتایج نشان می دهد آلبوم عشق داند در جایگاه صورت، مظهر مفاهیم حکمت اشراق است. به طوری که این مفاهیم، دلیل بر چرایی شکل گیری ساختار و مصادیق در خلق آثار موسیقی سنّتی هستند و به عبارتی زبان گویای این مفاهیم می گردند.
۲.
کلید واژه ها:
رستگار الهیات رهایی بخش ژانر استعلایی ایمان
رستگاری و الهیاتِ رهایی بخش ریشه ای کهن در آیین ها، متون مذهبی و سنّت های برآمده از نهادهای جامعه بشری دارد. الهیات رهایی بخش در کوشش است تا راهی معنوی برای نجات انسان از بحران هایِ روحی ارائه دهد. سینمایِ استعلایی در تلاش است با بیان معنویّت در سینما تصویری بی طرفانه از تلاش انسان برای رستگاریِ روحی را به تصویر بکشد. هدف از انجام این تحقیق، پاسخ به این پرسش است که مفهوم رستگاری و الهیات رهایی بخش در سینمایِ استعلایی چیست و چگونه مفهومِ رستگاری در سینما بروز کرده است؟ روش انجام این تحقیق از منظر هدف، کاربردی نظری و از منظر شیوه انجام، توصیفی تحلیلی بود. اطّلاعات نیز به شیوه کتابخانه ای به دست آمد. نتایج نشان می دهد که مفهوم رستگاری در سینما پیوندی نزدیک با مفاهیمی نظیر استعلا و امر متعال دارد، رستگاری در سینما کوششی فردی یا جمعی در راستایِ نیل به نجات از بحران هاست، بحران هایی که معنا را از زندگی سوژه ربوده اند و سینماگرانی نظیر برسون، درایر و کاپرا می کوشند تا در بستر ژانر استعلایی، با پیش کشیدن مفاهیمی اخلاقی راهی برای نجات نوع بشر از تباهی را در اختیار او قرار دهند، کنش هایی که سرانجام به رستگاری سوژه از بحران معنویّت می انجامد.
۳.
کلید واژه ها:
ترامتن فضای معنایی ژرار ژنت چریکه تارا بهرام بیضایی
این مقاله بر آن است تا با تکیه بر نظریه ترامتنیت ژرار ژنت، به برّرسیِ روابطِ میان متنی در الگویِ روایت فیلم نامه چریکه تارا بپردازد. سؤال اصلی این است که اسطوره، تاریخ و واقعیّت به مثابه نظام های زبانی، چگونه به آگاهی ما شکل می دهند. به بیانی، تجربه انسان از واقعیّت های زندگی روزمره، به چه شکلی در رابطه با سایر نظام های زبانیِ غیرکلامی و صوری قرار می گیرد. همچنین فهم ما با چه الگویی درگیر این نظام ها است. به نظر می رسد نوعی ارتباط مفهومی مبنای فهم عمیق انسان از وقایع روزمره است که نگارش تخیّلی و صوری دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهند که الگوهای فهم انسان از امور و پدیده ها، غالباً در فضایی انتزاعی، هندسی و نامتقارن رخ می دهند. این فضایِ هندسی نتیجه روابط غیر هم عرض میان واقعیّت و تصویر واقعیّت است و بنابراین از تصادم سه محورِ اصلی، شامل واقعیّت (تجربه حال)، تاریخ (تجربه گذشته) و اسطوره (حافظه) است که تجربه هایِ فردی و جمعی انسان ها را به یکدیگر پیوند می زند. روش انجام این پژوهش توصیفی تحلیلی است و اطلاعات به شکل کتابخانه ای جمع آوری و نمونه کاوی شده اند
۴.
ابن بطوطه۳، جهان گردی ماجراجو در دوّم رجب سال ۷۲۵ هجری قمری (۱۳ ژوئن ۱۳۲۵ میلادی)، مُوطن خود در[شهرِ] طنجه۴ را ترک نمود و راهی سفری شگرف به درازایِ ربع قرن شد. سفری که منجر به اشرافِ تمام و کمالِ او در حوزه [فرهنگ و تمدّنِ] اسلامی گردید. او برای انجامِ [فریضه] حجّ [ابتدا] مسیرِ شمالِ آفریقا را در پیش گرفت [و سپس] از فلات ایران عبور کرد، از قسطنطنیه و اردوی زرّین۵ [یا خاقانات قپچاق] بازدید کرد، از طریقِ دریایِ سرخ به مالدیو، هند، سوماترا، مالابار و حتّی سواحلِ چین عزیمت نمود. در رجعت به خانه، به نوشتن سفرنامه ای مبادرت ورزید که او را در زمره نامدارترین جهان گردانِ دنیا قرار داد.(۱) شایان ذکر است او در طول این سفر هزینه ای برای اسکان خود پرداخت ننمود. در عوض، در سرایِ حاکمان و یا مراکز مشهور مذهبیِ جهانِ اسلام سکنی می گزید. در این مقاله به برّرسی سه [مورد از] «شهرهای کوچک خدا»، خانقاه هایی در اطراف مدفن شیوخِ صوفی که ممکن است ابن بطوطه در آن جا سکنی گزیده باشد، پرداخته شده است.(۲) هر سه متعلّق به یک دوره تاریخی، امّا در قلمروهای جغرافیایی سلسله ایلخانان در ایران، دودمانِ ممالیکِ مصر و دوره مرینیان در مراکش قرار داشته و بر زوایایِ مختلف پدیده ای مشترک، [که همانا] تکریم و ستایش عرفایِ قرون وسطای اسلامی ست، دلالت داشتند.
۵.
این مقاله در تلاش است تا درون مایه “تروما” و بازنمودِ آن در هنر معاصر را مورد واکاوی قرار دهد. در این جا، با برّرسیِ مفهوم تروما و ریشه این واژه در تاریخِ بشر، سعی شده تا شناختی جامع از بدن و روانِ آدمی، به عنوان سوژه و محتوایِ هنرهای تجسّمیِ معاصر، تحقّق یابد. براین اساس، نوشتارِ حاضر، بحثی مبسوط در بابِ بازنماییِ آسیب هایِ روانی و جسمانی در آثار هنری خواهد بود. در واقع متن، در جهتِ ارائه تحلیلی از چگونگیِ به کار رفتنِ غیرمستقیمِ این درون مایه در آثار، با کنکاشی در حوزه هنرهایِ تجسّمیِ معاصر و جریان های متنوع آن از جمله هنرهای تنانی ، هنرِ اجرا ، هنر رسانه های نو. هنر چیدمان، هنر تصادفیو … این موضوع را در فضایی گفتمانی قرار خواهد داد. هدف دیگر این نوشتار، بحث در بابِ این مفهوم با در نظر گرفتنِ زمینه هایِ شکل گیریِ آن در نزد هنرمندان زن و مرد است. به این معنا که متن، به نحوی انتقادی، این درونمایه را در نسبتِ با هویّتِ جنسی برّرسی خواهد کرد و بحثی انتقادی را حولِ محور تروما و جنسیّت مطرح می کند. همچنین این مقاله بخشِ تحلیلیِ خود را به واسطه یِ مفاهیم فلسفی و فرهنگی همچون روانکاوی، جنسیّت و دیگر نظریه هایِ تجسّمی بسط می دهد. بخش انتهاییِ این نوشتار مشتمل است بر تجربه شخصیِ نویسنده، که به عنوان یک هنرمند، برای حدود ۱۵ سال بر مفهوم تروما و جنسیّت متمرکز بوده است. علاوه بر این، اگرچه که تمرکزِ متن به طور خاص بر هنر معاصر قرار دارد، با این وجود از طریق نگاهِ زمینه محور به این درون مایه و بازنمایی آن در آثار هنر معاصر، شناختی را نیز در باب سایر دوره هایِ تاریخ هنر فراهم می آورد.
۶.
تا جایی که به موسیقیِ حداقل ۱۰-۱۵ سال اخیر ایران نگاه می کنیم، نام هایی را می بینیم که خوب یا بد در موسیقیِ هرچند در این روزها، کم فروغ اصیل ایرانی حرف های زیادی برای گفتن داشته اند. علی قمصری البته یکی از این نام هاست که گاه به جریانِ موسیقی ایران جهت داده و گاه نیز بر جریاناتی از این موسیقی تاخته. این که بخواهم برای او و درباره او بنویسم؛ هم سخت است و هم دلپذیر. چراکه قمصری همواره در ساحت استاد بسیار برایم قابل احترام است و می دانم که دغدغه مندی های او ولو شخ صی اله ام بخشِ بسیاری از فعالیت های هم نسلانم نیز بوده است. این نوشتار البته از طرفی می تواند خوب و هدفمند نیز باشد، چرا که اگر بگویم در طول حداقل چهار سال شاگردی و همراهی، او و تفکر همواره در تکاپوی اش، ارتباطاتم با اساتید و دوستانِ فعالِ علاقه مند و گاه منتقدش را و حتی نوع نگاه شخصی ام در طول این سالیان را چاشنی این نوشتار قرار داده ام، اغراق نکرده ام
۱.
مغایرت سیر تکاملیِ نقّاشیِ فرانسوی از کوربه۱ تا سزان۲، این است که چگونه با تلاش فراوانش برای نقل تجربه یِ بصری با صداقت هر چه بیشتر بر لبه یِ انتزاع قرار گرفته است. چنین وفاداری برای ایجاد ارزش هایِ هنر تصویری به خودی خود، به وسیله یِ امپرسیونیست ها در نظر گرفته شده بود. حقیقت طبیعت و موفقیّت هنر، نه تنها با یکدیگر مرتبط پنداشته می شدند، بلکه یکدیگر را نیز تقویت می کردند. تنها تفسیر سرشت هر یک، با دقّت مضاعف مورد نیاز بود؛ که تعاریف منحصراً دو بعدی، چشمی و در مجموع غیرلمسی تجربه را مطابق با ماهیّت طبیعت تجسّم یافته و ذات هنر، پرورش میداد. در این “خلوص” چشمی، همه ی مناقشات بین طبیعت و هنر، چنانکه انتظار می رفت، قابل حل بود. در سالهای ابتدایی امپرسیونیسم برای مدّتی، به نظر می آمد که این امر صحیح باشد. تنها بعدتر الفاظ بازسامانی، به جایِ طبیعت به سوی هنر تغییر جهت داده و ساختار سخت گیرانه، که بر هنر و طبیعت تحمیل شده بود، شروع به راه اندازی آن ها نه بیشتر، بلکه با سازگاری کمتر از همیشه نمود.
۱.
کتاب تحلیل زیبایی شناسیِ موسیقیِ دستگاهیِ ایران، کتابی است به تألیف آقای محمّدرضا عزیزی؛ نوازنده تار و آهنگساز جوان موسیقی ایرانی که دانشجوی مقطع دکتری تخصّصیِ پژوهشِ هنر در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی نیز هستند، و نیز با نظارت و همکاری اینجانب که به همّت انتشارات نسل روشن در سال ۱۳۹۹ به چاپ رسیده و از منظر فلسفه و زیب اشناسیِ اسلامی به تبیین چارچوب زیبایی در موسیقیِ دستگاهیِ ایران می پردازد. هدف اصلی این اثر پژوهشی پاسخ به موضوعاتی قبیل چیستیِ اساسِ موسیقی ایرانی، تفکیک چهارچوب زیبایی شناختی ردیف دستگاهی ایران و چگونگی نگاه تحلیلی بر آثار موسیقایی در جهت شناخت هرچه بیشتر این هنر اصیل آن هم بر اساس مفاهیم مهم و کاربردی در فلسفه و حکمت ایرانی اسلامی بوده است.