بررسی سبکی رمان «چراغها را من خاموش میکنم» با رویکرد فرانقش میانفردی نظریّه نقشگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان¬شناسی نقش¬گرا یکی از سه نگرش اصلی زبان¬شناسی نظری است که در آن نقش و معنا توأمان در نظر گرفته می¬شود. از گرایشهای مختلف این نظریّه، نقش¬گرایی هلیدی را برگزیده¬ایم. در این نظریّه با سه نوع معنا روبهروییم: فرانقش تجربی، فرانقش میان¬فردی و فرانقش متنی. در این مقاله برآنیم تا رمان چراغها را من خاموش می¬کنم اثر زویا پیرزاد را با توجّه به فرانقش میانفردی (Interpersonal Metafunction) از نظریّه نقش¬گرای هلیدی بررسی کنیم. ابتدا به تبیین مبانی تئوری نظریّه پرداخته و سپس آن را بر روی متن مورد نظر پیاده کردهایم. بعد از تطبیق داده¬ها با مبانی نظری و نمایش آن به صورت نمودارهای آماری این نتایج حاصل شده است که بیشترین زمان به¬ کار رفته در رمان مذکور، زمان گذشته است و برای زمان آینده کاربردی دیده نشد. همچنین وجه خبری از سایر وجه¬ها بیشتر به¬کار رفته است که گویای سبک روایی رمان می¬باشد. در انواع ادات نیز ادات کلامی بیشترین و ادات کیفی کمترین کاربرد را دارند.