بررسی عناصر فرهنگی-اجتماعی، ایلیاتی – عشیره ای و جنبش مشروطه و انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
237 - 266
حوزه های تخصصی:
از اواسط قرن نوزدهم همزمان با سلسله قاجاریه، درنتیج ه مواجهه ایرانیان با ارزشهای اروپ ایی، هوی ت ایران ی ب ا چ الش ه ای تازه ای روبه رو شد. همچنین مفاهیم و ایدئولوژی هایی وارد ادبیات سیاسی و فکری آن روزگار شد که با واقعیت تاریخی و اجتماعی جامعه ایرانی مطابقت چندانی نداشت. یکی از این واقعیت های جامعه شناختی به گروههای ایلاتی و عشایری برمی گشت که در مفاهیم وارداتی جای چندانی نداشتند، چرا که آنها معرف هویت های قومی بودند که در مقابل هویتی مدرنی با عنوان هویت ملی قرار می گرفتند. این موضوع باعث شد تا برخی از نظریه پردازان قائل به وجود تعارض و تضاد عمیق بین پدیده های مدرنی همچون هویت ملی، انقلاب و دولت سازی در ایران با روحیه و خلقیات ایلی-عشیره ای شوند. نتیجه این موضوع این شد که این محققان در تاریخ نگاری های رسمی و پذیرفته شده کمتر سخن از مشارکت عشایر و ایلات در فرآیند وقایع و تحولات مهم ایران معاصر از جمله جنبش مشروطه و انقلاب 1357 به میان بیاورند. از سوی دیگر، مولفه دیگری که منجر به تقویت رویکرد مذکور شد، ریشه در بینش شرق شناسی داشت که بر اساس آن، تاریخ شرق الزاماً چیزی جز صورتِ تحریف شده تاریخ غرب نبود و در نهایت شرق مسیری جز پای گذاشتن در همان طریقتِ غربی نداشت. برآیند دیدگاه مذکور، در تحلیل تاریخ ایران، منجر به نادیده انگاشتن عناصر فرهنگی-اجتماعی و ایلیاتی-عشیره ای است که به عنوان تشکیل دهنده خرده هویت ها در تعامل با هویتی ملی در فرایند تکوین هر دو رخداد مهم دوران معاصر نقش مهمی ایفا نموده اند. به همین دلیل، در مقاله مذکور به بازخوانی انتقادی رویکرد تاریخی پرداخته شد و تلاش شد تا خوانشی محدود از تاریخ را که شهرمحور و مرکزمحور است و نقش گروه های به ظاهر حاشیه ای مثل ایلات و عشایر در آن تا حد ممکن تقلیل یافته است، از نو مورد بازنگری قرار بگیرد. در این بازخوانی انتقادی نویسنده همچنین تلاش کرده است تا به الگوهای نظری متفاوتی بیندیشد و پرسش اصلی خود را این طور مطرح کند که در روایت تاریخ نگاری از جنبش مشروطه و انقلاب اسلامی، عناصر فرهنگی-اجتماعی ایلیاتی چه تاثیر و جایگاهی داشته است؟ زیربنای بنیادی این پژوهش تلاش برای ایجاد تردید و تزلزل در خوانش های شرق شناختی از تاریخ معاصر ایران بوده است. در همین راستا اگرچه پرسش اصلی تحقیق درباب نقش عناصر فرهنگی-اجتماعی ایلیاتی در جنبش مشروطه و انقلاب اسلامی بود، اما در واقع تحقیق از خِلال این پرسش و به واسطه آن به دنبال ارائه قرائت های جدیدتری از تاریخ معاصر ایران بوده است. فرضیه پژوهش بر این مفهوم استوار است که هویت ملی و ملت مدرن ضرورتاً به معنای انحلال فورماسیون های پیشامدرن و ادغام آن در یک کلیتِ مصنوعی و برساخته از بالا نیست و در همین راستا است که تحولات کلان ایران معاصر الزاماً «شهرمحور» و به ویژه «تهران محور» و «کلانشهرمحور» نیستند و ضروری به نظر می رسد تا نقش گروه هایی که خارج از کانون شهرهایی همچون تهران و مراکز استانها – که غالباً نماد تحقق مدرنیته اند – قرار می گیرند نیز مورد توجه واقع شود. در این مورد، در حوزه تاریخ نگاری معاصر و مباحث جامعه شناختی، از جهت غلبه نگاه شهرمحور و تهران محور، توجه چندانی به نقش ایلات و عشایر نشده است. با فرض اینکه جامعه می تواند تکثر اجتماعی خودش را حفظ نموده و در عین حال در پدیده های ملی نیز نقش آفرینی کند، سه مولفه فرهنگی-اجتماعی حیات ایلیاتی-عشیره ای – یعنی رهبری ایل، سازمان اجتماعی و روحیه و فرهنگ مشارکت در حیاتِ جمعی قبیله – در این مقاله در چگونگی مداخله قبایل ایرانی در انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته اند.