تحلیل و بررسی شخصیت کاوه آهنگر بر مبنای نظریه اقتدار کاریزماتیک ماکس وبر (بررسی فرایند چرخش کاریزما در شاهنامه فردوسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
47 - 62
حوزه های تخصصی:
در اندیشه اساطیری ایران باستان چرخش قدرت در دست شاهان با مفاهیمی مبتنی بر پیوندهای نژادی و خونی چون فرّه ایزدی توجیه می شد. امّا در شاهنامه شخصیت هایی چون ضحاک نیز وجود دارند که بدون برخورداری از این ویژگی به پادشاهی می رسیدند و یا دست کم برای مدت محدودی از محبوبیت برخوردار بودند. همچنین کاوه آهنگر که از شخصیت های مهم در شاهنامه فردوسی است و بدون برخوردار بودن از فرّه ایزدی در حافظه جمعی ایرانیان همواره به عنوان شخصیتی کاریزماتیک مطرح شده است. در همین راستا این جستار با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی به تحلیل و بررسی موشکافانه کردارهایکاوه آهنگر در شاهنامه فردوسی و مطابقت با دیگر آثار تاریخی و حماسی ایران، کشف و شناسایی هوّیت اساطیری یا تاریخی کاوه آهنگر و بازگفت نقش ها و عملکرد های کاریزماتیک و آنتی کاریزماتیک او و دیگر شخصیت های مرتبط با او در شاهنامه پرداخته است و چنین نتیجه گرفته است که با ارائه خوانشی جدید از شاهنامه برمبنای نظریه اقتدار کاریزماتیک ماکس وبر، اگرچه کاوه آهنگر از ویژگی های یک شخصیت کاریزماتیک و محبوب برخوردار بود امّا او از مؤلفه های یک شخصیت دارای اقتدار کاریزماتیک برخوردار نبود؛ همچنین او تنها مبارزی با ساختار حکومت ضحّاک نبود بلکه می توانست فردی در مقابل جمشید و فریدون نیز باشد چرا که هدف کاوه از قیام تنها دست یابی و برپایی داد بود. در نتیجه کاوه شخصیتی آنتی کاریزما بر علیه هرگونه قدرت کاریزماتیک بود.