سنجش رابطه ذهنیت عشایر و مجریان امنیت مرزی در تأمین و ارتقای امنیت اجتماعی (مطالعه موردی: عشایر خراسان جنوبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
از گذشته های دور، مسأله امنیت به عنوان یکی از دغدغه های جوامع بشری به شمار می آمده است تا جایی که حتی برخی از اندیشمندان حوزه مطالعات اجتماعی معتقدند یکی از دلایل چشم پوشی بشر از مقوله آزادی و حیات طبیعی و تن دادن به زندگی جمعی، مسأله امنیت اجتماعی بوده است. بر اساس رویکرد مکتب کپنهاک، امنیت اجتماعی مقوله ای ذهنی است. به عبارت دیگر، ذهنیت افراد حاضر در یک جامعه انسانی تعریف امنیت و نحوه تأمین آن را شکل می دهد. بنابراین در برقراری امنیت اجتماعی ذهنیت دو بازیگر مهم است، اول کسانی که از امنیت اجتماعی استفاده می کنند و دوم کسانی که در این امنیت نقش دارند. به نظر می رسد بتوان این مسأله را درباره امنیت مرزی هم قائل شد، یعنی ذهنیت مرزنشینان و مجریان تأمین امنیت می تواند در تعریف و تأمین امنیت اجتماعی مهم باشد. استان خراسان جنوبی به رغم همجواری با کشور افغانستان و استان سیستان و بلوچستان، بر اساس گزارش های سالیانه نیروی انتظامی، جزء امن ترین استان ها به ویژه در مسأله امنیت مرزی بوده است. نویسندگان این پژوهش در پاسخ به چرایی این مسأله، فرضیه خود را این گونه مطرح نموده اند که به نظر می رسد رابطه معناداری میان امنیت پایدار مرزی و ذهنیت عشایر مرزی و مجریان تأمین امنیت مرزی استان وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، ذهنیت این دو بازیگر درباره تعریف امنیت، نقاط ضعف امنیت و راه کارهای ارتقای امنیت اجتماعی دارای رابطه معناداری است. نوشتار حاضر با استفاده از رویکرد مکتب کپنهاک به روش پیمایشی (پرسشنامه)، از جامعه آماری عشایری مناطق مختلف مرزی استان خراسان جنوبی، حجم نمونه را انتخاب و مورد پرسش قرار داده است. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها، نشان دهنده اثبات فرضیه پژوهش است، یعنی رابطه معناداری میان ذهنیت عشایر و مجریان تأمین امنیت استان در مسأله امنیت اجتماعی وجود دارد.