بررسی رابطه متقابل نظام تمدنی و پلیس در اندیشه دانشمندان علوم اجتماعی
منبع:
مطالعات راهبردی ناجا سال ۲ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶
32 - 52
حوزه های تخصصی:
خدا بشر را آفرید و بشر تمدن را. بی تردید میان تمام مفاهیمی که حاکی از توانایی بشر است مفهومی جامع تر از تمدن نمی توان یافت که همه دستاوردهای عقل، هوش و خلاقیت او را یکجا نمایندگی کند. تمدن واژه ای است که به تنهایی تمام سرمایه ها، داشته ها و انباشته های نسل های متمادی گروه کثیری از انسان ها را به منصه ظهور می رساند. تمدن گرچه بیشتر در مظاهر مادی جلوه می کند، اما هرگز بدون پشتوانه های فکری و معنوی نمی تواند به اوج برسد و دوام بیاورد. تجربه زندگی جمعی انسان به او آموخته است که برای حفظ دستاوردهای مادی و معنوی خویش به نیرویی محافظ در جامعه نیازمند است که امروز به آن «پلیس» می گوییم. اما فلسفه وجودی این نیرو و نوع رابطه او با سایر پدیده های اجتماعی از جمله مباحث تمدنی خالی از بحث و نظریه پردازی نبوده است؛ زیرا رابطه دو مفهوم تمدن و پلیس رابطه ای چندجانبه است که با توجه به اهمیت و آثار گسترده اجتماعی آن نیازمند بررسی عمیق و جامع است. در این باره جامعه شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی سؤال های بسیاری مطرح کرده اند از جمله اینکه کارکرد پلیس در اجتماع چیست؟ پلیس با کدام یک از جنبه های فرهنگی یک تمدن بیشتر در ارتباط است؟ رابطه پلیس با عدالت اجتماعی به عنوان یکی از محورهای تمدن چیست؟ مشروعیت پلیس با مشروعیت نظام تمدنی مرتبط است؟ اعتماد اجتماعی چه نقشی در موفقیت پلیس دارد و اعتماد به پلیس چگونه حاصل می شود؟ این مقاله سعی خواهد کرد با رجوع به آرای جامعه شناسان و دانشمندان علوم اجتماعی، به سؤال های یادشده پاسخ گوید. در این زمینه ضمن اشاره به اشتراک مفهومی دو واژه تمدن و پلیس در تاریخ ادبیات بعضی از کشورهای اروپایی، به اشتراکات کارکردی و عملکردی نظام سیاست گذاری تمدنی و نظام اجرای سیاست های تمدنی (پلیس) و نقش این کارکردها در تحکیم متقابل پایه های تمدن از سویی و استحکام عملکرد پلیس از سوی دیگر می پردازد.