تأثیر شیوه فرزندپروری مستبدانه بر اضطراب جدایی با نقش میانجی سبک دلبستگی ناایمن در دانش آموزان مقطع ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر شیوه فرزندپروری مستبدانه بر اضطراب جدایی با نقش میانجی سبک دلبستگی ناایمن در دانش آموزان بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت از نوع تحقیقات توصیفی همبستگی است که به شکل میدانی انجام شده است. روش ها: جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر شاهرود تشکیل داده اند که تعداد کل جامعه حدود 17 هزار نفر می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 302 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از سه پرسشنامه شیوه های فرزندپروری دیانا و بامریند (1973)، پرسشنامه اختلال اضطراب جدایی (SASC) و پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور (1999) بهره گرفته شد. برای بررسی روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها از نظرات 7 تن از متخصصان علوم تربیتی و جهت بررسی پایایی پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. جهت آزمون فرضیات پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که شیوه فرزندپروری مستبدانه بر اضطراب جدایی و سبک دلبستگی ناایمن دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد، دلبستگی ناایمن بر اضطراب جدایی دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد و همچنین نقش میانجی سبک دلبستگی ناایمن در ارتباط بین شیوه فرزندپروری مستبدانه و اضطراب جدایی نیز تأیید گردید. نتیجه گیری: کودکانی که در معرض اختلال اضطراب جدایی و سبک دلبستگی ناایمن هستند نیاز به حمایت های روانشناختی بیشتری داشته و لازم است جهت برخورد مناسب با این کودکان مهارت های لازم به والدین آنها آموزش داده شود.