انگیختارهای اسطوره گرایی رمان غرب
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
203 - 231
حوزه های تخصصی:
خلاصه در تمدن غرب، ژانر رمان بدان روی به اسطوره گرایید که اساطیر به سبب کارکردهای ایدئولوژیک، هماره نفی و سترده می شدند. حتی در زینه نخست، بازگشت آن به رمان غرب بیانگر وجه بینامتنی است. در این فرایند و فرگشت کلان نگری ، زمینه ها و انگیختارهای بنیادینی که به غایت در دیگرگونی اندیشه ای تمدن غرب تاثیرگذار بوده و اسباب کاررفت اساطیر کهن و برساخته ها را در قلمرو رمان این تمدن فراهم می آورند ، دیده می شوند. نخست، تقابل ماهوی با نفی اساطیر. دودیگر، زمان پریشی گزارش رخدادها و دست یافتن به ادراکات خودمحوری. سه دیگر، رجحان خداباوری بر گسست هویت و نیز پذیرش استحاله ناشی از آن. چهارم، دادخواهی جریان های معترض( فمینیسم تمامیت خواه و رادیکال) و کوشش برای اصلاح زیرساخت های فکری جوامع غربی. پنجم، بازسازی اسطوره های کهن و بازیافت برساخته ها. انگیختار ششم، ارجاع انتزاعات با ادراک عینیات. آنچه که نباید از نظردور افتد ، این انگیختارهای هرمنوتیک است که از پاسخ غرب به حقایق تاریخ معاصر ، پرده برمی دارد. در این رهگذر، پایبندی به ادراک خودبازتابندگی(self-reflexivity) و نقش بیانگرانه(Expressive)اسطوره های کهن نیز احساس می شود.